مکثی بر مقاله " داود خان آخرین شهزاده و اولین ریس جمهور "
بسم الله الرحمن الرحیم
مقاله ای که میخوانید نقدی است بر بخشی از مقاله اشرف هاشمی که در سایت مشعل منتشر شده است ، در این مقاله من فقط بخشی که اشرف هاشمی در مورد شهید محمد داود خان نوشته است را نقد میکنم
مانند همیشه ابتدا عین مطالب نویسنده دیگر را آورده ام و در پائین آن نظر خودم را نوشته ام .
این مقاله گذشته از توهین ها ، دروغ ها و بهتان ها غلط های املایی زیادی هم دارد که از نوشتن آنها چشم پوشیده ام به طور مثال هاشمی آغشته را اغوشته نوشته است و . . .
هاشمی مینویسد :
او که در زمان ده سال صدارت خود تپ و تلاش های جدی انجام داد که کمک ها کشور های غربی را برای اعمار افغانستان جلب نماید نتیجه نه داده٬ بلاخره روبه به شرقی ها اورده ٬ با کمک های بدون سود انها تا حدی توانست که در اعمار افغانستان کاری انجام دهد و راه را برای ادامه ان ٬ برای سایر صدر اعظم ها نیز باز نموده بلاخره نتوانست با پسر کاکا خود (ظاهر شاه ) کنار بیاید استعفآ داده ده سال دیگر در خانه نشینی برنامه از هم پاشی خانواده سلطنتی را در فکر پرورانده٬ تا اینکه به کمک ڼظامیان توانست موفق به پیروزی گردد .
با کمک های بدون سود ؟ تا حدی ؟
یعنی چه تا حدی ؟
یعنی مدرن سازی اردوی ملی ، توسعه ترانسپورت هوایی ، انجام دو پلان پنج ساله ، اسفالت ۲ هزار متر سرک و اعمار چندین فاکولته و . . . همه این ها را میشود در دو کلمه " تا حدی " خلاصه کرد ؟
و اینکه نوشته اید شهید محمد داود خان ده سال برای از هم پاشی خانواده سلطنتی نقشه طرح میکرده است!! باید بگویم شهید محمد داود خان اگر میخواست خانواده سلطنتی را از هم بپاشاند و نظام سلطنتی را ساقط کند ده سال صبر نمیکرد ، محمد داود خان سعادت کشورش را میخواست اما با گذشت ده سال متوجه شد که صبر فایده ای ندارد ، بنابر این کودتای سفید را برنامه ریزی کرد و اساس جمهوریت را گذاشت .
هاشمی :
او مناسباتی خوبی با جناح های چپ (پرچم ) داشت در پیروزی او این جناح نقش فعال داشته ارتباطات نزدیک ٬ دیدارهای منظم با میر اکبر خیبر یکی از رهبران دست اول پرچم که خود مسوول نظامی ان حزب بود داشته ٬ بعد از به قدرت رسیدن بریاست جمهوری افغانستان بیانیه خطاب به مردم که برنامه عمل حزب پرچم را انعکاس میداد توسط ببرک کارمل رهبر حزب پرچم نوشته شده و او انرا برنامه کاری دولت خود اعلام نمود. در سازماندهی امورات اداری و کار برای جلب اعتماد مردم در محلات ٬ مبارزه با فساد اداری که سرتا به پا در زمان شاه اغوشته در ان بود ٬ در مرکز و ولایات افراد ان حزب دوشادوش افراد ریاست جمهوری کار می نمودند.
جناب هاشمی در این مقاله سراپا دروغ چیزهایی نوشته اند که هیچ انسان عاقلی نمیتواند آنرا باور کند ، یکی از دروغ های شاخدار نسبت دادن بیانیه خطاب به مردم به ببرک کارمل است !
نصیبه اکرم در مقاله پیرامون بیانیه خطاب به مردم مینویسد :
بیانیه "خطاب به مردم" ، بنیادش را از پلان های 5 سالۀ سرشته بدست این زعیم ملی می کرد و ایشان در هر یک ساحه آن را با ترازو میزان و بررسی می نمایند و پیشرفت ها و ورشکستگی های آن را به میزان فیصدی اندازه می کنند، پس جز شخص این بزرگ مرد تأریخ کسی توان این همه بررسی دقیق را نمی تواند داشته باشد؟
و اما شاید هاشمی این نظریه غیرمعقولانه را بخاطر وجود کلماتی با ادبیات چپی نتیجه گیری کرده باشد که بانو اکرم به این موضوع هم پرداخته است :
در بیانیه "خطاب به مردم" آنچه در کتاب "کرباس پوشان برهنه پا" می خوانیم، بعضی از کلمات و جملات بکلی
عوض شده اند و بجایش کلماتی به شیوه ادبیات چپی استفاده شده. به طور مثال کلمه توده به جای ملت جا گرفته و این نمایانگر آنست که آقای شرق خبط (اشتباه) بس بزرگی را مرتکب شده اند.[1]
هاشمی :
داود خان که لقب شهزاده سرخ را داشت با او تا اخر امریکا و غربی ها کنار نیامده و او برای کسب اعتماد غربی از جنگ دعوا با بریژنف ریس جمهور اتحادشوروی ٬ حج عمره ٬ التماس به ایران ٬ پاکستان و عربستان سعودی ٬ تغیرات اساسی و کلی در سیاست داخلی و سیاست خارجی ٬ مخالفت و دشمنی با دوستان چپی (پرچم ) ٬از هیچ کار دریغ نه ورزید اما اورا به وعده های امروز و فردا گذاشتند و با پوشیدن جامه مرگ نه شرقی شد و نه غربی ٬ کشورش هم چنان ناتوان بود ٬ آه در بساط نه داشت که به ناله سودا کند .
واقعا نمیدانم جناب هاشمی چیزی به نام وجدان را میشناسند و یا با چیزی به نام شرم و خجالت آشنا هستند و یا خیر .
چقدر یک انسان باید حقیر باشد که به شهیدی مانند داود خان افترا ببندد و بگوید که برای رضایت خاطر ایالات متحده به حج رفت .
اینجا صحبت از شهید محمد داود خان است
یعنی یک مرد به تمام معنا ، کسی که در پایتخت شوروی به رهبر شوروی جواب سختی داد ، بیست ساعت تمام در زیر بمباران شدید و بی وقفه مقاومت کرد و در آخر هم تسلیم نشد و آخرین جمله اش هم این بود : من به خداوند تسلیم شده ام و به غیر او به هیچکس تسلیم نمیشوم ، چنین مردی هیچگاه پیش کسی سرخم نخواهد کرد و برای هیچ چیزی التماس نمیکند .
این دست بوسی ها برای غرب و شرق پیشه مداوم رهبران فعلی افغانستان است نه رهبران گذشته .
شهید محمد داود خان در دورانی که به عنوان فرمانده قوای مرکز ایفای وظیفه میکرد دستور حمله به نیروهای ایرانی که بخش کوچکی از خاک افغانستان را اشغال کرده بودند را صادر کرده بود .
به روایت خود علم در کتاب گفتگوهای من با شاه
هنگامی که شهید محمد داود خان برای تامین هزینه های پلان هفت ساله در صدد پیدا کردن منابع مالی بود علم وزیر دربار ایران ضمن گفتگو با سفیر افغانستان از او پرسید که چرا محمد داود از شاه ایران تقاضای وام نمیکند ، با وجود آن هم به گفته حسین داودی سفیر ایران در کابل محمد داود خان حتی در جریان سفر به ایران هم تقاضای وام را مطرح نکرد ، آخر الامر شاه ایران خودش ضمن صرف غذا به رئیس جمهور محمد داود خان گفت که ایران یک وام دو میلیارد دالری را در اختیار ایشان قرار خواهد داد .
شهید محمد داود خان هم ضمن تشکر گفت : ما از ایران تقاضای کمک نکردیم ولی اگر اعلیحضرت پادشاه ایران تصمیم گرفتند که به افغانستان کمک کنند با کمال میل می پذیریم و البته می دانیم که این کمک ها بدون شرط است . [2]
و اینکه گفتید افغانستان آه در بساط نداشت با زمان جمهوریت شهید محمد داود خان صدق نمیکند ، بلکه برای دهه هفتاد مناسب است .
