چرا درحق افغانها زبان ها لال وچشمها کور شده است ؟


اگر در کشوری حادثه تروریستی رخ میدهد پای پاکستانی دران شامل است واگر در کشوری کسی زجر وشکنجه یا لت وکوب میشود ، به دریا پرتاب میگردد ویا سوختانده میشود او افغان میباشد.

 

چشم حقیقت بین زمان کور شده است ، عطوفت از دلها دربرابر افغانها رخت بربسته است ، وحشت وبربریت زیرنام قانون وحقوق بشر بر مردم بیداد میکند .
در امریکا مرد سیه پوست زیر فشار زانوی پولیس ادمکش سفید پوست در اخرین لحظات زندگی میگوید " نمیتوانم نفس بکشم" ، درایران افغان نیم سوخته همچون کباب نیم بریان فریاد میدارد " سوختم اب میخواهم " .
ان یکی خودش را علمبردار دموکراسی وحقوق بشر میخواند ومیگوید باید جهان را به استایل امریکایی که کمال ادمیت است رهنمون شد ، واین دیگری میگوید رژیم اسلامی ولایت فقیه نجات بشریت است وباید بر جهان اسلام مستولی گردد.اگران دموکراسی وحقوق بشر کمال ادمیت است واین دیگری حقانیت اسلام پس. انسان درکجابحیث انسان زندگی میتواند ؟
حقیقت این است که جهان ، جهان نیرنگهاست وانسان بلعبه این رنگ بازی ها .
فریاد " نمیتوانم نفس بکشم " ملتی را به شور اورده که مردم در شهر تا شهر امریکا به پاخاسته است ، اما فریاد " میسوزم اب میخواهم " مظلومانه بردل کسی اثر نکرده است ، مزدوران پولگیر خاموش اند ، دولت بی صلاحیت وفاقد اختیار در پوسته بی حسی وکرختی سرفرو برده نمیگوید که چیزی دیده یا شنیده است .
مردم استعمارزده که حالا کرونا زده هم شده است اخوت هموطنی وحس همدردی ملی نسبت به همدیگررا در سایه دولت تحت اشغال ازدست داده است . کسی نیست ، حزبی نیست ، جامعه مدنیی نیست ، وزارت خارجه ومهاجرینی نیست که شهامت وجراءت حد اقل اواز کشیدن را بخود بدهد واز شهروندانش دفاع نماید . بدترین حاصل اسعمار کشتن فرهنگ واحساس همدلی میان مردم کشور است ، مردانگی وشهامت ملی وافغانیت را از سردمداران‌گرفته اند زیرا پول ومنصب میدهند تا در برابر مظالم در حق ملت شان خاموش بمانند .این خاموشی محض نیست ، بی مسئولیتی در مقابل جان مردم است ، سرخمی درربرابر مظالم بیگانه در حق شهروندان است که برای حاکمان کشور نه ابرو مانده است ونه حیثیت .

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد