نقش سیاسی امان الله خان درتاریخ

در دوران اتحادشوروی سابق، درمیان طرفداران ماتریالیزم تاریخی دوگرایش در تاریخ نویسی بظهور رسید، یکی گرایشی که نقش شخصیت رادر تاریخ پراهمیت ومقدم برنقش توده ها میدانست، ودیگری نقش توده ها را در تاریخ وتحولات تاریخی مقدم وپراهمیت میدانستند.

پیروان نقش توده ها استدلال میکردند که توده ها لکوموتیو (نیروی محرکۀ) تاریخ تکامل بشر اند و اگر توده ها نباشند ،شخصیتها ورهبران سیاسی یا مذهبی به تنهائی خود هیچ کاری کرده نمیتواند. فقط این توده ها اند که جنبش های بزرگ را براه می اندازند وقدرتهای استبدادی را سرنگون میکنند وانسان را از زیریوغ ستم واستبداد نجات میدهند.

پیروان نقش شخصیت درتاریخ معتقد بودند که، نقش شخصیت های تاریخی، سیاسی ورهبران نهضت های ملی ومذهبی در حرکت ضروری تاریخ، بخصوص در چگونگی گذار از مراحل محتلف تکامل، بسیارپر اهمیت است، زیرا آنها با استعداد سازماندهی وتوانائی فرماندهی وقدرت رهبری خویش میتوانند سیرحوادث تاریخ را در مسیر درست یا نادرست ، قراربدهند و بدینوسیله سبب نجات جامعه در یک مرحله معین بشوند ویا اینکه آن جامعه را به کج راهه رهنمونی کرده ، سبب زوال ونابودی آن گردند.

خوشبختانه ما درتاریخ کشورخویش، شخصیتهای بزرگ تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی ومذهبی فراوان داشته ایم که هریک از آنها نقش خود را دریک مقطع معین زمانی بصورت بسیار شایسته انجام داده ورفته اندویادکرد ازکارنامه های آنها برای ما نه تنها آموزنده وسودمند است، بلکه افتخار برانگیزهم هست.

بازشناسی ومطالعۀ سرگذشت مردان بزرگ وطن، درس های مهمی از تاریخ کشور برای نسل های اینده وبالنده وحق شناس این مرز وبوم خواهد بود.

بگذار نسل های حال وآینده ما ، مردان تاریخ وقهرمانان واقعی کشور شان را به درستی بشناسند و در زندگی خویش از وطن پرستی و صداقت وشجاعت ویک دلی وپایمردی آنان الهام بگیرند و کارنامه های سترگ و افتخار برانگیز نیاکان دلیر وبا تدبیرخویش را سرمشق زندگی قرار بدهند و با تکامل بخشیدن شخصیت خویش، بسوی مدارج عالی ترگام بردارند.

ازمیان ده ها شخصیت نامدار ملی وتاریخی کشورکه در مبارزه برضد سلطه بیگانه وتشکیل دولت ملی درافغانستان کاروپیکارکرده اند میتوان ازمیرویس خان نیکه بخاطر طرد سلطه صفویان ایران مبارزه نمودوموفق به تشکیل دولت هوتکی در قندهارگردید، ازاحمدشاه درانی،بخاطرتاسیس دولت معاصرافغانستان در ۱۷۴۷، ازوزیراکیر خان،قهرمان قیام کابل که پس از یک ماه در رهبری قیام اسنادی از مکناتن بدست آوردکه میخواست رهبران قیام را یکی علیه دیگری استعمال کند وبرسلطه خود برافغانستان ادامه دهد، در یک جلسه علنی مکناتن را درحضور یک تولی محافظ او از میان برداشت وسپس قشون انگلیسها را وادار به خروج فوری از افغانستان نمود(۶-۱۳ جنوری۱۸۴۲). ازمیرمسجدیخان کوهستانی آغازگرقیام ضدانگلیسی در۱۸۴۰ درجلګه خواجه خضری پروان، ازنایب امین الله خان لوگری، نایب محمدزمان خان محمدزائی شاه دوران قیام کابل، عبدالله خان اچکزائی ومحمدشاه غلجائی درجنگ اول افغان وانگلیس ،عبدالقادرخان اوپیانی،میربچه خان کوهدامنی، محمدجان خان وردکی و سردار محمدایوخان فاتح جنگ میوند در جنگ دوم افغان وانگلیس، وبالاخره از شاه امان الله خان ،

محصل استقلال یاد کرد.

شاه امان امان الله کسی بود که درجنګ سوم افغان وانگلیس استقلال کامل سیاسی افغانستان را از چنگ استعمار انگلیس بدست آورد وبحیث اولین کشورآسیائی در صف ملل آزاد جهان ایستاده شد

شاه امان الله اولین شاهی درافغانستان بود که برای تساوی حقوق زنان با مردان وتساوی حقوق احاد افراد این کشورعملاً دست بکار شد و برسرعملی کردن این برنامه ها، تاج وتخت خود را از دست داد.

شاه امان الله ، یگانه شاهی درافغانستان بود که برای نخستین بار در افغانستان قانون اساسی را با عالی ترین مبانی حقوقی آن برای مردم کشور وضع وتصویب نمود و در راه تطبیق آن عملاً گام نهاد.

شاه امان الله، نخستین شاهی درافغانستان بود که در طول دورۀ زعامتش ، هیچ فردی از آزادی طلبان و منتقدین خود را به زندان نسپرد و جان کسی از آزادی خواهان را نگرفت.

شاه امان الله، نخستین پاشاهی درافغانستان بود که دست به تعمیم معارف در سراسر کشور زد و بازهم نخستین شاهی بود که خود به تفتیش مکاتب وادرات دولتی می پرداخت و از پیشرفت تعلیم وتدریس معلمان وشاگردان وارسی مینمود .به کارمندان صادق مکافات میداد و بخلاف کاران مجازات وبدینوسیله اهمیت قانون را در اذهان مامورین جاګزین مینمود.

شاه امان الله، نخستین شاهی است که برای باسوادشدن کلان سالان خود به تدریس کلان سالان پرداخت و روش خاصی را برای سواد آموزی کلان سالان درمدت ۱۰ روز وضع نمود.

شاه امان الله، نخستین پادشاهی درافغانستان است که درمدت ده سال زعامت خود،از هیچ کشور خارجی کمک پولی نگرفت ومستقلانه حکومت کرد.

شاه امان الله،یگانه شاهی است که در لویۀ جرگۀ ۱۹۲۸در پغمان؛ آزادی زن افغان را با برداشتن چادراز روی خانم خود ملکه ثریا اعلام نمود ویک گام انقلابی دیگر بر گام های اصلاحی دولت خود به جلو گذاشت ودرهمان لویه جرگه ملکه ثریا وخواهرشاه زینب جان با روی برهنه در جرگه ظاهرشدند.

شاه امان الله، یگانه شاهی درافغانستان بود که برای نخستین بار، در نماز های جمعه، محراب و منبررا از اختیار ملا بدست خود گرفت وخطبه ونماز را خود قرائت میکرد و پیش از او وبعد از او هیچ یک از شاهان و رهبران افغانستان جرئت گرفتن منبر ومحراب نماز را از ملایان وخطیبان مساجد نداشتند.

شاه امان الله، نخستین شاهی درافغانستان بود که اصلاحات را از خانواده سلطنتی آغاز کرد ومعاش وامتیازات نسبی ونان راتبه و پخته ازمطبخ ارگ را به آنان منع کرد.و امتیازات پیرها و روحانیون وخوانین وملکان متنفذ را از بیت المال قطع نمود وکارکردن را شرط گرفتن این امتیازات دانست.

شاه امان الله، اولین پادشاهی بود که آتشۀ نظامى سفارت انگلیس در کابل، در يکى از راپورهاى خوداز مزاحمتى يادآورى کرده بود که تخريب ديوار باغ ها بمنظور زيبائى شهر در ناحیۀ مسکونى شهر کابل ايجاد کرده و آ ن قسمتى از ملکیت علیا حضرت مادر شاه، سردار عنايت الله خان برادر شاه وسپهسالار محمد نادرخان را در بر میگرفت. » ( زمانی،اسناد آرشیو هند بريتانوى، يادداشت هاى آتشۀ نظامى سفارت کابل، 1923 ،٣7.)

شاه امان الله، اولین شاه افغانستان بود که بدون بادی گارد به میان ملت میرفت و با مردم ملحق میشد وخود را از غم ودرد مردم با خبرمیساخت و حتی الوسع در رفع این غم ودرد میکوشید.

شاه امان ﷲ ، نخستین شاهی در افغانستان بود که هرگز با انگلیس بخاطر بقای خود برتخت سلطنت کنار نیامد و هرگاه مانند پدرخود از دستورات انگليس در امور مملکت دارى پيروى ميکرد، شايد تا زنده بود ، پادشاه افغانستان باقى ميماند وهيچکس ديگرى براى جانشينى او قد علم نميکرد. اما او که عاشق استقلال و سربلندى ميهن و آزادى مردم وطنش بود، اين پادشاهى و تاج و تخت را در قدم آزادى مردم و استقلال کشورش گذاشت .

شاه امان الله خان پس از کسب استقلال کشور دست به یک سلسله اصلاحات اجتماعی وفرهنگی زد که تحقق آنرا استعمار تحمل نداشت، بنابرین توطئه های استعمار بوسیلۀ روحانیون وابسته با استعمار در سال های ۱۹۲۴ و ۱۹۲۸ رژیم امانی را با سقوط مواجه کرد.

نویسنده امریکائی، لیون بی پولادا زیرعنوان«فصل ناتمام» از امان الله خان با بهترین جملات توصیف کرده وسقوط او را برای افغانستان یک فاجعه دانسته است.

پولادا نوشته میکند:«بیرون آمدن پیروزمندانه امان‌الله خان از جنگ سوم افغان و انگلیس که منجر به استقلال افغانستان شد او را به چهره مجاهد نه تنها بین طبقه روحانیون افغانستان؛ بل به عنوان الگو میان ناسیونالیست‌ هایی که در بقیه کشورهای اسلامی علیه انگلیس می‌جنگیدند مبدل ساخت. میان مسلمانان خارج از افغانستان حتی این امیدواری را به وجود آورد که ‌امان‌الله خان می‌تواند جانشین خلافت عثمانی از دست رفته شود.

امان‌الله خان افغان‌ها را دوست داشت و معتقد بود که او هیچ تفاوتی با هیچ فرد دیگری ندارد. او به عنوان کسی که استقلال خود را از یک قدرت بزرگ استعماری بد‌ست آورده بود مورد پذیرایی گرم تقریبا تمام سران مهم دول اروپایی قرار گرفت. بعد از سفر اروپا و ملاقات با کمال اتاترک و رضا شاه، شاه ایران، امان‌الله خان متقاعد شد که می‌توان افغانستان را که از کاروان تجدد کاملا عقب مانده بود با سرعت بیشتر در مسیر توسعه قرار داد.

برخلاف آن‌هایی که گمان می‌کنند امیر آدم ترسو بود، باید گفت که امان‌الله خان آدم شجاع و نترسی بود. او حتی در جرگه و نشست آن‌هایی که علیه او شورش کرده و‌ با سیاست‌های او مخالف بودند بی‌باکانه حاضر می‌شد و به ایراد سخنرانی می‌پرداخت، در حالی که بیم آن می‌رفت که آنها امیر را هدف قرار بدهند.باری زمانی که از پغمان تنها با موتر خود به‌طرف کابل روان بود مورد حمله مسلحانه قرار گرفت. بدون این‌که او بداند حمله‌ کننده‌ها چند نفر هستند موتر را توقف داده حمله‌کننده را که تنها یک نفر بود دستگیر نموده و در مسیر راه به پوسته پولیس تسلیم می‌کند. فلسفه سیاست او، تا حد ممکن عدم به کارگیری خشونت در مقابل شهروندان کشور خودش بود، سیاستی که به هیچ وجه با سیاست جدش، امیر عبدالرحمن خان همخوانی نداشت.

پولادا میگوید :امان‌الله خان را می‌توان بدون شک آغازگر فصل نو و تجددخواهی در تاریخ افغانستان دانست. گام‌های را که او برداشت، در صورتی که عملی می‌شد، ساختارهای سیاسی و اجتماعی افغانستان را دگرگون ساخته، افغانستان را امروز در زمره ملت‌های با افتخار و متمدن منطقه قرار می‌داد.

برنامه‌های تجددخواهانه [اصلاحات] شاه را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد. دوره اول بین سال‌های ۱۹۱۹ الی ۱۹۲۳ بر تغییر بنیادی در ساختارهای حقوقی، قضایی و اداری حکومتداری متمرکز بود.مرحله دوم را می‌توان بین سال‌های ۱۹۲۴ الی ۱۹۲۸ دانست که بعد از شورش قبایل منگل با آهستگی پیش می‌رفت و در حقیقت تطبیق تدریجی برنامه‌های دوره قبلی بود. او که بعد از برگشت از سفر اروپایی و بازدید از کشورهای اسلامی شدیدا از عقب‌ماندگی ملت خود متاثر شده بود درصدد آن شد تا با سرعت ممکن برنامه‌های تجددخواهانه خود را تطبیق کند و آن را می‌توان دوره سوم مدرنیته او خواند که فقط شش ماه ادامه یافت.

برنامه‌های تجددخواهانه دوره سوم در آگست و همچنان ماه اکتوبر سال ۱۹۲۸ توسط شخص امان‌الله خان با جزئیات در مدت چهار روز به اعضای لویه جرگه ارایه شد که متاسفانه پیش از تطبیق با شورش حبیب‌الله کلکانی متوقف گردید و بسیاری آنها فقط در حد پیشنهاد و چشم‌انداز باقی ماندند. چنین عقب‌گردی برای آینده سیاسی و اجتماعی افغانستان فاجعه‌بار بود.» ( لیون بی پولادا،فصل ناتمام،ترجمه: مجیب‌الرحمن اتل، راه مدنیت، اسد ۱۳۹۸ )

در زمان سفرشاه امان الله به آلمان ،یکی از نویسندگان ایرانی مقیم آلمان بنام ابوالقاسم وثوق مهندس، مقالۀ بس ارزشمندی، در مجلۀ علم وهنر ایرانیان مقیم برلین ،در بارۀ شخصیت ونیات نیک اعلیحضرت امان الله خان نوشته وخبر ورودش را به کشورآلمان به هموطنان خود مژدگانی داده و شخصیت دینامیک وپویای شاه امان الله را با پطرکبیر روسیه از قول یک مورخ فرانسوی به مقایسه گرفته است.

نویسنده ایرانی در بارۀ شخصیت ونیات نیک شاه امان الله چنین نوشته است:«ما مشرق زمینان را نیز سزد که به درگاه خالق بیچون سجدهء شکر بجای آوریم که ما را هم پس از قرنها بیچارگی و نا امیدی یکباره بدون انتظار از یک طرف فرصت ترقی و رستگاری آزاد و از طرف دیگر مردان زبده و قوی پنجه ای که گوئی مشیت اللهی مخصوصاً برای انجام این مقصود عالی ومنظور بلند تدارک نموده تفضل فرموده است....

اعلیحضرت امان الله خان به کالبد ملک و ملت خود جان و روان تازه دمیده و اینک نیز مانند پطر کبیر فقط و فقط به قصد درک و اخذ وسایل سعادتمندی ملت خود نه برای تعیش و خوشگذرانی چنانکه متأسفانه عادت سلاطین و بزرگان مشرق زمین بوده تشریف فرمای اروپا گردیده اند. این پادشاه جوان کاردان و کارفرما چنانکه در تمام نشریات و جراید و مجلات دیده می شود از دقیقة که قدم از مملکت خود بیرون نهاده، تا امروز پیوسته مشغول معاینه و ملاحظه و مشاهده آثار علمی و فنی اروپا بوده و در این راه براستی یک ثبات و استقامت خستگی ناپذیر فوق العاده مشهود داشته اند که کمتر نظیر آن دیده شده است.

ما و تمام کسانی که اعلیحضرت امان الله خان را می شناسند یقین قطعی داریم که میل و رغبت ایشان در اخذ و تعمیم و ترویج ترقیات اروپا در مملکت خود کمتر از پطر کبیر نیست و امیدواریم که همانطور که زحمات و خدمات پطر کبیر اساس عظمت و شکوه روسیه گردید، افغانستان نیز در نتیجه مساعی پادشاه ملت دوست خود و در پرتو همت و شهامت او به زودی درجات عالیه ترقی و خوشبختی و رفا نایل گردد.

کارکنان مجله «علم وهنر» از صمیم دل و جان و با یک خلوص نیت و صفای باطن برادرانه تبریکات و تنهیات بی ریای خود را تقدیم ملت محترم و محبوب افغانستان به داشتن چنین پادشاه رعیت پرور و خسرو بزرگ و سرور بزرگواری داشته و یقین و ایمان کامل دارند که در کنف حمایت و مساعی این شهریار معظم به زودی به مراتب عالیه سیادت نایل گردیده و همای سعادت ایشان به دام و ایام بهروزی و فیروزی بکام و شأن و شوکت و کاخ دولتشان امین ومصئون خواهد بود.»(رک:مقاله عزیزگذرگاه،درافغان جرمن آنلاین)

وقتی امان الله خان از سلطنت استعفا داد و ارگ کابل را بقصد قندهار ترک نمود، مردم شریف ودلیر هزاره مثل مردم شجاع وردک ومیدان وغوربند وتگاب ووزیرستان وقندهار وغیره ، مدت هفت ماه تمام به حمایت وسپاس از آزاد منشی وعدالت گستری رژیم امانی ،از قربانی دادن سر ومال خود، در راه اعادۀ تاج وتخت سلطنت به شاه امان الله دریغ نکردند. اما آن شاه مردم دوست، که نمیخواست سلطنت را با خونریزی بدست آورد، برای جلوگیری از جنگ میان افغانها کشور را ترک گفت،درحالی که بیشترین مردم قدر شناس افغانستان تا روز (۱۵اکتوبر۱۹۲۹=۲۳ میزان۱۳۰۸) که سپهسالار نادرخان، خود را نادرشاه اعلان کرد، همچنان امیدوار بودند که این همه جنگها وجانبازی ها برای بازگشت شاه امان الله غازی صورت گرفته است، نه برای به اقتدار رساندن نادرخان.

این ازجان گذشتگی مردم بخاطر اعادۀ قدرت به شاه امان الله، بیانگر این واقعیت است که هنوز در دره ها و وادیهای کابل وقندهار واطراف کوه های سلیمان وسپین غر، مردمان وجود داشته اند که قدر آن شاه ترقیخواه و معارف دوست را میدانستند و از رژیم چپاول وتاراج وتجاوز سقوی نفرت داشتند و این نفرت را هیچگاهی پنهان نمیکردند.

برای یک رهبر سیاسی ،چه شاه وچه امیر وچه رئیس جمهور ، افتخاری بزرگتر ازاین نیست که وقتی براثر توطئه ودسایس دشمن، از قدرت کنار زده شود، ولی مردم به دفاع از او برخیزند و برای اعادۀ قدرت یا سلطنتش، ۷ماه تمام بدون چشمداشت یک حبه ودیناری، سر بدهند ولی سنگر ندهند. وکسی که چنین افتخاری را از جانب ملتش نصیب گردید، شاه امان الله غازی بود.

آیا یادآوری از کارنامه های یک چنین شخصیت وطن پرست که الگوی آزادیخواهی واستقلال طلبی وضد استعمار وارتجاع وحامی بزرگ نهضت زنان درکشور بود، به معنای «بت سازی» و«شخصیت پرستی» است یا قدردانی از شخصیت های ملی وتاریخی کشور؟

قدرشناسی ومطالعۀ سرگذشت مردان بزرگ وطن، درس های مهمی از تاریخ کشوراند برای نسل های اینده وبالنده وحق شناس این مرز وبوم تا از فداکاری وشجاعت وصداقت ووطن پرستی شخصیت های بزرگ وطن خود بیاموزند و در تکامل شخصیت خویش از چنین شخصیتهای نیک نام تاریخ کشور تاسی بجویند.

چرا ده ها هزار خانواده های افغان فرزندان خود را اگردختر بوده ملالی گذاشته اند یااگر پسر بوده امان الله؟ بخاطراینکه ملالی درتاریخ کشورما دختر شجاعی بودکه در جنگ میوند شرکت ورزیده وبه مبارزین ملی کمک رسانده وسبب پیروزی آنها درجنگ گردیده بود. وامان الله خان نیزکسی بودکه استقلال کشور را از چنگ بزرگترین قدرت استعماری وقت یعنی انگلیس بدست آورده بودبنابرین آرزوی خانواده ها اینست تا پسران شان مثل شاه امان الله، روزی شخصیت بزرگ ونامداری بار آیند واز راه خدمت گزاری به میهن خود نام نیک کمائی کنند.

پایان ۱/ ۲/ ۲۰۲۲

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد