آفت جنگ ومصیبت تعصب را درهم امیختن راه انصاف نیست!
اختلاف نظر در شالوده ریزی مذاکرات میان هئیت دولتی وگروه طالبان که حدود ۱۵ روز ازان میگذرد دورنمای امید بخش برای دستیابی به توافق میان هردو طرف را مغشوش جلوه میدهد.
طرح گروه تماس طالبان بربنیاد دو اصل فقه حنفی وموافقتنامه با امریکا از دید ظرفیتهای تطبیقی نشانه تلاش برای قدسیت بخشی حاکمیتی است که انها انرا امارت میگویند ودر نظر دارند سنگ بنای انرا با همین شالوده ریزی اساس گذارند . پافشاری بر چوکات توافقنامه با امریکا برای پیشبرد مذاکرات دور نمای به خدمت گذاشتن جیو پولیتیک افغانستان به نفع امریکا ست ، اگرچه در متن در بازی با کلمات ظاهر نمایی های دیگری جا داده شده است .
هردو طرح طالبان از لحاظ عملی درروند جاری دوحه نمیتواند راهگشای نیک بسوی نارمل سازی اوضاع بوده عادلانه تلقی گردد.
تعداد پیروان دین مبین اسلام در جهان به ۱،۸ ملیارد نفر میرسد برطبق سنجشهای شبکه ویکی پیدیا ( wiki pdia ) ازجمله دوصد ملیون انرا پیروان مذهب شیعه تشکیل میدهد ، ازجمله ۳۷ ملیون نفوس افغانستان ۵،۵ ملیون شیعه ها هستند . طرح وپافشاری برای اغاز یک روند عمیقآ حیاتی وسازنده برای افغاستان بدون در نظر داشتن عدد ۵، ۵ ملیون انسان این جامعه از کدام دید وکدام اصول سیاسی ، فکری ومذهبی میتواند عادلانه باشد ؟
در کشوریکه در غرب ان کشور شیعه نشین وجود دارد ، در شرق ان در پاکستان ۱۶ ملیون شیعه ودر ممالک همجوار شمال ان جمعآ به تعداد ششصد هزار پیرو مذهب شیعه زندگی وازادی مذهبی داشته باشد چگونه میشود در پروسه سیاسی ، اجتماعی وسائر عرصه های زندگی از حقیقت حضور فعال شهروندان شیعه در حیات اقتصادی ، سیاسی ، تجارت ، صنعت ، زراعت ، باغداری ودر نهایت همزیستی نیک قرنها وسالها چشم پوشید وانرا در رسمیات یک روند سیاسی سر نوشت ساز از نظر دور داشت ؟
این هنوز اول عشق است ازین کوچه مرو
دارد این راه بهر دام بلای دیگری
آغاز کار با ایجاد بی باوری برای ۵،۵ ملیون انسان دوام ونهایت انرا با خطرات دیگر رقم میزند .
واقعیت تاریخ است که هرگاه رژیمی بربنیاد دیکتاتوری تک مذهبی برقرار گردیده تضادهای درونی ان گسترده تر شده با مقاومت وسر کوب مقاومت همراه بوده است . برای رفع خطر ات ناشی از تعصب وسختگیری های متعصبین وجلو گیری از وسعت شکافهای به میان امده شخصیتهای مدبر دراسلام از تساهل مذهبی کار گرفته اند ، حقوق مسلمانان پیرو هر مذهب را همراه با حقوق پیروان سائر ادیان مورد حمایت واحترام قرار داده اند .
حالا زمان قدسیت وتبرک مذهبی سیاست گذشته است ، رهبران فاسد ووابسته به جهان غیر اسلامی قدسیت سیاستها را درهم شکسته اند وبیداری مردم نیز از عوامل ختم تقدس گرایی سیاسی شده است .
حالا منافع یک کشور اسلامی برتر از تقدس یک شخص بنام امیر وخلیفه است ، وسعت وگسترش مناسبات بین المللی مقتضی این نوع تفکرات نمیباشد .در شرایط گستردگی مناسبات جهانی میان جهان اسلام وغیر اسلام نمیشود همچون کلاسیکهای سیاسی اسلامی گفت که اشکال وساختارهای ساخته شده دست بشر متضمن ازادی انسان نیست باید یک نظم مقدس بر مبنای صرفآ روحانیت ایجاد گردد ، انانیکه برمبنای این طرح درپی سیاست بوده اند امروز درجمع تروریستها ثبت شده اند وجهان باانها همکاری نمیکند به جز مراکز استخباراتی شرر انداز جهان غیر اسلام .
بر بنیاد حقایق قبول شده جهانی نباید در پی رژیمی بود که در اساسات اولین ان تشوشات مذهبی ، سیاسی وخطرات حفظ حالت جنگی جا داشته باشد .
تاکید بر موافقتنامه امریکا -- طالبان هم نمیتواند راهکشای ختم جنگ باشد گرچه از امضای موافقتنامه ضمیموی سری در کنار این موافقتنامه امریکا وطالبان منکر اند اما نمیشود ازان خالی ذهن بود زیرا امریکا دربدل پول توان هر عمل را دارد .
تکیه براین موافقتنامه خطر نگهداشت افغانستان بحیث گانیزیون نظامی امریکا ومیدان نبرد منافع اقتصادی قدرتها را افزایش میدهد .
تحلیلگران دور اندیش ازین موضع طالبان به ان تشویش اند که انها اسلام را در خدمت جیو پولیتیک وجیو استراتژیک امریکا نگهمیدارند .
طرح مسائل فقهی زیر نام فقه حنفی وجعفری انهم بر معیار موافقتنامه با امریکا صبغه عملی این تشوشات را بیشتر میسازد .
این تشویش ناشی از تجربه ۴۰ سال است که چگونه زیر نام ازاد سازی جنگها وتنش های سیاسی ، فرقه ای ، مذهبی ، قومی ، قبیله ای وزبانی رخ داد تا بالاخره افغانستان در خدمت جیو استراتژیک امریکا درامد ولی صدها هزار انسان ان جان باخت وهزاران ناموس ان برباد گردید.
پا فشاری بر یگانه ساختن فقه حنفی ومعیار قرار داد با امریکا ضمن اینکه نمایانگر بیرون کشیدن پیروان یک مذهب از سیاست ودولت داری فعال میباشد کشوررا در محراق مجدد اختلافات جیو استراتژیک قرار میدهد . بهتر انست که معیارهای قبول شده جهانی برای حل معضلات در نظر گرفته شود . فرصت بدست امده برای امکان صلح را زیر سایه اختلافات مذهبی یا مقاصد امریکایی قرار ندهند .
برای همه معلوم است که امریکا بحیث یک قدرت با طالبان داخل تعامل شده است وطالبان دربرابر ان ضعیفتر ازان بوده اند که موافقتنامه متوازن را امضاء کنند ازین جهت ان موافقتنامه نمیتواند معیار بحث برای جانب دولت افغانستان باشد .