محمد ولی

 

طالبان ، جنگ ودپلماسی

 

امارت اسلامی طالبان از جانب جهانیان برسمیت شناخته نشده بود اما انها درسازمان ملل متحد نماینده دایمی داشتند صرف پاکستان وقطر سفرای طالبان را پذیرفته بودند . ازاثر محدود بودن روابط خارجی بادو سه کشور معلوم بود که انهانمیتوانستند دیلماسی فعال داشته باشند . دپلماسی وسیله پیشبرد سیاست خارجی کشور از طریق مذاکره وتفاهم است ، سیاست خارجی محدود وغیر ملموس دپلماسی را غیر فعال وفاقد تحرک میسازد .
پس از شکست امارت اسلامی ومتواری شدن ، طالبان برای مدتی درصحنه فعال جنگی حضور نداشتند وپس از ظهور مجدد توانستند با برخی کشور ازجمله روسیه ، چین وقطر روابط ایجاد کنند تا اینکه درسال ۲۰۱۱ بارک اوباما رئیس جمهور امریکا تمایل ضمنی به صلح با طالبان نشان داده درسال ۲۰۱۳ طرحی ریخت تا با نمایندگان طالبان درقطر مذاکره آغاز گردد.
با رسیدن ترامپ به مقام ریاست جمهوری ، طالبان درسال ۲۰۱۷ نامه ای بوی فرستاده ازاو خواستند تا خروج قطعات نظامی امریکا در استراتژی رئیس جمهور جاداده شود. طالبان دران نامه تحریک شانرا بحیث یک نیروی نظامی -- سیاسی فعال وصاحب نفوذ تعریف کرده بودند.
گفته میشود که طالبان در ان نامه مانور شتافتن بسوی رقبای جهانی ومنطقوی امر یکارا نموده گفته بودند نباید به این عمل مجبور گردند.
طالبان موضعگیری انوقت موضعگیری ترامپ دررابطه به سیاست جنگی امریکا را وسیله خوب برای رد یابی به سیاست ترامپ دررابطه باخود تلقی کردند ونتیجه هم داد که بعدآ آغاز وتا سرحد رسیدن بیک توافق ادامه یافت .
خواست طالبان از پیش گرفتن دپلماسی چه بود ؟
درزمان اوباما خواهان خارج ساختن نام شان ازلست سیاه ملل متحد ورهایی زندانیان شان بودند.
بااغاز مذاکرات خلیلزاد وطالبان ، طالبان مطالبات بیشتر تا رسیدن به قدرت وظاهرآ خروج نظامی های امریکا را مطرح کردند . غلطی که امریکا پیش گرفت این بود که دولت افغانستان را بحیث صاحب ومجری قدرت سیاسی کشور از نظر انداخته خودش به خواستهاومطالبات طالبان در معامله نشست ، این موضع امریکا طالبان را مجال بیشتر داد تا بحیث یک نیروی با قدرت ومطرح در عرصه نظامی- سیاسی وقسما مناسبات خارجی معرفی گردند.
دعوت ماسکو ازطالبان وافراد سیاسی داخل افغانستان برای مذاکره واستقبال با شان وشوکت انها ، دعوت پاکستان ازعین چهره ها وطالبان ازایشان بر عظمت وجودی انها افزود که بعدها چین هم خواست ازین نمایش دور نمانده کنفرانس دیگری در پیکن دایر نماید اما به ثمر نرسید.
طالبان در مذاکرات با نماینده امریکا ، سفر های ماسکو واسلام اباد موقف دولت افغانستان را بحیث جانب اصلی معضله لطمه دار ساختند که باعث حسن نیت بیشتر نسبت به خودشان گردید، جانب امریکا نیز درین زمینه نخواست با این دپلماسی طالبان طرف واقع شود وجان مطلب را که پا فشاری برخروج قوتهای نظامی اش است نه بادولت بلکه با یک گروه جنگی به مذاکره گیرد درحالیکه قرارداد امنیتی و پیمان نظامی را با دولت افغانستان امضا نموده بود . علت این بود که دردپلماسی مخفی امریکا وطالبان ، جانب طالب در مورد پایگاه های نظامی وحضور عساکرامریکا توفق گوشه چشمی نشان میداند .

آیا این دپلماسی ریشه
در گذشته دارد ؟

درزمان اشغال افغِانستان وطرد حاکمیت طالبان امریکایی ها گفتند برای محو دم ودستگاه القاعده امده اند ، کدام سند رسمی یا بیان مطبوعاتی به چشم نمیخورد که انها طالبان را مانند القاعده متهم به تروربسم کرده باشند ، یعنی امریکا با حفظ براندازی نظام طالبانی ، با گذشته ایکه درایجاد این گروه به همکاری متحدینش داشت نخواست طالبان را در سیاستش نسبت به افغِانستان مردود مطلق بداند. بسیج تشکل وحضور مجدد طالبان در جبهه های جنگ محصول همان پولهایست که امریکا انرا زیر نام مبارزه با تروریسم به پاکستان میپرداخت اما این پولها مصرف تشکل وبسیج مجدد طالبان میگردید.
سیاست پر پیچ ومبهم امریکا برای منطقه وسایل مبهم ومرموز را دراختیار دارد ، مجاهد ، طالب ، تکنوکرات وِغیره ابزار پیشبرد این سیاست هستند .روی این ملحوظ امریکا حفظ انهارا برایش مطلوب میداند . به همین خاطر رهبران طالبان را در کابل، قطر وپاکستان مصئون وبا امتیاز ات خوب نگهداری میکند واخیرآ برای مسافرتهای انها وجه خاص مالی را در نظر گرفته وبه انها می پردازد .

سیاست امریکا در مورد اسیای میانه
و تاثیر ان بر دپلماسی با طالبان

ازبحث طولانی وتاریخی درین مورد صرفنظر کرده همین قدر نگاشته میشود که سیاست جاری امریکا با رنگ ورخ ووسایل جدید همان سیاست دوران جنگ سرد بخصوص سالهای اول بعد از جنگ جهانی دوم است. پیمانهای نظامی سنتو وسیتو غرض محاصره شوروی از شرق تا جنوب شرق اسیا به میان امده بود که خط محاصره جنوب شوروی را از ترکیه تا کشمیر امتداد میداد.
بعد از فروپاشی اتحاد شوروی بوی نفت اسیای میانه دماغ سود جویان امریکارا در مورد اسیای مرکزی تازه نمود . انها برای دسترسی به ذخایر بزرگ حوزه بحیره خضر واسیای میانه اتش جنگ طولانی ۲۰ ساله اخیر را بر افروختند که طالبان نتوانسته بودند اهداف شرکت یونیکال را در مورد براورده سازند.
براساس رونمایی سیاست جدید امریکا در مطبوعات ان کشور پروگرام شش نکته ای ذیل را درمورد اسیای مرکزی پیش گرفته است:
"
۱- حمایت وتقویت حاکمیت واستقلال دولتهای اسیای میانه .
۲-- کاهش تهدیدهای تروریستی در اسیای میانه .
۳-- توسعه وحفاظت ثبات در افغانستان .
۴-- تشویق اتصال اسیای مرکزی به افغانستان .
۵-- تقویت حاکمیت قانون واحترام به حقوق بشر دراسیای میانه.
۶-- تقویت سرمایه گذاری ایالات متحده امریکا به هدف توسعه اسیای میانه "

درهر ماده این پروگرام شش نکته ای اهداف خاص امریکا غرص نفود درین مناطق جاداده شده است.
"
تقویت استقلال ، کاهش تهدیدات تروریستی" . عین جملات وکلماتیست که در مورد افغانستان بکار میبردند حاصل ان برای کشور ما چه شد که برای اسیای میانه باشد ؟
ماده سوم این پروگرام ماده طالبانیست که امریکا برای حفظ این ثبات ، دپلماسی تقویت موقف سیاسی طالبان
را پیش گرفته ومیخواهد با حضور قدرتمند شان در حاکمیت ظاهرآ ثبات را در افغانستان به میان اورند اما وزیر ترجه امریکا وزلمی خلیلزاد امضای موافقتنامه صلح با طالبان را ختم کامل ودایمی جنگ ندانسته گفتند صلح بطور کامل تامین نمیشود . به بیان دیگر بحران ادامه می یابد تا امریکا به ماموریت به اصطلاح اوردن ثبات ادامه دهد.
توطئه حقوق بشر امریکا از بهانه های متداول مداخله اش در نقاط مختلف جهان بوده وادامه دارد ، ازین سبب نام بردن ار حاکمیت قانون وحقوق بشر درین پروگرام خطر ناکترین وسیله ایجاد بی ثباتی وزمینه سازی مداخله ونفوذ دراسیای مرکزی بوده میتواند . چین وفدراتیف روسیه قبل ازین پروگرام شش نکته ای درمودد حفظ ثبات وصلح درین همسایگی شان پروگرامهای داشته اند .امریکا میخواهد به هر شکلی باشد سهم بلندش را درین گوشه اسیا بدست اورد .
پروگرام اقتصادی وتقویه این کشورها جدا از اهداف استراتژی استعماری ان کشور نیست ووسیله ایست برای نفوذ براین مناطق .
امریکا طی سالهای گذشته (۹ ملیارددالر) به ممالک اسیای مرکزی پرداخته است . قرضه برای کمکهای تخنیکی امریکا به ۳۱ ملیارد دالر میرسد که از طریق سکتور خصوصی سرمایگذاری شده است .
بانک جهانی وصندوق بین المللی پول حدود ( ۵۰ ملیارد دالر) به این ممالک داده اند .
دپلماسی امریکا باطالبان معطوف به اهداف ان درین مناطق بوده در رقابت با رقبای جهانی اش نیز از ان بهره میگیرد.
امریکا که نخواست یکجا با ناتو طالبان را ازصحنه نظامی حذف کند درنظر داشت تا در" روزهای مبادا" دوستان گذشته اش را برای صفحه جدید سیاسی وارد صحنه سازد ، اینکه طی بیست سال جنگ وبحران برکشور چه گذشت وهزاران تن کشته شد نه نزد امریکا ونه نزد طالبان ارزشی ندارد .
امریکا طرق سیاسی و دپلماتیک حمایت از طالبان را درشرایط تشدید رقابتهای اقتصادی ونظامی وبحران شرق میانه شدت بخشید تاانها را بحیث نیروی غیر قابل حذف از حوزه قدرت در افغانستان معرفی نماید .
گفته شده است که در مراسم امضای معاهده صلح میان امریکا وطالبان محفل شانداری درنظر گرفته شده است که دران نمایندگان بلند پایه برخی کشورها وسازمانها حضور بهم خواهند رسانید وامریکا با دادن چنین شان وشوکت به طالبان با این گروه جنگی عقب میز امضای معاهده مینشند .
مذاکرات دوامدار، امتازدهی های منظم وتشویق وتمویل به سفرهای منطقوی وجهانی تا امضای معاهده در محفل پرشکوه در سطح جهان چیزی نیست جز دادن وجاهت به این گروه که ۲۰ سال کشوررا به خاک وخون کشیدند .
چنین است سیاست کشوریکه مبخواهد حقوف بشر وتقویت حاکمیت قانون را به منطقه ما پیاده سازد .
سکوت امریکا دربرابر اعلان نتایج انتخابات مضحک ریاست جمهوری میرساند که ان کشور شب وروز پر مخاطره ناشی ازین اعلان را گاهی با سکوت وباری با جملات مبهم وبی معنی تابع چگونگی نتایج دپلماسی اش با طالبان ساخته است .

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد