مترجم: رسول رحیم
افغان ها را تهدید نکنید، فایده ای ندارد
نویسنده: بهادرا کومار
منبع : اندین پنچ لاین 5 اپریل 2020
الیس ویلز معاون وزیر خارجه ایالات متحد امریکا برای امور آسیای جنوبی و آسیای مرکزی، در اوایل صبح امروز (یکشنبه 5 اپریل) حکومت افغانستان و نخبگان سیاسی آن کشور را (گویا) مورد بمباردمان قرار داد و کمک دهندگان بین المللی را نیز با مرتبط ساختن همه کمک ها به این کشور با تشکیل یک حکومت فراگیر در کابل، شگفت زده ساخت.
ویلز با لحن تهدید کننده ای در تویتر اش نوشت:«رفتار کمک کنندگان بین المللی نمی تواند به همین شکل در افغانستان ادامه یابد. کمک های بین المللی مستلزم همیاری با یک حکومت فراگیر است و ما همه باید رهبران افغانستان را برای توافق روی ایجاد یک حکومت فراگیر پاسخگو کنیم.»
بدیهی است که این یک دعوت واشنگتن از جامعه بین المللی است تا به اقدام اخیری بپیوندند که در 23 مارچ توسط مایکل پمپیو وزیر خارجه ایالات متحد امریکا اعلام شده است و حاکی از قطع یک میلیارد دالر کمک ها به افغانستان، کاهش یک میلیارد دالر دیگر کمک ها در سال آینده و همچنان روی دست گرفتن تجدید نظربرای کاهش اضافی همه برنامه هاو پروژه های کمکی ایالات متحد امریکا، و در مجموع تجدید نظر در همه تعهدات ایالات متحد امریکا در کنفرانس آینده پول دهندگان به افغانستان می باشد.
این اقدام مجازاتی ایالات متحد امریکا به دنبال یک ماموریت ناکام پمپیو در کابل در 23 مارچ، برای ترغیب اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان و عبدالله عبدالله رئیس اجرائی قبلی به منظور توافق روی یک حکومت فراگیر اتخاذ شده است. درخواست پمپیو با گوش های ناشنوائی مصادف شد. اکنون به نظر می رسد که تهدید پمپیو برای قطع کمک های آن کشور به افغانستان در نزد نخبگان افغان عموماً نادیده گرفته می شود.
واشنگتن در حال شدت بخشیدن فشارش برکابل است و هشدار داده است که برجامعه بین المللی می قبولاند تا با ایالات متحد امریکا همدست شده و همه کمک ها را مشروط به رفتار همکارانه نخبگان سیاسی افغانستان گردانند.
آیا چنین تهدید مبالغه آمیز ایالات متحد امریکا کارگر واقع می شود؟ به احتمال زیاد بر نخبگان افغانستان موثر نخواهد بود. اما در قسمت جامعه بین المللی واشنگتن شانس بهتر دارد. این بدان جهت است که ایالات متحد امریکا نیروی محرکه در عقب تنظیم کمک ها به افغانستان است.
در جریان مدت 2002 -2015 ایالات متحدامریکا و سائر مراجع بین المللی کمک دهند، 130 میلیارد دالر به این کشور پمپ نمودند، اما بخش زیاد این پول (115 میلیارد دالر) ازایالات متحد امریکا آمده بود، اگرچه بیش از نصف آن در امور امنیتی مصرف شد. در اکتوبر 2016 در نشست بروکسل، پول دهندگان بین المللی متعهد شدند که تا سال 2020 بالغ بر 15.2 میلیارد دالر به افغانستان بپردازند.
پذیرفتن تعهد مالی غیر منتظره در بروکسل، در آن موقع بیانگر این برداشت کلی بود که هرگاه طالبان پا بگیرند و یا افغانستان در فقر و استیصال بیشتر فرو رود، منطقه و جهان بهای بسیار بیشتری خواهند پرداخت. در عین زمان به غنی به مثابه شخصی اعتماد وجود داشت که دارای دید گسترده ای در مورد افغانستان می باشد وپول دهندگان بزرگ با وجود فساد شایع ، اختلافات سیاسی داخلی، منازعه خونین و تلفات جانی هنگفت افغان ها، می توانستند به وی باور داشته باشند .مهم آنست که ایالات متحد امریکا از غنی کاملاً حمایت می کرد. اما چهار سال پس از آن، اوضاع پیرامون افغانستان به طور چشمگیری تغییر نمود. با وجود پولی که مصرف شد، وضعیت امنیتی خراب گردید و اکنون طالبان دوباره پا گرفته اند.
علی رغم پولی که به افغانستان ریخته شد، افغانستان برای رفع مشکلاتش ناتوان ماند- یکی از فقیرترین کشورهای روی زمین است- 80 در صد بودجه اش توسط کمک ها تمویل می شود. جامعه جهانی به این نتیجه رسیده است تا بپذیرد که کدام بدیلی جز آشتی با طالبان از طریق مذاکرات و تقسیم قدرت وجود ندارد.
واضحاً آن خوش بینی اولیه ولو آنکه تا حدودی ساختگی هم بود، جایش را به خستگی تمویل کنندگان داد و سوال هایی درحال مطرح شدن اند که این پول ها به کجا منتهی می شود. هیچ یک از تمویل کنندگان معتقد نیستند که در یک آینده قابل پیش بینی افغانستان متکی به خود گردد.
در چنین وضعیت مغشوشی ، تویت ویلز شاید پول دهندگان دچار خستگی فراگیر و پول دهندگان غربی را بدان برانگیزد تا پیش از دست دادن بیشتر کنترول اوضاع، با این شیوه فکر واشنگتن همنوا گردند که « رهبران افغانستان برای توافق روی یک حکومت فراگیر باید پاسخگو باشند.»
با اینهم، نباید فراموش کرد، هنگامی که پای کشورهای منطقه مانند چین، روسیه و ایران و یا هند برای کلب کشورهای پول دهنده غربی مطرح می شود، شاید موضوع طوری دیگری باشد. در اینجا اصطکاک هائی وجود دارند.
مسلماً هیچ کشور منطقوی نه می خواهد جای پول دهندگان ایالات متحد امریکا و یا کشورهای غربی دیگر را بگیرد. اما نکته مهم اینست که در ارتباط با اوضاع افغانستان برای آن ها یک فوریت وجود دارد و آن ها نمی توانند نسبت بدان با بی اعتنائی بنگرند. آن ها خواهی نخواهی با حکومت غنی در تعامل می مانند.( در حقیقت غنی به خوبی از آن آگاه است)
اما خطر آن وجود دارد که کشورهای منطقه نیروهای ذخیره شان را برانگیزند تا همچشمی ها و رقابت های آن ها را هرچه بیشتر در درون افغانستان سرایت دهند و این کشور صحنه کشمکش های شدیدی گردد و در نتیجه آشوب، بدویت و توحش آن مبنا جدیدی ظهور نماید.
آیا نتیجه نهائی جنگ 19 ساله ایالات متحد امریکا در افغانستان همین هست؟ استیصال و یاس در واشنگتن قابل درک است. خلیل زاد به مرز توانائی هایش رسیده است. نه ترامپ و نه مایک پمپیو هیچ یک (مانند جان کری در اوضاع سال 2014 )معادلات شخصی برای نخبگان افغانستان ندارند. در کنار آن نخبگان افغان قبلاً شروع به توجه به "سده پسا امریکا" نموده اند.
در چنین وضعیتی واشنگتن باید مدیریت جزوار سیاست افغانستان را متوقف سازد. هرگاه ایالات متحد امریکا پایش را از ماجرا بیرون بکشد، شاید کمک کند. بگذارد افغان ها روی یک اجماع کار کنند. آن ها کاملاً قادر اند با توسل به سنت های مورد قبول در تاریخ شان به اجماع برسند.
مشکل در آن است که ایالات متحد امریکا می خواهد پروسه صلح را به یک مقصد قبلاً تعیین شده ای براند که گفته و گوهای بین الافغانی زمینه مذاکره را فراهم گرداند. افغان ها طرفدار این راهیافت نیستند، زیرا چه سودی برای ایشان در آن نهفته هست؟
بنیاد "بروکینگ" که با دستگاه امنیتی و استخباراتی ایالات متحد امریکا ارتباط دارد، در هفته گذشته یک "فرمول اجماع" را بیرون داد که غیر از "جان الین" رئیس این اندیشکده کس دیگری مولف آن نیست. طبق این فرمول تیم کابل برای مذاکرات بین الافغانی می تواند از جانب دولت افغانستان به رهبری عبدالله عبدالله باشد. یعنی کسی که « نماینده غنی نخواهد بود...،(اما) رئیس هیئت – همچنان تصمیم گیرنده اصلی – در هر توافق با طالبان می باشد.»
غنی هرگز چنین افکاری را که در خدمت خود ایالات متحد امریکا است، قبول نخواهد کرد.او در تقرر اعضای کابینه اش در هفته گذشته ( که شاید نخستین انگیزه برای تویت تهدید کننده الیس ویلز باشد) با انتخاب اعضا از یک طیف سیاسی (فراگیر)- البته نه بدان نحو که خوشایند واشنگتن است- برای نخستین بار روی "افغانی سازی" کابینه اش تاکید نمود.
به طور مثال با انتخاب حنیف اتمر به حیث وزیر خارجه نشان داد که برای نشستن با طالبان روی میز مذاکره با یک تیم که واقعاً از همه نمایندگی کند، دارای یک طرح بازی می باشد. ایالات متحد امریکا به جای بازی کردن نقش یک اخلال گر، باید جداً فرصتی برای این مناسک عبوری در سیاست های جاری افغانستان بدهد. بگذارد خلیل زاد "تفریح کوتاهی" داشته باشد. وی باید اکنون بسیار خسته باشد.