محمد ولی
جبر جغرافیای فیزیکی پاکستان
یکی از عوامل استراتژیکی دخالت ان درامور افغانستان است
جبر جغرافیای فزیکی پاکستان یکی از عوامل استراتژیکی دخالت ان درامور افغانستان است:
سه اصل (نفوذ، حاکمیت وساحه ) عناصر متشکه دولت است.
ساحه یا قلمرو در استحکام قدرت ملی یک کشور اهمیت ویژه دارد، وسعت جغرافیا درزمان جنگ درتعین سرنوشت ومقدرات جنگ از نقش بلند برخوردار میباشد. وقتی ستالینگراد مورد حمله المان قرار گرفت ومقاومت نمود موسیولینی به هتلر نوشت روسیه را نمیتوان شکست داد وسعتش ازان دفاع میکند.
سرزمین های وسیع چین، روسیه وامریکا به تناسب ممالکی چون هالیند،بلجیم، دنمارک وفرانسه وانگلسنان در حالات جنگی کمتر اسیب پذیر میباشند زیرا وسعت ساحه وخاک انها توان برداشت ضربات بیشتر را نسبت به ممالک کوچکتر دارااند.
سرزمین پاکستان روی پلان استعمار بحیث یک دیوار طویل اما کم عرض میان هند وافغانستان که غایه تشکیل ان تاسیس مانع در مقابل نفوذ شوروی بسوی جنوب اسیابود ایجاد گردید.
طول این کشور از شمال به جنوب از منطقه ( سکر دو) تا کراچی به دوهزارو بیست وپنج کیلو متر وعرضش از شرق به غرب از منطقه ( قصور) تا پاره چنار به ۶۷۰ کیلو متر میرسد، فاصله های شمالی وجنوبی وشرقی وغربی ان بنابر عوارض اراضی در برخی نقاط کمتر ودر برخی بیشتر میباشد.
سر این مولود که از کوهبند های همالیه اغاز میشود پندیده ومتورم است ، تنه باریک وقسمت های پایینی تا بحیره عرب امتداد دارد. چترال ، گلگلت بلتستان، کشیمر زیر اداره پاکستان ، وقراقرم از مناطق کوهبندان بوده این سلسله کوهها تا شنکیاری ، مانسهره وایبت اباد را احتوا وبه منطقه نظامی حویلیان میرسد ازانجا یک شاخه بطرف حسن ابدال سرحد میان پنجاب وقسمتهایی از خیبر پشتونخواه وشاخه دیگر به شرق هری پور امتداد یافته بعدآ ساحات هموار آغاز میگردد، مناطق قبایلی وزیرستان نیز ازجمله ساحات کوهستانی است.
نقاط استراتژیک ازلحاظ سیاسی ونظامی که مشتمل بر مراکز ایالت هاست چون اسلام اباد ، لاهور، کراچی،پشاور وکویته دراراضی هموار موقعیت دارند.
این موقعیت از لحاظ جنگی ونظامی برای پاکستان اسیب پذیر است. درصورت اشتعال کدام جنگ میان هند وپاکستان با موجودیت سلاح های دور برد ومدرن هوایی وزمینی وانواع راکتها وتوپ خانه ها هندوستان میتواند شرقآ وغربآ پاکستان را تحت اتش توپچی راکتی وهوایی قرارداده قدرت رزمی اش را فلج سازد.
جدول ذیل توان جنگی هردو کشوررا نشان میدهد.
هند
تعداد عساکر ۲ ملیون
قوای هوایی ۲۱۸۵ بال
تانک بیشتر از ۴۰۰۰ چین
توپخانه وراکت ۴۶۱۴ ضرب
سلاح اتمی ۱۳۰ عدد
پاکستان
تعداد عساکر ۱۷ لک
قوای هوایی ۱۲۸۱ بال
تانک ۲۰۰۰ چین
توپخانه وراکت ۱۶۹۱ ضرب
سلاح اتمی ۱۵۰ عدد
بااین تفوق قدرت زمینی وهوایی هند درمقابل پاکستان میتوان سنجش کرد که در حالت جنگی سرزمین کم عرض پاکستان به چه وضعیتی مواجه خواهد شد.
۲۰ عدد بمب اتمی که پاکستان نسبت به هند بیشتر دارد در مقایسه با وسعت قلمرو هنددموثریت بیشتر از هند نخواهد داشت.
روی این ملحوظ استراتژیستهای پاکستان در طول سالها از دست درازی متداوم به افغانستان چه از لحاظ تبلیغاتی وچه از لحاظ استخدام تخریبکاران زیر نام جهاد ، بعدآ طالب وداعش ابا نورزیده اند .
انها میخواهند باداشتن حکومت دست نشانده ، سیاسیون منقاد و احزاب معاش خوار وسعت عمق استراتژی شانرا بطرف شرق امتداد داده افغانستان را بحیث سررمین عقب جبه جنگ که عرض جبه را برایشان بیشتر میسازد با خود داشته باشند .
هدف اصلی عمق استراتژی نزد پاکستان همین سرزمین ناساز گار جنگی ان دربرابرهند میباشد که جبرآ انرا بسوی افغانستان می کشاند . شاید انها بزعم خود منافع ملی شان را همینطور تعریف نمایند.
زمانی پاکستان منبع الهام اخوانی ها ومذهبیون سیاسی افغانستان بود که همه از قاضی حسین احمد ومولانا مودودی ودیگران دستور میگرفتند ودستگاه استخباراتی ان در راه اندازی چندین کودتا علیه دولت های افغانستان متهم بوده است.
پاکستانی ها برای رسیدن به این استراتژی ازهمه وسایل کار گرفته اند ؛ پول، حمایت سیاسی ، کودتا وجنگ.
گل آرمانهای استراتژیستهای پاکستان با ایجاد گروه اخوان المسلمین در افغانستان به شگفتن آغاز کرد و تا تشکیل جبهات جنگ ومراکز تربیت نظامی زیر نام جهاد امتداد یافت.
شعار کابل باید بسوزد جنرال ضیاء دران وقت یک حرف هوایی بنظر میرسید اما دیده شد که ان شعار درقبال یک استراتژی مطرح شده است وان ویرانی ، نا توانی وزمینگیر ساختن افغانستان بود تا توان خود کفایی اقتصادی ونظامی را ازان بگیرد وخود بسوی استراتژی مطروحه بدون موانع به حرکت ادامه دهد.
ویران کردن کابل توسط حزب وجمعیت اسلامی وسپردن این ویرانه از جانب جمعیت وشورای نظار به طالبان ، منحل ساختن اردو وسپردن سلاحهای مدرن وقت افغانستان از جانب ربانی ومسعود به آی.اس.آی. ، دامن زدن تفرقه ملی وقومی وزبانی ،بعدآ با رسیدن قسیم فهیم به مقام وزارت دفاع افغانستان وطرد بیست هزار منسوبین تحصیلکرده وباتجربه اردو که با پاکستان جنگیده بودند همه امتداد همین استراتژی بود که با تاسف عاملین ان چه مرده وچه زنده بنام وطنفروش وخاین نه بلکه با القاب خلاف اعمال وکردار شان مسما شده اند .
روی ملحوظ فوق پاکستان ازین استراتژی وازین کشور دستبردار نیست ، بخشی ازین سیاست را مجاهدین ، قسمتی را طالبان عملی ساختند شاید باقیمانده کار بدوش داعش سپرده شود.
برخی تحلیلگران در جریان یازده ماه مذاکره آغای خلیلزاد با طالبان چنین نتیجه گیری نمودند که خلیلزاد درین ماموریت بیشتر جانب پاکستان را رعایت کرده تلاش کرد با بر سر اقتدار سازی طالبان یا ایجاد حاکمیت دوگانه جمهوری وامارتی خواست پاکستان را بجا سازد .
با فعالیت پولی ودپلماتیکی که پاکستانی ها برای اهداف شان مینمایند چنین شک نمیتواند از نظر دور باشد چنانچه بیننسوان نیز متهم به به این اتهام به نفع مجاهدین وپاکستان شده بود.
اسرار ورموز سیاست پاکستان برای مراجع جهانی افتابی است . سیاستمداری در امریکا پاکستان را از جمله خطرناکتری کشورهای جهان گفت وبرحق گفت.
اولین خطر این کشور متوجه افغانستان بوده ، است ومیباشد. صدور تروریسم خطر بزرگ برای جهان بوده ، است ومیباشد.
ما با یک دشمن کینه توز وچسپیده به سیاست سلطه بر افغانستان مواجه هستیم ، دشمنی که بوسیله باند های استخدام شده افغانستان را برای سالهای زیادی به سینه انداخت وخود به سرعت بسوی تقویت ظرفیت های نظامی شتافت . درچنین وضع ایجاب میکند تا سیاسیون کشور اگر حس وطندوستی دارند وواقعآ به اینده این کشور ونسلهای بعدی ان می اندیشند با تمام قوت ،یکدلی وهمدستی برای دفع این خطر عمل نمایند.
دست پاکستان در تشدید اختلافات ملی وزبانی دراز است، تنظیمها، اشخاص واجنت های زیادی در هر قوم وملیت وسیاست وروحانیت دارد ، در اجرای مانور های سیاسی ودپلماتیک از مهارت کافی برخوردار بوده میان کشور های منطقه، ممالک عربی وقدرت های جهان خوب لابی گری می نماید، دربرابر چنین مدعی عمق استراتژی لازم است تا همه نیروهای سیاسی مطرح در کشور برای ایجاد یک حاکمیت مقتدر و دولت با صلاحیت دست به دست هم دهند تا با کسب حمایت بیشتر جهانی دربرابر پاکستان وباسرعت بیشتر باایجاد تفاهم وهمکاری میان کشورهای منطقه مخصوصآ چین ،روسیه ، ایران وهند وجلب اطمینان کامل جامعه جهانی حاضر درکشور به دفع خطر این اژدهای خفته درزیر پوست اسلام وابراز حسن نیت کاذب نسبت به منطقه وجهان بپردازند.
باچنین وضع چه باید شود ؟
ضرور است تا در کنار سرکوبی نظامی راه مذاکره برای آغاز یک اتش بس ودریافت طرق موثر نزدیکی موقفها میان دولت وطالبان ازسر خط کار دور نباشد. شاید با تغیر سیاست موجود در مقابل طالبان ایشان اهمیت مذاکرات بین الافغانی را بیشتر درک کرده باشند وباحفظ تشدید فعالیت های جنگی حاضر به نزدیک سازی موقف شان با دولت جهت مذاکرات گردند.
خوشنودی به لغو مذاکرات پیامد غم انگیز تشدید جنگ را نیز با خود خواهد داشت که بار تلفات انرا مردم بدوش میکشد.
طی یازده ماه مذاکرات دیده شد که خلیلزاد نتوانست بحیث یک دپلومات اگاه موازنه میان تفاهم وخصومت دربین دولت وطالبان را در نظر بگیرد ، به سرعت زیادبرای وجهه دادن طالبان وکم زدن دولت حرکت نمود این دپلماسی بی موازنه باعث شد تا طالبان بحیث قدرت موازی حتی بلندتر از دولت درسطح منطقه وجهان خود نمایی کنند ، دوحه ، ماسکو واسلام اباد چیزی جز دادن وزنه برای این گروه نبود که سیاستگران کوته اندیش وفرصت طلب افغانی بدون صرفه جویی به ان دل بستند بدون انکه عواقب بعدی اعمال شانرا سنجیده باشند .
صلح پس از ۴۰ سال جنگ خواست سوزان مردم است ، مذاکرات سالم راه را برای صلح میگشاید وآتش بس سراسری نماینگر نیت نیک برای رسیدن به صلح بوده میتواند .
ساختن یک دولت ملی نیرومند متشکل ازهمه افغانها وتعقیب سیاست متوازن خارجی شاید وسیله ای باشد برای خنثی سازی پلانهای شوم پاکستان علیه افغانستان.