افغانستان دربحران جنگ ومذاکره
" بحران حالت کشمکش میان ادامه جنگ واستقرار صلح است" افغانستان درهمین کشمکش در گیر است . دو جانب بحران ( دولت وطالبان ) برای تخفیف یا احتمالآ ختم ان پس از نزده سال باهم دور یک میز نشانده شد ه اند.
توانمندی وضعف دو جانب بحران در مذاکره بستگی به اهداف وتاکتیکهای هردو طرف دارد گرچه طالبان این توانمندی را میخواهند در شدت جنگ وکشتار تمثیل کنند اما برای هیچکس مقبول نیست .
ارزیابی وبحث روی اهداف وتاکتیک ها تنها صبغه ملی ندارد جهان هم باان مصروف است . معقولیت ومقبولیت طرح طرفین معین کننده قضاوت مردم وجهانیان در مورد بوده میتواند ، موضع هردو جانب از لحاظ ماهوی وساختاری برای مبصران ملی وبین المللی حائز اهمیت است .
جانب دولت مدعی داشتن نظام ، قانون اساسی ، ساحه ، نفوذ تحت حاکمیت وحاکمیت ملی یعنی عناصر تسکیل دهنده یک دولت است ( چه قوی یا ضعیف ) چیزیکه جانب مقابل فاقد ان است زیرا انها نزده سال قبل حاکمیت را از دست دادند ، در سقوط انها اجماع جهانی وجود داشت ومورد استقبال مردم هم قرار گرفت .
طرح جانب مقابل برگشت به گذشته واحیای نظام امارتی است ، چیزیکه ازسقوط ان نظام جهان ومردم افغانستان استقبال کردند .
خاطر نشان میگردد که هرگاه نام از حفظ نظام برده میشود عده ای بنابر ناکارایی های مسئولین نظام در برابر ان عکس العمل نشان میدهند در حالیکه منظور از حفظ نظام چهره های شامل در نظام نیست ، نظام یعنی رژیم جمهوری ، قانون اساسی وموسسات متعلق به ان چون دولت وارگانهای ثلاثه اش ، احزاب سیاسی ، جامعه مدنی ، مطبوعات ورسانه ها جمع ازادی های مدنی که مردم ازان مستفید میگردند.
در همین نظام نزده ساله دو رئیس جمهور حکمرانی کرده است ، وزرای متعدد عزل ونصب شده اند، انتخابات شورای ملی دایر شده وکلای جدید انتخاب گردیده اند ولی باحفظ تغیرات انفرادی نظام بر جا مانده است . در جانب مقابل سومین فرد است که عهده دار رهبری طالبان شده ، تعدادی از فعالان ان کشته شده اند اما خواست تشکیل وحفظ نظام امارتی تغیر نکرده است .
در کشاکش بحران جاری برای مردم افِغانستان وجهانیان حقیقت نظام مطرح است . در مقایسه میان نظام جمهوری وامارتی عادلانه انست تا ارزش ها مورد ارزیابی قرار داده شود نه اشخاص که عمر انها در سیاست دایمی نمیباشد اما ارزشها باقی می ماند .
مردم از استبداد وخشونت نظام طالبانی ناراض بودند وتا هنوز ازان وحشت دارند وجهان هم در سقوط ان نظام هم صدا بود .
مردم از حاکمیت زمامداران دولت هم ناراض اند ووضعیت طوری رنگ داده میشود تا این نا رضائیتی بلند تر برود ودوامدار باشد .
در کشمکش نظام جمهوریت وامارت از لحاظ محتوی رجحان جمهوریت بر امارت نیکوتر وبه خواست مردم نزدیکتر است ، این را جهان هم میخواهد وگروه های چیز فهم وسیاسیون نیک اندیش هم ازان حمایت میکنند در حالیکه ازامارت گروههای متعصب عقبگرا و یگان کشور عربی حمایت میکند ، پاکستان ظاهرآ خواهان احیای مجدد ان نیست وامریکا در مورد موضعگیری روشن وبا ثبات اعلان نکرده است .
در عمق بحرانها معمولآ گروههای فرصت طلب ومنفعتجو سر بالا میکنند تا اگر بتوانند از وضعیت نا هنجار سیاسی بهره ای بردارند . این گروه از مدتیست که در بحران جاری بحیث جانب سومدر تلاش جا به جایی خودش در یک ظرفیت سیاسی جدا از هردو میباشد وبصورت دوامدار در رسانه ها زهر پاشی میکند .
گروه سوم در میان جمهوریت وامارت که از مدتیست به استشاره پاکستان فعال گردیده طرح حکومت موقت را راه حل بحران وانمود میسازد . طراحان حکومت موقت عمدتآ باز ماندگان از قدرت هستند تا اگر بتوانند مجددآ در چرخ سیاسی کشور به مقامات اول دست یابند واین نوعی فرصت طلبی است که با استفاده از نارضائیتی مردم از دولتی که خود پنجاه فیصد دران سهم دارند وعدم پذیرش امارت از طرف مردم وجهان وارد میدان ساخته شده اند .
اصل حفظ نظام طرح جانب دولت وحامیان ان است وطرح رسیدن به امارت از جانب طالبان وایشان با صراحت میگویند به این مامول نایل میشوند اگر ازراه مذاکره باشد یا جنگ وزور ازامایی نظامی . روی این ملحوظ برای تسهیل تعویض نظاممراجع پاکستانی حکومت موقت را در نظر دارد وتوسط عده ای از ایادی های چهل ساله اش انرا تبلیغ می نماید .در مورد پرسشهای به میان می اید که طرح پاکستان برای تبلیغ تغیر نظاماز طریق حکومت موقت نیت نیک برای افغانستان بوده میتواند ؟ پاکستانیکه رهبران طالبان را در کویته نگهداشته است واز سرمایه گذاری روی انها اهداف بد وظالمانه ای را نسبت به افغانستان روی دست دارد چگونه حاضر خواهد شد ازین وسیله دست داشته دستبردار شود؟
حکومت موقت پل عبوری میان جمهوریت وامارت است وازنام ان پیداست که دایمی نمیباشد این حالت عبوری برای حمایه گرانان چه سودی به بار خواهد اورد ؟
ایا طرفداران حکومت موقت درک میکنند که پیوند انها با طالبان پیوند موئدت ودایمی نمیتواند باشد ؟ تن دهی به سیاستهای پاکستان چه تباهی برای وطن وچه رسوایی وبد نامی تاریخی برای خود شانباراورد وباز چرا به ان سو تمایل نشان میدهند ؟
اینها تا میتوانند انرژی شانرا درجهت تبلیغ منفی علیه نظام به مصرف میرسانند نه توضیح خطرات ناشی از استقرار دوباه امارت .
تبلیغات منفی توام با ایجاد بی نظمی وعدم سهمگیری در تامین امنیت وسبوتاژ درونی نظام وضعیت را رو به خرابی میبرد ، اما فراموش نکنند که در استقرار امارت طالبان انها بصورت عاجل یا تدریجی از قدرت به حاشیه رانده شده ومورد مواخذه نیز قرار خواهند گرفت .
در بحران جاری وکشاکش از دست دادن نظام، تغیر نظام یا وسیله شدن برای ان سردرگمی های زیادی مستولی گردیده است چون ؛ عدم توازن در اراده ونبود استقلال در عمل طرفداران حفظ نظام زیرا بعید دانسته نمیشود که مانند بسا اراده های دیگر دربرابر فشارامریکاشانه خم نکنند واز موضع فعلی نگذرند . درین حالت نیروی سوم درجدال جمهوریت وامارت بحیث دزد قدرت وارد میدان نشود وطرح پاکستان برنده نگردد .
عامل سر درگمی در بحران همینها اند که در هر پروسه به فکر تقدم منافع خود بر منافع مردم بوده اند .
موضعگیری غیر صریح امریکا در جدال دو نظام ، سخنان متغیر ونامعین اغای خلیلزاد وسند مخفی امضاء شده دوحه میان امریکا وطالبان بر نبود صراحت ها در بحران می افزاید .