I

محمد ولی

I

تقسیم قدرت

I

بعضی هاکه با پاگذاشتن در نقش پای گذشتگان شان اعلان شرکت در سیاست میکنند بدون درک اوضاع واحوال جاری در کشور، منطقه وجهان با کاپی گری ازگذشته ها افاده میدهند اگر تقسیم قدرت صورت نگیرد ویا ما از حوزه قدرت دور بمانیم " مردم" به جنگ بر میخیزند .
بطور مقدمه تذکر داده میشود که " امروز جهان جهان دیروزی نیست" وتوان اقدام به جنگ وسلاح برداشتن انطوریکه در ۴۶ سال قبل صورت گرفت برای مجریان این شعار وجود ندارد زیرا
۱-برای انان پاکستان عقبگاه جبهه ومحل تاسیس کمپ های تربیت نظامی ودفاتر تنظیمی بوده نمیتواند.
۲- امریکا وسی.ای.ای. ان مبالغ هنگفتی راکه برای گذشتگان شان در جنگ با عساکر شوروی ودولت وقت افغانستان میداد، مسلح میساخت وحمایت جهانی ازلحاظ سیاسی ومطبوعاتی میکرد حالا نمیکند زیرا جنگنده های جدید ووحشی تر ازگذشته را در اختیار داردتا برای پوشش اهدافش انهارا بجنگاند.
۳- مردم طی ۲۸ سال حضور نظامی - سیاسی مجاهدین ماهیت ، اهلیت ، شخصیت واهداف انهارا بسیار بخوبی درک کرده اند ودیگر دنبال این مفسدین حریص ، پول پرست وجاسوسهای بد نام وافشا شده نمیروند، نسل نزده سال اخیر نسل نواست بادرک جدید وچشمان باز شده در همه عرصه های زندگی.
۴- خود این اقایان درناز ونعمت ، قصرهای مجلل ومستریح از لحاظ امکانات زندگی ، موترهای ضد مرمی ،سفرهای خارجی ودفاتر تجملی وپرعاید کاری چنان خو کرده اند که اگر هزار بار با هزار حیله ودلیل تشویق رفتن به جبهات جنگ در کوه ودشت شوند یک شب هم حاضر نیستند به این نعمت های باد اورده وبدون زحمت پشت پا بزنند.
روی این ملحوظ اخطار به مسلح شدن وآغاز جنگ دیگر ادعای طفلانه ازلحاظ جنگی وسیاسی بوده وبزعم خود، خودشانرا چیزی وانمود میسازند تا در دستر خوان قدرت گوشه گکی برای شان در نظر باشد . اما موج جدید سیاستهای امریکا با ابزار جدید تحققی ان به این " بچه ترسانی ها" وقع نمیگذارد زیرا ابزار جدید برای امریکا موثر تر از انانی است که مراجع مختلف امریکایی از مفاسد شان سر تکانی دارند.

اما در مورد" تقسیم قدرت" وبه کار برد این مقوله چه میتوان گفت ؟

۱- قدرت چیست؟ 
یکی از علمای علم سیاست در مورد قدرت این سه مشخصه را ذکر کرده است:
"
۱- قدرت توانایی تحمیل اراده است به رغم مقاومت دیگران.
۲- قدرت، رابطه دارندگان اقتدار وتابعان است.
۳- قدرت مشارکت در تصمیم گیری است "
در هرسه مورد منظور قدرت توانمندی سیاسی دولت ، احزاب سیاسی وگروه های ذینفوذ غیر سیاسی است که یا بصورت واقعی یا بصورت بالقوه ازان بهره ای دارند.
قدرت دولتی قدرت واقعی است که در یک طرف ان دولت یعنی صاحب قدرت و درطرف دیگر ان حکومت شوندگان یعنی انانیکه به قدرت دولت باورمند هستند ، قراردارد.
احزاب سیاسی ونیروهای ذینفوذ مانند سازمانهای اجتماعی وجامعه مدنی دارای قدرت بالقوه هستند که احزاب در صورت دست یافتن بدولت انرا ازاراده به عمل در می اورند وصاحب قدرت میشوند .نقش گروههای ذینفوذ عمدتآ در انتخابات ومشوره در تصمیم گیری ها برجسته میگردد.
قدرت دولتی در دولت های مردم گرا وغیر استبدادی به حیث قدرت شخص به کار نمی افتد بلکه ارگانهای انتخابی چون پارلمان وحکومت انتخابی ومجاری غیر انتخابی چون قضا وسارنوالی مجریان قدرت دولتی بوده دراداره امور برطبق قانون اساسی وبادر نظر داشت ذهنیت عامه که ازطریق احزاب سیاسی ، جامعه مدنی واپوزیسیون سالم تبارز داده میشود سهم مشترک وهماهنگ میگیرند.
اما در رژیم های دیکتاتوری شخصی یا توتالیتر (دیکتاتوری یک حزب) ویا تیو کراتیک (دیکتاتوری های مذهبی) قدرت ازان شخص میباشد چنانچه لویی چارده میگفت" قدرت یعنی من "، دررژیمهای توتالیتیر قدرت به جمع محدود افراد تعلق گرفته قدرت دولت بر طبق میل همین عدد محدود تحمیل میگردد، برخی ارگانهای یا گروههای ذینفوذ ناگزیر اند از تصامیم حزب بر سر افتدار که معمولآ در قانون اساسی بحیث " هسته مرکزی رهبری کننده سیستم سیاسی " تعریف میشود پیروی کنند.
دررژیمهای تیو کراتیک قدرت بر طبق اصول شرعی که سلطان را سایه خدا در زمین میدانند عملی میگردد درین سیستم قدرت اصلی به خداوند تعلق داشته سلطان بحیث نایب خدا درزمین مجری ان میباشد.

۲- قدرت وحاکمیت:
حاکمیت را " قدرت برتر "، " قدرت حکمرانی دولت"، وهم "قدرت اصلی دولت " تعریف کرده اند ودر خصوصیت ان " دایم بودن" و "غیر قابل تقسیم بودن" را ذکر نموده اند.
از لحاظ حقوق حاکمیت یک اصل مطلق است که نه از لحاظ خارجی ونه از لحاظ داخلی قدرت برتر از حاکمیت وجود ندارد ودولتی که دارای چنین حاکمیت نباشد از جمله دولتهای ضعیف وکم اقتدار شمرده میشود مانند دولت نزده ساله افغانستان.

۳- تقسیم قدرت :
قدرت وحاکمیت دو مشخصه ایست که دولت راازسائر سازمانها مجزا میسازد .دایمی است بخاطر انکه با تغیر اشخاص واحزاب حاکم ،هم قدرت وهم حاکمیت دولتی محفوظ بوده شخص نو یا حزب به قدرت رسیده انرا تعمیل وحاکمیت را درعرصه های داخلی وخارجی تمثیل میکند.
چون این هر دو مشخصه اصلی دولت است قدرت نیز مانند حاکمیت تقسیم پذیز نمی باشد .
مدعیان تقسیم قدرت نادانسته وبی خبر از موازین حقوقی وسیاسی با این ادعای شان قدرت وحاکمیت دولتی را دچار اسیب ، پراگندگی، بی اقتداری وچندین گونگی میسازند . طی نزده سال اخیر که دولت وقدرت دولتی میان تنظیم ها، افراد ودسته بندی ها تقسیم شده است حاصل ان یک دولت ضعیف ، فاقد اقتدار وسیع ملی است که نمیتواند اوامرش را تا اخرین واحد های اداری تعمیل نماید وهمیشه مبتلا به مخالفت در تصمیم گیری ، پلانگذاری، تغیرات وتبدیلات ودر نهایت درگیر کشمکش های قدرتمندان ذیدخل در حکومت و دولت داری گردیده است ، قدرتمندان که اهداف و اغراض شخصی وتنظیمی دارند در هر مسئله وهر تصمیم دولت منافع خودشانرا اولویت داده اند حتی در دستگیری جنایتکاران ودزدان وادم ربایان وقاتلان حرفوی
دولت طی همین نزده سال درین تنازع قدرت دست به تشکیل ارگانهای مشابه وموازی بغرض تضعیف جوانب قدرت زده مجموع امور دولت داری در سراسیمگی اقتدار گرایی وقدرت طلبی گیر افتاده درهمه عرصه ها دچار عقب مانی ، لنگش وعدم پیشروی بوده است این تنازع تا حدی به ابتذال گراییده که حامیان خارجی دولت از اجراات ان ناراض ومراجع جهانی ناظر بر دولتها این دولت را یک دولت ناکام خطاب کنند .
طرح تقسیم قدرت برکدام بنیاد مطرح میگردد؟
۱-بربنیاد تنظیمها؟
۲- بربنیاد سمت ومحل؟
۳- بربنیاد ملیت وقوم؟
۴- بربنیاد علایق شخصی زور مندان؟ 
۵- بربنیاد ادعاهای مبالغه آمیز چند لافوک ؟
همه این عوامل در نزده سال دولتداری عملی شده که نتیجه ان حالت زار واشفته موجود دولت وملت است وبار عذاب انرا مردم بدوش میکشند.شکل خطر ناک دیگر تقسیم قدرت خواست وادعای برخی سیاسیون مغرض وعوامل بیگانه درتبلیغ اهداف محلی وسمتی شان میباشد که با امکانات پولی بیگانه ها حاکمیت ملی وقدرت دولتی را میتواند به چالش بکشاند.
تقسیم قدرت در دولت بعدی باید از ترمنالوژی دولت داری بدور انداخته شود وبه مدعیان این خواست جواب قاطع رد داده شد.

۴- مشارکت قدرت:
مشارکت قدرت دردولت هایک امر معمول وقبول شده است بخصوص در دموکراسیها. بسیار واقع شده که یک حزب به تنهایی قادر به تشکیل حکومت نشده با احزاب دیگر تشکیل حکومت داده مطابق پروگرام مشترک درپیشبرد کارها وامور دولت داری سهم مشترک میگیرند وموفق هم میشوند.
بنابر بدی های ناشی از عدم فهم گروههای ذیدخل در سیاست وبنابر اعمال بدیکه انها در امور دولتداری بخصوص در عرصه های پولی ، کادری ودیگر امتیازات از خود نشان دادنداصطلاح شرکت سهامی جای اصل مجاز مشارکت در قدرت را گرفت . مشارکت درقدرت خلاف تقسیم قدرت به معنی سهیم ساختن توانایی های قدرت های بالقوه جامعه در دولت است تاانها باارائه امکانات دست داشته غرض تشریک مساعی برای حل معضلات درشرایط بحران وجنگ جامعه را از بحران بیرون سازند ، قدرت وحاکمیت دولتی را تحکیم بخشند ، برای تعمیل اقتدار دولتی زمینه سازی نمایند تا بتوانند دولت را در بیرون رفت از بحران ویا جنگ یاری رسانند ومردم را از لحاظ روانی وزندگی روزمره اطمینان اسایش دهند.

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد