I

عبدالصمد ازهر

رازها از پرده بیرون می افتند

 

سخنرانی ها و صحبت های اخیر رییس جمهور غنی، در کنار ارج گزاری و تاکید بر حفظ بلامنازع  ارزش های بزرگی چون استقلال، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و وحدت ملی، بر مسایل با اهمیت دیگر تمرکز زیاد می کند که به تصور بنده پرده از نه گفته گی های زیادی بر می دارد:

او جمهوری اسلامی افغانستان را بهترین نظام اسلامی می داند و بر پایا بودن آن تاکید و امارت اسلامی را غیر قابل پذیرش اعلان می کند؛

او بیرق سه رنگ ملی را نماد پر غرور تاریخی افغانستان می داند و تغییر آن را با بیرق دیگر ناپذیرفتنی می داند؛

او بر حفظ اردوی ملی و مقام والای آن در حفظ نظام در داخل و محافظت کشور در مقابل تهدیدهای بیرونی، اصرار دارد؛

او بر حفظ، توسعه حقوق و بالا بردن مقام زنان  و درجه ی پاسداری از آن، بیش از هر زمانی پا فشاری دارد.

آیا نمی توان تمرکز جدی و مکرر او را بر این ارزش ها با این جدیت و شدت ، علامت اطلاع وی از به خطر افتیدن آنها تصور کرد؟!

از احتمال بعید نیست غنی از معامله هایی که هنوز آفتابی نگشته و برای ما در زیر پرده ی ابهام قرار دارند، مطلع و در مبارزه ی پنهانی علیه آن ها مصروف باشد.

یک نظر اجمالی به گذشته ها:

تهداب گذاری مسلط ساختن یک تنظیم معلوم الحال جهادی بر همه عروق و شرایین دولت در نشست اول بن، همچون مکافاتی در ازای خدمات سابقه و بازی کردن نقش پیاده نظام در جریان تجاوز مسلحانه علیه افغانستان و اسقاط رژیم امارتی طالبان؛

چشم پوشی از خلع سلاح  همان تنظیم؛

زمینه دادن به دست بالای فساد به نفع همان تنظیم مشخص؛

معافیت جنایت کاران منسوب به همان تنظیم؛

تشکیل، نیرو بخشی و نهادینه سازی قدرت های موازی؛

مداخله ی صریح در نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۴، و تحمیل شخص دلخواه از تنظیم دلخواه، در ساختار من دراورد در مغایرت با قانون اساسی کشور؛

تحمیل اشخاص به مقام های مورد نظر؛

حمایت از دامن زدن به نفاق قومی - زبانی و جدایی طلبی ها، فدرال خواهی ها، افغان و افغانستان دشمنی ها و توهین به افتخار های تاریخی و شخصیت های ملی؛

کشاندن جامعه به انواع فساد، تزریق روحیه پول درآوردن به هر وسیله زشت و ناروا، تزیید تولید مخدرات و پیگیری در اشاعه ی اعتیاد؛

نگهداشت ادامه نایره جنگ در سطح معین نه برد و نه باخت؛

  و ... و ...؛

این همه، برای چی؟

برای مساعد نگه داشتن فضا و زمینه برا ی ماندگاری به منظور تسلط بر کشور و موقعیت ستراتژیک تاثیر گذار آن در منطقه و چپاول منابع.

اکنون بیایید به چند فاکت دیگر توجه کنیم:

حنیف اتمر چرا از کنار غنی رفت؟

وقتی بالاترین مقام امنیتی کشور، آگاه از همه کیف و کان استخباراتی و بازی های مطرح آن،

کسی که به مثابه معتمد ترین شخص امریکا و انگلیس، در آغازین روز کارش، ماموریت از قبل سپرده شده، امضای توافقنامه امنیتی با امریکا، را چشم بسته امضا کرد، تغییر موضع می دهد؛ و در کنار مجاهدان دیروز جنگ سالاران امروز، می ایستد یا جنگ سالاران دستور می یابند در کنار وی بایستند، آیا بدان معنا نیست که از پلان امریکا مبنی بر آشتی دادن طالبان و مجاهدان و سپردن قدرت به آنها مطلع است و آینده ی قدرت را در آنجا می بیند.

این تنها اتمر نبود که از کنار غنی دور شد. کسان دیگری نیز با شهرت نزدیکی و وابسته گی به امریکا، یکی پی دیگری او را ترک کردند:

اکلیل حکیمی وزیر مالیه، ۵ سرطان ۱۳۹۷؛

سید سعادت منصور نادری وزیر شهر سازی و مسکن، ۲۳ جوزا ۱۳۹۷؛

حشمت کرزی معین سیاسی وزارت امور خارجه، ۲۵ میزان ۱۳۹۷؛

و ...

آیا این همه، تصوری را ایجاد کرده نمی توانند که اشخاص ذکر شده دستور گرفته باشند از حکومت غنی بیرون شوند؟!

بیشتر می نگریم:

کاندید شدن اتمر و گرد آوردن همه مخالفان دیروزیش خلاف انتظار به دور او، به منظور ایجاد یک نیروی یک دست علیه غنی؛

ایجاد ائتلاف کاندیدان بر ضد غنی؛

آغاز و پیشبرد مذاکرات سری با طالبان در غیاب حکومت افغانستان؛

پاک کردن نام های طالبان از لیست سیاه، بدون درخواست حکومت افغانستان؛

تبلیغ دست نشانده خواندن حکومت از سوی طالبان توسط خلیلزاد؛

 موقع دادن و شاید تشویق گروه ضد غنی برای اشتراک در نشست های رویاروی با طالبان؛

تعویق انتخابات  ریاست جمهوری تا ماه میزان، زیر فشار خلیلزاد به امید دسترسی به نتیجه مذاکرات با طالبان که خلاف نص قانون اساسی نیز بود.

هیاهوی به سر رسیدن میعاد ریاست جمهوری، رغم تفسیر قانون از جانب ستره محکمه از جانب مخالفان رییس جمهور به شمول عبدالله و محقق، در حالی که خود شان خلاف قانون بدون استعفا از مقام های حکومتی، کاندید شده اند؛

توسل به اسلحه زنگ زده ی فحشا و تلاش برای تکرار سناریوی بدنام سازی شاه امان الله غازی، به دلیل ارجحیت در تقرر زنان؛

بلند کردن شعار حکومت موقت از اسلام آباد، قطر، اتمر و جنگ سالاران و سپس تعدیل آن با حکومت سرپرست؛

 مخالفت با انتخابات از اسلام آباد تا قطر، اتمر، جنگ سالاران و در الفاظ غیر صریح از خلیلزاد و جان باس؛

و بالآخر پشت پا زدن به قانون و عرف بین الدول از جانب باس سفیر امریکا، و با مداخله ی صریح در امور داخلی و صلاحیت های رییس جمهور، قرار گرفتنش در مخالفت علنی با رییس جمهور در موضع مخالفانش.

آیا نمی شود نتیجه گرفت امریکا غنی را اکنون مانعی در برابر پروژه ی صلح کذایی خود (آشتی دادن طالبان و مجاهدان و سپردن قدرت به آنها با حفظ و تضمین منافع و حضور قسمی امریکا به قیمت قربانی کردن منافع و ارزشهای بلند ملی و بشری افغانستان) می بیند و تصمیم به دور کردنش از سر راه خود دارد. (۱)

۲۳ اسد ۱۲۹۸ / ۱۴ اگست ۲۰۱۹

ـــــــــــــــــــــــ

(۱) نزدیک به نه سال قبل، در جدی ۱۲۹۰ زیر سرخط پیامد داد و بیداد جنگ علیه تروریزم در افغانستان، در یادداشت دوم چنین نوشته بودم: « یادداشت دوم:

شعارهای دموکراسی، حقوق بشر، دولت سازی، ملت سازی و بازسازی، به شمول داد و بیداد جنگ علیه تروریزم و تامین امنیت و مصوونیت، روپوشهایی بودند برای رسیدن به اهداف ستراتژیک امریکا و متحد تاریخیش انگلستان. در عمل می بینیم که قدرت دولتی را، از قله تا قاعده ی هرم، از مرکز گرفته تا دورترین قریه و قشلاق، به ناقضان و مخالفان این ارزشها سپرده اند و آنها را از عنایت و حمایت کامل “جامعه ی جهانی” برخوردار ساخته اند.

 در دهه ی نود عیسایی، افغانها از دولتمداری و جنگهای میان تنظیمی مجاهدان چنان به ستوه آمده بودند، که یورشهای طالبان را با دلگرمی پذیرا گردیده به قیادت آنها با خوشبینی گردن نهادند. به منظور استفاده ی مکرر از همین تجربه، در درازای ده سال اخیر، وضعی ایجاد گردانیده شد که قدرتمندان مرکزی و محلی، بار دیگر توانستند روزگار مردم را چنان تلخ سازند که به قول معروف کارد به استخوان رسید و امیدهایی که افغانها بر شعارهای توخالی ایالتهای متحده ی امریکا و لشکری از دولتهای متحدش بسته بودند، نیز به نومیدی گراییدند. به این گونه یک مرحله ی تاکتیکی پلان ستراتژیک، به همکاری پاکستان، القاعد،  طالبان و همدستان محلی، درشرف تکمیل شدن است. امریکا میخواهد با بهره گیری از اوضاع فرسایشی و خسته گی افغانها،  طالبان را بار دیگر، به صورت مشروط – با تحمیل شرایط – ، بر سرنوشت کشور مسلط و در خدمت اهداف ستراتژیکش قرار دهد. طالبان در تطبیق تمام پالیسیهای شان آزادی کامل خواهند داشت مشروط بر این که   حفظ منافع امریکا- به شمول موجودیت پایگاه های نظامی و همکاریهای سیاسی، نظامی و اقتصادی را تضمین نمایند.

  برای اظهارات جو بایدن معاون رییس جمهوری ولایات متحده ی امریکا، مبنی بر زدودن خطاب دشمن از طالبان، هم نمی توان معنی و تفسیر دیگری دریافت نمود. از این طریق همیاری ستراتژیک امریکا با پاکستان نیز پایدار مانده، بیش از پیش تقویت خواهد گردید. پرویز مشرف نیز با شامه ی قویش حتماً چیزهایی احساس کرده، که باز هوای قدرت نموده است.

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد