محترم اکادمیسین اعظم سیستانی
داؤد خان، خدمتگزار بی نظیرافغانستان
داؤد خان، آن شخصیت ملی است که دو ویژه گی او را ازسایر رهبران وشخصیت های سیاسی کشور بعد از کودتای ثورتا امروز متمایز میسازد:
۱- وطن پرستی داؤدخان، وحفظ غرورملی وی در برابر زورگوئی ودیکته تکبرآمیز رهبران اتحادشوروی سابق درآخرین سفرش به مسکو.
۲-شهامت وتسلیم ناپذیری داؤدخان به دشمن. داودخان تا لحظه مرگ خود، هر گز درفکر تسلیمی به کودتاچیان که پیوسته ارگ ریاست جمهوری را بمباردمان میکردند وحتی دوسه تن از فرزندانش را به قتل رسانده بودند، نیفتاد و مرگ را برزنده ماندن وتسلیمی واسارت در دست خوردضابطان ونوکران بیگانه ترجیح داد.
نام داودخان همواره با انشکاف وترقی افغانستان وسهیم ساختن زنان در ترقی وتعالی کشور برده میشود، بنابرین انکشاف وعصری سازی کشور نام دیگر داودخان شهید است.
جاذبۀ شخصیت داؤدخان ، درمیان روشنفکران افغان،چنان است که پس از قتل شان، تا کنون ده ها کتاب وصدها مقاله در بارۀ خدمات وطن پرستانه اش از سوی قلم بدستان داخلی وخارجی نوشته شده است. شخصیتی با چنین ظرفیت کاری چه درسطح ملی وچه در سطح بین المللی، واقعاً برای تاریخ کشورما افتخار برانگیز است.
داکتر سید عبدالله کاظم اخیراً با نگاشتن کتاب زندگی سیاسی شهید محمدداود (درسه جلد) از کارکردهای وطن پرستانه داودخان در هردو دوره زمامداری شان، برای انکشاف وترقی وتعالی افغانستان ،به تفصیل و خالصانه وصادقانه سخن زده اند که برای آنهای که درک درستی از اوضاع افغانستان وجهان ومنطقه در دوره اقتدار داؤدخان ندارند، بسیار آموزنده است.
هموطنان ما می دانند که ، قتل سنگدلانه داؤدخان وخانواده اش، در بامداد روز۸ ثور ۱۳۵۷، توسط کودتاچیان منسوب به حزب دموکراتیک خلق افغانستان، سرآغاز تمام مصیبت ها و بدبختی ها وخونریری های پایان ناپذیر درچهار دهه اخیردر افغانستان است. و اگراین فاجعه دردناک تاریخی رخ نمی داد و یا اگر کودتا رخ داده بود، ولی از قتل داؤدخان به عنوان یک الترنتیف آینده خود داری میشد، شاید فاجعه افغانستان به این گستردگی نمی کشید و موقع به تجاوزشوروی و بالنتیجه بخون ریزی های مجاهدین نوبت نمیرسید و شهرتاریخی کابل به دستورحامیان تنظیمها به ویرانه موحشی مبدل نمیگردید و خون ۶۵ هزارانسان بیگناه کابل خشت وسنگ آن شهررا رنگین نمیکرد.
همه صاحب نظران افغان بدین باوراند که تاروزیکه داؤدخان براریکه قدرت افغانستان تکیه داشت ، پاکستان جرئت نمیکرد بسوی افغانستان به چشم بد نگاه کند، ولی با از میان رفتن داؤدخان از صحنه سیاسی افغانستان، پاکستان توسط جواسیس رنگارنگ خود که در لباس رهبران تنظیمی ظاهر شدند،سعی کرد همه دار و ندار و هستی تاریخی افغانستان را به باد فنا بدهد. اردوی افغانستان را که نیرومند ترین اردوی منطقه بود، از بیخ و ریشه از میان ببرد وتمام وسایل وتجهیزات نظامی را بشمول طیارات جنگی میگ ۲۱ و۲۲و دیگرطیارات حمل و نقل نظامی و ده ها هزار وسایل زرهی و موتوریزه وغیره را با ذخایر راکت های دور برد سکاد و لونا و دیگرتجهزات ثقیله نظامی همگی توسط رهبرجمعیت اسلامی ویا رهبرشورای نظار به کشورهای پاکستان وتاجیکستان وغیره انتقال گردید و یا به نرخ کاه ماش فروخته شد و به حساب های شخصی ایشان ریخت و ذخیره گردید.
پیامد از میان رفتن داؤدخان، تنها به از میان رفتن اردوی افغانستان خلاصه نمیشود، بلکه درمدت چهاردهه اخیر پیوسته خون افغان توسط افغان ریخته شده، تمام تاسیسات زیربنائی ،اقتصادی و آبیاری و بهداشتی وصحی ومخابراتی ومواصلاتی و تعلیمی وخدماتی و غیره وغیره بوسیله ایجنت ها وجواسیس پاکستان درلباس رهبران و قوماندانان جهادی درافغانستان از میان رفته و از میان برده میشود.
این درحالی است که بدنبال آفت مجاهدین، بلای طالبان را پاکستان بر این کشورنازل کرد و براثر حادثه ۱۱ سپتمبر در امریکا، ۴۰ کشور جهان دریک ائتلاف ضد تروریزم برافغانستان حمله آوردند و از زمین وهوا بر این کشور ویران شده و این مردم بدبخت و بلا کشیده از اکتوبر سال 2001 بدینسو بمب های چند هزار کیلوئی میریزند و از این کشورلابراتوار آزمایش آخرین سلاح های کشتار جمعی ساخته اند. درحالی که اگرداودخان زنده می بود، بال و پرکسی میسوخت که بسوی کشورما به چشم بد نگاه کند.
درمقالۀ دلچسپ داکترپروین پژواک، سحنانی به آدرس داؤدخان از قول مرحوم پژواک بزرگ،بازتاب یافته است که من تا کنون نظیر آن را از زبان هیچ یکی از رجال سیاسی همزمان داودخان نشنیده ام . مرحوم پژواک در سفریکه با داودخان به پاکستان داشته ، ودر ملاقات با جنرال ایوب خان رهبر نظامی پاکستان که بشکل احساساتی صحبت میکرده و اوسخنان وی را با نرمی ترجمه میکرده است تا احساسات افغانی سردار جریحه دار نشود، تحمل داودخان را در برابر حریف پاکستانی اش به حیث یک زعیم ملی صبور می ستاید و میگوید:
«در شناخت شخصیت وی(سردار) کشفی نو دست داد.نظریه اکثریت مردم را که من مایل بودم برآن صحت قایل شوم، غلط یافتم که میگفتند: «سردار مردی احساساتی وعصبی است» اما معلوم شد که مردی بی سنجش نبود واگر اظهار عصبیت میکرد، آن را نیز سنجیده به کار می بست واحساسات او(اقلاً با خارجیان) در مذاکرات مهم در اختیار و زیرکنترول او بود.» پژواک ادامه میدهد:« انصافاً [داودخان]شخصی ملی ووطنخواه بود و بعد از وزیراکبرخان نمیتوان نظیرومثال او را در تاریخ افغانها سراغ کرد.»( پورتال افغان جرمن ،مقالۀ پروین پژواک،۱۷ نومبر ۲۰۱۲)
جاذبه شخصیت داودخان سسب شد که داکترداود جنبش را وادار ساخت به دیدار زهره نعیم،خانم برادر داؤدخان،در یکی از خانه های نگهداری کلان سالان در لندن برود وبا او بحیث شاهدعینی ماجرای قتل وحشیانه داودخان وخانواده اش درشب ۷ثور ۱۳۵۷،مصاحبه ای انجام دهد وبعد در بی بی سی انتشاردهد. ومتن مصاحبه خود را در پورتال افغان جرمن آنلاین نیز به نشر رساند. خواندن آن مصاحبه چنان تکان دهنده بود که من آنرا به دری برگردان نمودم و داکتر سیاه سنگ را درکانادا برآن داشت تا درجستجوی آن بیفتد که" ۲۴ ساعت واپسین زندگی داؤدخان" چگونه گذشته است؟ وسواس بازشناسی ۲۴ ساعت واپسین زندگی داودخان ، داکتر سیاه سنگ را واداشت تا دراین زمینه کتابی زیرنام «وآن گلوله باران بامداد بهار» را به هموطنان ما عرضه کند.
کتاب سیاسنگ نه تنها با استقبال گسترده اهل بصیرت افغانستان روبرو شد، بلکه ترجمه پشتوی آن از قلم نویسنده توانای کشور(رحمت آریا) تکمیل وبرای چاپ آماده گردید.علاوتاً ترجمه روسی این کتاب ، در کمتراز یک ماه بعد از طبع متن دری آن در مسکو نیز به همت نویسنده ومترجم چیره دست افغان(غوث جانباز) از چاپ بر آمد ودر دسترس علاقمندان حقایق آغاز تراژیدی افغانستان در سه دهه اخیر قرار گرفت.
نتیجه کارهمین روشنفکران بود که دولت را ودار ساخت تا به دبنال کشف جسد آن شهید قهرمان آستین برزنند وسرانجام بعد از ششماه تلاش ومطالعات زنیتیکی دولت کرزی موفق به کشف جسد آن شهید راه وطن گردید ودر تپۀ قروغ در جنوب دارالامان با عزت بخاک سپرده شد.
نام ویاد آن شهید قهرمان همواره زنده وجاویدان باد !