مکثی براعلامیه ء

"کشف الحال نادر بقلم اعلیحضرت امان الله"

قسمت چهارم

۲ــ  تلاش نادرشاه وهاشم خان برای ترور شاه امان الله:

بقول سردار کبیرالله سراج برادرزادۀ شاه امان الله، نادرشاه باری ترتیبات ترور شاه امان الله را درایتالیا گرفت واین وظیفه را به یاور خود سيدشريف خان [کسی که غلام نبی خان چرخی را با سرنیزه های عسکرخود در پیش زینه های قصر دلکشا کشته بود.غبار،ج۲ ،۱۱۶]،سپرد تا به ایتالیا رفته شاه امان ﷲ را ترور کند. سید شریف یاور به ایتالیا رفت وتقاضای اجازه ملاقات با شاه امان الله را کرد، اما قبل ازدیدار باشاه امان الله تفنگچه ای از نزدش کشف شد که بعد به پولیس ایتالیا اعتراف کرد که نادرشاه او را برای ترور شاه امان الله به این کشور فرستاده است واگر موفق به دیدار او میشد، مجبوربود مطابق دستور نادرخان عمل کند.

 

پس از مرگ نادرشاه، صدراعظم هاشم خان نیز در صدد از میان بردن شاه امان الله درخارج کشوربرآمد. او ابتدا الله نوازخان خان را به حیث سفیر درآلمان فرستاد و میخواست شاه امان الله را ترورکند، ولی پولیس ایتالیا همراهان الله نواز را تلاشی و از نزد شان سلاح بدست آمد و بعد از تحقیق معلوم گردید که برای ترورشاه امان الله توظیف شده بودند. به تعقیب الله نوازخان، هاشم خان احمدعلی خان لودین را بحیث سکرتر سفارت روم فرستاد ولی او هم موفق نگردید شاه را ترور نماید. بارسوم هاشم خان محافظ شخصی خودعبدالحکیم را به روم فرستاد، ولی او نیز درترورشاه ناکام شد.تا این وقت۲۴ بار سوء قصد علیه شاه امان الله صورت گرفته بود. درسفرادای فریضۀ حج شاه امان الله درسال ۱۹۳۴ نیز ترور شاه از سوی اجنت های اعزام شده سردار هاشم خان صدراعظم به مکه وهم ازسوی اجنتان انگلیس منظورگردیده بود ولی موفق به تطبیق آن نشدند. تا بالاخره شاه را در۱۹۴۸ در ایتالیا توسط زهرمسموم ساختند که نزدیک بود بمیرد. بقول غبار « بعد از آنکه دشمنانش به او زهر دادند، ديگر تعادل فکرى و جسمى شاه برهم خورد و نمى توانست کارى از پيش ببرد.»( غبار ، ج ٢، ص ١٢٤)

داکتر عبدالرحمن زمانی درکتاب خود«بازنگری دورۀ امانی وتوطئه های انگلیس» در باره تلاش برای کشتن شاه امان الله تحقیقات جالبی کرده است و اسناد استخبارات انگلیسی را ثبت وتحلیل نموده که آن کشور از کابل تا لندن واز لندن تا قاهره واز قاهره تا عربستان سعودی واز عربستان سعودی تا ترکیه و برلین و ایتالیا ، جواسیس متعددی بشمول سفیران واجنتان خود رابرای تعقیب وکنترول شاه امان الله گماشته بود تا غازی امان الله را ترورکنند، این درحالی بودکه نادرشاه وبعد هاشم خان نیز برای ترور شاه درخارج از کشور به اعزام سریاور ومحافظ وسفیر ووزیرمختارخود از قبیل سید شریف کنری یاور نادرشاه،الله نواز خان سفیر واحمدعلی خان لودین وزیرمختار وعبدالحکیم محافظ خاص هاشم خان برای ترور شاه امان الله گماشته شده بودند ، ولی اکثریت این تلاش های درخارج توسط سرویس های جاسوسی روسیه کشف وبه موقع به دولت ایتالیا خبرداده میشد ودولت ایتالیا هم درحفاظت شاه امان الله کوتاهی نمی کرد.(زمانی،عبدالرحمن، بازنگری دورۀ امانی وتوطئه های انگلیس،چاپ ۲۰۱۳، صص۴۸۶-۴۹۲)

۳ــ نقش نادرخان شایعه پراکنی برضد شاه امان الله:

نادرشاه سیاستمدار زیرک وبیرحمی بود که در بدنامی ونابودی امان الله خان وطرفداران او وتمام عناصر ضد انگلیسی هیچ کوتاهی نمیکرد، چنانکه غلا م نبی چرخی ،عبدالرحمن لودین و محمدولیخان دروازی مهدیخان چنداوالی وغیره را کشت.

