I
I
فراخوان بخاطر آتش بس فورى و سرتاسرى
لغو مذاكرات و يا قطع خشونت و كشتار افغانان
I
در يكسال اخير كه بر اساس صوابديد کمپاین رئيس جمهور امريكا، پروسۀ صلح افغانستان بيك "پروژه " پرشتاب مبدل و بعد از (٩) دور مذاكرات با طالبان، صحبت از تكميل طرح "موافقت نامه صلح " ميشود، درحالیکه در افغانستان حمام خون برپا و همه روزه در نقاط مختلف كشور حوادث همانند كربلا ، صبرا و شطيلا تكرارميگردد و گويى به "صلح مسلح" و دور جديد بحران و آشوب " توافق " صورت گرفته است؛ اما ما هيچگاهى شاهد كدام اعتراض بر عاملان اين همه قتل و كشتار نبوده ايم، در حاليكه هميشه طالبان مسووليت آنرا رسماً به عهده گرفته اند . اكنون آقاى ترامپ رئيس جمهور امريكا به بهانه قتل يك منسوب نظامى شان كه مايه تاسف است مذاكرات با طالبان را لغو مينمايد كه هيچ اثر مثبت بر تراژيدى خونبار افغانستان ندارد ، زيرا : جنگ اعلام ناشده پاكستان با ابعاد پيچيده آن دوام دارد و درين راستا حملات انتحارى، جنگ و كشتار طالبان نيز شدت خواهد يافت . بدينرو بسيار ضرور است تا در پرتو منافع و مصالح علياى افغانستان و پاسخ به نداي نعش آغشته بخون مادر وطن ، خواست واقعى مردم مظلوم و به عزا نشسته افغان را بخاطر ختم خشونت، قتل و كشتار و صلح واقعى مطرح ساخت.
در تراژيدى خونبار افغانستان كه معلول و محصول مداخله و تجاوز خارجى است، بعد از چهاردهه و حضور گسترده نظامى، سياسى و اقتصادى امريكا و تجربه اولين ماموريت سازمان نظامى ناتو در قاره آسيا، صفحات خونين ديگر گشوده ميگردد . افغانستان كه در چهار دهه ونيم اخير در معرض جنگ اعلام ناشدۀ پاكستان قراردارد و قربانى تجاوز و ترور بوده است، آماج دور جديد ترور، قتل و كشتار اهالى ملكى، خشونت، شرارت، قساوت، دهشت طالبان و بمباردهای هولناك و عملیات زیانبار شبانهٔ ناتو توأم با تلفات مردم بيگناه ملکی قرار دارد که همه انکارناپذیر و مشهود است پس آنچه در افغانستان انجام ميابد مطابق به تمام معيارهاى حقوق بين المللى از كنفرانس لاهه ( 1907 م ) تا اساسنامه نورنبرگ ، ديوان جزايى بين المللى، دادگاه لندن، كنوانسيونهاى چهار گانه ژنيو و معيارهاى هفت گانه صليب سرخ بين المللى در كتگورى جنايات جنگى، ضدبشرى و عليه بشريت تعريف ميگردد . تيورى پردازيها در راستاى توجيه تشديد جنگ و خشونت در اوج "مذاكرات صلح" بخاطر كسب امتياز سياسى در احوال افغانستان مصداق ندارد . جنگ و خشونت در كشور ما بحساب " منازعات متعارف " غيرقابل تعريف است . ايالات متحده امريكا از لحاظ سوابق تاريخى و هم در عمل بر هردو طرف اصلى جنگ (طالبان و دولت) اشراف دارد و با كشور ميزبان و حامى جدى طالبان "تعهد" و تمكين دارد و پاكستان عنوان "متحد غير اروپايى ناتو " را حايز ميباشد . اظهر من الشمس است كه استيلاى خون و خشونت مبين پيچيدگى و بغرنجى مسايل و مصايب وطن ما و بازگو كننده اين حقيقت است كه : صلح افغانستان همانند جنگ آن بايد محصول تفاهم قدرتهاى رقيب بين المللى و منطقوى باشد و مقدرات تاريخى كشور ما در " دورجديد بازيهاى بزرگ " و توسط امريكا و رقباى جهانى جيوپولوتيك آن در حالى رقم ميخورد كه جنگهاى نيابتى قدرتهاى رقيب منطقوى و گره زدن معضله كشمير با صلح در سرزمين ما و عوامل متعدد ديگر، منجمله مافياى اقتصاد جرمى مواد مخدر و معادن و ... چالش آفرين ميباشند . بدينرو رسالت انسانى ، ملى ، وطنى و تاريخى افغان ها است تا : با عقلانيت سياسى و چنگ زدن به مصالح علياى افغانستان از:
ـ حق موجوديت و تداوم افغانستان، حق دستيابى به صلح واقعى كه بقاى كشور در گرو تحقق آن است،
ـ حق مردم و كشور بخاطر گذار بشاهراه صلح و توسعه دفاع نمايند .
بى نياز از اثبات است كه صلح : خواست برحق، اولويت اساسى ، سوال مرگ و زندگى و آرمان گمشده مردم به عزا نشسته ما ميباشد . اما هميشه بياد داشته باشيم كه اين آرمان والاى انسانى، اسلامى، افغانى و شريفانه بحيث خواست عالى اخلاقى فقط و فقط در وجود مكانيسم دقيق و شفاف سياسى و همنوایی کامل ميتواند متحقق گردد . بياد بايد داشت كه صلح واقعى نه معامله كتمانى است و نه " پروژه " يى كه مطابق ذوق طراحان فقط در خدمت منافع يك جانب قرار گيرد. خوب است جانب امريكا اين سخن ارزنده ابراهام لينكن رئيس جمهور اسبق امريكا را ملاك عمل قراردهند كه : «هيچ معضله يى حل نخواهد شد تا زمانيكه عادلانه حل نگردد »
صلح پروسه كثيرالجوانب است كه با مرگ و زندگى سى مليون انسان مرتبط ميباشد و مردم "مارگزيده " حق دارند و مستحق ميباشند تا آنچه بر سرنوشت شان ميگذرد آگاه و در حل مشکلات شان سهیم باشند . صلح در گام نخست ارج گذاشتن و احقاق حقوق مردم است كه مالك حق حاكميت ملى ميباشند و اِعمال آن بطور انحصارى بمردم تعلق دارد . چگونه ميتوان از صلح صحبت كرد و حقوق سه اكثريت بزرگ زنان كه بيشتر از نيم پيكر جامعه را تشكيل ميدهند ، قربانيان جنگ و مستمندان و جوانان كه تا هفتاد فيصد جامعه ميباشند ؛ در انحصار سى تن از به اصطلاح " سياستمداران مطرح " قرارداد تا در همه جا و هر مورد " وكيل " مدام العمر و تام الاختيار تمام اقشار مردم باشند . اعتراف جناب خليل زاد به اشتباهات گذشته و عواقب آن برسرنوشت افغانستان نكته مثبت است ، اما درس گرفتن و عدم تكرار آن و «كلوخ را ماندن و از آب گذشتن» بايد مطمح نظر باشد . قباحت زدايى از يكطرف و مشروعيت زدايى از طرف ديگر و تضعيف و دورزدن نهاد و موسسه دولت موجود، افغانستان را به نقطه صفرى ميبرد و در آن حالت تكرار همان فاجعه و جنايات سال ( 1992 م ) محتمل خواهد گرديد.
