مکثی براعلامیه ء

"کشف الحال نادر بقلم اعلیحضرت امان الله"

قسمت اول

اعلامیه شاه امان الله یا پاسخ به اتهامات نادرشاه ، یکی از اسناد مهم تاریخی است که به همت یکی ازهواداران نهضت امانی (محمدابراهیم صفا) از جراید هندی به دری ترجمه شده ودر روزنامه انیس (جوزای ۱۳۵۷) به نشر رسیده وجناب قاسم آسمائی آنرا از آن روزنامه اقتباس کرده ودر اختیارهموطنان خود قرار داده است. دراینجا وظیفۀ اخلاقی ماست تا ازمرحوم صفا بخاطر نگهداری این اسند مهم تا فراهم شدن زمینه نشر آن در افغانستان حوصله بخرچ داده است قدردانی کنیم وهمچنام از بازنشر آن توسط آقای قاسم اسمائی تشکرنمائیم.

همچنان ازاستقبال عالمانه داکترسیدعبدالله کاظم از این اعلامیه مهم نیزباید یاد و تقدیر کرد که بانگارش یک مقاله مفصل ومحققانه ونشرآن درپورتال افغان جرمن آنلاین، نکات مهم اعلامیه شاه را توضیح ، تکمیل ومستندکرده اند و ما را با حقایق جدیدی اشنا ساخته اندکه در این نوشته به آن استناد خواهدشد.

بامطالعه اعلامیه شاه امان الله ، نه تنها از موارد متخلف اتهامات سخیف مندرج در فیصله نامه لویه جرگه فرمایشی ۱۳۰۹ نادرخان آگاه میشویم بلکه به عمق دشمنی واختلافات نادرشاه با شاه اما ن الله نیز پی می بریم. اغلب این اتهامات پوچ وسخیف اند که انسان ازخواندن آنها دچار تهوع میشود.مثلاً : حیف ومیل پول ملت ، -دزدیدن ده کرور پول(ده میلیون روپیه) از خزانه ملت،-اختلاس در خریداریهای اروپا ، بردن ملکه به اروپا وروی لچی او ، - تعویض دکانها و زمینها به عین المال،تقرر اشخاص خاین به کرسی های دولتی، واعزام دختران برای تحصیل طبابت به ترکیه،تبدیل روز پنج شنبه به روز جمعه،سپردن مملکت به سقاویها بدون جنگ وغیره.

اتهام بردن پول از خزانه ملت توسط شاه امان الله ، یک دروغ محض و یک بهتان سخیف وحق ناشناسانه است. بدون شک این اتهامات برا ی تنزل شخصیت وکاستن محبوبیت شاه امان الله درمیان مردم خوش باور افغانستان طرح و از طریق تدویر جرگه های فرمایشی وروحانیون وابسته بدربار بخورد مردم داده میشد.

غبارمیگوید:« اينکه در باره اوگفتند نقود و جواهر خزانه ملت را بسرقت برده است، مورد ترديد است. زيرا او در حالت اضطرارو ناگهانى به ترک افغانستان مجبور گرديده بود و فرصت تاراج خزاين را نداشت. جز اينکه مقدار اندک با خود برده باشد، زندگى آينده او در ايتاليا و شدت احتياجش به پول، خود مؤيد اين نظر است. او مجبور شده بود که براى اعاشه خانواده اش دست بهر مشغله ئى بزند، بخريد و فروش بپردازد. وخوراکه باب شبانه روزى خانواده را شخصاّ از مارکيت هاى عمومى در پشت بايسکلى بخانه حمل نمايد. اگر نه چنين بود، چگونه او براى بدست آوردن ماهانه چند دالر معاش بيعت نامه ئى بظاهر شاه ميفرستاد ؟ اگر امان ﷲ خان آنقدر نقود و جواهر را بسرقت برده بود، البته بعد از مرگش فرزندان او مانند خاندان نادرشاه هريک در بانکهاى اروپا مليونها دالر ذخيره ميداشتند. پس علت اين اتهامات و بد نامى هاى شاه امان ﷲ را در جاى ديگرى بايد جسجوکرد.»( غبار ، ج ٢، ص۱۰۲)

نویسنده امریکائی، ریه تالی استوارت به ارتباط پولی که شاه امان الله در روز خروج خود از افغانستان با خود داشت نوشته میکند: «شاه امان ﷲ خان پس از آنکه وارد هند برتانوى شد به مقامات برتانوى گفت : بدون اينکه اجازه عبور براى سفر اروپاميخواهم تقاضاى ديگرى از برتانيه ندارم، وى افزودکه: شما بايد بدانيد که من شب و روز براى سعادت مردم خود کار کردم و سقوط من کم از کم مرا يک آرامش وجدانى ميدهد. اين اغتشاش مرا غافل گيرساخت و باعث تعجب من گرديد. من يک پول هم در بانک هاى خارجى ذخيره نکرده ام، تمام دارائى من چيزيست که فعلاً درنزدم موجود است که معادل چهار صد هزار روپيه برتانوى (روپيه رايج در هند) مى باشدکه بايد آنرا بابرادران و ديگر همراهان تقسيم کنم. سپس افزود: من متاسفم که فاميلم مانند تزار روسى اعدام نشديم و از بين نرفتيم و حالادر سرزمين خارجى آواره هستم.»( آتش در افغانستان ، ص ١٨٤ )

شواهد نشان میدهدکه دست استعمار برای تخریب شخصیت وکاستن ازمحبوبیت شاه درمیان ملت در پخش واشاعه انواع دسایس وپروپاگندها علیه او فعال بوده است.شاه امان الله کسی بودکه حتی پول عروسی خود را برای ساختن مکتب بکار برد. پوپلزائی میگوید،هنگامی که امیر حبیب الله نیت کرده بود تا عروسی شهزاده امان الله را با ثریا طرزی بمدت یک هفته درچمن حضوری برگزارنماید،امان الله خان بحضور امیرعرض وخواهش نمود تا پول عروسی او برای ساختن یک مکتب یا یک شفاخانه زنانه منظورگردد ودرعوض او به یک عروسی عادی ومعمولی راضی است. شاه امان الله در دوران سلطنت خود نیز از دولت معاش نمیگرفت ومعاشاتی که شورای دولت برای او تعیین کرده وتقاضا شده بودتا بگیرد، اوطی فرمانی از شورای دولت تشکرنمود وتمام پول معاشات خود را به وزارت معارف بخشید تا از آن پول در راه تاسیس مکاتب استفاده شود. (دیده شودکتاب :سلطنت امان الله شاه واستقلال مجدد افغانستان،تالیف پوپلزائی،ج۱،چاپ ۲۰۱۷کندهار ،داکترکاظم، مقاله :شرح مختصرپیرامون اعلامیه " کشف الحال نادر به قلم اعلیحضرت امان الله" ،پورتال افغان جرمن۱۱ /۱۰ /۲۰۲۱)

ایا کسی که تا این حد به مردم کشورش وبه تعلیم وتربیت وباسواد شدن مردم خودفکرکند، چطورامکان دارد که بفکردزدی از جیب ملت خود بیفتد و درحق مردم خود خیانت کند؟به نظرمن چنین چیزی در ذهن شاه امان الله که درس بزرگی وبزرگ منشی ووطن دوستی واستقلال خواهی وکسب افتخارات بزرگ را از مادرخود علیا حضرت معروف به «عقاب بلندپرواز» آموخته بود ،هرگز خطور نمیکرد؛ زیرا او دریک خانواده شاهی بزرگ شده بود ومثل نوبه دوران رسیدگان امروزه چشم گرسنه نبود. باید علت و ریشه این اتهامات را جستجو کرد وهدف بررسی حاضر، یافتن علت این اتهامات واختلافات است.

شاه امان الله از چنین اتهاماتی البته که سخت متاثر ومتاسف شد وبهریک از این اتهامات بطور موجز ومنطقی جواب داده است. دراین دفاعیه اولین چیزی که توجه انسان را بخود جلب میکند، مکث بربدعهدی ونمک نشناسی نادرشاه در برابر شاه امان الله است. شاه امان الله متن فیصله جرگه را « دشنامه غلیظ» از زبان شخص نادرخان دانسته ودفاعیه خود را چنین آغاز میکند:

«کامیابی جرنیل بی ‌وفا و نمك‌ناشناس من، محمد نادر بر دو وعدۀ او مبتنی بود:

یکی بنام من و برای من خدمت کردن را وعده داده بود و اعلان نموده بود که نه خودش و نه از خاندان او ارادۀ سلطنت را ندارند و اگر او را مجبور کنند نیز قبول نخواهد کرد و این وعدۀ خودرا همه وقت به قسم‌های شدید تحکیم می‌نمود. دوم رضا و رای ملت را شرط نهاده و قلع و قمع حکو مت بچه سقا را به سبب اینکه جهل و استبداد و برخلاف راه ملت بود، مقصد خود نشان می‌داد.بعد از آنکه این وعده‌ها را اعلان و تصریح و تاکید کرد؛ ملت همراهی او را اختیار و لهذا مشارالیه موفق شد. به مجرد موفقیت، هیچ‌کدام ازین وعده‌ها را ایفا نه کرد، بلکه ذکر هم نکرد. در اعلان‌های خود می‌گوید که ملت او را مجبور ساخته ولی تمام افغانستان می‌داند که چند نفر در سلام‌خانه موجود بود و آنها حیثیت نمایندگی ملت را چقدر داشتند و آنها چه گفتند. آیا ملت غیور قندهار، گروه دزدان را در قندهار بنام کدام شخص مغلوب ساختند و بیرق کدام شخص را برپا نمودند. ملت از اعلان نادرخان آزرده شده و از آن رو اورا بدعهد، نمك حرام و بی ‌وفا خطاب دادند و خواهند داد.» (صفحه اول اعلامیه)

شاه دو تلگرام نادرخان را هنگام آمادگی مردم جنوبی برای جنگ علیه بچه سقو اینطور برخش میکشد.

« اعلیحضرتا!

تا جان در تن دارم در خیر وطن کوتاهی نخواهم کرد و از خیر شخص اعلیحضرت هم تا جان دارم نخواهم گذشت. خدای بزرگ برایم توفیق عنایت فرماید که براه خیر وطن مستقیم باشم. مقصد چون از خدمت است قندهار و دگر سمت‌های افغانستان تفاوت ندارد. از هر جا که برای مقصود مذکور خوبتر و زودتر خدمت شود به فکر ناقصم بهتر است. خداوند معاون افغانستان و بهی‌خواهان و مترقي‌خواهان افغانستان باشد. معروضه ام را صدق دانسته انتظار نتیجه باید کرد.

(محمد نادر خيراندیش و خیرخواه)»

شاه می افزاید:در اثنای کار و جمع کردن مردم نیز از من خیرخواهانه دم می‌زد. حتی بعد از اعلان سلطنت نیز از خدمات من و ازینکه افغانستان را پرو غرام من رو به ترقيات و تکامل خواهد برد. پس چه شد که این رنگ را گذاشت و با کمال دیده ‌درایی و بی‌حیایی بر ضد من بدینگونه شایعات که عادتاً غیردشنام چیزی در آن نیست شروع کرد.

اینست تلگرام محمدنادر به من:

«مرا همیشه دوست خیرخواه و صمیمی خود یقین خواهید فرمود و از دعای خیر فراموش نخواهید فرمود. من و افغانستان خدمات شایسته اعليحضرت را که در ایام سلطنت خویش ابراز نموده اند تقدیر کرده تاريخاً فرا موش نخواهد شد.»

اما نادرخان در پشت سر برای حصول رضایت انگلیس وکسب اقتدار خود کارمیکرد.

برای آنکه علت این بدعهدی ونمک نشناسیی نادرشاه را نسبت به شاه امان الله بدانیم ، در اینجا نظریات و دیدگاه دو محقق تاریخ را از نظر میگذرانیم و سپس تاثیر وعکس العمل اعلامیه یا دفاعیه شاه امان الله را مرور می کنیم.

ادامه دارد

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد