I

محمد ولی

I

سکولاریسم در افغانستان

I

(برای اگاهی جوانان)

I

جداسازی عرصه دین وسیاست محصول نبرد میان سلطه کلیسا برهمه امور دنیایی واخروی ، امپراطورها ورعایای امپراطورها بخصوص تجدد پسندان ان وقت در اروپای قرن سیزده وچهارده بود.
مردم اروپا مصائب ناشی از افات طبیعی وعوامل اجتماعی ، فقر وغنا را تا اخر قرن چهارده مربوط به نیات پاپ ها وامور کلیسا می پنداشتند زیرا دران زمان کلیسا بحیث موسسه سیاسی ، عقیدتی ، اجتماعی وفرهنگی برهمه امور امپراطوری های وقت ورعایا مسلط بود، سند رفتن به بهشت را میداد ، حکم شکنجه واعدام های هولناک را صادر میکرد،کسی را گنهکار وکسی را معافیت از گناه میداد ولی اراکین ان موسسه خود غرق در گنهکاری و مفاسد بودند، رعایا جراءت انگشت گذاری بر اعمال انها را نداشتند وجز تسلیم راه دیگری در پیش نمیگرفتند.
پاپ وسیله ارتباط بندگان باخداوند دانسته میشد ، پیروان دیانت مسیح ازاحکام انجیل ایه ای هم نمیدانستند، انحصار فهم ان درید صلاحیت اصحاب کلیسا بود.
عواید ومصارف ولخرچی های ارباب کلیسا ازخرید وفروش قباله های بهشت ، خراجهای کمر شکن وظالمانه امت مسیح تامین میگردید.
نفوذ پاپ بر امپراطور ها وپادشاهان ، مالیات کمر شکن ،دشمنی با علم ومقابله با دانشمندان که اکثرآ مجازات میشدند، ژرفای فساد اخلاقی ارباب کلیسا که به جرم ان رعایا را امر کشتار میدادند ولی خود به ان الوده بودند باعث پیدایش نگرشهای ضد این استبداد گردیده ضرورت اصلاح دران مطرح بحث کسانی قرار گرفت که دوامش را در خطر رویگردانی مردم وحس صلاحیت خواهی شاهان وشاهزدگان میدیدند.
درسال ۱۵۱۷ مارتین لوتر کشیش کلیسای ویتنبرگ المان با نشر اعلامیه ۹۵ فقره ای اش بخصوص تقبیح خرید وفروش اسناد بهشت آغازگر جنبشی شد که به اثر ان جنگهای سی ساله میان کاتولیکها وپروتستانتها سراسراروپارا دربر گرفت وختم ان دو دستاورد بزرگ عرضه داشت:
یکی ازادی مذهب وجدایی دین وسیاست ودیگری صلاحیت شهزاده نشینان درامور مربوط به حکومت داری تا حق امضای پیمانها ،امور صلح وجنگ وغیره.
درحقیقت جنگ سی ساله ارکان کلیسا وامپراطوری مقدس روم -ژرمن را به لرزه اورده براصحاب کلیسا قبولاند تا بپذیرند که امور دنیوی به جهان خرد وعقل تعلق دارد و مجری ان دولت ها میباشد وامور اخروی به جهان وحی والهام تعلق میگیرد که مجری ان کلیسا میباشد. قبل بران عقیده براین بود که" دنیا ائینه ای از عالم بالا است ودرست همانطوریکه یک پروردگار حاکم جهان خلقت است تنها یک امپراطور میباید بردنیای مادی ویک پاپ بر کلیسای جهانی حاکم باشد".
منشاء ومبداء تفکر سکولاریستی ازهمینجا آغاز گردید وامروز ایده عام بر سیاست ودولت داری است، سکولاریسم به معنی نفی دیانت ومذهب نبوده بلکه ساحه دین وسیاست را ازهم جدا میسازد.
سکولاریسم یکی از شرایط تحقق دموکراسی است وملت را از استبداد خشن مذهبی نوع قرون وسطایی مصئون میسازد ، موانع سرراه ترقی وپیشرفت فرهنگی ، علمی را گرفته بر مظالم واجحاف تحمیلی حوایج ومخارج دولتهای مذهبی وموسسات مذهبی برمردم خاتمه میدهد.