توطئه ها ودسایس سرویس های جاسوسی انگلیس علیه امان الله از همان آغاز اعلان سلطنت وداعیه استقلال خواهی اش آغاز شده بود.انگلیس ها برای اینکه رد پای خود ونادرخان را در قتل امیر حبیب الله گم کرده باشند،مسئولیت قتل را بدوش مشروطه خواهان نزدیک به دربار وشخص شاه امان الله انداختند.این توطئه بحدی زیرکانه طرح وتوسط اشخاص بانفوذ وروحانیون صاحب مرید ان در بین مردم پخش گردید که حتی در تاریخ هم راه یافت. غبار درمسیرتاریخ ،داستانی زیرعنوان «حزب سری دربار» حکایت میکند که خواننده را مستقیماً تا در وازه دفتر امان الله خان وسردار نصرالله خان وشجاع الدوله خان فراش باشی امیر حبیب الله خان می برد. اما درعین حال، رد پای نادرخان را در قتل امیر حبیب الله خان در بیرون خیمه امیردر کله گوش لغمان نیز نشان میدهد؛آنجا که میگوید: وقتی که "عسکر ضارب امیر را در بیرون خیمه دستگیرکرد، فوراً صاحب منصب بالا رتبه ای پیدا شد و به روی اوسیلی زد و ضارب را رها کرد و گفت : خاموش باشید که امیر صاحب خوابند." این صاحب منصب بالا رتبه کی بوده میتوانست، به جز کسی که قوماندان عمومی قوای عسکری و آمر مافوق همه قوای محافظ امیر (یعنی سپهسالارنادرخان ). بخاطرهمین اشاره تلویحی غبار بودکه کتابش (افغانستان در مسیرتاریخ ) بعد از چاپ درسال ۱۳۴۶تا کودتای ثور در۱۳۵۷ در مطبعه دولتی حبس شده بود.

گزارش غبار ازاین قرار است:« شب پنجشنبه بودو۱۸ جمادی الاول۱۳۳۷ (مطابق ۲۱ فبروری۱۹۱۹) درساعت ۳بعد از نصف شب مردی مسلح شاید با معاونی- یک گوشه از دامن خیمه را بالا زده بسرعت داخل خیمه بزرگ گردید ودرحالی که شاه آرام وبیصدا خفته بود، مرد دهن تفنگچه خود را درنهایت خونسردی در بن گوش چپ امیرگذاشته آتش کرد وبسرعت از راهی که آمده بود بدر رفت. ودرخارج خیمه فریادی بلندبود که میگفت:درنزدیک خیمه امیر صاحب شلیک اسلحه شده است. گفته میشد:همینکه ضارب از خیمه شاه خارج گردید فوراً از طرف شاه علیرضا خان کندک مشرگرفتار گردید ولی دفعتاً افسرعالی رتبه تری پیدا شد وبررخ عسکرمخافظ(شاه علی رضا)سیلی سختی کشیده ضارب را رهاکرد وبه کندکمشرگفت:آرام باشید،اعلیحضرت خوابند.»(غبار،۷۴۱) [احتمالاًبه کندکمشرشاه علیرضا گفته شده است که اگردهن بازکنی ،تو نیز کشته خواهی شد!] به همین خاطرکندکمشرشاه علی رضا تا آخر ین لحظه به هیئت تحقیق ، لب به افشای این راز نگشود وبالنتیجه محکوم به اعدام گردید.

غبار بمنظور چاپ کتابش در عهدسلطنت ظاهرشاه،راه گریزی نیز بازگذاشته وناچار چنین مینویسد: «شاه علی رضا خان افسر بیگناه که ضارب وکشنده امیرحبیب الله خان را با افسر رهاکننده آن از دست محافظ می شناخت از نظرسیاست محکوم به اعدام شد. درحالی که تا آنوقت درتمام حلقه های پایتخت علناً گفته میشد که کشنده امیر حبیب الله خان، شجاع الدوله خان فراش باشی(عضو جمعی سری دربار) است نه دیگری.» (غبار،ص ۷۴۵)

داکتر سید عبدالله کاظم اولین محقق افغانی است که به محتوای گزارش و نحوۀ قتل امیر از سوی "حزب سری دربار" شک وتردید خود را نشان داده وقتل امیر حبیب الله را نقشه وپلان انگلیس درهمدستی باعناصر مورد اعتماد آنکشور در دستگاه امیر حبیب الله خان دانسته، شایعات و برداشتهای را که درآن دست امان الله وشجاع الدوله را دخیل میداند، با دلایل وبراهین منطقی رد میکند.

