مضمون مشترک قرون وسطی
قرنهای هفتم تا شانزدهم ميلادی عمدتاً دوران قرون وسطی را در بر میگیرد و مضمون مشترک قرون وسطی در آسيا و اروپا و افريقای شمالی ، فيوداليزم است . فيوداليزم یعنی، مالکيت انحصاری زمين در دست ملاکان و بهره برداری از آن بوسيله دهقانان وابسته بزمين و ارباب است .
قابل ياد آوری است که دادن تصویری ازوضع اجتماعی مردم در يک دوره معين تاريخی ، در عين حالی که يک موضوع بسيار دلچسپ است ، کاری دشوار نيز است که حوصله و فرصت زياد ميخواهد و ايجاب مطالعه وسیع ودقت زیاد را مينمايد. بجز میرغلام محمدغبار مورخ دیگری را درکشور سراغ ندارم که به این عرصه مهم تاریخ اجتماعی کشورتوجه کرده باشد وسرنخ های را بدست بدهد. روشن ساختن وضعیت اجتماعی مردمی که دراین جغرافیا بسرمی برده ومجبور بوده اند برای بدست آوردن لقمه نان بخور ونمیرخود وفرزندان خویش تمام سال روی زمین ارباب کارنمایند ومصارف ارباب ولشکرکشیهای شاهان وفاتحان را متحمل شوند وانواع مالیاتها وعوارض آنرا بپردازند،و برای ساختن کاخ وباغ وکندن نهر وکاریز ارباب فیودال به بیگاری(کارمجانی) تن دهند ،دارای کمال اهمیت است. نگارنده مدعی انجام يک چنين کار سترگ نیست، ولی سعی میکند در اين استقامت کام کوچکی بردارد و بر اين بخش از زندگی اجتماعی گوشه چشمی داشته باشد .
در روزگاران قبل از اسلام ، فيودال های کشور ما و سرزمين های مجاور آن ، در حوزه فرمانفرمائی خود قدرت و اختيارات وسيع با يک نوع استقلال محلی داشتند که آنها را گاهی شاه و گاهی مرزبان و گاهی با القاب ديگری ميخواندند ، مانند : سگانشاه ( شاه سيستان )، زابلشاه ( شاه زابلستان )، کابلشاه ( شاه کابل)، کوشان شاه ( شاه کوشانی ) و مکرانشاه (شاه مکران ) وغيره.[1]
اينان بنابر وضع جغرافيائی و يا مصالح نژادی و اختلاف دين و زبان و غيره مستقل و مسولان اداره اراضی خود بودند و گاه گاهی بر يک ديگر خود مي تاختند. و در صورت فتح و غلبه، طرف را به اطاعت و دادن مبلغ معيني که آن را « خراگ » (خراج ) ميگفتند، وادار ميساختند. همچنان طرف مغلوب ،مکلف بود در جنگ ها با عده يی سوار و پياده خود در رکاب فيودال مافوق ( مانند واسال و سنيور اروپا) شرکت کند. اين خصوصيت فيودالی تقريباً در سراسر قرون وسطی در شرق و درغرب بچشم ميخورد .
يکی ديگر از خصوصيات بارز فيوداليزم چه در شرق وچه درغرب ، لشکرکشی بر همسايه ها و در صورت پيروزی، غارت و چپاول ملل مغلوب است. غارت همسايگان و جنگ های پی در پی بخاطر فتح و چپاول مردمان همسايه، طبيعتاً تقويت نيرو های جنگی را ضروری ميساخت و برای بر آوردن چنين مامولی ، وضع يا افزايش ماليات ها و عوارض گوناگون بر مردم روستائی که اکثريت مطلق آن را برزگران تهی دست و زارعان مزدور و پيشه وران و اهل کسبه تشکيل ميداد، بدون شک اقتصاد جامعه روستائی را در خطر انهدام و نيستی قرار ميداد. چنانکه خسرو پرويز ساسانی بر اثر جنگ های طولانی با روميان و افزايش ماليات های گوناگون برای مصارف کمر شکن جنگ و دربار و دستگاه شاهی ، بنابر روايت تاريخ قم : « مردم از فقر هلاک شدند و خراب گشتند تا غايتی که کنيزکی را بدرهمی ميفروختند .»[2]
ظهور اسلام در همسايگی ايران با شعارمساوات و برابری باعث شد که درقلمرو ساسانی بزودی تغييراتی رونما گردد. در سال ۶۲۸ ميلادی ، شيرويه پدر خود پرويز را سرنگون کرد و در دادگاهی او را محکوم به اعدام نمود به اين اتهام که:« مردی ظالم را بر گماشتی بر رعيت تا بقايای خراج بيست ساله سی ساله بزخم شکنجه بستد.»[3]
بدون شک ناهنجاری های ناشی از ظلم و غارت و بهره کشی بی حد و حصر شاهان و فيودالان ايران اواخر عهد ساسانی درسقوط آن دولت بدست مسلمانان تاثير بسزائی داشته است . فيودال های محلی شرق، اکثراً مانند واسال های اروپا، از سلاطين وقت تبعيت ميکردند، ولی هر وقت منافع خود را در خطر ميديدند، عليه سلطان يا شاه کارشکنی ميکردند و از اطاعت مرکز سر باز ميزدند.
در دوره اسلامی هر قدر نفوذ دولت مرکزی کمتر ميشد، قدرت فيودالان افزايش می يافت و فکر خود مختاری و توسعه طلبی و زمين گيری در آنها قوت ميگرفت. چنانکه يکی از علل از هم پاشيدگی امپراتوری اسلام و حکومت های صفاری و سامانی و غزنوی و سلجوقی و تیموری و غيره ، غير از تضاد های درونی دستگاه اداری هريک از اين حکومات، مبارزه بين فيودال ها و اختلاف با حکومت مرکزی چيزی ديگری نبوده است ،حتی بيشتر فيودال و اشراف بايکديگر برای بدست آوردن مشاغل و مناصب مهم کشوری در رقابت بودند .
امراء و سلاطين گاه برای حفظ موقعيت خود با فيودال ها و اشراف محلی از در دوستی پيش می آمدند و به حکمرانان و نمايندگان خود دستور ميدادند که از منافع خصوصی آنها حمايت کنند. بيهقی مينوسد که سلطان مسعود «حسن سليمان را که او از بزرگان اميران جبال هرات بود بخواند و بنواخت وگفت: ما فردا بخواهيم رفت و اين ولايت شحنگی بتو سپرديم و سخن «اعيان» را بشنوی و هشيار و بيدار باشی تا خللی نيفتد به غيبت ما.»[4]
جنگ های پی در پی فيودالی و اخذ ماليات های گونه گون ، غالباً دهات و شهر ها را با وضع اسفناکی روبرو ميکرد. بيهقی در تاريخ خويش پس از شرح اشتباهات سلطان مسعود می نويسد:« نيشاپور اين بار چنان ديدم که همه خراب گشته و اندک مايه آبادانی مانده و منی نان (که قبل از ۴۳۱ ق به سه درم بود ) به ۱۳ درم شده بود و کدخدايان سقف های خانه بشکافته و بفروخته و از گرسنگی بيشی با عيال و اطفال بمرده و قيمت ضياع شده و درم بدانگی باز آمده ... حال اين محمد آباد چنان شد که جفت واری زمين بيک من گندم ميفروختند و کسی نمی خريد .» [5]
در حالی که مردم بينوا و طبقات محروم در کمال عسرت بسر ميبردند ، اشراف و ملاکان بزرگ ، در نهايت تنعم زندگی ميکردند. دارائی اشراف بنابر منابع تاريخی ، عبارت بود از : زرنقد ،جواهر، املاک اقطاعی ، ضياع اقتصادی و عقار، زرينه و سيمينه ، دهات و آسيا ها، گله های گوسفند و گاو و اسپ و قاطر و اشتر و کنيزکان زيباروی و غيره بود .[6]
بقول طبری : در سنه ۱۲۰ هجری تنها دهقان هرات به حکمران عربی بلخ ( اسد بن عبدالله قسری) هدايای به قيمت يک مليون درهم تقديم داشت که در آن دو قصر طلا و نقره و ابريق های سيمين و زرين و ديبا های مروی و قوهی و کره يی از طلای ناب بود و اين هدايا صحن خانه حکمران را پر کرده بود.[7]
ابن خلدون ،قاضی القضات مصردر قرن هشتم هجری، در مقدمه خود میگوید که مالکيت بزرگ را از دو راه امکان پذير است: يکی از راه تجاوز (بحقوق ديگران ) و ديگری از راه ارث . و علاوه ميکند : بيشتر احکام سلطانی متکی بر جور و ستم است ، زيرا عدل محض تنها در دوران خلافت راشده مرعی بود و آنهم کم دوام بود.[8]
بطور کلی جنگ های دايمی و غارت ملل مغلوب يکی از خصوصيات قرون وسطی و خصلت های نظام های فيودالی است . در موقع بروز جنگ ، معمولاً اطاعت فيودال ها ، از حکومت مرکزی کمتر ميشد. سلاطين و حکومت ها برای تضعيف فيودال ها ، گاه و بی گاه موضوعی را بهانه کرده بر سر آنها ميتاختند و مقداری از دارائی آنها را به غنيمت يا چپاول می بردند . گاه برای حفظ موقف خود ، بين آنها و عشاير و اقوام ، کينه و عداوت محلی ايجاد ميکردند و آنها را بجان همديگرمی انداختند.
پایان
مآخذ:
[1]- تاريخ تمدن ايران ساسانی ، از سعيد نفيسی ، ص ۲ -۳ ، مفاتيح العلوم خوارزمی ، ص ۱۰۱
[2]- تاريخ قم ، چاپ سيد جلال الدين ، ص ۱۸۰
[3]- تاريخ بلعمی ، به تصحيح بهار ، ص ۱۷۵
[4]- تاريخ بيهقی ، چاپ دکتر فياض ، ص ۲۵
[5]- تاريخ بيهقی ، ص ۸۱۲
[6]- تاريخ اجتماعی ايران از راوندی ، ج۲ ،ص ۲۳۳
[7]- حبيبی، افغانستان بعد از اسلام، ص ۴۱۹
[8]- مقدمه ابن خلدون، ترجمه پروين گنابادی ، ۱۳۴۵، ج ۲، ص ۷۴۲