آی مادر مهربان :

تو در عالم مهرو محبت ، علاقه و تحمل همه سختی ها  ، برای تربیت سالم اولاد هایت رنج و زحمت کشیدی و همه را با کمال و ثمر رسانیدی ، خود سوختی و همه را ساختی !!

آی مادر با برکت :

تو با تلاوت قران کریم  و ادای نماز پینجگانه برای  خانه و خانواده  و اولاد ها ، عروسان ، نواسه، کواسه و دوستان  برکت می بخشیدی  و با نیت  و دل پاک  به  خوشبختی  و سعادت شان  دعای خیر میکردی .

آی مادر صبور :

بیاد دارم  !  تو را  الهی  با  حکمت  و معجزه خویش ؛  از خواب  عمیقی « کما »  هفت شب  و روز بیدار کرد !!! 

نه  صدای ماشین  قلب  بود  و نه هم  صدای  دستگاه  تنفس  مصنوعی  و سیرم  و نه هم  علایم  و نشانه های حالت بحرانی  .....    

  بلکه با  چشمان بینا  اولادها، عروسان و ....  را در بغل گرفتی ،  نوازش  دادی  و با هر کدام  آخرین  نصایح  و وصیت خود را بیان کردی .

آی مادر با تقوا :

با چشمان پر از  اشک ، شاهد صحنه  مهر و محبت  واقعی  مادر با  فرزندش بودم   !!  

  دیدم ..  بلی ؛ دیدم  که شوهر مهربانم  چطور با قلب غمگین  بالای بستر مریضی ات ، قطره ،  قطره اشک  می ریخت . دیدم که او با محبت دستانت را می بوسید و با  چشمانش    می مالید .   دیدم که او از ذات مقدس استدعا  میکرد تا از فیض و برکت و دیدارت بی نصیب نشود و ...

اما ؛ تو با وجود اینکه رخت سفر به  درگاه الهی  می بستی ،  با خوشی  سرو صورت فرزندت  را نوارش میدادی و از صمیم  قلب دعا کردی و گفتی :  

 خداوند تعالی  زیارت حج را نصیب تان کند ، هر دوی شما حاجی و بی بی حاجی  شوید و ...

آی مادر عادل :

بیاد دارم !  تو مرا با توان وجود خود در آغوش گرم  مادری گرفتی  و از دل و جان برایم دعا کردی و گفتی :

دخترم :  تو برایم همیشه خدمت کردی، خوار و ذلیل نشی و با شوهر و اولادهایت  خوش باشی....   

 من در حالیکه دستانت را می بوسیدم ، برایت گفتم :  

مادر : اگر از من کدام  خطا رخ  داده باشد ، من  را ببخشید !! 

    اما ؛ تو با محبت و بزرگواری گفتی:   

      دخترم  : من  از تو راضی هستم  ، خدا و رسول  از تو راضی  باشند !!

آی مادر خیراندیش :

بیاد دارم  نگاه خسته تو با من هزار گونه سخن  و راز و نیاز داشت .   

   بیاد دارم  !  سوزی درد در نگاه تو می پیچید  و در قلبت کشایش  طوفان  میکرد و ...   

  اما ؛ با  آن هم  آخرین رازت را برایم  بیان کردی :

دخترم  :  شب  خواب دیدم  که  نزد خسر خدا بیامرزت رفته  بودم ؛  او خدا بیامورز در باغ  بسیار کلان  و سرسبز بالا جای نشسته  بود و دستار « لنگی » مقبول  به سر داشت .   او پرسان  شوهرت را از من  گرفت و گفت : 

 پسرم ...  کجاست ..  او  چرا خفه است و ..... 

  برای همه .......   بگو که این  دنیا بقا  ندارد ، سعادت  شما  در اتحاد  و اتفاق  شماست  و....

آی مادر جان :

در حالیکه نان  خشک  مورد پسند  تو را  لقمه ، لقمه برایت  میدادم  و تو با  مزه ، مزه  ان  را میخوردی ، بعد از لحظه  سکوت  کوتاه  ادامه دادی :    دخترم : در همان شب  که من  خواب دیدم  .... 

دفعتآ از منزل  سوم  به پاېین افتادم  و ..... و حال  که  بیدار شدم ،  در شفاخانه هستم و ....

آی مادر با عاطفه :

بیاد دارم ! در حالیکه سر و صورتم  را در عالم  خوشحالی  نوازش  دادی ؛ با عا طفه مادری  برایم گفتی :

دخترم :  تو و همه عروسانم ؛ برایم  مثل  خواهران  و مثل  دختران  هستید ! 

  با دختر یگانه ام ....   لطف  و محبت کنید ، او سیاه سر است ؛  و بعد از من  او را با مثل  مادر این خانه و خانواده عزت و احترام  کنید و.....

آی مادر با صبر و متانت :

عمر کوتاه ؛ مرگ  حق و چاره نجات  از آن  نیست !

  تقدیر  و سرنوشت ؛  قلب  مهربانت را خاموش  کرد . 

چشم از هستی دنیای فانی  بستی  و به دنیای آبدی  پیوستی !!  

  با مثل فرشته ها در خواب عمیق  بودی.  

از چهره ات  نور میبارید .                                                                                               

بیاد دارم !  بلی ؛ به یاد دارم  آن لحظات غم انگیز و آن دیدار آخرین  را  که :

دیگر چشمان مبارکت باز نشد . 

    دیگر دستان پاک مادریت ؛  کسی را در آغوش پرمحبت مادری نگرفت و نوازش  نداد. 

 دیگر نه زمزمه مهر و محبت بود و نه هم  راز و نیازی مادرانه .

آی مادر !  

دیدم : اشک در چشمان همه طوفان غم کرده بود و ...    

 دیدم : همه با هم برایت زار .. زار گریه میکردند و ....  

  دیدم : همه  به دربار الهی  رازو نیاز می کردند و تو .... 

  تو در خواب آبدئی فرو رفته بودی و ما را .... 

  بلی؛ تو ما را دراین دنیای فانی ، تنها  گذاشتی و در شب جمعه مبارک به درگاه حق تعالی پیوستی !

آی مادر؛ تو نعمت گرانبهای الهی  بودی :

میدانم که الهی  حق  والدین  را قرین  به حق خود قرار داد و به بندگان  خویش واجب  ساخت تا با والدین  خویش احسان و نیکی کنند و ....                                                   میدانم که بدون رضایت  فضیلت والای و دعای خیر مادر ؛ هیچگاه اولاد  به بهشت  و نعمت بهشتی متوسل نمی شود .

دریغا :  

  رضای الهی  این  نعمت گرانبها را در این  دنیای فانی از ما گرفت و از برکت اینکه  بهشت زیر پای مادران است ؛ برای همیش محروم  شدیم  و ...

آی پروردگار عالمیان :

دستانم به درگاه مقدست بلند و سرم  به سجده تو ؛ خم است !

تو با لطف و مرحمت خویش این مادر مهربان را که  یازده اولاد را در مشقت  و رنج  به ثمر رسانید و با صبر و بردباری شب  و روز زحمت کشید ، برایش  اجر و مزدی  بی پایان در آن  دنیای آبدی و باقی نصیب  کن .

آی پروردگار روز حساب و حشر :

تو با فضل و کرم  خویش این مادر فرشته  را که با  همه مهربان ، عادل ، نیکو کار و  با تقوا بود ؛ بیامورز ، روحش را شاد و بهشت برین را نصیبش بگردان .

امین یارب العالمین

ذکیه  لامیه

نوامبر ۲۰۱۴ م ــ  المان

 

 

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد