درود بر روان پاک قربانیان حادثه ولسوالی یحیا خیل

ولایت پکتیکا و هزاران حادثه پیشین و پسین آن

 

                                                                                   

صدای مهیب و وحشتناک انفجار؛

دود غلیظ، گرد و خاک، شکست و ریخت؛

جسدهای در خون غلتیده – از هر جنس، از هرسن، از هر قوم، از هر زبان، از هر پیشه؛

دویدن دویدن، سر رسیدن مردم وپولیس، گاهی هم داکتر، وامبولانس؛

چندین شهید، چندین زخمی؛

فریاد و ندبه های وابسته گان قربان شده ها،

بینوا و بی آینده شدن خانواده ها با از دست دادن نان آوران؛

تقبیح حادثه از سوی رییس جمهور؛

تقبیح حادثه از سوی رییس اجرایه؛

تقبیح حادثه از سوی معاونان آن دو؛

تقبیح حادثه از سوی وزیر داخله و ومعاون امنیتیش؛

تقبیح حادثه از سوی سرمنشی ملل متحد؛

تقبیح حادثه از سوی سرمنشی ناتو؛

تقبیح حادثه از سوی اوباما و... و   و  

تقبیح از سوی من؛

تقبیح از سوی تو؛

تکرار این سناریو در ساعتهای دیگر، در جاهای دیگر، در روزهای دیگر؛

و تکرار همان تقبیحها و محکوم کردنها.

ملت از این وضع به ستوه آمده است. شماری در جنگها، شماری در بمبارانهای کور و شماری در انفجارها و انتحارها، جان، مال و کاشانه شان را از دست می دهند.

سکانداران امور کشور و جهانیان با همین تقبیح کردنها، تسلیت گفتنها و گاه با معذرت خواهیها، تصور می کنند برائت ذمه نموده و وجایب شان را انجام داده اند. هیچ کسی نمی گوید چرا جلو این حادثه ها گرفته نمی شود. هیچ کسی بنا بر ناکامی و کم آمدن در انجام وظیفه، استعفا نمی دهد و هیچ کسی بنا بر ناکارآیی و غفلت در وظایف سپرده شده، مجازات نمی شود. طالب به نوبه خود می کشد، گلبدین به نوبه خود، حقانی به نوبه خود، دولت به نوبه خود، امریکا و ناتو به نوبه خود. مثل اینکه این مردم برای قربانی شدن خلق شده اند؛ خون شان بهایی ندارد و دادی در کار نیست.. هر کسی به خود حق می دهد سلاح نو و تاکتیک نوش را در میدان کارزار کشوری به نام افغانستان به آزمایش گیرد و رویارویی سازمانهای استخباراتی وجنگهای نیابتیش را بیازماید.این تنها زنده گی نیست که نامصوون است، ناموس، عزت و ملکیت مردم نیز سخت هدف تاخت و تاز قلدران زورمند قرار دارند. بوی گند تجاوزهای جنسی بر کودکان و بزرگان، اعم از مرد و زن، وجدان هر انسان باشرف را شکنجه می دهد.

آن یکی می گوید اینهمه نا به سامانی، به دلیل عدم توفیق در تشکیل کابینه نو است. آیا با این سخن رفع مسوولیت شده می تواند؟ آیا این وزیران سرپرست مسوولیتهای اجرایی ندارند و صرف برای استفاده از معاش و امتیاز، کرسیهای وزارتها را تصرف کرده اند؟

روی سخنم به سوی رییس جمهور و رییس اجرایه است.

هر روز شاهد انفجار، انتحار و قربانی انسانهای زیبای این سرزمین استیم. کودک، برنا و کهنسال ما، زن و مرد ما، سرباز و افسر ما، مردم غیر نظامی و بیغرض ما، کارمند دولت، معلم، شاگرد، خبرنگار، داکتر، انجنیر، کارگر و کارفرمای ما – انسانهایی از هر قماش، در خون می غلتند و برگه های خونین نوینی بر کتاب قطور تاریخ فاجعه های تحمیل شده بر سرزمین ما، افزوده می گردند. ممنون شما که این اعمال را محکوم و با مصیبت دیده گان اظهار همدردی و غمشریکی می کنید. اما گاهی فکر هم کرده اید که در قبال این ملت و این کشور مسوولیتهای بزرگ، ازان جمله مسوولیت تامین امنیت و حفظ حیات هموطنان را دارید؟! می دانم که به مراتب بهتر و بیشتر از من می دانید و آگاهی دارید؛ ولی نمی توانید از تارهایی که به دور تان تنیده اند خود را رهایی بخشید و بر پیچیده گیها و تنشهای ذات البینی تان غلبه کنید.

ملت فریاد می زند که مصوونیت امنیتی و اقتصادی شان، مدتهاست درگروگان گیری آرای انتخاباتی شان ، فدای جاه طلبیها گردید؛ و از دیری به اینسو در دشواریهای تشکیل حکومت پاسخگو، در کشمکشهای تقسیم قدرت به فراموشی سپرده شد.

اندیشه نمی کنید که این ملت حق دارد به خاطر به بازی گرفتن سرنوشت شان، از یخن شما بگیرد؟ گیرم شما تصور دارید که این ملت چنان بیچاره گردیده که تقلای قیام ازان متصور نیست، اما آیا از آن روز نمی ترسید که «به تنگ آید به جنگ آید»؟!

چه کسی پاسخگوی این وضع است؟

محمد اشرف غنی؟ عبدالله عبدالله؟ ملا محمد عمر؟ جان کری؟ بارک حسین اوباما؟ ملل متحد؟ یا کدام زورمندی دیگر.

یک کسی، یک مقامی، یک قدرتی باید پاسخگو باشد.                  

افکار عامه به شدت ناراضی است و بیشتر ازین تحمل این بازیها و کشمکشها را ندارد. این ملت عذاب کشیده، هم از جهاد خودیها بیزار شده و هم از دموکراسی ناخودیها. هی فغان دارد که:

شما را به خدا بس کنید!

دست از سر ما بردارید!

Enough is enough!

عبدالصمد ازهر

۲۵ نومبر ۲۰۱۴

  

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد