جمهوریت وامارت یا تقابل دموکراسی وبنیاد گرایی

در افغانستان که اکثریت قریب به تمام اتباع ان مسلمان هستند هویت وشناسایی شخص بر بنیاد دین نه بلکه بر بنیاد تعلق تباری تثبیت میشد یعنی تعلق به قوم یا ملیت . موقف اجتماعی هر شخص نظر به تعلق طبقاتی وقشری اش که عمدتآ خان ودهقان یا نوع پیشه وحرفه یا مصردفیت دولتی بود معین میگردید . در موارد محدود درتعامل میان مردم نه در قوانین ورسمیات از وابستگی مذهبی شیعه وسنی هم ذکر میگردید.

دردهه دموکراسی وتشکیل گروه های سیاسی با تمایلات جهانی میان دو قطب جنگ سرد ( سوسیالیسم وسرمایداری ) گروههای مخالف کمپ سوسیالیستی وهوادار جهان سرمایه کفر واسلام را وسیله کارزار تبلیغاتی قرار داده تلاش کردند روشنفکران را به مسلمان وغیر مسلمان تقسیمبندی کنند وازین وسیله برای بی اعتبار سازی اندیشه های پیشرونده وترقیخواه کار گیرند ، اخوانی ها خود شانرا جوانان مسلمان نام نهادند ودیگران را به غیر اسلامی بودن متهم میکردند .

این نوع تقسیمبندی که منشاء سیاسی دارد از آغاز جنلش چپ مشروطیت اول درعهد امیر حبیب الله خان توسط حلقات واپسگرای روحانی که وسیله تبلیغ سیاست هند برتانوی بودند نیز صورت گرفته بود ، انها مشروطه خواهان را که متشکل از روشنفکران و عده ای علمای دین در سطح مولوی ها بودند تکفیر میکردند ، این وسیله عامل شورش ضد ترقیخواهی عصر امانیه شد واولین حکومت اسلامی که در راس ان گروهی از دزدان ورهزنان قرار داشت جا نشین حکومت اعلیحضرت امان الله خان گردید ، امیر ان وقت حبیب الله کلکانی را " خادم دین رسول الله " لقب دادند . ان نظام یک نظام خالص مذهبی سنی بود شیعه ها وهزاره ها را به حدی تحت فشار دراورده بود که باعث مداخله سفارت ایران در حمایت از ایشان شد .

دردوره حکومت شاه محمود خان که دموکراسی از بالااعلان گردید بازهم این اسلحه علیه جانبداران دمو کراسی ونو اندیشان وقت بکارافتید .

چهره های معروف ان وقت چون علامه حبیبی ، غلام حسن صافی ، فیض محمد انگار ، دکتور محمودی ، غبار ، گل پاچا الفت ، عبدالروف بینوا وعده دیگر بودند انها از طریق تشکیل احزاب سیاسی ونشر جراید غیر دولتی برای تنویر اذهان عامه پخش اندیشه های ترقی پسندی کار میکردند .دران زمان حربه کفر باز بکار گرفته شد ونورالمشایخ مجددی حضرت شوربازار غلام حسن صافی را به خاطره نشر یک گذارش از سفر لغمان در مورد مخالفت با تغیر تخصیص بودجه اعمار یک مکتب به مسجد موی مبارک تکفیر نمود . این حکم از جانب اخندزاده تگاب که اوهم از قوم صافی بود رد شد یعنی او هم تباری را بر حکم تکفیر رجحان داد .

منظور از ذکراین چند سطر این است که هرگاه دمو کراسی ولو شکلی وغیر بنیادی یا کنترول شده از جانب سلطنت زمینه ساز تبارزر اندیشه های نوین گردیده سلاح کفر والحاد موازی به ان قد برافراشته درتقابل با ان قرار گرفته است .

تحولات سریع در دهه پنجاه خورشیدی چه جمهوریت محمد داود وچه حاکمیت چپی ها وادامه ان تا دهه هشتاد شمسی قرن گذشته با موج عظیم جنگی وتبلیغاتی بنیاد گرایی وغرب مواجه شده سقوط کرد .

دمو کراسی نزده ساله اخیر پیوسته با مشکل بنیاد گرایی داخل رژیم وتنظیمهای جهادی ومقاومت مسلحانه طالبان دست وگریبان بوده است .

حامیان بنیاد گرایی در دهه پنجاه تا هشتاد خورشیدی ( امریکا ، انگلیس ، ارتجاع عرب و پاکستان ) که حالا در همه عرصه های دولت داری حضور ونفوذ دارند جدال بین دموکراسی وبنیاد گرایی را نیم سوخته نگهداشته‌ اند که از اثر ان افغانها صفحه جدید تباهی را سپری میکنند .

امریکا بنابر منافع خاص خودش بین این دو طرز دید ( دموکراسی وبنیاد گرایی ) علامت تساوی گذاشته وزیر نام ختم جنگ با ذکر ضمنی اینکه اگر این پروژه به ثمر برسد بازهم جنگ خاتمه نمی یابد میخواهد از درهم امیزی این دو ، چیز جدیدی بیافریند ودر خدمت اهداف منطقوی اش قرار دهد .

امارت اسلامی ناب وواحد متکی بر اساسات اسلامی درجهان وجود ندارد . در کشورهای امارت نشین عربی اصل امارت حامی موقف ها ومنفعتهای امیران وسلطانهای نفت است تا تحقق اسلام ناب . درین امارات برای زندگی مدرن از لحاظ مادی مخالفتی وجود ندارد گفته میشود درزیر قبای امارت عیش ونوش جهان غرب به گرد ان نمیرسد . چیزیکه انها نمیگذارند درامارت شان وجود داشته باشد دموکراسی وتشکیل احزاب سیاسی ، مطبوعات ازاد ، تنوع اندیشه ها و افکار سیاسی است زیرا انرا نه با ارزشهای اسلامی بلکه با منافع خود در تضاد میبینند واین دیکتاتوری را در سایه اسلام برپا کرده اند ولی از لحاظ عقیدتی تعلقی به ان ندارند .

کشور شاهی عربستان سعودی از برخی موازین حاکمیت اسلامی در حال اغماض وگذشت است . سختگیری های وهابیت نه از معتقدات بلکه از منافع ال سعود نشاءت کرده است تقابل دموکراسی وبنیاد گرایی درانجا ها برای حفظ حاکمیت میراثی شیوخ وامیران است .

در امارت اسلامی نوع طالبان در زمان حاکمیت ۵ ساله شان به جز امنیت دیگر هیچ نوع ارزش انسانی وجود نداشت . پافشاری روی ان در مذاکرات به معنی ادامه وسرسختی در برابر اصول حقوق بشر ودموکراسی است و در ان نمیتوان ارزشهای را دریافت که با زندگی جهان معاصر در تطابق فرار گیرد .( سنگسار ، قطع اعضای بدن ، گردن ز دن وغیره ).

تفاوت در امارت کشورهای عربی وامارت طالبانی درین است که درانجها افراد دارای تحصیل در راس قدرت قرار دارند نه ملاهها. اما امارت طالبانی حکومت خالص ملاها با همه تعصبات انها بود که هیچ اصل خارج از موازین خود شانرا نمی پذیرفتند در حاکمیت ملاها دموکراسی ، حقوق بشر ، ا زادی زنان در استفاده از حق شان ، حکومتهای انتخابی وغیره گنجایش ندارد . وقتی انگشت رای دهنده را بخاطر شرکت در انتخابات قطع کنند میتوان حدث زد که یعنی چه ؟

یک اصل میتواند باعث تقارن دموکراسی وامارت گردد وان اصل منافع مردم است که برای نجات وطن از حالت موجود هردو طرف گذشتهای را قبول نمایند ؛ جانب دولت اعتراف نماید که بی بند وباری در کشور از عرصه های اخلاقی تا اداری ، سیاسی وامور امنیتی دموکراسی نیست وقبول نماید که درمهار ان بدبختی ها موفق نمیباشد .

طالبان بپذیرند که مظالم امارتی انها درحق انسان درعصر موجود غیر قابل قبول وغیر عملی میباشد ، باید ازان گذشت نمایند .

دسپلین طالبانی با صبغه های مثبت دموکراسی حقیقی اگر در تقارن اید میتواند از لجام گسیختگی های جاری جلو گیری نماید واین یکی از نمود های منافع مردم است .

ایا این دو اصل باهم در امیخته میتواند ؟ معلوم شود که برایند مذاکرات چه میباشد . واگر باهم درامیخت بقا ودوام خواهد کرد ؟ جریان حاکمیت مشترک هردو انرا نشان خواهد داد .

کشوریکه متحمل رنجهای ناشی از لجام گسیختگیهارا میگردد همان رنجهای را متحمل میشود که در دوران استبداد طالبانی میگردید .

وقتی دختر پانزده ساله مورد تجاوز دستجمعی چند وحشی بی بند وبار قرار میگیرد ودولت نمیتواند مجرمین را مجازات نماید واز حیثیت وزندگی ان دختر حمایت کند حقوق بشر درکجاست ؟

وقتی طالب زنان را در روی سرک دربرابر انظار مردم‌ دره میزد حقوق بشر در کجای ان بود ؟

دیده شود امریکا از اختلاط این دو چه حاصل برمیدارد واز حاصل ان سهمی به مردم‌ رنج کشیده این وطن میدهد یا خیر ؟

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد