دینی گُم شده با عالمانی جنایت پیشه

قسمت دوم

مردی که خاتم پیامبران بود به عربی سخن می‌گفت اگر چه چندین نسل او در میان عرب زیسته بودند اما خداوند او را از نوادگان اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل الله معرفی می‌کند [ ملة ابیکم ابراهیم - تو از ملت پدرت ابراهیم هستی ]  حج ۷۸– ابراهیم پدر اسحاق است که بنی اسرائیلی ها هم ، فرزندان او هستند - « امّا تو ای‌ اسرائیل‌ بنده‌ من‌ و ای‌ یعقوب‌ كه‌ تو را برگزیده‌ام‌ و شماها از فرزندان دوست‌ من‌ ابراهیم [ هستی ] » اشعیا باب ۴۱ آیه ۸ – قرآن : فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ " پس ما به زنِ [ ابراهیم] فرزندی به نام اسحاق و از پشت او یعقوب را بشارت دادیم - هود ۷۱ . _ خداوند در این آیات اشاره می‌کند که به سارا ، زن ابراهیم بشارت تولد اسحاق را دادیم ، خطاب بشارت ، سارا زنِ ابراهیم بود با آنکه ابراهیم هم حضور داشت !  خداوند اشاره می‌کند که او مرد سالاری را نمی‌پذیرد و بعد ادله‌ و منطق سارا را منشأ بیان امر و قدرت خود قرار می‌دهد به عبارت دیگر دایره‌ی اختیار سارا بیشتر از ابراهیمِ پیامبر نشان داده می‌شود . قالُوا أَ تَعْجَبينَ مِنْ أَمْرِ اللهِ‌ رَحْمَتُ اللهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَميدٌ مَجيدٌ [هود ۷۳]  گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجّب مى‌کنى؟! این رحمت خدا و برکاتش مخصوص خانواده‌ی شما است؛ چرا‌ که او ( خداوند ) ستوده و داراى مجد و عظمت است ». یعنی به سارا گفته شد مژده برای شما و خانواده‌ی شماست – دقیقا بیانی در تضاد با فرهنگ سنتی دینی رایج در بین مسلمانان که همیشه مرد مورد خطاب است و به حساب آوردن زن را شرم آور می‌دانند ! – و صفت حمید و مجید را بر استناد مظنون و خطابه‌ی آیه است که ارزش ها نمای خویش را در ارزش دادن به زن آشکار می‌کند . 

در بطن قانون الهی ؛ حرکت ، درک و احساس زن منشأ حیات است که عشق و دوستی را از خداوند به نهادینه در وجود خویش نهفته کرده است . مسیح ذات خداوند را « محبت » توصیف می‌کند . وجود " محبت " در وجود زن نه تنها احساس بزرگی را به او نمی‌دهد بلکه به انسانیت انسان قالب خاصی می‌بخشد که جز بخشندگی و ترحم در آن یافت نمی‌شود لذا این صفات مانع گواهی درست اوست .... موضوع نصف ارث برادر در ارثیه مادی است که در وجه ذاتی او میراث حب و دوستی الهی است که درک شرافت با نگرشی خداگونه‌ی محبتی ناقص العقلی را یدک نمی‌کشد. ارزش ، تنها برابری  نیست بلکه شناخت وجودی یک انسان است که تعریفش فقط در قالب حق و حقوقش خلاصه نمی‌شود . هرچند‌ برای زن عدالت اصل است اما او آن را زمینه‌ی شناخت قرار می‌دهد .

در قاموس دین، ابراهیم (ع) تنها بت ساخته دست انسان را نشکست، بلکه تمام افکار و باورهای مردسالاری و ضد ارزشی را به هم ریخت و او خلیل خدا گشت و استدلال هایش در کلام خدا انعکاس یافت (ابراهیم ۳۵-۳۶) و به تنهایی در مقابل جامعه ی بشری زمان خودش یک ملت و امت شد. که حقیقت وجودی انسان را شناخت -حنیف بود -(نحل /۱۲۰).

بر مبنای اسناد موجود در کتب الهی ( ادیان ابراهیمی ) ؛ رسالت خداوند بر فرزندان ابراهیم چون دو رود بزرگ ، هدایت انسان ها را در بر گرفت . با در نظر گرفتن مکان ابراهیم ( و نوح ) در ماوراءالنهر _ عیلام _ که سرزمین مبارک است ( مؤمنون ۲۳ / تورات پیدایش ) ، در شرق  کعبه را معبد قرار داد و در غرب آن مسجدالقصی- قدس- را . [ دین اسلام شاخه‌ی شرقی آن است و دین یهود و مسیحیت شاخه‌ی غربی آن هستند ] . _ ابراهیم بعد از نجات از آتش به فرمان خداوند ابتدا به غرب مهاجرت کرد و به فلسطین وارد شد ، سپس با هدایت الهی به شرق سرزمین خود رفت و در جای کنونی کعبه ، هاجر و اسماعیل را سکنی داد و خود با سارا  بازگشت .  

شاخه‌ی غربی دین ابراهیمی – یعنی یهودیت – فلسفه‌ی وجودی نقش و ارزش زن را چنان زیبا ترسیم می‌کند که اساس حفظ ناجی قوم بنی اسرائیل در بین دستان دو زن باشد ، یکی موسی را در سبدی به آب می‌دهد و دیگری او را از آب می‌گیرد ، هرچند حاکمیت با سربازان مرد خود عزم راسخ در قتل و عام نوزادان بنی اسرائیل داشت . جالب اینکه خداوند به مادر موسی وحی می‌کند در حالی که او پیامبر نیست اما محبت زن با محبت خداوند هم راستاست ‌، هر دو محبت در تلاش برای نجاتند و اینجاست که زن ذاتاً خداوند را می‌شناسد چون خداوند محبت است _ صفت او رحمان و رحیم است و با قرار دادن آسایش به نام سلام به ابراهیم معرفی شده است _  پس به مادر موسی وعده می‌دهد که فرزندش را به او بر می‌گرداند.  قصص/۷ .  یعنی ناجی قوم و حامل رسالت الهی در درجه‌ی اول متعلق به مادرش است که آن کان محبت است که  امکان آماده ساختن و حتی حیات موسی در دستان او قرار داده شد یعنی زن ناقص العقل نیست از طرف دیگر خواهر موسی پیش ماموران نگهبان دربار رفت و گفت مادری را می‌شناسد که می‌تواند به بچه شیر دهد . قصص/۱۲ –   قرآن آن فعل و حرکت خواهر موسی را حیاتی می‌خواند که آن نمونه‌ی حقانیت تعهد الهی و تحقق یافتن وعده‌ی خداوند به مادر موسی بود   قصص/۱۳ .  _ در نظر علمای دین اسلام ، عمل خواهر موسی پسندیده نیست زیرا خواهر موسی نامحرم به نگهبانان قصر بود!  رفتن او پیش نگهبانان قصر از نظر شریعت آنان حرام است ! دو دیدگاه متفاوت و ضدهم  قرآن با علمای دین اسلام _.

 آیا در شاخه‌ی شرقی دین ابراهیمی همان حساسیت از طرف خدای یگانه‌ی ابراهیم می‌توان دید ؟

 خاتمِ النبیین ، فرزند ابراهیم در سال نهم هجری مکه را فتح کرد – شهر در اختیار ایشان بود - که آخرین کارش شکستن بُت‌ها بود اما بُت شکستن اولین کار ابراهیم بود – بدون آنکه شهر را فتح کرده باشد – از دید دیگر ، پیامبر اسلام ص مفتخر بود که خانه‌‌ای را از وجود بُت‌ها پاک کرده است که معمار آن خانه ، ابراهیم و اسماعیل بودند . او فقط ابلاغ کننده ای بود با بشارت و انذار . او بشارت داد که اگر زیارت این خانه کردید و هفت بار دویدن زنی چون هاجر را انجام دهید ، خداوند از شما تشکر می‌کند و شاکر [ شما ] ست : إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ؛  تلاش صفا و مروه از شعائر دین خداست، پس هر کس حجّ خانه کعبه یا عمره به جای آورد باکی بر او نیست که طواف کند ، و هر کس به راه خیر و نیکی شتابد، پس براستی خداوند قدردان او و دانا است .( سوره بقره، آیه ۱۵۸) .

مکان کعبه قبل از احداث ، محل زندگی و خانه‌ی هاجر بوده است در زمانی که ابراهیم ع زنش هاجر با نوزاد شیر خواره‌اش در امان خداوند در بیابانی رها می‌کند و خودش با زن دیگرش سارا به بین النهرین – اورفا – برمی ‌گردد از خداوند طلب رحمت می‌کند که متن دعای او در قرآن به عربی چنین آمده است : رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ ﴿۳۷﴾ پروردگارا من [ يكى از] فرزندانم را در دره‏ اى بى‏ كشت در خانه محترم تو سكونت دادم پروردگارا تا نماز را به پا دارند پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [مورد نيازشان] روزى ده باشد كه سپاسگزارى كنند – سوره ابراهیم آیه ۳۷ - . که خانه‌ی اسماعیل هم امروزه همان مقام اسماعیل است که به کعبه چسبیده است –

تعداد کثیری از مورخين قبر هاجر کنیزه را داخل خانه‌ی خود یعنی کعبه می‌دانند ۱ و مابقی ، محل دفن هاجر را در خانه اسماعیل یعنی در مقام اسماعیل می‌دانند . امروزه هر دو مکانِ به هم چسبیده محل زیارت میلیون ها زائر است .

اگر زن پست باشد بدین معنی است که حاجیان و زائران بر حول پستی می‌گردند و هم نمازگزاران رو بسوی پستی دارند و اگر منزلت زن مانند خداوند نگاه شود پس خانه‌ی خداوند معنای دیگری دارد و شرافت انسان از خانه‌ی او بالاتر خواهد بود که خداوند هم شاکر دانا ست .

پس ارزش‌ها چه در شاخه‌ی غربی و چه در شاخه‌ی شرقی ، بر محبت زن با سمبلی برای زنده ماندن نوزاد قرار داده شده‌ است . در هر دو آب مایه‌ی نجات است ، یکی فرزندش را به آب می‌دهد و دیگری با فوران آب زیر پای بچه ، نجات و زندگیش شکل می‌گیرد ...

بیشترین تلاش ابراهیم بر روی مردم شرق با مرکزیت کعبه بود ، بارها و بارها به مکه سفر می‌کند و بلاخره خانه‌ی کعبه را می‌سازد و همیشه از خداوند ابتدا طلب رزق و روزی می‌کند [ هم با آمدن زائران کعبه و هم روزی قرار داده شده‌ در زیر زمین برای نسل‌های آنان ] و بعد طلب نجات آنها از سنت‌های ناروا می‌کند ( بقره ۱۲۵ و ۱۲۶ ) . او خانه‌ای ساخت هم منشأ یکتا پرستی و هم تجارتی برای بی نیاز کردن آن مردم ( آل عمران ۹۷ ) . ابراهیم جدا از عرضه‌ی آداب و سنت‌های ارزشی  از خداوند هم می‌خواهد به آن سرزمین امنیت بخشد با دوری جستن از خرافات و خرافه پرستی ( ابراهیم ۳۵ ) . اما همه‌ی زحمت های ابراهیم اثر بخش نبود و کعبه خود سالیانی مرکز بت‌ها بود آنهم ۳۶۰ بت به تعداد تمام روزهای سال ! و چپاول ، کشتار، حق‌کشی و ضعیف کشی از برده ‌داری تا زنده بگوری دختران نوزاد میراث آن مردم شد . و با وجود تلاش محمد ص از نسل ابراهیم هم تاثیر چندانی بر مردمان شاخه‌ی شرقی نداشت و امروزه هم از ثروت ارزانی شده‌ی از ثمره‌ی کار ابراهیم [ کعبه ] و دعای ابراهیم را برای رواج باورهای غلط و سنت‌های ناپسند و ترویج خشونت و کشتار به کار می‌برند . قرآن در سوره‌ی قصص آنها را چنین توصیف می‌کند : وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ [۵۷] و آنها گفتند: «ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم، ما را از سرزمينمان مى‌ربايند» . آيا ما حرم امنى در اختيار آن‌ها قرار نداديم كه ثمرات هر چيزى [از هر شهر و ديارى] به سوى آن آورده مى‌شود كه رزقى است از جانب ما؟! ولى بيشتر آنان نمى‌دانند » .

متاسفانه نه تنها ظرافت‌ها و حساسیت‌ها را نشناختند با حقوق انسان و بخصوص زنان بیگانه بودند و تمام باورهای ناروا و سنت‌های غلط را ابتدا به نام سنت ابراهیمی رواج می‌دادند و بعد از آمدن اسلام آن سنت‌های زشت و باورهای جاهلیت خویش را به نام سنت اسلام و سنت محمدی رواج دادند چنانچه تاثیرش در شرق نمایان است و داد گاندی را هم در آورد. گاندی نبودن حقوق برای زنان در جامعه‌ی هند را ' زخم خدا بر پیکره‌ی جامعه ' می‌خواند ...

در منشأ هر سه دین ابراهیمی  ، تعهد خداوند با زنان است ، هر سه مادر در فضای ترس و دلهره فرمان خداوند را اجرا می‌کنند . به مادر موسی وحی می‌شود ! [ وحی به زنی که پیامبر نبود اما محبت او هدایتگر او بود ] : « ما به مادر موسى وحی کرديم که او را شير ده؛ و هنگامى که بر او ترسيدى، وى را در دريا(ى نيل) بيفکن؛ و نترس و غمگين مباش، که ما او را به تو باز مى‌گردانيم، و او را از رسولان قرار مى‌دهيم!» قصص ۷ .

باز در شاخه‌ی غربی در تولد مسیح ملائک با مریم صحبت می‌کند ( آل عمران ۴۵ و ۴۶ ) و ترس و دلهره‌ی مریم هم هنگام تولد مسیح چنین ذکر شده است :  « مریم در مکانی دور، خلوت گزید و چون‌ او‌ را درد‌ زاییدن‌ فرا رسید، زیر‌ شاخ درخت خرمائی رفت‌ و از شدت غم و اندوه با خود گفت: کاش پیش از این مرده بودم و از‌ صفحه دل‌ها نامم فراموش شده بود. در‌ آن‌ حال (روح‌ القدس‌ یا‌ فرزندش عیسی) او را‌ ندا‌ داد : غـمگین مباش که خدا از زیر قدم‌ات چشمه آبی جاری نمود و تنه درخت را‌ حرکت‌ بده‌ تا از آن برایت رطب تازه فرو ریزد، از‌ این‌ رطب‌ تناول‌ کن‌ و از آن چشمه بیاشام و چشم خود (به عیسی) روشن بدار. اگر از جـنس بشر کسی را دیدی (به اشاره) به او بـگو: من برای خدا نـذر روزه سکوت کرده‌ام و با‌ هیچکس (تا پایان روزه‌ام) سخن نمی‌گویم». (۲۲ تا ۲۶ سوره مریم )

جالب اینکه دیدگاه پیامبر زمان خویش را در مورد انس خداوند با زن را به مصابه‌ی رتبه‌ی اعلا رسانید ۳۷/عمران. زن دوباره پرورنده و سازنده‌ی مسیح و پادشاه یهود وجودیت خود را دوباره مطرح ساخت عمران/۴۵ . انگار باورمندان و ایمانداران  فراموش‌کاری حاذقند و یا بر دل آنها قفل است ،محمد/۲۴.

 و در شاخه‌ی شرقی خداوند هاجر مضطرب و نگران  را در پناه خود در بیابانی برهوت با فوران چاه زمزم زیر پای نوزادش را نوید زندگی می‌بخشد و دویدن‌های او برای زنده ماندن اسماعیل را جزو ارکان حج قرار می‌دهد و خانه‌ی محترم خداوندی جایگاه زندگی هاجر می‌شود ...

امروزه قوانین حقوقی  در بلاد اسلامی مایه‌ی شرم است هرچند مدعی آن هستند که منبع و ماخذ آنها قرآن است ، در ایران شیعی ارزش مرد بر دیه است و ارزش زن کمتر از بیضه چپ مرد است -  ماده ۳۰۰ و ۴۳۵ مجازات اسلامی. و دیگر کشورهای اسلامی همچون عربستان ، ارزش زن را بر مالکیت در حد حیوانات و دیگر اشیا در قانون اسلامی خویش دارند.   

تاثیرپذیری وجودی  و لطافت جسمی زنان در برابر سختی‌های روزگار در مفهوم آیه‌ی " الرجال قوامون علی النسا " – مردان قایم‌تر و محکم‌ترند بر زنان - از نظر جسمی – منظور(مقصد) است ، از طرفی آیه هشداری است بر مردان به رعایت کردن و ملاحظه‌ی زنان در کارهای شاقه و سختی که بر آنها سنگینی می‌کند که این توجه‌ای قابل ملاحظه‌ بر رعایت وضعیت زنان است که از آزادی بخشیده شده سخن می‌گوید همانگونه که در بعضی جوامع غربی تاحدودی شاهد آن آزادی هستیم . این آیه نمایان جوشش حب و جمال الهی است که متجلی است . – هر چند علمای دین ' قوامون که معنی آن : محکم‌اند' را به ' رجحان یعنی برتری  ' معنی کرده‌اند و با مرتبط دادن موضوع مادی ارث و گواهی زن در اسلام ، تلاش کرده‌اند  تا زن را در کفالت و بردگی خویش نگه‌ دارند .

علما و آگاهان دین با استناد به مذهب خود ، زنان را ناقص العقل معرفی کرده اند و عملاً بازار تجارت سکس و بردگی جنسی آنها را فراهم ساخته اند این مسئله خود امکان فرار مذهب  از دیگر مشکلات جامعه را فراهم می کند و پوششی برای ناتوانی مذهب در ارائه‌ی راه‌ حل‌ هاست  ، رهبران دینی در پندارهای خود تا جایی پیش می روند که بلا و مصیبت و فقر جامعه را به رفتار زن ربط می‌دهند. انگار نپوشیدن سر زن عامل مصیبت جامعه است و در جای دیگر بی غیرتی و بی ارزشی مرد را هم به همان حجاب و پوشش بر می گردانند. در نقل داستان های دینی نکاتی ساختگی را برجسته می‌کنند و تلاش می‌کنند اصل قرار دهند که خود نوعی خیانت به عهدی به نام دین است. مثلاً جامعه ای از اعراب قبل از اسلام ترسیم می کنند که فقط دختران را زنده به گور می کردند. هر چند بخش کوچک و طبقه ی فقیر در جامعه ی آن وقت این کار را می کردند. اما به قسمت اصلی آن که جایگاه زنان در جامعه اعراب قبل از اسلام است توجه ندارند که بلندی جایگاه زنی تاجر چون دختر خویلد به پیامبر معنا داد و مایه‌ی منت خداوندی شد ، چنانچه قرآن یاد آوری می‌کند که : [ ای پیامبر ] آنگاه که شما گمراه بودید و هدایتت کردیم، و فقیر بودید شما را ثروتمند ساختیم.ضحی ۷و۸ . معنا دادن خداوند به پیامبر به دلیل وجود زن ثروتمندی چون خدیجه بود که پیامبر زمانی برای او کار می کرد. این ازدواج  ، منت خداوند است بر بی نیاز کردن پیامبرش توسط همان موجودی که مسلمانان او را ناقص العقل تصور می‌کنند ، آری زن در این آیه نماد شراکت و پشتیبانی خداوند است. ادعای طالبان و مجاهدین و داعش در این اواخر بر زنان در بندشان آن بود که آنها کنیزه اند و هر طور که بخواهند با کنیزه رفتار می کنند چون دیگر آن زنان ارزش انسانی ندارند . اما ناچارند در هنگام حج در صفا و مروه هفت بار بدوند تا شعائر حج انجام دهند و دویدن یک زن کنیزه به اسم هاجر را تکرار می کنند. بدین معنی که زن کنیزه رهبر معنوی آنان است !

طاهره خدانظر

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منابع و مآخذ :

۱. ابن هشام ج١ ص۶ ، ابن سعد ج۱ ص۵۲ ، کلینی ج۴ ص۲۱۰ خزعلی ج۱۳ ص ۳۵۴ ، ابن طاووس و عسقلانی و ابن حجر و غیره اشاره به دفن هاجر توسط اسماعیل نبی در حجر اسماعیل دارند دور از زیر پای حاجیان و زائران

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد