چرا شاه امان الله درجنگ استقلال، مناطق آنسوی دیورند را از انگلیس ها نگرفت؟
قبل از آغاز بحث میخواهم چند سوال اساسی را مطرح کنم:
1)آیا کسی میتواند به وطن پرستی شاه امان الله شک داشته باشد؟
2)آیا کسی میتواند بگوید که شاه امان الله طرفدار انگلیس بوده است؟
3)آیا شاه امان الله قدرت الحاق مناطق آنسوی خط دیورند را داشت ، ولی از الحاق آن صرف نظر نمود؟
4) آیا جنگ سوم برای استرداد استقلال افغانستان براه افتاده بود یا برای الحاق سرزمینهای قبایل آنسوی خط دیورند؟[پاسخ من در برابر هرچهارسوال، نه است] سیستانی 7/7/ 2020
شاه امان الله،شاهی دلیر و یک آزادیخواه پرشور وضد استعمار بود و همانگونه که در روز اول سلطنت خود ، استرداد استقلال افغانستان را شرط اول پادشاهی خوداعلام کرد ، برای حصول استقلال کامل افغانستان عزمی راسخ واستوار داشت ودر یکی از فرمانهایش به جنرال نادرخان درجبهه جنگ اینطور نوشته بود:
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا جان رسد بجانان یا جان زتن برآید
شاه امان الله بعد از تاج پوشی خود دریک مجلس رسمی درحضور سران نظامی وملکی کابل ونماینده انگلیس گفت : «من خود و کشور خود را از لحاظ جمیع امور داخلی و خارجی بصورت کلی آزاد، مستقل و غیروابسته اعلان میدارم و به هیچ قدرت خارجی اجازه داده نخواهد شد تایک سر مو به حقوق و امور داخلی و سیاست خارجی افغانستان مداخله کند و اگر کسی زمانی چنان تجاوز نماید، من حاضرم با این شمشیر گردنش را قطع کنم». آنوقت خطاب به سفیر انگلیس که حاضر مجلس بود، گفت :« آنچه گفتم فهمیدی!»( آدامک، لودویک : تاریخ روابط سیاسی افغانستان از زمان امیر عبدالرحمن خان تا استقلال، ترجمه زهما، صفحه 28 )
و شش ماه بعد یعنی در روز ۲۸ اسد۱۲۹۸ استقلال کشور را با این کلمات اعلام کرد:
« اى ملت مصمم من! شما شاید بخاطر داشته باشید که من در آغاز سلطنت خود تاج پادشاهى شما را بدلیل استقلال و آزادى خارجى وداخلى افغانستان بسر گذاشتم… در وقت تصمیم تأمین استقلال من آنقدر راسخ بودم که در صورت ناکامى ازین بیشتر خواهان زنده ماندن نمي بودم.در قدم اول من زندگى ام را در مقابل دشمن براى حصول استقلال شما فدا میکردم. اگر ناکام مي شدم، باز هم از تصمیم خود نگشته، خودم را مي کشتم، اما زندگى تحت حمایت کشور دیگرى را قبول نمي کردم. »( ارشیف مقالات داکتر عبدالرحمن زمانی، افغان جرمن آنلاین، مقاله 28 اسد روز استقلال کشور )
افغانها باید توجه داشته باشند که دشمنان استقلال افغانستان حتی بعد از گذشت یک صد سال هنوزهم دست از تفتین برنداشته و از زبان وقلم خود افغانها چنین بیان می نمایند که استقلال محصول مبارزات مردم افغانستان نبوده بلکه تحفه استعمار به افغانها است و به این وسیله قربانی های بیدریغ مشروطیت اول ودوم فرزندان افغان را نادیده و بیهوده بشمارند!!
خدا را شکر که دانشمندانی دقیق و موشگافی چون داکتر سید عبدالله کاظم وداکتر عبدالرحمن زمانی را داریم که برویت اسناد وشواهد انکار ناپذیر پاسخ دشمنان استقلال وشاه امان الله را میدهند.
داکترسید عبدالله کاظم در بارۀ پیشنهاد متارکه جنگ سوم افغان انگلیس مقاله مهمی نوشته که در پورتال افغان جرمن آنلاین در چهارقسمت (۲۶-۲۹ اگست ۲۰۱۹) به نشر رسیده است .
این مقاله واقعاً یکی از مقالات مهم و برازنده تاریخی و بحیث یک ماخذ بااعتبار درخور نگهداشت است. دقت نظر استاد کاظم در ارائه اسناد ومدارک تاریخی پیرامون درخواست متارکه جنگ استقلال از سوی انگلیس بجانب افغانی، نه تنها قابل توجه است که در خورتحسین و قدردانی وسپاسگزاری نیزاست.
داکتر کاظم در مقاله خود مینویسد:
«استقلال کامل افغانستان ـ یگانه هدف راه اندازی جهاد بود و نه پیشرفت بسوی سرزمین های تحت تسلط انگلیس: شاه امان الله به مجرد تاجپوشی استقلال افغانستان را اعلام کرد و سپس عنوانی وایسرای هند نامه رسمی نوشت و تقاضای برسمیت شناختن استقلال افغانستان را کرد، ولی وایسرا با ارسال نامه مورخ ۱۵اپریل ۱۹۱۹ از قبول این تقاضا طفره رفت. همان بود که دو هفته بعد از این نامه، شاه اعلام جهاد کرد و همه بزرگان قومی و دینی را در تمام کشور مؤظف به تدارکات اولی ساخت و به سرعت سه قوه را به سه سمت جبهه قندهار به سرکردگی عبدالقدوس خان اعتمادالدوله، جبهه مشرقی به سرکردگی سپه سالار صالح محمد خان و جبهه جنوبی به سرکردگی سپه سالار محمد نادرخان) اعزام داشت .(اگرچه سخن از جبهه چهارم “کنر” به سرکردگی خان میرزمان خان کنری و سپه سالار عبدالوکیل خان نورستانی نیز در میان است) و جنگ سوم افغان ـ انگلیس بتاریخ ۴ می ۱۹۱۹ در آن جبهات آغاز شد. قوای افغانی در دو جبهه اول الذکر (قندهار و مشرقی) بنابر دلایلی با ضعف مواجه گردید و اما در جبهه جنوبی به سرکردگی سپه سالار محمد نادرخان و کمک اقوام وزیری و مسعود (میسود) در تل و وانه موفقیت داشت، آنهم بیشتر به دلیل اینکه که انگلیسها تصمیم گرفته بودند تا قوای خود را قدم بقدم از آنجا خارج کنند و قوا را در جبهه مشرقی متمرکز ساخته و آن جبهه را بیشتر تقویه دارند.»
داکتر کاظم به استناد کتاب مستند ومحققانه داکترعبدالرحمن زمانی (“بازنگری دورۀ امانی و توطئه های انگلیس”) دربارۀ متارکه و تقاضای آتش بس می نویسد: «انگلیس ها اول تصور نمیکردند که افغانها راه جنگ را در پیش گیرند، و بعداً هم برای اینکه ضعف خود را بپوشانند، بیشرمانه کوشیدند دست آوردهای مبارزات آزادیبخش افغانها را نا چیز جلوه داده ادعا کنند که گویا افغان در این جنگ شکست خورده و پیشنهاد متارکه توسط غازی امان الله خان صورت گرفته است….اما اسناد و شواهد نشان میدهد که تقاضای آتش بس، ختم جنگ و مذاکرات صلح، اول توسط انگلیس ها پیشنهاد شده است.« داکتر زمانی دراین رابطه یک پراگراف کوتاه از قول افغانستان شناس فقید لودویک آدمک را اقتباس میدارد که نوشته است: «حکومت هند به نماینده افغان اجازه داد تا به کابل رفته امان الله را به ختم فعالیت های خصومت آمیز وادار سازد. امان الله موافقه نموده، و در نتیجه آتش بس زمینۀ مذاکرات طولانی و هیجانی در راولپندی، مسیور (منصوری) و کابل فراهم شد که به مصالحه و تأسیس مناسبات عادی همسایگی انجامید.«( آدامک، لودویک: “دکشنری جنگها، انقالبها و شورشهای افغان”، (به انگلیسی)، لندن، 1996 ،صفحه233) ( داکتر عبدالرحمن زمانی:”بازنگری دورۀ امانی و توطئه های انگلیس”، 1391ش ـ 2013م، مؤسسه انتشارات ُمسکا، افغانستان، صفحات131 تا 134) (شرحی دربارۀ پیشنهاد متارکه جنگ،قسمت اول، پورتال افغان جرمن آنلاین )
بعضی از دشمنان استقلال وامان الله خان، قبول متارکه جنگ با انگلیس را به معنی بخشیدن سرزمین های آنسوی خط دیورند به انگلیس، وانمود کرده میگویند که چرا امان الله خان بدون تصرف سرزمین های آنسوی خط دیورند، متارکه با انگلیس را پذیرفت؟
در پاسخ به چنین اعتراضاتی باید متذکرشد که هدف جنگ سوم افغان وانگلیس، کسب استقلال سیاسی جغرافیای افغانستانی بود که قبل از جنگ تحت امارت امیرحبیب الله خان بود و بعد پسرش امیرامان الله خان بجای پدر نشست، نه پیشروی در قلمرو هند برتانوی، زیرا چنین کاری در توان وامکانات نظامی دولت امانی نبود.
و داکتر کاظم نیز در پاسخ به یکی از معترضین متارکه جنگ چنین میگوید:«هدف اصلی و اساسی شاه امان الله غازی از اعلام جهاد در قدم اول استرداد استقلال کامل افغانستان بود، نه آنکه برای آزادی ساحات ماورای سرحد که زیر سلطه انگلیس ها قرار داشت، اقدام کند و بدانوسیله خود را در یک جنگ فرسایشی و دوامدار با انگلیسها قرار دهد. شاه امان الله آرزو نداشت که پای روسیه شوروی را به حمایت از خود علیه انگلیس ها در میان بکشد، بلکه میخواست با حفظ دوستی با انگلیس و روسیه بلشویک بیطرفی عنعنوی افغانستان را با حفظ استقلال و توسعه روابط با کشورهای جهان در پرتو صلح و ثبات حفظ کند.» (داکتر کاظم،شرحی دربارۀ پیشنهاد متارکه جنگ،قسمت اول )
با دقت در وقایع جبهات جنگ بملاحظه میرسد که نیروهای دفاعی کشور حتی برای استقلال همین قلمرو نیز در دوجبهه جنگ افغانستان متحمل تلفات سنگین شده بودند، وتنها در جبهه پکتیا عساکر افغانی با حمایت ملیشای قومی وزیرستان موفقیت های بدست آورده بود واین موفقیت سبب درخواست متارکه جنگ گردید آنهم بشرطی که نیروهای جبهات افغانی جنګ باید ۲۰ میل عقب برده شوند.
داکتر کاظم درقسمت چهارم ازمقاله محققانه خویش پیرامون متارکه جنگ استقلال ، شهامت وعزم متین شاه امان الله را درانتخاب راه حل سیاسی نسبت به راه نظامی در برابر مخالفان می ستاید و مینویسد:« شاید دلیل مخالفت با برقراری متارکه از طرف بعضی شخصیت های ملکی و نظامی شامل در جهاد از روی حسن نیت و به مقصد پیشرف قوا در ساحات زیر تصرف انگلیسها در ماورای سرحد بوده باشد و بخصوص در جبهه جنوبی که اقوام وزیر و مسعود بیش ازحد در موفقیت و دست آورد های نظامی با شهامت قابل وصف جنگیدند و جمعا ۲۰ هزار نفر ً در آن اشتراک کردند، درحالیکه قوای دولتی در این جبهه بیش از یکهزار نفر نبود. اما برای دولت افغانستان این پیشرفتهای نظامی کوتاه مدت، درد سر های بزرگ را در دراز مدت بار می آورد که شاه امان الله از آن کاملاً واقف و آگاهی داشت، ازجمله: نگهداشت آن ساحه ها کار بس دشوار بود، زیرا دولت افغانستان با بنیه بسیار ضعیف نظامی از عهده آن برآمده نمیتوانست و با تجارب قبلی استقرار امنیت و پخش نفوذ دولت در آن ساحات با موجودیت اختلافات و رقابت های جدی بین اقوام آنجا از یکطرف و اِعمال سیاست “تطمیع” و “تفرقه اندازی” بوسیلۀ انگلیس ها از طرف دیگر همه امید ها را بزودی به یأس تبدیل میکرد. لذا یگانه راه برای حصول استقلال کامل کشور که هدف اصلی شاه امان الله غازی را در جنگ سوم افغان و انگلیس تشکیل میداد، همانا استفاده از پیشرفت های نظامی حاصله در آن جبهه بود که با استفاده از همچوموقف بهتر، زمینۀ رجوع به راه حل سیاسی را مساعد می ساخت.» ) قسمت چهارم شرح متارکه جنگ،۲۹ آگست ۲۰۱۹(
ودرادامه چنین نتیجه گیری میکند:« با شرحی که درمقالۀ قبلی و قسمت های اول، دوم و سوم این مقاله به عرض رسید، موضوع جنجال برانگیز قبول متارکه و توقف جنگ در جبهات سه گانه استقلال کشور را که از طرف انگلیسها پیشنهاد شده و شاه امان الله آن پیشنهاد را به شرط تصدیق استقلال افغانستان بوسیلۀ انگلیس ها قبول کرده بود، در اینجا به پایان برده به این نتیجه میرسیم که: با وجود مخالفت جدی بعضی از سران ملکی و نظامی دولت در مورد قبولی متارکه (از جمله حضرات مجددی، سپه سالار محمدنادرخان و سردار عبدالقدوس خان اعتمادالدوله وبخصوص تعداد زیاد سران قومی مسعود و وزیر که در جهاد محاذ جنوبی خدمات شایان کردند) شاه امان الله غازی باعزم متین و شهامت بینظیر جهت نیل به هدف عالی استقلال و با استفاده از موفقیت مختصر جنگ در جبهه جنوبی کوشید تا راه سیاسی را برگزیند و نخواست این یگانه هدف خود را با عواقب ناکامی در ادامۀ جنگ مواجه به خطر سازد و درنهایت توانست به حیث اولین شخصیت سیاسی در آنوقت راه سیاسی را از راه نظامی رجحان دهد و درقبال آن به حیث یک زعیم عالی مقام نه تنها در کشور، بلکه در جهان شناخته شود.»( شرحی پیشنهاد متارکه جنگ سوم)قسمت اخیر ،۲۹ آگست ۲۰۱۹(
نتیجه :
بحث را میتوان چنین خلاصه کرد که اولاً، پیشنهاد متارکه جنگ سوم افغان وانگلیس از جانب انگلیس صورت گرفته بود، نه از جانب افغانستان، وثانیاً جنگ سوم برای حصول استقلال سیاسی افغانستان براه افتاده بود نه برای الحاق سرزمینهای آنسوی خط دیورند. زیرا افغانستان در آن زمان آن توانائی نظامی را نداشت که بتواند سرزمین های آنسوی دیورند را از تصرف انگلیسها خارج کند، بخصوص که انگلیسها با بمباردمان هوائی خود برجلال آباد وهمچنان کابل وجبهه جنوبی ضربات مهلکی بر روحیه مردم وعساکردولتی فغان وارد نمودند تا آنجا که جنرال نادرخان حتی بعد ازمنفجرساختن انبار ذخایر اسلحه قلعه تل دیگریک مرمی توپ برای شلیک نداشت ووقتی طیارات انگلیس برمواضع عساکرافغانی بمب ریختند،بگفته غبار، نادرخان براسپ خودسوار شده میخواست بگریزد، ولی شمس المشایخ جلو اسپ او را گرفته گفت:سپهسالارخیر کجا میروی؟ مگر قرار نبود که ما در راه جهاد با انگلیس شهید شویم؟ وسپهسالار به اوجواب داد که همین لحظه بمن اطلاع رسیده که لشکربزرگی از انگلیس ها برای حمله برما درحال پیشروی اند. اما سخنان شمس المشایخ نادرخان را از گریز جلوگیری کرد واز مرکز کمک خواست. بنابرین برای افغانستان قبول متارکه و انتخاب راه سیاسی و مذاکره یک چانس ویک فرصت خوب بود. چون هدف حصول استقلال سیاسی کشوراز بریتانیا بود و آن از طریق مذاکره حاصل گردید، دیگر امکان ادامه جنگ برای جانب افغانی ممکن نبود.
افغانستان بعد از امضای قرارداد صلح راولپندی، تا دوسال دیگر در مذاکرات با انگلیس تلاش ورزید تا انگلیس ها را به واگذاری اراضی آنسوی خط دیورند حاضرنماید، ولی انگلیس حاضر به مسترد کردن آن نبود و آن مناطق را بحیث یک کمر بند مستحکم دفاعی در برابر حمله احتمالی شوروی بسوی هند حفظ کرد. دولت افغانستان بعد از سه کنفرانس وگفتگو بالاخره مجبورگردید تا بمنظور حصول ادعای اصلی خود یعنی استرداد استقلال سیاسی افغانستان عجالتاً از موضوع دیورند صرف نظرکند وآنرا به موقع دیگری بگذارد، و جانب انگلیس هم حاضر شد استقلال سیاسی افغانستان را برسمیت بشناسد (۲۲نومبر۱۹۲۱).
متاسفانه که افغانستان نه در زمان جنگ استقلال توانائی پس گرفتن سرزمین های آنسوی خط را داشت و نه بعد از آن توانائی استرداد سرزمینهای خود را پیدا کرد. جهاد افغانها برضد شوروی بیشتر با حمایت غرب،با وصف اخراج شوروی از کشور به نفع توانمندی پاکستان تمام شد وبه ضرر افغانستان. چنانکه اکنون آنکشور با مداخلات وتجاوزات بیشرمانه خود در چند سال اخیر، هر روز یا هر هفته با سلاح های ثقیله وتوپخانه مجهز خود صدها راکت بر ولایات کنر وننگرها ونورستان فیرمیکند و مردم ومحلات زیادی را خساره مند میسازد ولی دولت به دلیل جنگ فرساینده داخلی با طالبان وحضور نیروهای ناتو امکانات یک جنگ علنی وعملی را با پاکستان درحال حاضر ندارد، معهذا نیروهای دلیرسرحدی افغان از مرزهای وطن واستقلال کشور شجاعانه دفاع میکنندو خود را فدا مینمایند وقربانی میدهند.