اما در کشور ما انهم در قرن ۲۱ یعنی پس از ۶۰۰ سال جدایی دین وسیاست :

سرزمینی که طی قرنها معبر عبور جهانکشایان وفاتحان بود وپس از سالها جنگ وسلطه بیگانگان در سال ۱۷۴۷ محدوده معین جغرافیایی را بخود گرفت وشاهان گاهی مصروف جهانگشایی وگاهی مصروف جنگهای داخلی بودند دین وسیاست نه جدا ازهم به شکل سکولار ونه امیخته باهم به شکل قرن سیزده اروپا ، یکی بر دیگری موثر بوده اند . جرگه ها شاهان را انتخاب میکرد وروحانیون تاج شاهی برسرشان میگذاشتند ودعای خیر درحق انها مینمودندو شاه مشروعیت می یافت .این شیوه برگماری تا به سلطنت رسیدن مرحوم محمد ظاهر ادامه داشت .
نویسنده کتاب (زندانیان قلعه ارگ یا سر نشینان کشتی مرگ) جریان به پادشاهی گماری محمد ظاهر را چنین می نگارد: عصر رو زیکه نادر شاه به قتل رسید حضرت صاحب شوربازاز در پیشاپیش یک گروه ازاراکین سلطنتی و قلعه بیگی(قوماندان گارد شاهی) ازمحل حادثه حرکت کردند حضرت صاحب بر میزی بالا شد وگریه سرداد که ما بی پدر شدیم ونادرشاه به قتل رسید صدای برامد که شاه محمود خان پادشاه شود اما یک سرباز گفت پسرش جانشین است باهمین صدا قلعه بیگی امر نواختن لوی سلامی را داد وحضرت صاحب در حق پادشاه نو دعای کامیابی کرد.
بعد از کودتای محمد داود دیگر این نقش از ملاها گرفته شد، روسای جمهور یا از طریق کودتا ویا مداخلات خارجی ویا طبق قانون اساسی ازطریق لویه جرگه یا رای مستقیم مردم انتخاب میشوند ومشروعیت شانرا اعلان میکنند.
تنها برهان الدین ربانی پس از ختم دوره ریاست جمهوری معین شده در پاکستان با تدویر یک مجلس غیر دموکراتیک وسراپا تصنعی مذهبی به نام شورای اهل حل وعقد خودش را رئیس جمهور اعلان کرد .جالب بود که رئیس مجلس اغای نورالله عماد بعد از معرفی ربانی بحیث کاندید گفت کس دیگری هم خودش را کاندید مینماید ؟ یک مولوی که نامش را فراموش کرده ام ودر حاکمیت ربانی در داخل ارگ کشته شد ، ایستاد وگفت برادرها در اسلام یک لحظه مجاز نیست که ما فاقد اولی الامر باشیم لهذا اول استاد را به حیث اولی لامر رای بدهید بعد هرکسی میتواند خودش را کاندید نماید .این پیشنهاد مضحکه امیز مورد قبول صاحبان صلاحیت حل وعقد قرارگرفت وربانی رئیس جمهور شد.
طالبان از راه جنگ به قدرت رسیدند وملا محمد عمر اخوند بحیث امیر المومنین اعلان شد اما معلوم نبود که کدام مرجع با صلاحیت شرعی این مقام را بوی اعطا کرده است؟
همین امیر المومنین با مداخله نظامی امریکا سقوط داده شد ووَضع طوریست که ما حالا دران قرار داریم.
موسسات مذهبی در افغانستان عمدتآ به شکل شورای علما وروحانیون ودر مقاطع محل مساجد ،وزارت حج واوقاف ودر گذشته ها خانقاه ها ولنگر خانه های پیرها که عمدتآ مرکز سیاست زیر پوشش مذهب ( البته خانقاه هایکه درانها نعت خوانی وبعضآ موسیقی ومناجات مروج است ازین نوع خانقاهها جدا اند ) دراثر گذاری بر امور کشوری نقش داشتند وتا تحریک مردم به قیامهای ضد دولتها هم دست یازیده اند .درین نوع خانقاهها سلسله پیری ومریدی شباهت بیک حزب سیاسی میرساند که مریدان به همه اوامر ووصایای مرشد شان مطیع وفرمانبردار میبودند . سلسله پیری ومریدی تا قوای مسلح توسعه داشت وانها در قیامهای ضددولت نه از مقامات باصلاحیت بلکه از مرشد شان الهام ودستور میگرفتند .
مصارف خانقاهها وپیرخانه ها راهم مریدان بدوش داشتند . پیرها خود شان یا نماینده شان سال یکبار به دوره مریدان میرفتند ومریدان از روی اخلاص با حفظ فقر وناداری گوشت قاق ، برنج ، روغن زردوسائر مصارف یکساله پیررا میدادند وبه گدامهای پیران ذخیره میکردند واز گرسنگی زن واطفال شان بخاطر این اخلاص اندیشه نداشتند.
روز مره مریدهای مریض در پیرخانه ها امده نوبت دعا وتعویذ میگرفتند وبا پرداختن پول نقد ونذرانه ها ، اوردن بز وگوسفند در بدل چف وکف وتعویذ گوسفندی به دارایی پیر خانه می افزودند ومصارف انرا تامین میکردند که تا هنوز جریان دارد.
پیرها ادمهای ساده نه بلکی بسیار چالاک وعوامفریب بودند میگویند نقیب صاحب جلال اباد که سر سلسله خانواده گیلانی در افغانستان است (اودر حقیقت مسئولیت جلوگیری از شورشهای مردم سرحد علیه انگلیسها وبعدآ پاکستان را داشت) افراد معینی از خدمتگاران وفادارش را که (بالکه) میگفتند به نامهای چون برنج ، روغن، گوسفند وبز ومرغ وغیره نامگذاری کرده بود وقتی مریدان برای دم ودعا یا گرفتن تعویذ به لنگر پیر می امدند ازهمین قبیل چیزها با خود میاوردند هرکس چیزی راکه اورده بود همان بالکه اورا تا نزد پیر همراهی میکردوپیر با دیدن بالکه به مریدش میگفت آغا زحمت کشیدی چرا گوسفند اوردی یا بز ویا روغن وغیره مرید به روحانیت پیر سخت تر معتقد میشد که من هنوز چیزی نگفته ام پیر صاحب چگونه میداند که من چه اورده ام فکر میکرد این بزرگواری پیر ناشی از صلاحیت کشف القلوب اوست که قلب وذهن را میتواند بخواند.
اعلیحصرت امان الله خان از مداخله پیران در سیاست واردو به عذاب بود وسلسله پیری - مریدی را در اردو منع قرارداده بود یکبار درجمعی از منسوبین اردو گفته بود نزد کسی دست پیر نگیرید اگر میگیرید نزد من بیایید تا سوانح انهارا را به شما بگویم که اینها چه کسانی اند همانهای هستند که از هند( هند برتانوی)تا سرحدات به شورش دست میزنند ،انها به جاهای دیگر مربوط اند ( منظور استخبارات انگلیس بود) .
به این ترتیب با وجودیکه روحانی نماهای سیاست پیشه نه روحانیون واقعی وخدا پرست در سیاست وشورشگری علیه حکومتها نقش داشتند واز مریدان حق میگرفتند ولی هیچگاهی همچون پاپ های کلیساهای اروپا دارای صلاحیت در دولت نبودند ، ازین جهت میتوان گفت که شبهی از سکولاریسم درکشورما در گذشته ها دیده میشد.
همه قوانین کشور برطبق مبادی دین مبین اسلام طرح ، تصویب وتطبیق شده است اما دولت های مذهبی از نوع امارت وخلافت نبوده اند .
در شرایط امروز انچه در قرون وسطی وسیله سر کوب ومتابعت مردم بود ممکن نیست.
درافغانستان قانون اساسی وهمه قوانین به پیروی ازدین مقدس اسلام وضع شده است ومیتوان انرا سکولار گفت. باوجودیکه دولت را کدام موسسه مذهبی نوع قرون وسطایی زیر سیطره ندارد اما دولت مکلف به رعایت اصول اسلامی میباشد. در جهان دولتهای سکولار زیادی اند که بنام دولت اسلامی تسجیل شده اند، قوانین نافذه برمعیارهای نیاز زمان وضع وتطبیق میگردد اماازاصول اسلامی عدول صورت نمیگیرد.
حل معضلات کشور بدون دمو کراسی واقعی که منافع قاطبه مردم را انعکاس دهد ممکن نیست ، دیکتاتوری نزد عامه مردم اعتبار ندارد با وجودیکه از بی بند وباری های دموکراسی بی لگام امریکایی به ستوه امده اند.
مردم دربیم ان اند که سردمدار مدعی دموکراسی وحقوق بشر کشور مارا بخاطر حفظ به اصطلاح خودش منافع (حیاتی) همچون عربستان سعودی به دست کسانی بسپارد که به دموکراسی وحقوق بشر باور ندارند و انرا مغایر اصول عقیدتی شان میدانند دموکراسی وحقوق بشر را زاده ذهن بشر دانسته ومیگویند ما به انچه غیر از احکام الهی باشد پابند نیستیم وتطبیق نمیکنیم . انها احکام الهی را نه برابر با برداشت جمهور علما بلکه برابر با دید عقب مانده قبیلوی شان جاری میسازند که در پنج سال حاکمیت شان شده بود.طالبان که در هر مذاکره امارت اسلامی ورد زبان شان است ظاهرآ حاضر نیستند افغانستان یک کشور سکولار باشد بلکه انچه خود تعبیراز احکام اسلامی را دارند تطبیق میکنند در حالیکه کشور مبداء شان ( پاکستان) خود پابند به ان نیست .
امارت اسلامی طالبان جز سرکوبگری تنور، دیگر اندیشی ، ازادی بیان ،حفظ کشور از گزند دشمنی هفتاد ساله پاکستان واحساس ملی ووطنپرستی چیز دیگری نخواهند بود .

 

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد