از حضور نظامی امریکا در افغانستان نزده سال گذشت

 

از کارگیری کلماتی چون ( تجاوز ، اشغال ، استعمار ، سلطه جویی ، امپریالیسم انهم امپریالیسم جهانخوار امریکا ) وغیره صرفنظر .ازادبیات معمول در ژورنالیسم امریکا چون ( آزادی ، حقوق بشر ، دموکراسی ، بهره ور سازی دیگران از مزایای ارزش های امریکا ، منافع حیاتی امریکا ، حمایت از دموکراسی ها وسقوط دیکتاتور ها ) کار گرفته انها را در آئینه حضور نزده ساله امریکا در افغانستان به تماشا میگیریم .

قبل ازاین ارزیابی از مقاله پروفیسور ( آلن بن مایر ) استاد امور بین المللی در مرکز جهانی نیویارک مورخ ۲۱ جولای سال ۲۰۱۷ یک دو سطر استشهاد میگردد . او درمقاله اش زیر عنوان " جنگ فاسد وغیر اخلاقی در افغانستان " برخی ارقام را ذکر کرده خواهان خروج عساکر کشورش از افغانستان شده بود . ان ارقام چنین بود : " درین جنگ تا کنون ۲۴۰۰ سرباز امریکایی کشته شده است . بصورت کل تلفات شهروندان افغانستان درین جنگ ۲۲۵ هزار نفر بوده حدود ۲ ملیون وششصد هزار نفر مهاجر وبیش از یک ملیون بی جا شدگان از خود بجا مانده است" وی می افزاید" درین جنگ یک ترلیون دالر مصرف شده است . مافیای امریکا ازاین جنگ سالانه ۲۵۰ ملیارد دالر وارد امریکا میکنند ، پس این جنگ ازجمله کم مصرفترین جنگهای امریکا در جهانست " .

امریکا منظور از حضور نظامی اش در افغانستان را در چهار هدف ذیل را اعلان کرد :

۱-- مبارزه باتروریسم

۲-- مبارزه با مواد مخدر

۳-- تامین حقوق بشر

۴-- نهادینه سازی دموکراسی

بر اساس مقاله پروفیسور امریکایی این جنگ نهادینه ساز دموکراسی وحقوق بشر نه بلکه " فاسد وغیر اخلاقی " بوده است .

وقتی مافیای امریکا سالانه ۲۵۰ ملیارد دالر ازدرک تریاک افغانستان وارد امریکا میسازند این جنگ نه به خاطر مبارزه با مواد مخدر بلکه بخاطر بدست اوردن مبالغ سرشار ازین ناحیه بوده است . چون به ارقام تلفات ومهاجرت ها نظر انداخته شود اوبر حق بوده تا بگوید که یک جنگ فاسد وغیر اخلاقی نهادینه ساز دمو کراسی وحقوق بشر بوده نمیتواند .

مبارزه با تروریسم به کجا انجامید و منظور از تروربستها کیها بودند؟

منظور از تروریستها همان های بودند که امریکا حاکمیت شانرا سقوط داد اما رهبران شان را مصئون نگهداشت وپس از نزده سال جنگ وویرانی علیه تروریسم ، تمام مساعی سیاسی اش را به بزرگ نمایی وبه قدرت رسانی مجدد انها معطوف نمود که امضای موافقتنامه دوحه با انها وپروسه گیر مانده در بن بست ترتیب اجندای مذاکرات در دوحه حاصل وانجام ان کار میباشد .

پس امریکا با همه توان وعظمت نظامی ، قدرت پولی ، نفوذ جهانی ، متحدین نیرومند جهانی ومنطقوی ، پیمان نظامی ناتو وهمکاری همکاران افغانی اش چون مجاهدین وبرگشتگان از امریکا یا نخواست یا نتوانست به تحقق اهداف چهار گانه اش نایل اید ، انچه را طی این زمان بصورت قسمی مروج ساخته است حالا انرا در بدل عروج وظهور مجدد سقوط دادگان نزده سال قبلش به معامله بد میگذارد .

ایا امریکا نخواست یا نتوانست به انچه گفته بود عمل کند ؟

برویت حقایق افتابی ونمایان میتوان گفت نخواست وگرنه خواستن توانستن است ان هم برای قدرت بزرگی چون امریکا وناتو ومتحدین نیرومند جهانی اش از اروپا تا اسیا که خارج از توانش نبود و نمیباشد .

اینکه چرا نخواست در مطبوعات جهان ، در تحلیل های تحلیلگران و تحقیقات مراکز استراتژیک کشورها بار بار نگاشته وارزیابی شده است وهمه متفق القول اند که منافع امریکا در منطقه مانع عمل قاطع وفیصله کن ان در تحقق اهداف چهار گانه اش شده است .

امریکا برای رسیدن به این منافع ، راهبرد ها وراهکار های برابر با سنجش های انی ودور نمایی اماده کرده است که مشتمل است بر راهبرد های اقتصادی ، نظامی وسیاسی . راهکار های رسیدن به این اهداف جنگ ، تشنج زایی ، ایجاد نیروهای محلی جنگی غرض جلوگیری از ازدیاد تلفات خودش ، راه اندازی انواع تفرقه ها از مذهبی تا سمتی وقومی وزبانی میباشد.

هدف اقتصادی امریکا جلو گیری از رشد اقتصاد چین وممانعت از جهانی شدن بیشتر مناسبات تجارتی واقتصادی ان بخصوص از طریق به ثمر رسیدن پروژه بزرگ "یک راه یک کمربند "وثانیآ دسترسی به منابع نفتی اسیای میانه وانحصار ان برای کمپنی های امریکایی است . در بعد نظامی مصروف ساختن نظامی روسیه وچین از طریق ایجاد تشنج با استفاده از عقاید مذهبی مسلمانان ایغور در چین و اسیای میان وداشتن پایگاه های نظامی درهمجواری با این دو کشور است .تلاش امریکاداز طریق اروپا وکشورهای جدا شده از شوروی سابق برای محاصره نظامی روسیه از طریق شامل ساختن عده ای از انها در پیمان نظامی ناتو تا جایی مثمربوده است که در کنار ان تلاش برای به محاصره در اوردن روسیه از طریق اسیا هدف دیگر نظامی انکشور میباشد .

هدف سیاسی ، انست تااز نقش ونفوذ وهمکاری های روسیه با جمهوری های اسیای میانه بکاهد واگر بتواند مسلمانان ایغور را به جنبش جدایی طلبی تحریک نماید ، در ایغور واسیای میانه بوسیله جنگ وتشنج رژیم های تابع منافع خود را قایم سازد . طبق سنجشهای مراجع استخباراتی امریکا تحقق این استراتژی کم از کم ۵۰ سال را در بر میگیرد . این یکی از اهداف راهبردی امریکاست ، اما اینکه به این هدف میرسد یانه سوالیست جداگانه که بررسی جدا گانه را ایجاب میکند .هفتاد سال با اتحاد شوروی در رقابت وجنگ سرد بود وبالاخره به استراتژی اش دست یافت حالا هم با همان امید وهمان حوصله به این مبارزه ادامه دادهد بازهم افغانستان را بحیث میدان این بازی نگهمیدارد.

تاکتیک حضور استخباراتی در افغانستان توسط استخدام شدگان افغانی اش به شکل قطعات خاص یا ملیشه های جنگی ، جهادی ، طالبی وداعشی ایجاب میکند که بهر شکلی باشد دررافغانستان دولت مطیع داشته باشد . برای امریکا مهم نیست که ان دولت دموکرات باشد یا دیکتاتور ، سیکولار باشد یا مذهبی ، حقوق بشر را رعایت کند یانه ، تروریستی باشددیا غیر ان ، مهم انست که وسیله تحقق استراتژی مطروحه اش باشد ، امریکا در جهان اسلام تجربه کافی در مورد چنین دولتها دارد مانند کشور شاهی عربستان سعودی ، امارت نشین های خلیج یا سکولار های دیکتاتور مصر که با همه فجایع ضد حقوق بشری ، مبانی دیکتاتوری حمایت وهمکاری با تروریستان بهترین متحدین این مدعی نمونه دموکراسی وحقوق بشر درجهان اند .

پس از نزده سال چهره حقیقی امریکا بیشتر از هر وقت دیگر و هر جای دیگر در افغانستان نمایان گردید ، مردم خوب فهمیدند که این شعارها بهانه ها برای اقدام به " جنگ فاسد وغیر اخلاقی " ( نمیگویم استعماری ، امپریالستی ، تجاوز کارانه وغیره ) بوده است . اینکه کشوری برباد میشود ، ملتی تباه میگردد ، تمدنی نابود میشود ، از کوه و دشت ودره سرزمینی سیلاب خون سرازیر میگردد ، خانواده هابه ماتم‌می نشینند ، انسانها خوراک سگهای تعلیمی عسکری اش میشود و صدها مصیبت دیگر مهم نیست ( دموکراسی است ، حقوق بشر است ! ) ولی مهم انست تا گروهای مزدور را دراختیار داشته باشد وعده ای از انهارا بر اریکه قدرت بنشاند ، حمایت کند و امتیاز بدهد .

دل کس این را امپریالیسم‌جهانخوار میگوید وعملش را جنگ‌ استعماری وسلطه طلبی یا کلمات دیگری چون اهداف چهار گانه اعلان شده در اول حمله بر افغانستان ویا به گفته پروفیسور ( آلن بن مایر ) " فاسد وغیر اخلاقی " .

حاصل جمع اهدافدچهار گانه امریکا عبارت است از تشکیل نظام فاسد توام ‌با جنایت که فساد ان در عرصه سیاست ، اقتصاد ورسانه ها سایه افگنده، دموکراسی آلوده با مواد مخدر ونقض خشن حقوق بشر را در همکاری با شبکه های مختلف تروریستی به یک پیکر فساد زده ومنفور مبدل کرده است ، حقوق بشر را مختص به دفاع از ناقضان ان و جنایتکاران ساخته ، تروریسم را در سطح بین المللی بیک پدیده غیر قابل کنترول مبدل نموده ومواد مخدر را یکی از چشمه های عایداتی اش ساخته اقتصاد جرمی نا مشروع را عمومیت بخشیده است .

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد