حرف شعرو همخوانی جالب ترکیب ها !
بحــر بیتاب که ان گـــوهــــر نایاب کجـــاست
چرخ سرگشته که خورشید جهانتاب کجــاست
دیر از غصه در اتش که چه رنگ است صنم
کعبه زین درد ســیاهپوش که محراب کجاست
کلام شعرا عجب ترکیب های را در خود جا میدهد که در چند بیت مختصر عالمی از معانی را بیان میدارد . درین سروده سرگردانی های بیان شده است که اگر عاملان ان برخود بنگرند همه چیز را درخود می یابند . مقصود تلاطم بحر را بیتابی برای دریافت مروارید میداند درحالیکه مروارید در خود بحر است ، حرکت وچرخش گردون را ناشی از تلاش دسترسی ودریافت خورشید گفته ولی خورشید خود جزء گردون است وبااو درحرکت میباشد ، اتشی که در اتشکده های اتش پرستان برافروخته شده است دیر را درغم معبودش به اتش نشانده ولی نمیداند که معبودش درهمین دیر زبانه میکشد ، سیاه پوشی خـانه کعبه را ازغم تهری محراب میداند درحالیکه کعبه خود محراب است تهری محراب دران جا ندارد .
چند بیت ذکر شده دربالا برحال خود گمگشتگی ملت ما ، وضع جاری کشور وحکام ان خوب مطابقت میرساند .
درین محدوده جغرافیایی دارای نفوس سی ملیونی همه خوبی ها وبدی ها نهفته وجاریست ولی ما سرگشتگان وادی های هستیم که نه ما با انها ونه انها با ما ازروی صدق وصفا درتعامل قرار دارد .
بحر خون در افغانستان در تلاطم است اما عاملان این موج درپی خورشید صلح سرگردان استعانت خواهی از واشنگتن تا قطر واز لندن تا اسلام اباد اند.
اتش جنگ چنان زبانه میکشد که سیه پوشان در غم نشسته فرزندان بر فراز گورستانها قبله امال گم کرده ودر نمی یابند که کی برداغ غم ناسوری شان مرحم بگذارد .سردمداران گاه به موافقتنامه دوحه وگاه رهایی جنگ افروزان دل خوش میکنند ولی از شدت جنگ وافزایش تروریستان درزیر سایه همان موافقتنامه صدا بر نمی اورند .
اسباب وعوامل جنگ درهمین خطه سیر وحرکت داشته لهیب ان زمین را زیر پای همین ملت به تنور داغ مبدل کرده، هست وبودش را میسوزد اما نمیگذارند که صلح هم از همین ملت باشد تا اب رحمت ان اتشکده های سوزان جنگ را خاموش سازد .
خون ملت فقیر ، نادار وبینوا بر فراز ترلیونهادالر منابع زیر زمینی اش میرزید وگورستان های شهداء روی همین دارایی ها برپا میگردد اما دولتمردان بی مروت وفاقد وجاهت ملی ووقار افغانی بخاطر چند ملیارد دالر ۲۰ سال کچکول گدایی را بر گردن انداخته پایتخت به پایتخت کشورهای جنگ افروز میروند ، تگدی میکنند وانچه در کچکول جمع میکنند به شاخی باد کرده ، بساط عیش وتنعم برپا میدارند ، به بیرون میبرند و گرسنگی وبرهنگی ملت را به تمسخر میگیرند ، پول دوا ونان خشکش را هم می ربایند .
صدها هزار متر مکعب ابهایش به کشور های همسایه سرازیر میگردد ولی خودش بیست سال است که با پرداخت ملیونها دالر برق را از دیگران میخرد که گاهی است وگاهی نیست .
درین سرزمین دزد ودزد بگیر هردو در همزیستی نیک بسر میرد اما اهل قدرت ازبیگانه میخواهد دروازه را بروی دزد ببندد چون خود همدست ان است .
گروهی از مفتخواران خوان نعمت استخبارات خارجی روی ملت پا گذاشته از افسانه های شاهنامه ای تا امپراطوری های باستان گز وپل میکنند وقدامت سه هزار سال قبل ان امپراطوری ها را در قرن ۲۱مایه افتخار اجداد نا معلوم شان ساخته به تحقیر وتوهین این ملت میپردازند ، داشته های فرهنگی ، تاریخی ، هنری وادبی انرا ربط به امپراطوری های میدهند که نه اثر شاندرین سرزمین باقیست ونه ارزشی ازان به جا مانده است ،صرف بلند گویان معاشخوار استخبارات ان مراکز اند ونمیدانند که روزهای دشواربر این ملت سپری شدنی است ولی روسیاهی تاریخ به ایشان ماندگار ودایمی.
گروهی همین ملتی را که همه چیز دارد ولی به یغما میرود نمی پذیرد که ملت است ، عقبگرد به قومیت میکند ، داشته های مشترک تاریخی ، فرهنگی ، منفعتهای بهم جوش خورده توده های وسیع انرا بخاطر منافع وامتیازات شخصی به باد تمسخر میگیرد ومرتجعانه مردم را از ملت بودن به قبیله وقوم شدن بر میگرداند وسالها به عقب میبرد .
کسانی از بیگانه شدگان از هویت ملی وتابعیت افغانی امده برکرسی های قدرت جاگرفته دم از دمار مالی ملک بیرون میکنند ، میدزدند ومیبرند ، ازین جا هم میبرند ودرانجا هم میخورند .
درزمره همین اقلیت های فاسد ، ظالم ، جاسوس ومعاشخوار یک اقلیت انگشت شمار زور مند این ملت را در تصاحب در اورده گاهی با جبر وباری با نوازش یک وقت نان براو حکمفرمایی میکند ، رایش را بدست میاورد واز خون خودش مصارف را جبران میکند .
بر مصداق سروه بالا ملت گمگشته وادی هایست که همه چیز دران وجود دارد ولی فریفته غولهای بیابان شده، نمیتواند بخود بیاید ، خودرا بشناسد ، بخود اتکا کند ، خودرا بسازد ، بادیگران از موضع وموقف مستحکم خودی درتعامل قرار گیرد تا از بازیچه دست سیاست بازان خارج وداخل رهایی یابد .
بیست سال برای به فراموش سپاری خودی های یک ملت در تحت فشار جنگ ، نفاق افگنی ، بی هویت سازی ، ترویج حرص وآز ثروت اندوزی و معنویت زدایی زمان کم نیست طفل زمان تجاوز حالا جوان ۲۰ ساله است اگر او از تاثیر فضای ایجادشده متجاوزین نجات نیابد به سلطه سلطه طلبان واشغالگران خوداده شده نسلهای بعدی به فقدان روح ملی وصمیمیت وطنی عادت داده میشوند که از خطرناکترین ومنحوس ترین پیامد جنگ وتجاوز بوده میتواند .مگر اینکه نیک اندیشان ، سیاسیون وطنپرست ،فرهنگیان ومورخین متعهد برای بیدار نگهداری نسل جدید بیشتر ازپیش برزمند واجرای مسئولیت نمایند