درفقره اول توضیحات داکترصاحب کاظم ، قتل امیر توسط شجاع الدوله خان غوربندی، به شهادت پسرش از قول پدرش مردود پنداشته شده است.

داکتر کاظم این راویت را یک شایعه برای بدنام کردن شاه امان الله درزمانی میداند که دیگراو قدرتی نداشت ودرخارج ازکشور بود وکسانی درافغانستان برسرقدرت بودند که خود مظنون قتل بودند.

داکترکاظم در فقرۀ شمار یک استدلال میکند که:« .... اینکه قاتل امیر، شجاع الدوله خان خواهد بود، برعلاوه اینکه خودش به قول پسرش آنرا رد کرده است، نتیجه تحلیل اینجانب نیز نشان میدهد که این احتمال بسیار ضعیف میباشد، چون چهار اطراف امیر را در آنشب بیشتر اعضای خانواده مصاحبان حلقه کرده بودند که آنها با شجاع الدوله خان در یک حلقه قرار نداشتند و اگر شجاع الدوله را بالفعل یا هنگام خروج از خوابگاه امیر دستگیر میکردند، بطور قطع او را بازداشت و افشاء میکردند. این افواه بیشتر وقتی سرزبانها افتاد که رژیم امانی سقوط کرده بود و بعد دوره سقاوی کسی جرأت نمیکرد درباره قاتل امیر یا حلقه مربوطه آن زبان به کلام بکشاید و نا گزیرمسئولیت را بیشتر به کسی حواله میدادند که او فاقد قدرت و خارج از افغانستان بود و نیز حلقه مظنون می خواست که با اتهام بر شجاع الدوله اساساً دست شاه امان الله را در قضیه دخیل سازند.درحالیکه امیر نصرالله خان از احمد شاه خان پسرعم سپهسالار محمد نادرخان در حضور عساکر علناً به حیث قاتل امیر نام برد و سردار شیراحمد خان نیز از قول برادرخود بنابر اظهارات عساکر این موضوع را بیان کرده است....»

داکترکاظم درفقرۀ شماره سوم استدلال خود میگوید:« دست داشتن مشروطه خواهان در قتل امیر نیز یک افواه دیگر است، چون هیچیک از گروپ مشروطه خواهان که قبلاً عزم قتل امیر را کرده بودند، شامل حلقه نزدیک و همراهان امیر در جلال آباد نبودند. اگر آنها می توانستند در حلقه خاص اطرافیان امیر نفوذ کنند، هیچگاه برای قتل امیر در"سربام" و معبر امیر در راه عام کمین نمی گرفتند. بعد از سوء قصد اول، حلقه محافظت امیر جدی تر گردید و افواه سوء قصد دوم حلقۀ محافظین را قوی تر ساخت، طوریکه در اطراف خیمه امیر در همان شب در حدود سه هزار عسکر موجود بود و چند حلقه محافظ در بیرون و درون خیمه وظیفه دار بودند که رسیدن اشخاص غیر را در خوابگاه امیر مشکل و حتی ناممکن می ساخت، مگر به کمک همین محافظان و آنهم برطبق یک پلان قبلی.»( داکتر کاظم، اسرار نهفته شهادت امیر حبیب الله خان .... ص ۱۳۲-۱۳۰)

۴ــ درمدت جهل سلطنت نادرشاه و حکومت هاشم خان وظاهرشاه ، سعی بعمل آمد تا نام ونشان شاه امان الله غازی را از صفحات تاریخ محو و نابود کنند، تمام کتب درسی عهد امانی که در آنها نام وکارنامه های آن زعیم ملی وجود داشت،یکجا با قصر زرنگار که در آن اعلامیه برسمیت شناختن استقلال افغانستان خوانده شده بود در آتش سوختانده شد،نام شاه امان الله حتی در روزهای تجلیل از استرداد استقلال کشور در جراید ومطبوعات یاد نمیشد، معهذا نام آن شاه میهن پرست را نتوانستند از ذهن وقلب مردم افغانستان پاک کنند. زیرا نام امان الله با نام استقلال کشورعجین شده است و تا استقلال افغانستان پا برجا باشد، نام او نیز پابر جا خواهد بود.

سردار کبیرالله سراج برادرزاده شاه امان الله باری بمن نوشته بود که بعد از مرگ شاه امان در سویس ووصیت او برای دفنش در جوار مقبره جدش امیرعبدالرحمن خان سلطنت تا سه روز به آوردن جنازه شاه متوفی به افغانستان موافقت نمیکرد، بعد از آنکه دولت های ترکیه وعربستان ومردم پشتونستان برای دفن جنازه ابراز آمادگی نمودند، دستگاه سلطنت به آوردن جنازه شاه امان الله به افغانستان ودفن آن در جلال آباد موافقت کرد ولی بعداز مراسم فاتحه در پل خشتی به پسرشاه امان الله اجازه داده نشد تا با مردم کابل که در صحن مسجد منظر دیدار او بودند، ببیند و از آنها تشکرنماید.او را از راه عقبی مسجد به هوتل بردند ووقتی که او گفت میخواهد یک بار قصر دارالامان را ببیند، زیرپدرش از این قصرزیاد تعریف میکرد،گفتند مدت اقامت تان ختم شده وشما باید کابل را ترک نمائید، بدین سان آن شهزاده حرمان زده از کابل بدون دیدار قصردلخواه پدرش دارالامان به ایتالیا برگشت.

نوکران واجنتان انگلیس درمدت90 سال گذشته هرچه درتوان داشتند بکار بردند تا نام ونشان و برنامه های مدرن آن شخصیت محبوب کشور را از صفحات روزنامه ها ومطبوعات کشورمحو ونابود کنند، اماعشق ومحبت مردم نسبت به شاه امان الله خان ویک دهه کارنامه های او را نتوانستند از ذهن وضمیر مردم افغانستان بزدایند .همانطور که آفتاب با دو انگشت پنهان شده نمیتواند ،دیده میشود که شخصیت امان الله خان نیز چون آفتاب از زیر ابرهای تهمت زنی ها ودروغ پراگنی ها بدر می آید و تاریکی ها را از ذهنهای کوروتاریک عقب میزند وحقانیت خود را ثابت کرده میرود.

تنها داودخان که ملهم از اندیشه های مترقی شاه امان الله بود در عهد ریاست جمهوری خود از شاه امان الله بعنوان محصل استقلال کشور یاد میکرد و لیسه نجات دوباره بنام لیسه امانی یادگردید ومنار نجات نیز ازپای بالاحصار کابل در یک شب نابود شد.

خوشبختانه در دو دهه اخیر روز تا روز نام وبرنامه های ترقیخواهانه وکارنامه های افتخار برانگیز شاه امان الله توسط فرزندان ترقی پسند افغان و مورخان خارجی از طریق نوشته ها ورسالات وکتابهای حجیم در داخل وخارج کشور برجسته شده اند ونسل جدید را بیشتر وبیشتر به عظمت شخصیت شاه امان الله خان وبرنامه های مترقی او آشنا ساخته میروند.

درمورد اسلامیت شاه امان الله باید گفت: اولین پادشاهی که در افغانستان شخصاً به امامت نمازهای جمعه وعید می پرداخت، شاه امان الله بود. منظور این است که غازی امان الله یک شاه با تمام معنا مسلمان و در اصول وفروع دین اسلام ورود داشت و در باره اسلام وپیام عدالت آن واحکام قرآن کاملاً آگاه بود. وپیوسته مردم را در پرتو ارشادات اسلام به اتحاد واتفاق وتحصیل علم ودانش رهنمونی میکرد.

نویسنده وجهانگرد معاصرافغانستان،محترم حسن بیژن بعد از مطالعه دفاعیه امان الله درکامنتی درپای بخش سوم چنین نوشته میکند: «هر قدر به عمق نکات مندرج در بهتان های نادرخان و پاسخ های شاه امان الله خان غازی بخاطر رد این اتهامات داخل میشویم ، موضوع بیش از پیش دلچسپ میشود. در اینجا به وضاحت میتوان مشاهده کرد که نادرخان از صادر نمودن این اتهامات به آدرس شاه امان الله خان غازی یک هدف را میخواست دنبال کند و آن کاستن از محبوبیت شاه امان الله خان در میان مردم متدین و مسلمان افغانستان بوده است. نادرخان دقیقا نکاتی را در متن اتهامات درج کرده بود که هم از لحاظ مذهبی و هم از لحاظ ملی به شخصیت و اتوریته شاه امان الله خان لطمه میزد. در آنسو آنچه در رد این اتهامات از جانب شاه امان الله خان عنوان شده اند ، بسیار منطقی ، مستدل و مستند بوده و شاه امان الله خان کوشیده تا صادقانه و بدون ترس و هراس ، آنچه را که حقیقت موضوع بوده در پیشگاه ملت بیان دارد.»(Bijan Hassan)

از جوانان کشور توقع میرود تا به یاوه سرایانی که شاه امان الله غازی را آگاهانه ویا نا آگاهانه مورد اتهام وحمله قرار میدهند، دلیرانه ومستند پاسخ دهند.

پایان۲۳/ ۱۰/ ۲۰۲۱

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد