محترم اکادمیسین اعظم سیستانی
توطئه های انگلیس بر ضد زمانشاه
کمپنی هند شرقی سالانه دو تا سه لک روپیه دراختیار مهدیخان نماینده ایرانی الاصل خودگذاشته بود تا به مصرف تأمین هزینه های قشون کشی ایران به افغانستان برسد(رک:متن مقاله)
در میان پسران متعدد تیمورشاه درانی زمان شاه تنها کسی بود که میخواست قدم بر جای قدم جد خود احمدشاه بابا بگذارد ودهلی را فتح کند، اما استعمار انگلیس نگذاشت او به این مقصد خود نایل گردد. در فرصتی که ناپلئون بناپارت طرح حمله مشترک خود با روسیه را برهندترتیب میداد، زمامدار افغانستان، زمانشاه براى فتح دهلى با لشکر سی هزارنفره خودعازم آندیارگردید وبدون کدام مانعی دراوایل ماه جنوری ۱۷۹۷وارد لاهورشد.
پیشروی سپاه زمانشاه بسوی دهلی شوروهیجان عجبی در سراسر هند تولید کرد واگرتوطئه های انگلیس برضد زمان شاه چیده نمی شد، فتح دهلی را نصیب میشد. هنگامی که هواداران زمانشاه درهند از افغانان روهیله تا دکن برای استقبال از زمانشاه آماده گی میگرفتند ، ناگاه خبر شورش شهزاده محمود(والی هرات) بگوش زمانشاه رسید. زمانشاه با اطلاع این خبر به قندهار برگشت ودرهفتم سپتمبر۱۷۹۷ از قندهار برای مقابله با شهزاده محمود حرکت کرد. مگرشهزاده محمود قبل از شروع جنگ با زمانشاه، شکست خورد و باپسرخود کامران به ترشیز ایران گریخت. علت شکست محمود خیانت دوتن از نزدیکانش به او بود که شهرهرات را دراختیارگرفتند واز زمانشاه استقبال کردند. زمانشاه با سپاه خود وارد شهر شد ولی بجز دونفراز محرکین این غایله بیشتر کسی را نکشت. یک سال بعد، زمانشاه سومین لشکرکشی خود را بعزم فتح هند آغاز نمود ودر ۲۵ اکتوبر ۱۷۹۸از پشاور بجانب لاهور شتافت ومثل گذشته بدون مانعی وارد لاهورشد. این بارخوانین و زمینداران پنجاب نیز به دربار زمانشاه برای ادای احترام حاضر شدند که درآن جمله رنجیت سینگ نیز شامل بود.[1]
جوش و خروش مسلمانان هند براى پذيرائى از لشکرکشى زمانشاه بر هند یکجا با اين افواه که اوبا ناپلئون بمنظور فتح هند دست يکى کرده است، انگلیس ها را بخوف انداخت وبیدرنگ دست به ديپلوماسى شديدی زدند. لارد ويسلى حاکم اعلى کمپنى در کلکته به نمايندۀ ايرانى الاصل خود مهدى خان ملقب به بهادرجنگنمايندۀ کمپنى در بوشهرایران (از 1898تا 1903) بود،هدايت داد تا با دربار قاجاری تماس گرفته، ايران را بر ضد دولت افغانستان تحريک و به کمک پولی انگليس اميدوار کند. مهديخان با تحف وهدایایی بحضور شاه (فتح علیشاه قاجار) بار يافت و در ضمن مطالب ديگر اظهار داشت :
« زمانشاه که در لاهور است بر شيعان آنجا ظلم ميکند، هزاران نفر شيعى از ظلم او بممالک کمپنى هند شرقى پناهنده شده اند، اگر پادشاه ايران بر افغانها حمله نمايد، ثواب جميل حاصل خواهد کرد. براى اينکار بهتر است محمودشاه (برادر زمانشاه) راکه در ايران پناهنده است با نيروى کمکى
به افغانستان بفرستد تا بر برادرش غلبه نمايد و ستمگرى زمانشاه بر شيعان خاتمه يابد.» [2]
محمد علی موحد درکتاب خود(مبالغه مستعار) بروایت ازروضة الصفای ناصری (جلدنهم،صفحه 360) در شرح ماموریت مهدی علی خان مینویسد:«ضمناً تمنا نمود که دولت علیه ایران را با دولت بهیۀ انگلیس موافقتی باشد که افاغنه قصد تسخیر هندوستان ننمایند وسپاه ایران شاه آن طایفه را فارغ
وآسوده نگذارند که به فکر عزیمت هندوستان در افتند.»[3]
مولف می افزاید:« وظیفۀ اصلی مهدی علیخان دراین ماموریت دوچیز بود:اول کاری کند که سرحدات غربی افغانستان از سوی ایران مورد تهدید واقع شود تا زمانشاه را از سرازیر شدن در دشت هندوستان بازدارد. دوم آنکه مانع بسط وتوسعه نفوذ فرانسه در ایران گردد. مهدی علی خان درانجام هردو منظورموفق بود.کمپانی هند شرقی سالانه دو تا سه لک روپیه دراختیار او گذاشته بود تا به مصرف تأمین هزینه های قشون کشی به افغانستان برسد ولی وی چون دریافت که فتح علی شاه خود سودای فتح افغانستان را در سر می پروراند از افشای مقصود خود داری نمود وچنین وانمودکرد که صرفاًبرای تهنیت جلوس همایونی به ایران آمده است. زیرا اگر نگرانی کمپنی از بابت زمانشاه برملا میشد، هزینۀ لشکرکشی به افغانستان به گردن کمپانی می افتاد. هدف دیگر ماموریت میرزامهدی علیخان نیز با صدور فرمانی از طرف شاه مبنی برممانعت از ورود فرانسوی به بنادر ایران برآورده شد.»[4]
اين توطئه انگليس، موثر افتاد ودولت فارس را برآن داشت تا براى زمانشاه که به لاهور رسيده
بود، درخراسان مزاحمت خلق کند. فتح علی شاه قاجار که تحایف ووعده های انگلیس را در یافته بود،
به اتفاق شهزاده محمود برادر زمانشاه بسوی خراسان لشکرکشید[اواخر۱۷۹۸]. وقتی زمانشاه ازلشکرکشی شاه قاجاربرخراسان مطلع شد، با شتاب به افغانستان برگشت.در ۳۰جنوری ۱۷۹۹ زمانشاه به پشاور رسید وپس از توقفی کوتاه از پشاور آهنگ هرات کرد. زمانشاه نگران بود که ممکن است برادرش محمود با کمک شاه قاجار بر هرات یا قسمت دیگری از خراسان تسلط یابد. زمانشاه بعد از مواصلت به هرات به عساکرش استراحت داد، اما دیری نگذشت که مطلع شد شاه قاجار به تهران بازگشته است.[5]
محمدعلی موحد، زیرعنوان «تحریک ایران برای حمله به افغانستان» مینویسد:« موفقیت بزرگ دیگر میرزا مهدی علیخان در ماوریت تهران بود، به این تفصیل که در آن ایام زمانشاه افغان به پشت گرمی وعده های مساعدت راجه های هندی که از تسلط انگلیسی هاناخشنود بودند به خیال فتح هندوستان افتاد. حکومت که از مقابله با جنگ جویان سلحشور افغانی در پنجاب ومعابر صعب العبور بین هندوستان وافغانستان بیمناک بود میرزا مهدی علی خان را چنانکه تاریخ منتظم ناصری در شرح وقایع سال 1214هجری آورده است« با تحف وهدیا به دربار معلا» فرستاد تا «سلطنت اعلیحضرت خاقان کشورستان را تهنیت وتبریک» گوید. این البته ظاهر امر بود، اما نیت واقعی میرزا وماموریت اصلی او تشویق وتحریک شاه ایران بودبرای حمله به افغانستان ونیز چاره جوئی برای جلوگیری از دست یابی فرانسوی ها به بنادر ایران درخلیج فارس. حکومت هند به میرزا اختیار داده بود که در صورت موافقت شاه با حمله به افغانستان هزینۀ آن را برعهده بگیرد لیکن میرزا که مزاج شاه را موافق مقصود خود یافت نیازی به تعهد مالی ندید. فتح علی شاه اگرچه از لشکرکشی وحمله مستقیم به افغانستان خودداری نمود لیکن همراه سپاه به خراسان رفت ومحمود شاه(شهزاده محمود) وفیروزشاه برادر زمان شاه را که به دربار ایران پناهنده شده بودند با دادن امداد وتجهیزات به افغانستان گسیل داشت. زمانشاه در آن زمان تا لاهور پیش رانده بودولی چون از حملۀ برادران وامداد وتقویت آنان از سوی ایران آگاهی یافت سودای فتح هندوستان را از سر بدر کرد وبه کشور خود بازگشت….» [6]
غبار از حمله شاه قاجار با همراهی شهزاده محمود برخراسان در سال ۱۷۹۸ یاد نموده و نامه سردار رحمت الله خان صدراعظم زمانشاه را به صدراعظم فارس نقل و علاوه میکند که :«این بارفتح علیشاه روی رضا نشان داد وبه شهزاده محمود گفت: شما بواسطه ناسازگاری هوا باید به طبس ویا ترشیز اقامت نمائید وتا سال آینده نمیتوانید اقدام برضد زمانشاه کنید. البته در آینده بروسای عرب آن منطقه امر خواهد شد که در حمله برهرات با شما کمک کنند.از آن ببعد در یک روز زمانشاه از هرات بقصد قندهار وفتح علیشاه از سبزوار به قصد تهران مراجعت کردند.»[7]
فرهنگ اشاره به محتوای نامه هاى ميکند که بين صدراعظم زمانشاه ( سردار رحمت الله خان) و حاجى ابراهيم صدراعظم فارس رد وبدل شده بود و مينويسد: « وقتى شاه قاجار قريه مزينان سبزوار را محاصره کرد يک نفر افغان از طرف وفادارخان وزير اعظم زمانشاه نامه اى با چند شال ظريف به عنوان خلعت براى حاجى ابراهيم وزير اعظم قاجار آورد. در اين نامه صدراعظم زمانشاه نوشته بود: « اگر حکمران ايران(فارس) از حمايت شهزاده محمود دست بکشد و اطمينان بدهد که به متصرفات افغانستان حمله نخواهد کرد تا زمانشاه بتواند بدرستى نقشه اش را در کشور هندوستان تعقيب کند، زمانشاه از حمايت رؤساى خراسان (جعفر خان بيات والى خراسان و ﷲ يارخان از امراى طرفدار دولت درانى که بدست دولت ايران اسير شده بودند) خود دارى خواهد کرد و تمام ايالت را تا چند ميلى هرات رها خواهد کرد تا به تصرف شاه ايران درآيد.»[8]
بدينسان اولين تفتین انگليس بر ضد منافع افغانستان به ثمر نشست ونخستین ضربت انگلیس برپیکر افغانستان واردگردید و براثر مشوره هاى غلط سردار رحمت الله خان صدراعظم کم درايت زمانشاه، خراسان به تصرف ايران در آمد(۱۷۹۹)، درحالى که زمانشاه به فتح هند نايل نشد.
تعجب انگیزاست که چگونه زمانشاه با لشکر عظیم وآمادۀ نبرد در دفاع از ازمتصرفات خود درغرب کشور حاضر گردید از خراسان به نفع فتح علی شاه قاجارصرف نظر نمايد، آنهم به شرطی که از کمک به شهزاده محمود دست بردارد؟[درحالیکه میتوانست بادادن خراسان به برادرخود تمامیت ارضی کشورخود را حفظ کند]. ایران که چنین تحفه بزرگ را از سوی زمانشاه دید،بلادرنگ بدرخواست زمانشاه راضی شد و شهزاده محمود را از خود دور ساخت.
زمانشاه به قندهار آمد وچندی توقف کرد،مگردر همین وقت توطئه خطرناکی برضد او در حجره یک نفرهندی بنام میان غلام محمد[که بگمان غالب گماشته انگلیس بود]، توسط جمعی ازخوانین وفیودالهای بزرگ قندهار بسرکردگی سردار پاینده خان سازمان یافته بود. هدف این فیودالان، خلع زمانشاه از پادشاهی و اعدام رحمت الله خان وزیر، واستقرارشاه شجاع بجای زمانشاه بود. اما قبل از آنکه این توطئه عملی گردد، منشی محمدشریف که خود شامل این دسته بود، اسرار جمعیت را به وزیر و او به پادشاه افشا کرد. زمانشاه فوراً تمام اعضای جمعیت را جدا جدا احضار واعدام نمود. میاغلام محمد هندی نیزکه در قضیه دست داشت، فرارکرده بود، مگراز سوی فرستادگان رحمت الله خان وزیر در راه فرار به هند دستگیر واعدام شد.
وابستگان سران اعدام شده منجمله فتح خان پسر پاینده خان بارکزائی با برادران خود،ومهراب خان، شهسوارخان، گدوخان والله دادخان بارکزی ، الوخان وتیمورخان الکوزائی، عبدالرسول خان، امام بخش خان، عبدالعزیز ومحمدکریم خان علیزائی ومنصور خان گرجی زائی وغیره که تعدادشان به ۸۵ نفرمی رسید،از قندهار فرارکردند وبرخی با همراهی فتح خان به ایران
رفتند. ودر ترشیز [وبروایتی درشهربم کرمان] به شهزاده محمود پیوستند.[9]
فتح خان که از لحاظ قوت قومی بعد از خاندان شاهی سدوزائی قرار داشت، شهزاده محمود را برای احراز مقام سلطنت از چنگ زمانشاه تشویق وبه حمایت اقوام بارکزائی خود مقیم فراه ،هلمند وقندهار امیدوار و دلگرم ساخت. شهزاده محمود هم از بم کرمان واردسیستان ومهمان ملک بهرام کیانی شد. شاه محمود برای جلب حمایت سیستانی ها دختر ملک بهرام کیانی را به پسرخود کامران نکاح بست و بعد وارد فراه گردید. فتح خان در فراه حمایت اقوام بارکزائی خود را از شهزاده محمود جلب کرد وبا عده ای از اقوام فراهی عازم هلمند شدند. درهلمند قوت های قومی فتح خان بیشتر از پیش گردید و شهزاده محمود باکمک پسران سردارپاینده خان ودیگراقوام و دوستان پدرخود توانست قندهار را درسال ١٨٠۱ متصرف شود.خبرفتح قندهار در پیشاور توسط گل محمدوالی قندهار به زمانشاه رسید.زمانشاه باسرعت به کابل برگشت ولی از شهزاده محمود شکست خورد. زمانشاه در راه فرار در قلعه عاشق خان شینواری در نزدیک سروبی از سوی طرفداران شهزاده محمود دستگیرگردید و از نعمت باصره محروم گشت وصدراعظم او سرداررحمت الله خان بجرم قتل سرداران قندهاری اعدام شد(١٨٠۱).
دراوایل سال ١٨٠۱ انگلیس بمنظور دفع حملات زمانشاه برهند سفير فوق العاده خود سرجان ملکم را غرض عقد قراردادى به تهران فرستاد. سرجان ملکم دردهم جنورى ١٨٠١ يک قرارداد با دولت ايران عليه افغانستان امضاء کرد که برطبق آن از هرگونه دخالت افغانها وفرانسويان درهند و در ايران جداّ جلو گيرى ميکرد.
ماده دوم این قرار داد ميگفت : «هرگاه پادشاه افغانستان تصميم بگيرد که به هندوستان حمله نمايد، چونکه سکنه هندوستان رعاياى اعليحضرت پادشاه انگلستان مى باشند، يک قشون کوه پيکر باتمام لوازم و مهمات آن از طرف کار گزاران اعليحضرت قدر قدرت شاهنشاهى ايران به افغانستان مامور خواهد شدکه آن مملکت را خراب و ويران نمايد و تمام جديت و کوشش را بکار خواهند بردکه آن ملت بکلى مضمحل شده و پريشان گردد.»
و ماده چهارم بيان ميکرد: «هرگاه اتفاق افتد که پادشاه افغانستان يا کسى از ملت فرانسه بخواهد با دولت شاهنشاهى داخل جنگ گردد….انگليس به ايران کمک نظامى ميکند.»[10]
انگلیسها با اقدامات توطئه آمیزخود حتی قبل از عقد این قرارداد با ایران برضد افغانستان وفرانسه، هم ایران را برای اشغال خراسان تشویق کردند وهم فرانسه را در تمام تلاشهایش برای فتح هند ناکام وناامید ساختند وهم زمانشان را که خواب فتح هندوستان را می دید از میان بردند.
محمدعلی موحد زیرعنوان «افغانستان بلا گردان هندوستان) مینویسد :« ازاین تاریخ است که مسایل خلیج فارس وافغانستان درهم گره میخورد وبریتانیا این دو منطقه را به عنوان بارویی[دژی] برای حفظ هندوستان تلقی میکند. قراراست که خلیج فارس را دریا وافغانستان را از خشکی، راه را برمهاجمینی چون ناپلئون وتزار که چشم طمع برهندوستان، آن نگین جادوئی امپراتوری بریتانیا، دوخته باشند بربندند. درخلیج فارس بعدها ملاحظات دیگری هم مانند دسترسی به ذخایر نفتی وغیره پیدا میشود اما درمورد افغانستان هیچ ملاحظۀ دیگری جزبلا گردانی هندوستان درکار نیست وسیاست بریتانیا نسبت به آن کشور به اقتضای تبادلات هندوستان شکل میگیرد ودگرگون میگردد. دراوایل امر که هنوز جای پای انگلیس ها در هندوستان سخت نشده بود سیاست بریتانیا کشاندن پای ایران در اختلافات داخل افغانستان بود واز این امر برای سرکوب عشایر وامرای افغانستان که با کمک بقیة السیف راجه ها وشهزاده های محلی در صدد دست اندازی به قلمرو هندوستان برمی آمدند استفاده میکرد اما پس از آنکه جای پای خود را درهندوستان محکم واستوار یافت این سیاست را رها کرد.
از آن پس بریتانیا افغانستان را به عنوان دژی حایل در راه هندوستان تلقی می کرد وبنابر این هرگونه تحرکی را از سوی ایران که برای تضعیف موقعیت آن دژ بیانجامد برنمی تافت.»[11]
باشرح موارد فوق دیده میشودکه انگلیس بخاطر ناکامی شاه زمان، وممانعت او از حمله
برهندوستان از200 تا 300 هزار روپیه به شاه ایران بپردازد وبا ارسال تحف ووعده ها وعقد قراردادهای سیاسی با ایران افغانستان را مورد تهدید قرار داده است تا آنجا که شاه زمان، دلیرترین شاه سدوزائی را بدون مقابله واداربه واگذاری آیالت خراسان به ایران میکند.انگلیس با سیاست توطئه وتوسعه حریم دفاعی هندوستان ضربات دیگری نیزبرافغانستان وارد میکند وبا دو بار تجاوز عملی وعلنی خود برافغانستان در قرن 19 بتدریج بخش های دیگری را در شمال وغرب وجنوب از پیکرکشور جدا می کند.مورخین این همه بدبختی های وارده را نتیجه مشورتهای غلط سردار رحمت الله خان صدراعظم زمانشاه میدانند ولی باید بخاطر داشت که آرزوی تسلط بردهلی وراندن انگلیس از آن سرزمین علت اصلی از دست دادن خراسان و بعد ها بخشی ازسیستان به ایران، و پنجده و آق تیپه، چمن بید و چشمۀ سلیم وپامیروشغنان به روسها، واز دست دادن مناطق قبایلی جنوب خط دیورند [پشتونستان] برعلاوۀ از دست دادن استقلال خارجی شاهان سدوزائی ومحمدزائی تازمان رویکار آمدن امان الله خان گردید.
پایان 2/ 4/ 2020
مآخذ :
[1]- الفنستون،افغانان، ترجمه آصف فکرت، چاپ مشهد،ص۵۰۸-۵۱۰
[2]- فرهنگ،افغانستان در پنج قرن اخير ، ج ١، ص ١٩۱
[3]-محمدعلی موحد، مبالغه مستعار،تهران، نشرکارنامه، 1380،ص 33
[4]- موحد،همان اثر،ص 33
[5]- الفنستون،افغانان،ص۵۱۰
[6]- محمدعلی موحد، مبالغه مستعار،چاپ تهران، ص32
[7]- غبار،افغانستان درمسیر تاریخ، ج۱، ص ۳۸۸
[8]- فرهنگ ، ج ١، ص ١٩۲
[9]- غبار،ج۱، ص۳۸۹
[10]- فرهنگ ، ج ١، ص ١٩١،مقایسه شود با غبار، افغانستان درمسیرتاریخ،ص۵۰۳،مبالغه مستعار،ص 34- 35
[11]- محمدعلی موحد، مبالغه مستعار،چاپ تهران، ص34