پاشنه آشيل افغانستان فقدان دولت ملى مقتدر، قانون محور و عدالت گستر كه صلح بايد راه تحقق آنرا مساعد بسازد و درغير آن صلح واقعى ومثبت وجود نخواهد داشت . براى رسيدن به اين كليدى ترين بخش معضله چندين دهه افغانستان بايد به متعارفترين مكانيسم محصول تجربه جهانى تمكين گردد كه همانا : مذاكرات مستقيم دو طرف اصلى جنگ، طالبان و دولت موجود افغانستان ميباشد . اين مذاكرات بايد غيرمشروط بخاطر بحث بر مجموع مسايل بشمول قيمت صلح واقعى است كه هردو طرف بايد آنرا بپردازند . " بن بست " موجود و " لغو مذاكرات " معلول عدم توجه به همين موارد فوق الذكر است ، در حاليكه جناب خليل زاد بارها اطمينان داده است كه : در هيچ مورد موافقه نخواهد گرديد تا بر مجموع هر چهار مورد آجندا توافق صورت نگيرد " در حاليكه " عقد موافقتنامه " در دستوركار قرار دارد تا كنون طالبان از مذاكره مستقيم با دولت اجتناب مينمايند و به عوض آتش بس جنگ و خشونت را گسترش داده اند . بدينرو انجمن حقوقدانان افغان در اروپا بمثابه يك نهاد مسلكى و شخصيت حقوقى مستقل و غيروابسته به طرفين متخاصم جنگ ، بخاطر توقف قتل و كشتار افغان ها ، فاجعه حقوق بشر و جلوگيرى از سقوط افغانستان وتقسيم بساحات نفوذ، تروريستان و جنگ سالاران مركزوقانون ستيز، پيشنهاد مينمايد تا هر سه جانب دولت، تحريك اسلامى طالبان و امريكا آتش بس فورى و سراسرى را اعلام و نافذ نمايند . آتش بس بايد پيشرط هرنوع توافق و مذاكره با طالبان بويژه از جانب امريكا مطرح گردد . همزمان با اعلام اوربند مذاكرات مستقيم دولت و تحريك اسلامى طالبان آغاز گردد و رهايى محبوسان طالبان منوط به انفاذ و رعايت آتش بس گردد.
انجمن با كمال احترام از جلالتماب سرمنشى سازمان ملل متحد كه در جلسه ديروز شوراى امنيت آن سازمان «وضعيت بد امنيتى افغانستان افزايش تلفات اهالى ملكى ، حقوق بشر و ... را بسيار نگران كننده و مستلزم كمك سازمان ملل متحد دانست» تقاضا مينمايد تا با استفاده از صلاحيت شان كه در منشور سازمان ملل متحد مسجل است ، مساعى جميله شانرا بخاطر اعلام و انفاذ آتش بس فورى بخرج داده ومكانيسم نظارت از تطبيق آتش بس را زير نظر داشته باشند . چگونگى برخورد جوانب جنگ به موضوع آتش بس محک آزمايش و مبين نيت و اراده آنان بخاطر صلح واقعى ميباشد و مردم در عمل تشخيص ميدهند كه: که طرفدار خونريزى وعامل قتل و كشتار چندصد افغان در يك روز ميباشند و بالاثر تداوم جنگ و خشونت زمينه ساز حضور نظاميان خارجى در كشور ميگردند .
انجمن همچنان با مراجعه به افغانان با درد و احساس در داخل و خارج كشور تمام سازمانهاى سياسى ، اجتماعى ، فرهنگى ، جوامع مدنى و مدافعان حقوق بشر تقاضا می دارد تا بخاطر نجات افغانستان و دستيابى به صلح واقعى به ندايى مادر وطن لبيك گفته : اعلام و رعايت اتش بس فورى را مطابق شرح بالا منحيث مبرمترين خواست مردم مظلوم به كمپاين همگانى مبدل سازند تا تحريك طالبان و جانب امريكا و سازمان ناتو متقاعد به خواست برحق دولت و مردم مظلوم ما تمكين نمايند.
ما باور و ايقان كامل داريم كه : حق داده نميشود ،تا گرفته نشود و ما حق افغان و افغانستان را ميخواهيم.
با حرمت
هيات رهبرى انجمن
مير عبدالواحد سادات رئيس انجمن