هاشمی :
در زمان حکومت داود خان سه قتل صورت گرفت یکی از انها قتل خرم وزیر پلان که قاتل بعدآ در دام افتاد اعترافات او نشان داد که او توسط گلبدین حکمتیار این وظیفه را گرفته بود که با اسارت گرفتن وزیر پلان او را باید نزد داود خان ببرد اما به هدف نرسید شخص قاتل وزیرّ اسیر را از بین برده خودش فرار می کند و بعد گرفتار می شود ٬
ترورهای زنجیره ای که در زمان ریاست جمهوری شهید داود خان انجام شدند را نمیتوان به این سه مورد خلاصه کرد ، اما حتمالا چون اطلاعات ناقص هاشمی تنها به همین سه ترور محدود میشود ، به طور مثال یکی دیگر از اشخاص سرشناسی که در دوره جمهوریت ترور شدند مرحوم شیرآقا مهندس رئیس فابریکه سمنت جبل السراج و دوست نزدیک رئیس جمهور محمد داود خان شهید بود .
هاشمی :
قدیر وزیر امور داخله داود خان در هنگام جان دادن در شفاخانه چهار صد بستر تقاضا مکرر بدیدن حفظ الله امین می نماید اما عمر به او یاری نمی رساند که امین را ببیند .
قدیر یکی از وفادارترین چهره ها به شهید محمد داود خان بود ، او به شهید محمد داود خان لقب " رهبر کبیر " داده بود و تا پایان کار در کنار رهبر شهیدش ماند و دین اش را نسبت به رهبرش ادا کرد .
قدیر در جریان شروع حملات و محاصره ارگ از رئیس جمهور خواست تا اجازه بدهد رهبران حزب خلق را به دار بیاویزند اما رئیس جمهور محمد داود خان شهید نپذیرفت .
هاشمی :
وقتی داود خان در جریان کودتا٬ انقلاب ...قرار میگیرد که قوت های مخالفین در عقب دروازه های های گارد میرسد میخواهد از مخابره استفاده کند متوجه میشود که فرکونسی ها تغیر نموده در حالیکه ریس جمهور با وزرا و افراد کلیدی نظامی میتوانست از تلیفونهای سه شماره یی استفاده نماید که حتمآ نموده ویا کسانی در اطراف او گماشته شده بود که نگذاشتند او استفاده نماید مانند وزیر داخله ... . چنانچه وزیر داخله در روز مرگ میر اکبر خیبر دروغ شاخداری گفته بود که بیشتر این مظاهره کننده گان گماشته گان ماست ٬ یا وحید عبدالله برای تسلیمی و ناچار ساختن داود خان او را تشویق به قندهار رفتن مینماید که خود از لحاظ نظامی ایجاد روحیه ترس و وحشت را مینماید
در سطور بالا هم گفتم که وزیر داخله اصرار میکرد که رهبران حزب خلق را به دار بیاویزند اما رئیس جمهور قبول نکرد
پیشنهاد خروج از ارگ و رفتن به یکی از قطعات نظامی هم واقعا پیشنهاد خوبی بود زیرا از یک سو
رفتن رئیس جمهور به یکی از قطعات بزرگ نظامی موجب افزایش روحیه نظامیان میشد و از سوی دیگر
شهید محمد داود خان که در قوای مسلح افغانستان رتبه جنرالی را کسب کرده بود و شخصا یک فرمانده با درایت بود میتوانست فرماندهی نیروهای وفادار به دولت افغانستان را به دست بگیرد و کودتاچیان را به سختی شکست بدهد که متاسفانه به دلایلی خروج از ارگ منتفی شد .
محمد شریف منصور ۷ جوزا ۱۳۹۹
منابع :
1_پیرامون بیانیه خطاب به مردم ، بانو نصیبه اکرم حیدری ، پورتال وزین افغان جرمن
2_افغانستان در قرن بیستم ، محترم ظاهر طنین ، ص ۱۹۱