درسومین روز وفات شاعر وعارف بزرگوار حیدری وجودی
مرگ صاحبدل جهانی را دلیل کلفت است
شمع چون خاموش گردد داغ محفل میشود
بیست سال قبل ازامروز در رساله ( اب زیر کاه ) دروصف عرفا نوشته بودم :" فراخی سینه عارف سبب شده است تا پرده های تعصب ازبرابر چشمانش دور شود وبا نگاه عرفانی نادیده هارا ببیند ونا دانستنی ها را بداند ، انچه دیگران با چشم کوتاه بین ظاهر دیده نمیتوانند عارف انرا با چشم دل می بیند وبر حقایق افرینش عمیق تر از دیگران پی می برد. او عظمت خلقت را چنان درک میکند که خودرا در مقایسه با ان کمتر ازذره میبیند ازین روست که عارف را انسان فروتن وبی تعصب ، خدا شناس عاشق صفت ومتدین با تعهد می نامند "
این صفات بصورت عملی درزندگی عرفای نامدار دیده شده است ، وقتی جنازه مولانای بزرگ را به مدفن گاه میبردند خلایق زیاد از مسلمان وگبر وترسا ویهود ونصارا دران شرکت داشتند ونوحه می نمودند . از عیسوی وموسوی پرسیدند ماکه از وفات مولانا در اندوهیم مسلمان هستیم شما چرا بیستر از ما نوحه میکنید جواب دادند اگر مولانا برای شما حیثیت محمد را داشت برای ما همچون موسی وعیسی بود .
درزندنگی نامه بیدل ذکر است که از جمله ۲۵ شاگرد ایشان سه تن انان ازاهل هنود بودند ( لاله شیورام حیاء، لاله سخراج سبقت وبندرابن داس خوشگو نویسنده سفینه خوشگو ) که مورد ملاطفت بیدل قرار داشتند ، دران عصر که تعصب هندو ومسلمان وجود داشت بیدل بی تعصب وروشن ضمیر درقلب اهل هنود ومسلمان جا داشت وبر شاگردان هنودش شعر وشاعری می اموخت .
حضرت علی ابن عثمان جلابی غزنوی ( داتا گنج بخش ) در کتاب مشهور شان بنام ( کشف المحجوب) از مسلمان شده ای نام میبرند که پدرش مسلمان نبود ، ایشان برای رعایت ادب کلمه خشن کافر را به کار نمی برند بلکه مینویسند " پدرش بیگانه بود " .
نزد این طایفه انسان وانسانیت مقام والا دارد نه رنگ ونژاد وقوم ومذهب .
بیدل میگفتند :
کفر ودین مانع تحقیق نگاهان نشود
سیل هرسو گذرد سیر به دریا دارد
عرفان مسلکدلهاست نه شیوه تحقیق الوده با تعصب ازین سبب است که کلام عرفای کرام در لسانهای مختلف ترجمه شده دلنشین هر قوم قبیله وپیرو هر مذهب وعقیده میباشد .
در افغانستان تا قبل از ظهور حوادث جنگ داخلی محافل عرفانی ، بیدل شناسی ، مولانا شناسی وسنایی شناسی رونق نیکو داشت که در ان محافل نامی از تعصب وتقسیمبندی فکری ومنطقوی وقومی را راه نبود . اما جنگجویان فرهنگ ستیز برین محافل نیز ضربه زدند وانها تا کویته وپشاور به هجرت رفتند .
من در حلقه درس مکتب خانه بیدل که با استادی عارف وبیدل شناس شهیر کشور مرحوم عبدالحمید اسیر ( قندی اغا) غزلیات بیدل تحلیل میشد دیده بودم که پشتون وتاجک وهزاره وازبیک وشیعه وسنی ، پیروان فکری سیاسی مختلف حلقه میزدند تا از فیض کلام ان بزرگوار بهره گیرند ، حلقه درس مولانا که مرحوم حیدری وجودی ونیلاب رحیمی به تدریس می پرداختند ، مرکز فرهنگی سنایی غزنوی وغیره همه مراکز تجمع ادب دوستانی بود که هیچ نوع تعصب دران راه نداشت .
ایشان از جنگ وزجر وکشتن انسانهانفرت داشتند . در اوج جنگهای میان تنظیمی مرحوم قندی آغا با خانواده شان از باغ رییس جنگلک به خیر خانه مقیم شده بودند روزاول عید قربان نزد شان رفتم بعد از عید مبارکی گفتند این چه حال است.این رباعی درین روزها در خاطرم می اید وبار بار بزبان میخوانم :
ای انکه سماوات پر ازابرکنی
روزی به دهان مومن وگبر کنی
ابناء زمان خانه خرابت کردند
ای خانه خراب چقدر صبر کنی
)در مصرع دوم درمورد ابنا زمان مشکوک هستم زیرا ۲۸ سال قبل یکبار شنیده بودم شاید درست نباشد محترمینکه درمورد میدانند اگر مرا تصحیح کنند ممنون میشوم ) . پرسیدم کلمه خانه خراب درین رباعی چطور است فرمودند نمی بینی که مساجد ، خانقاه ها ، مدارس وتکایا همه دراتش جنگ سوخته وویران شده است . مسجد خانه خداست وانرا ویران کرده اند ازین سبب کلمه خانه خراب بکار رفته است .
سخنرانی های مرحوم حیدری وجودی که درسالهای اخیر زندگی شان با اواز مرتعش وتن لرزان توام بود صلابت خاص عرفانی داشت، جملات منظمبا کلمات زیبای شاعرانه وعرفانی فارع از تنگ نظری های موجود درجامعه زینت بخش کلام شان بود که واقعآ بر دلها می نشست.
ایشان پیرو مولانا وبیدل بودند وباهمان فراخی اندیشه وبزرگی تفکر بر شاگردان شان می اموختند ، شعر می سرودند وسخن میراندند.
ازروز وفات شان تا اکنون درصفحات مجازی وحقیقی حرف از تاثر ناشی از نبود وذکر خیر شان جریان دارد که ادب دوستان وفرهنگیان ، سیاسیون وچیز فهمان عرصه عرفان با تفکرات جداگانه ومتفاوت نبود شانرا ضایعه دانسته اند . این بزرگی شخصیت وتفکر شان را میرساند که همچون قدمای عرفان وتصوف در بند رنگ ونژاد ، قوم وقبیله ، شیوه فکر چه سیاسی چه عقیدتی ونوع مذهب نبودند
چنان با خوب وبد خو کن که بعد از مردنت عرفی
مسلمانت به زمزم شوید وهندو بسوزانت
واین خصلت عرفای کرام است که بر بندگان خدا ازروی نوع شکل وظواهر صورت نمی نگرند وبه رمز خلقت خرده نمی گیرند وانسان را با صفات انسانی اش حرمت میگذارند.
روح شان شاد باشد .