خلای قدرت و ظهور دوبارهٔ طالبان

فروپاشی سریع دولت و نیرو های امنیتی، و ظهور دوبارهٔ طالبان در رأس قدرت، مردم جنگدیدهٔ افغانستان را شدیدًا نگران ساخته است. مردم افغانستان، مخصوصًا زنان و اقلیت های مذهبی و قومی، هراس دارند از اینکه کابوس دوران حکومت خشن و مطلق‌گرای طالبان (۱۹۹۶-۲۰۰۱) دوباره تکرار شود، زنان دوباره از صحنهٔ جامعه حذف شوند و اقلیت های مذهبی دوباره تحت آزار و تعقیب قرار گیرند. صحنه های فرودگاه کابل از افرادی که یا از هواپیمای نظامی آمریکایی آویزان اند و یا به امید اینکه آنها هم سوار شده بتوانند به دنبال آن میدوند، این ترس را به گونهٔ دلخراشی ترسیم میکند. مطابق گزارشات مختلف تا کنون ده ها نفر در دور و پیش فرودگاه کابل در تلاش فرار از این راه جان خود را از دست داده اند.

با اینکه دلیل کافی برای این ترس وجود دارد، طالبان تا حد امکان کوشش میکنند خود را با چهره‌ای ملایم تر از پیش جلوه بدهند و از سیاست تندرو و یکه تاز خودداری کنند. عبدالقهار بلخی، مسئول امور فرهنگی طالبان، در مصاحبه‌ای با الجزیره گفت که ترس مردم از این گروه بی‌اساس است و آنها تصمیم ندارند به کسی آزار و آسیب برسانند. سخنگوی طالبان، ذبیح ‌الله مجاهد، در اولین کنفرانس مطبوعاتی طالبان بعد از ورود این گروه در کابل کوشش کرد با الفاظ مشابه به مردم و خبرنگاران داخلی و خارجی اطمینان خاطر بدهد. همچنان طالبان از مخالفین سیاسی خود دعوت کرده اند با آنها داخل مذاکره شوند و در تشکیل حکومت انتقالی فراگیر همکاری نمایند. 

بدین منوال در هفتهٔ اول برگشت طالبان به صحنهٔ قدرت علایم امیدوارکننده را میتوان دید. برای دیدن و درک این علایم، اما، لازم است رویداد های هفتهٔ پیش را در بستر تاریخ دو دههٔ اخیر افغانستان بررسی کنیم و در ارزیابی از گفتار ها و کردار های گروه طالبان سعی کنیم از تعصب، تبعیض و کینه‌توزی خودداری نماییم. البته برای این کار لازم نیست طالبان و ایدئولوژی شان را بدون چون و چرا قبول کنیم و جنایاتی را که در مقابل مردم بیدفاع مرتکب شده اند نادیده بگیریم. تحلیل خونسردانهٔ شرایط دو دههٔ اخیر و فهم اینکه چرا و چگونه فرصت مطلوب برای گروه طالبان به میان آمد تا دوباره به یک گروه مطرح در سیاست افغانستان مبدل شود کافیست.

برای ناظران اوضاع افغانستان‌ معلوم است که ظهور طالبان را نه در ۱۹۹۶ و نه امروز میتوان به صاعقه‌ای در یک آسمان صاف و آفتابی تشبیه نمود. ورود طالبان در صحنهٔ سیاست بیست و پنج سال پیش واکنشی به آنارشی، بی نظمی و بی امنیتی ناشی از جنگ های خونین بین تنظیم های مجاهدین آن زمان بود. شرایط امروز از آن زمان فرق زیادی ندارد. تنظیم های جهادی دیروز، بعد از مداخلهٔ نظامی آمریکا و متحدین ناتوی این کشور در قبال حملات تروریستی سپتامبر ۲۰۰۱، در نظام تحت حمایهٔ آمریکا و ناتو گنجایش یافتند و با پشتیبانی مصلحت‌آمیز جامعهٔ بین‌المللی به اذیت و آزار مردم، رهزنی و حتی قتل و تجاوز به ناموس مردمی که باید از آنها حفاظت میکردند، ادامه دادند. در فیلم مستند «پیروزی به این شکل است»(۱) یک سرباز آمریکایی به صراحت میگوید که در بین متحدین آمریکا کسانی هستند که همه روزه کودکان را مورد تجاوز جنسی قرار میدهند.

تجربهٔ تلخ حکومتداری گروه های منسوب به مجاهدین دوبار (در سالهای ۱۹۹۲-۱۹۹۶ و ۲۰۰۱-۲۰۲۱) نشان داد که این نوع  و انواع مختلف دیگر فساد، آنارشی و بیعدالتی خطر بزرگی میتواند باشد که عواقب آن برای آیندهٔ افغانستان شاید حداقل به اندازهٔ قوانین قرون وسطایی طالبان وخیم باشد. اگر به طور واقع‌بینانه، و نه از دوربین مبارزهٔ آمریکا با تروریزم، به طالبان نگاه کنیم، میبینیم که با ورود طالبان نظم و آرامش نسبی در شهر ها و ولایات تحت تسلط این گروه برقرار شده است. البته نباید از فجایعی مانند قتل چندین نفر از قوم هزاره (۲) توسط طالبان در آغاز ماه جولای در غزنی چشم‌پوشی کرد. این گونه جنایات باید تحت تحقیق و بررسی قرار بگیرند و عاملین آن مجازات شوند. ولی رویهمرفته میتوان گفت ظهور طالبان، مانند بیست و پنج سال پیش، در مقایسه با وضع قبل از ظهور این گروه، با برقرار کردن نظم و قانونمندی همراه میباشد.

گروه طالبان به دلایل مختلف هنوز هم در اذهان عام به حیث یک گروه خشن و متعصب تروریستی محسوب میشود. تحولات بیست سال اخیر در چارچوب مبارزه با تروریزم نشان میدهد که اگر گروهی یا شخصی به عنوان تروریست محسوب شود، بسیار مشکل و حتی ناممکن است از این عنوان رهایی یابد. ایدئولوژی حاکم که از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ به اینسو به جهانیان تبلیغ میشود بر این نظر استوار است که مبازه با تروریزم مبارزهٔ نیروهای «خوب» در مقابل نیرو های «بد» میباشد. در این نظر ناممکن است تا شخص یا گروهی را که در یک قطب مشخص «خوب» یا «بد» تقسیم بندی شده باشد، با نظری که با این تقسیم‌بندی جامد سازگار نباشد ارزیابی نمود. در این تقسیم بندی طالبان «بد»اند، ولو که فرشته هم شوند، و ائتلافیون شمال به خاطر همکاری شان با آمریکا جزء نیرو های «خوب» شمار میروند، ولو که دست به بزرگترین فجایع در مقابل مردم بیدفاع بزنند. ولی جهان و کار جهان به این اندازه صاف و ساده نیست. دوراندیشی سیاسی ایجاب میکند از چسپاندن تاپه های خالکوبی شده خودداری کرد و با دید واقع‌بینانه به تحلیل این مسائل پرداخت. نلسون ماندلا در این راه میتواند سرمشق خوبی برای مخالفین سیاسی طالبان باشد. وی با سیاست مصالحه و مدارا توانست با سرسخت ترین دشمنان خود کنار بیاید و راه بیرون رفت از یک نظام منفور استوار بر نژادپرستی را پیدا کند.

کار عاقلانه برای گروه های مطرح در داخل افغانستان هم این نخواهد بود که مثل دوران جهاد و یا دورهٔ اول حکومت طالبان در کوه ها پناه برده جنگ داخلی را از نو آغاز کنند. طوریکه میبینیم این کار عملًا آغاز شده و جریان دارد. تصادفی نیست که این نوع «ابتکارات»، مثل اعلام مقاومت نظامی از طرف احمد مسعود، از طرف عناصر مختلف از داخل و خارج کشور حمایت میشود. احمد مسعود در روزنامهٔ معتبر آمریکایی واشنگتن پُست (۳) از آمریکا و متحدینش به صورت رک و پوست کنده تقاضای کمک های نظامی نمود تا بتواند در مقابل طالبان بجنگد. یک اعلام جنگ داخلی با مداخلهٔ نیرو های خارجی صریح تر از این قابل تصور نیست.

این در حالیست که در شبکه های اجتماعی تصویر های جنگجویان این «جبههٔ مقاومت» نشر میشود و پشتیبانی از این گروه از داخل و خارج کشور سرازیر میشود. فیلسوف فرانسوی برنار هنری-لوی، که از جملهٔ کارنامه های خونینش پشتیبانی از مداخلهٔ فاجعه‌بار غرب در ۲۰۱۱ در لیبیا میباشد، پشتیبانی اش را از مسعود اعلام کرده است.

این‌ گونه تحولات یاد صحنه‌ هایی را از ماه جولای ۱۹۷۹، یعنی شش ماه قبل از مداخلهٔ نظامی اتحاد شوروی در افغانستان، در خاطر زنده میسازد که برای تاریخ‌نگاران واقع‌بین احتمالًا به عنوان آغاز تراژدی افغانستان ثبت خواهد شد. در این صحنه (۴) زبیگنیو برژنسکی، مشاور امنیت ملی جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا، در منطقهٔ مرزی بین افغانستان و پاکستان از یک چرخبال نظامی پیاده میشود و در اشاره به آن سوی مرز به مخاطبان مجاهدش میگوید: «آن سرزمین از آن شماست. دوباره به آنجا خواهید رفت و مبارزهٔ شما به پیروزی خواهد انجامید. خانه ها و مساجد شما دوباره از آن شما خواهد بود، چون که مبارزهٔ شما بر حق است، و خدا طرفدار شماست.»

البته در این بیانیهٔ خود برژنسکی نمیگوید که این «مبارزهٔ برحق» به چه قیمتی تمام خواهد شد. جانشینان امروز برژنسکی مثل هنری-لوی و امثالش هم در محاسبهٔ شان چنین قیمتی را در نظر نگرفته اند. دلیل آن باید واضح باشد: تحریک کنندگان جنگ امروز، مثل برژنسکی پیش از آنها، میدانند که صورت‌حساب جنگ داخلی قریب‌الوقوع نه به آنها، بلکه به مردم مظلوم و بیچارهٔ افغانستان پیشکش خواهد شد تا قیمت این گونه ماجراجویی های بیگانگان را با جان خود و عزیزان خود بپردازند.

تکرار سناریوی جنگ، مثل صحنهٔ ورود برژنسکی، تکرار صحنه های دیگری را نیز در قبال خواهد داشت. احمد مسعود شاید امیدوار باشد از این فرصت استفاده نموده مانند پدرش به چهرهٔ نمادین مقاومت مردم در یک مبارزهٔ برحق مبدل شود. ولی بیجا نخواهد بود اگر احمد مسعود، که تعلیم یافتهٔ دانشگاه کینگس لندن است، به گفتهٔ معروف کارل مارکس که  برای نقش او در این لحظهٔ حساس تاریخی مناسب است، توجه کند. مارکس در اشاره به نقل قولی از هگل میگوید که رویداد ها و شخصیت های تاریخی در طول تاریخ دو بار نمایان میشوند، ولی نباید فراموش کنیم که این نمایان شدن نخست به عنوان یک تراژدی، و سپس به عنوان یک نمایش مضحک خواهد بود. شاید نقش مسعود در جنگ دلخواه وی در مقایسه با پدرش به یک نمایش مضحک بماند، ولی عواقب آن برای مردم افغانستان احتمالًا یک تراژدی به مراتب خطرناک تر و وخیم تر از تراژدی دیروز خواهد بود.

کار عاقلانه تر برای گروه های مطرح در صحنهٔ سیاست افغانستان این خواهد بود تا علایم امیدوار کنندهٔ گفتار ها و اعمال طالبان را به فال نیک بگیرند و راه حل معضلهٔ افغانستان را نه از طریق مقاومت نظامی و جنگ و کشتار، بلکه از طریق مذاکرات و تبادل نظر مسالمت آمیز جستجو کنند. وقت این رسیده است که این گروه ها حفاظت از جان و مال و ناموس مردم را، که در جنگ چهار دههٔ اخیر به صورت مسلسل و بدون وقفه پایمال شده اند، به عنوان ارزش های مشترک قبول نموده دور میز، یا دسترخوان، مفاهمه جمع شوند و برای آینده‌ای بهتر برای نسل های بعدی افغانستان تلاش کنند.

خیبر سرغندوی

1. https://youtu.be/BKHPTHx0ScQ.

2. https://www.amnesty.org/en/latest/news/2021/08/afghanistan-taliban-responsible-for-brutal-massacre-of-hazara-men-new-investigation/.

3. https://www.washingtonpost.com/opinions/2021/08/18/mujahideen-resistance-taliban-ahmad-massoud/.

4. https://youtu.be/A9RCFZnWGE0.

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد