اهداف شاه امان الله از سفر به کشورهای اروپایی

 

[معرفی بیشتر افغانستان ،تحکیم روابط دوستی ، جستجوی راه ترقی کشور،تورید فابریکه های جدید و بستن قرارداد استخراج معدن لاجوردوکشیدن خط آهن ازچمن تا کوشک وکابل بود،نه بگفته ناشناس عیاشی]

براى دريافت دقيق هدف سفر شاه به ۱۲ کشور اروپائی وآسیائی، مهمترین منبع سفرنامه شاه امان الله است، زيرا تا امروز هيچ شاه و اميريا رئيس جمهورى در افغانستان حاضر نشده است تا از سفرخود و دست آوردهاى آن براى مردم کشور حساب بدهد. و اين اعلحضرت شاه امان ﷲ بود که از سفرش بقلم خود براى مردم و مامورين و کارمندان دولت و وکلاى لويه جرگه گزارش داده است.علاوتاّ اين سفرنامه مأخذ خوبى براى معرفت بانيات شاه و پرگرام هاى انکشافی دولت او بشمار ميرود.

قبل از اینکه سفرنامه شاه امان الله را باز کنم ، باید یادآور شوم که شاه پیش از سفرش به خارج، وزیرحربیه کابینه محمدولی خان دروازی (بدخشی) را بحیث وکیل مقام سلطنت با تمام صلاحیت های شاهانه تعیین کردو به مجلس وزاء از تقررایشان به حیث وکیل سلطنت وعزم ونیت سفر خود به کشورهای اروپائی گزارش داد و پس از تائید مجلس وزراء، هيئتی مرکب از ۳۱ نفر از رجال کاردان کشورانتخاب وآمادۀ سفرطولانی شد


یکی از کارهای معقول ومتمدنانه شاه امان الله دراین سفر همراه ساختن ملکه ثریا، خانم با فهم وبادرایتش دراین سفراست. ملکه ثریا نیز دراین سفر ودرملاقات های رسمی با زنان اول دولت های میزبان، شایستگی ودرایت لازم یک ملکه افغان را از خود تبارز داد. او در مصاحبه با ژورنالیستان خارجی در بارۀ نقش زنان در تاریخ ودرجامعه اسلامی اطلاعات کافی ارائه میکرد که توجه و تحسین خوانندگان مصاحبه خود را برمی انگیخت. ملکه ثریا اولین ملکه افغانستان است که درکنارشوهرش شاه امان الله در ۱۹۲۷به خارج از کشورسفرکرد واز حقوق وآزادی زن دفاع مینمود.او زنی آگاه وصاحب مطالعه و برزبانهای عربی وفرانسه وترکی وفارسی مسلط بود وطبعاً برخورداراز سطح عالی آداب معاشرت اجتماعی بود.بنابرین خورده گیری از یک چنین زنی با دانش وآگاه در قرن ۲۱ آنهم از سوی کسی که ادعای دانش وتحصیل دارد، چون ناشناس هذیان گویی بیش نیست.

هرگاه ملکه ثریا دراین سفر با شاه همراه نمی بود وسفرشاه طولانی میشد، بدون تردید امروزحتماً به آن شاه اتهام عیاشی با خانمهای موطلائی اروپائی را میزدند ومردم خوش باور افغانستان هم به سادگی آنرا باور میکردند وبرطبل تکفیر اوسخت ترمی کوبیدند.

ملکه ثریا که یک زن روشنفکر و فاضل و در خانوادهٔ محمودطرزی، که پدر و پدرکلانش شاعر، نویسنده، هنرمند و دانشمند بودند، تولد و بزرگ شده بود، در رشد و انکشاف معارف مخصوصاً تعلیم و تحصیل زن افغان سعی بلیغ نمود.

سفرملکه ثریا به معیت شاه امان‌الله به کشور های ایران، ترکیه، شوروی، انگلستان، آلمان، فرانسه، ایتالیا، مصر و هندوستان ،علاقمندی او وشاه امان الله را برای عمران و پیشرفت افغانستان بیشتر ساخت.

هنگام بازگشت از این سفر، ملکه ثریا در یک محفل زنان افغان سخنرانی کرد که غبار ازچشمديد خویش مينويسد: "روزى که ملکه ثريا در يک اجتماع از پيشرفت زنان جهان و عقب ماندگى زنان افغانستان سخن زد، زنان با درد بگريستند و پنجاه نفر زن فى المجلس خودشان را در خدمت معارف و تاسيس اولين مدرسه زنانه گذاشتند. ملکه چنان متأثرو منفعل گرديد که خودش وظيفه مفتشى مکتب مستورات را برذمه گرفت".( علامه محمود طرزی، شاه امان الله ونقش روحانیت متنفذ ، ص٣٣)

استعمارزخمی شده از سوی شاه آزادیخواه امان الله خان که منتظر فرصت بود، در غیاب شاه زمینه را مساعد دیده و علیهٔ شاه و ملکه ثریا به تبلیغات زهرآگین پرداختند. آنها تصاویری دستکاری شده وجعلی (به اصطلاح امروز فوتوشاپ شده) از ملکه ثریا را در جامعه نشر کردند. با پخش اکاذیب و توزيع پول به يكتعداد عناصر ضدملى و ضدترقى، به کمک بعضی متنفذین به اصطلاح روحانی، زمینهٔ تحریکات و شورش ها علیه پلان های ملى و ترقی خواهانهٔ شاه امان الله را مساعد ساختند.

استعمار با توزیع پول و اسلحه، جاهلترین عناصر را علیه شاه تحول پسند تمويل و تسليح نمود که این عوامل با درنظرداشت سطح پائین آگاهی جامعه زمینهٔ سقوط دولت امانی را فراهم ساخت. متاسفانه امروز نیز حتی بعضی از تحصیل یافته ها، سنگ طرفداری آن ابزار وآله های ساخت دست استعمارو سپاهیان سیاهی را به سینه می کوبند.در سال ۱۹۲۹ میلادی استعمار توانست بواسطهٔ عمال خویش شاه امان الله را که طرفدار خونریزی هیچ افغانی نبود، با خانواده اش مجبور به ترک وطن سازد.

هدف شاه را از این سفرمیتوان از این جملات او که دربازگشت به قندهار به مردم قندهار گفته بود، فهمید. شاه گفت:" من به اروپا جهت عيش و عشرت و خوش گذرانى نرفته بودم، بلکه رفتم تا راه ترقى و تعالى کشور را جسجو نمايم، من همه چيز را قربان ترقى و تعالى کشور ميکنم. بهترى و بهبود کشورما بربهترى و خوشى من و ملکه رجحان داردو اميد است که ترقى و پيشرفت را ازقندهار شروع کنم. "( آتش در افغانستان، ص۵۶-۵۷)

نویسنده امریکائی خانم ریه تالی ستورات مینویسدکه:امان ﷲ خان درنظرداشت که با احداث خط آهن در افغانستان چمن را باکوشک در روسيه وصل کند و مسافرين و اموال را در١٤ روزاز اروپا به کابل نقل دهد. در عين زمان خط آهن بين کابل و قندهار را نيزميخواست شروع کند، اما انگليس ها که از اهمیت استرتیژیک این پروژه آگاه بودند ودرک میکردند که با اکمال این پورژه پرابلم های اقتصادی واسترتیژیکی شرق میانه حل خواهدشد،به اعمار اين پروژه موافقه نکردند. (آتش در افغانستان ، ص ٧۰-۷۱)

بقول لیئون پولادا،امان الله تعدادی از فابریکات را دراین سفرخریداری کرد تا احتیاجات داخلی را تاحدی کاهش دهد.برنامه استخراج معادن در سال ۱۹۲۸ پیشنهاد شد و قرار بود لاجورد توسط یک شرکت آلمانی استخراج شود و در ضمن معادن آهن افغانستان را سروی نماید. استخراج معادن ذغال و سنگ مرمر همچنان آغاز گردید. روسیه عهده‌دار استخراج نفت و گاز شد و برای آموزش دانشجویان افغان آموزش‌های ساحوی در باکو در نظر گرفته شد.( لیون بی پولادا، فصل ناتمام ،روزنامه مدنیت،٣٠اسد ۱۳۹۸)

بدینگونه بملاحظه میرسدکه شاه از سفرش به کشورهای اروپائی چیزهای زیادی را دیده و آموخته بود و آرزمند بود تا نمونه های از تمدن اروپائی را علاوه برتورید فابریکات وصنایع ماشینی به کشور، با کشیدن خط آهن از چمن کویته واتصال آن به کابل وکوشک هرات درانتقال تولیدات زراعتی به کشورهای اروپائی تحولی را در زندگانی مردم افغانستان رونما سازد و همچنان ازطریق تحکیم روابط دوستی با کشورهای اروپائی راه های جدید ترقی وتعالی کشوررا جستجونماید. آنهایی که سفر شاه وملکه ثریا را به اروپا مسخره میکنند[مثل داکترناشناس]، یا ناآگاهند و یا آگاه اند وصرف بخاطر خوشنودی باداران جدید خویش میخواهند شاه را تخریب و دل دشمنان رژیم مترقی امانی را شاد بسازند. درحالی که شاه درایام غیابت خود یک کس دیگراز رجال کارفهم غیر پشتون (محمدولیخان بدخشی-بقول پوپلزائی ازبک بخارائی) را بحیث وکیل مقام سلطنت با عین صلاحیت وقدرت پادشاهی مقررکرده بود واگر در غیاب شاه در اداره کشور ضعف وکاستی ای رخ داده باشد[ که رخ داد ودزد مشهورکوهدامن حبیب الله کلکانی نه تنها از سوی انگلیس تحریک شد بلکه ازجانب شخص محمدولیخان با اهدای تفنگی تشویق گردید]، این ضعف وسیستی به جانشین مقام سلطنت برمیگردد نه بشاه. شاه با اعتماد بر وکیل خود هزاران کیلومتر دور تر از کشور برای مفاد ملت خود مصروف چانه زدن خریداری فابریکات وارسال آنها بکشوربود وحتی فرصت تداوی گلوی خود را نیز وقف خدمت به وطنش کرده بود.

شاه درسفرنامه خود نوشته میکند:« در زمانى که من به شفا خانه تحت علاج گلوى خود مانده بودم ، رفقاى سفر خود رابکار هاى خريدارى اشياء و سامان مورد ضرورت مملکت خود مشغول نموده بودم تا در اثر چند روز مريضى من وقت آنها ضايع نگردد و شرط هم همين بود که اگر رفقاى سفر من کار ها را تعهد نمى کردند و به ذمت نمى گرفتند، من از جراحى گلوى خود با تکليفى که داشتم ، منصرف مى شدم، زيرا که صحت گلوى من دردهاى وطن عزيز مرا درمان نميکرد و مقدمات کار را رفقاى من تا هنگام صحت من طى کردند.»(پوپلزائی،سفرنامه شاه امان الله)

ریه تالیاستوارت، ازقول شاه خطاب بمردم قندهار مینویسد:« شرم آوراست که پوسته را در پشت نقل مى دهیم ، حتى يک مرکب نيست که پوسته را از يک محل به محل ديگرنقل دهد، وضع تلگراف شرم آوراست، شرم آوراست که مردم افغان از سبب گرمى وسردى درخانه نشسته و يک زن اروپائى در تمام شرايط شب و روز جان کنى دارد، زنان در اروپا برابر بامردان کار ميکنند و از حقوق مساوى برخوردارهستند و درتمام شقوق اجتماعى، سياسى، تجارتى و اقتصادى فعال اند، درحالى که زنان افغان در کنج خانه عاطل و بيکاره به سر مى برند، کار کنيد و به خودحرکت دهيد، امان ﷲ کارها را براى تان انجام داده نمى تواند. تنها شما را رهنمائى ميکند و باقى زحمت را شما بکشيد و زندگى تان را سرو صورت دهيد، پول بدست آوريد و همه چيز رادر وطن داريد، تنها به عزم و ارده و کارتان تعلق دارد، از اين خواب گران بيدار شويد. اما ملاهاى قندهار گفتند که شاه کافر شده و مارا هم کافرميسازد.»( آتش در افغانستان، ص۶۵)

جواهرلعل نهرو صدراعظم هند، در مورد سفر شاه امان ﷲ به اروپا و نتايج آن مينويسد: « در اوايل سال ١٩٢٨، امان ﷲ و ملکه ثريا افغانستان را براى سفرى طولانى در اروپا ترک گفتند. به بسيارى از پايتخت هاى اروپائى از جمله روم ، پاريس، لندن ، برلين، مسکو رفتند و در همه جا با استقبال گرم مواجه گشتند. همه اين کشورها باکمال اشتياق خواستند توجه و حسن نيت امان ﷲ را براى منظورهاى بازرگانى و سياسى خود جلب کنند. در همه جا هداياى گرانبهايى به او تقديم شد، اما او مانند يک سياستمدار عالى نقش خود را بخوبى اجرا ميکرد و در هيچ جا هيچ تعهدى بگردن نگرفت. در هنگام بازگشت از ترکيه و ايران نيز ديدن کرد. مسافرت طولانى امان ﷲ توجه فراوانى را به او جلب کرد. اعتبار و حيثيتش زيادتر شد و اهميت افغانستان را هم در سراسر جهان بيشتر ساخت. اما در خود افغانستان وضع خيلى خوب نبود. امان ﷲ کار خطرناکى کرده بودکه در گرماگرم تغييراتى که در کشور شروع کرده بود و روش زندگى قديمى را دگرگون ميساخت ، کشور خودرا ترک گفت و به سفر رفت. مصطفى کمال هرگز چنين کار خطرناکى نکرد.»( جواهر لعل نهرو، نگاهى بتاريخ جهان ، ج ۲،صص ۱۶۶۵ -۱۶۶۶)

با توجه بنوشته جواهر لعل نهرومیتوان گفت که هرچند شاه امان الله دراین سفر اعتبار زیادی برای افغانستان در میان کشورهای اروپائی کسب نمود، وبا وجود استقبال گرم از او به هیچ کشوری تعهدی نسپرد که به ضرور منافع کشورش باشد،اما آنچه اشتباه امیز مینماید، انتخاب زمان سفرش بود که به نفع دشمنان درکمین نشسته اوتمام شد. وکیل مقام سلطنت با وجودیکه دوست نزدیک وخویشاوند شاه بود (دخترشاه درعقد پسر محمدولیخان بود)،اما نتوانست یا نخواست شاه را متوجه خطرات دشمنان رژیم وشخص شاه نماید وسفر شاه را در آن موقع به تعویق اندازد. حتی گفته میشود او از خود برنامه ای بنام جمهوریت داشت که فکرمیکرد اگر امان الله خان سقوط کند، نوبت به اومیرسد واو جمهوریت را درکشور برقرارخواهد نمود، اما وقایع بعدی نشان داد که او هم درمحاسبات خود اشتباه کرده است،زیرا کاندید انگلیس برای جانشینی امان الله خان، کسی دیگری بود و هرطورکه استعمارانکلیس میخواست، همانطور میشد.

پایان ۳۰/ ۴/ ۲۰۲۱

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد