خطر تجزیه افغانستان را جدی بگیریم
۱۳ می ۲۰۲۲
«روند فاکت سازی های خونین که در نهایت مردم افغانستان را به جان برساند تا به هر گونه تقسیم بندی های تباه کننده راضی شوند، از دیر وقت هاست که جریان دارد و در این اواخر شدت گرفته است.» (از مقاله حکیم نعیم)
خطر تجزیه افغانستان را جدی بگیریم
رسول رحیم
۱۳ می ۲۰۲۲
برای من دو شعار « یا فدرالیسم و یا تجزیه افغانستان» و « آرزوی فدرالیسم را با خود به گور ببرید»، شکنجه بار ترین سخنانی بوده است که تاکنون شنیده ام.گذشته از اینکه چنین شعارهای نا سنجیده می توانند بدوی ترین غرایز خشونت بار گله ای را در هواداران شان برانگیزند و بساط تالان های قومی را در افغانستان بگسترانند، چنان که یک بار در دوران حاکمیت تنظیم های مجاهدین در کابل شاهد آن بودیم، ماهیتا چنین اظهاراتی زمینه هرگونه گفتمان و مباحثه نورمال را پیرامون مقولات و طرح های سیاسی از بین می برد و به جنگ و کشتار ارجحیت قایل می شود.
من هشدار جناب داکتر حکیم نعیم را در مورد تجزیه افغانستان بار دیگر انتشار دادم. این تحلیل شان متعلق به سال ۲۰۱۲ میلادی است که بدون تردید در همان وقت صدها مقاله مستند در این مورد در مطبوعات جهانی انتشار یافته است. حتی دوسال پیش از آن در سی ام جولای ۲۰۱۰ سرویس انگلیسی رادیو دویچه وله زیر عنوان «درز اطلاعات ویکی لیکس، در امریکا مباحثاتی را در مورد تجزیه و یا سایر گزینه ها در افغانستان دامن زده است» گزارشی انتشارداد.
همچنان سخنرانی های جو بایدن به هنگام کارزار انتخاباتی اش برای ریاست جمهوری ایالات متحد امریکا صریحا معطوف به این امر بوده است.«سی ان اس نیوز» در ۱۳ سپتمبر ۲۰۱۹ در این مورد چنین گزارش داده است: جو بایدن معاون اسبق ریاست جمهوری پنج شنبه شب در جریان مناظره ریاست جمهوری دموکرات ها گفت:« همه هدف از رفتن به افغانستان ضد شورشگری نبود، یعنی ما برای یکجا ساختن افغانستان به آن جا نرفته بودیم ـ به این معنی که ما آن کشور را کنارهم خواهیم گذاشت... این را نمی توان باهم یکجا جمع نمود. بگذارید یک بار دیگر بگویم، این سه کشور مختلف است. پاکستان مالک سه شهرـ سه ولایت در شرق است ».
افغانستان در یک موقعیت بسیار حساس و خطیر جیوپولتیکی قرار دارد که با دو خصم استراتژیک ایالات متحد امریکا یعنی چین و فدراسیون روسیه هم مرز و بسیار نزدیک است. بیرون رفتن ظاهرا چنان سراسیمه امریکا از افغانستان به معنای ترک و حتی تضعیف این مخاصمت های استراتژیک و کم اهمیت شدن موقعیت استراتژیک افغانستان نبوده ، بلکه یک ترتیب و تنظیم مجدد نیروها یا «استراتژیک تراکشن» می باشد که صرفا اشکال اعمال نفوذ ایالات متحد امریکا از حضور نظامی پر مصرف به اشکال دیگر تغییر نمود.
مواضع بایدن یک سال پس از ریاست جمهوری اش همان بود که هست. به گزارش نیویارک تایمز در ۱۶ آگست ۲۰۲۱ ، اودر سخنرانی اش به مناسب نخستین سال ریاست جمهوری اش باردیگر به نحوی مواضع قبلی اش را مورد تاکید قرار داده و گفت:« ما موریت ما در افغانستان قرار نبود ملت سازی باشد. این ماموریت قرار نبود یک دموکراسی( کشور. م) واحد و متمرکز ایجاد نماید. منافع حیاتی ما در افغانستان همان چیزی است که همیشه بوده است، یعنی جلوگیری از حمله تروریستی به سرزمین امریکا».
این که چرا بایدن و بخش های مهم دستگاه قدرت در ایالات متحد امریکا نظر موافق به تجزیه افغانستان می توانند داشته باشند، در دو سطح مورد بحث قرار می گیرد: یکی بعد استراتژیک و دیگری وضعیت محلی کشورهای تحت الحمایه . در مورد بعد استراتژیک که عبارت از همان « تخریب خلاقانه» و یا « هرج و مرج خلاقانه» باشد، فتحی العفیفی در شماره ماه جولای و سپتمبر سال ۲۰۱۲ مجله انگلیسی زبان « امور معاصر عرب» می نویسد:
نظریه «تخریب خلاقانه» و یا «هرج و مرج خلاقانه» در چهارچوب گزینه های نظامی محدود ایالات متحد امریکا برای برای « مدیریت بحران» مورد استفاده قرار می گیرد.
طرح مفهومی « تخریب خلاقانه» و یا « هرج و مرج خلاقانه» از سال ۲۰۰۵ به بعد توسط کوندولیزا رایس مشاور امنیتی رییس جمهور اسبق ایالات متحد امریکا به کار برده شده است. این واژه چون سایر واژه های برانگیزنده در تاریخ بشریت مانند « ادوار تمدن » و یا به گفته گیورگ هگل « دنیای جدید بر ویرانه های دنیای کهن»، همچنان دیدگاه استعماری بریتانیا دایر بر « تقسیم کن و تسخیر بنما»( Divide and Conquer ) بر مکانیسم های استعماری استوار است. زیرا این تقسیم کردن به معنای ایجاد «هرج و مرج» است و «تسخیر» به معنای ایجاد ساختار استعماری است.
مفهوم « هرج و مرج خلاقانه» همچنان یک بسط منطقی مفهوم « مرد بیمار اروپا» است که در مورد دولت رو به زوال امپراتوری عثمانی به کار برده می شد تا متلاشی شدن کامل آن را پیشکش نماید.هدف گرایش به ایجاد این هرج و مرج چیست؟
در واقع این تلاشی است برای ادامه کنترول ایالات متحد امریکا بر جهان از طریق ایجاد تغییرات سیاسی و ساختاری که هدف آن امریکایی سازی جهان می باشد. آن ساختار های منطقوی که برای این هدف نامطلوب تشخیص شود، تخریب می گردد و ظرفیت های متشکله آن در یک پروسه خونریزی بی پایان آزاد گردیده و هرج و مرج را منتشر می سازند و با هر طرح ثبات آفرینی که با برنامه جهانی امریکا انطباق نداشته باشد، مقابله صورت می گیرد.
این دیگر روشن می باشد که با ظهور ضعف و ناتوانی چاره نا پذیر در دولت اتحادشوروی پیشین برای حفظ و ادامه استاتسکو یا وضعیت موجود در درون آن کشور، استخبارات ایالات متحد امریکا نقش نهایت مهم در تولید یک حالت هرج و مرج برای درهم شکستن نهادهای دولتی خود اتحاد شوروی و همچنان کشورهای اقمارش بازی کرد.
بر ویرانه های چنین دولتی بود که « نظم جهانی جدید» یا « جهان یک قطبی» به وجود آمد. در همین راستا اصطلاح « جهانی سازی»، هم به عنوان یک طرح مفهومی و هم به مثابه یک عملکرد در زبان رایج شد که پیکره و پیام اصلی این جهانی سازی عبارت بود از شیوع نیولبرالیزم، تجارت آزاد، آزاد سازی بازار و تسهیل حرکت آزادانه سرمایه یعنی از بین بردن موانع ملی در برابر آن بود.( دوران بیل کلینتون ۱۹۹۳ـ۲۰۰۱)
زمانی که جورج دبلیو بوش به قدرت رسید ، ایالات متحد امریکا با استفاده از تیوری «تخریب خلاقانه» به دستور شرکت های هالیبرتون، پنتاگون( مجتمع نظامی صنعتی)، این عملکرد را گسترش داد.« جنگ علیه ترور»، «جنگ های پیشگیرانه» و فعال سازی دوباره « تیوری دومینو»، یعنی سافط گردانیدن دولت های اقتدار گرای خاور میانه یکی پی دیگری ، روی دست گرفته شد.
آن چه حمایت از تداوم این اقدامات امپریالیستی را تقویت می نماید، به طور محیلانه ای از تارو پود پیچیده ای بافته شده است که تحت تاثیر عوامل ذیل صورت می گیرد:
الف ـ شکست میکانیسم مداخله نظامی مستقیم چنان که در افغانستان و عراق دیده شد. به این دلایل:
۱ـ مداخله نظامی مستقیم نهایت پرهزینه است، زیرا مستلزم چنان زمان طولانی است که با نتایج و فواید آن نا متناسب می باشد،
۲ـ بعد از سقوط رژیم در فقدان یک استراتژی برای باز سازی نمی تواند نتیجه ای مطلوب بار آورد،
۳ـ تاثیر نامطلوبی برحیثیت امریکا دارد و این کشور را چون پولیس جهانی معرفی می نماید که برای رسیدن به اهداف نا مشروع اش دست به کشتار و ویرانگری می زند.
ب ـ موجودیت لابی های جهانی شدن که علاقه مند ایجاد بحران در مناطق ضعیف جهان اند و این ها متشکل از سه گروه می باشند:
۱ـ شرکت های تولید کننده اسلحه که به طور موثری در کارزار انتخابات ریاست جمهوری و کانگرس ایالات متحد امریکا دخالت دارند و نمی خواهند کسب و کارشان از رونق فرو افتد،
۲ـ شرکت های دارو سازی ، بدین معنا که با توسعه جنگ در سطح جهانی آن ها می توانند با ظرفیت اعظمی شان فعال باشند و تولید بکنند،
۳ـ شرکت های بزرگ رسانه یی و انتشاراتی که یک ماشین بزرگ تبلیغاتی را در پسمنظر منازعه به وجود می آورند.
ج- به ادامه و در انطباق با آنچه قبلا گفته شد، همکاری با به اصطلاح انقلاب های کشورهای عربی ( بهار عربی) به مقاصد ذیل صورت گرفت:
۱ـ باز تولید هژمونی ایالات متحد امریکا با ابزار جدیدی که جهانی سازی در اختیار قرار داده است. مثلا می توان با وسایل کنترول از دور منطقه را به نیابت از امریکا در جهت ببرنامه « خاور میانه بزرگ تر» قرار داد.( این طرح در کنفرانس سران گروه «جی ۸» در سال ۲۰۰۴ معرفی شده بود.)
۲ـ دزدی سازمان یافته نفت، زیرا در فقدان نهاد ها، راه برای حکومت های موقتی هموار می گردد که برای حفظ قدرت شان یک سلسله امتیاز دادن ها را قبول می کنند.
۳ـ تقویت موضع منطقوی اسراییل به منظور پایین آوردن هزینه منازعه ، به ویژه هنگامی که رژیم های حاکم درگیر هرج و مرج اند.
۴ـ و بالاخره مجازات منطقه به دلیل آنچه حملات ۱۱ سپتمبر خوانده می شود.
به این ترتیب دیده می شود که رویکرد امریکایی به هرج و مرج چیزی نیست مگر یک دستور سیاسی برای قتل عام آشکار چنانکه مایکل لیدین ( Michel Ledeen) یکی از سران نو محافظه کاران در این مورد می گوید:
« تخریب خلاق نام میانی ماست. به طور خود کار انجامش می دهیم... بار دیگر زمان صدور انقلاب فرا رسیده است.»
اما دلایل محلی تجزیه بالفعل افغانستان را رابرت دی بلک ویل به تاریخ ۷ جولای ۲۰۱۰ میلادی در نشریه « دی پولیتیکو» انتشار داده است. بلک ویل که به حیث سفیر ایالات متحد امریکا در هند کار کرده است ، معاون مشاور امنیت ملی برای برنامه گذاری استراتژیک و در زمان جورج واکر بوش نماینده رپیس جمهور برای عراق بوده و یکی از ارکان تدوین سیاست های امنیتی ایالات متحد امریکا به شمار می رود.
یک تجزیه بالفعل (دوفاکتو) افغانستان
منبع :دی پولیتیکو ۷ جولای ۲۰۱۰
چنین به نظر می رسد که استراتژی ضد شورشگری اداره اوباما در افغانستان معروض به ناکامی است.با توجه به بدیل ها برای آن، بهترین گزینه قابل دسترس برای ایالات متحد امریکا و متحدان اش ، تجزیه بالفعل (دوفاکتو) افغانستان است.
ایالات متحد امریکا درماه دسمبر پس از بازبینی (سیاست اش) در مورد افغانستان، باید سخن گفتن پیرامون جدول زمانی و استراتژی های بیرون رفتن را متوقف گرداند و قبول کند که طالبان به طور اجتناب ناپذیری بخش بزرگ دژ تاریخی اش در مناطق پشتون نشین جنوب را کنترول خواهد کرد. اما واشنگتن با استفاده از قوای هوایی و نیروهای ویژه اش، همراه با اردوی افغانستان و کشورهای همفکرش می توانند اطمینان داشته باشند که شمال و غرب افغانستان تسلیم افراط گرایی جهادی نمی گردد.
هواداران«استراتژی ضد شورشگری» در حکومت ایالات متحد امریکا شاید پیش گرفتن چنین راهی در افغانستان را رد کنند . آن ها به درستی به پیچیدگی های متعدد تطبیق تجزیه «بالفعل » افغانستان اشارت خواهند نمود.
واضحا تجزیه بالفعل برای ایالات متحد امریکا بهترین نتیجه قابل تصور نمی تواند باشد. اما در شرایط کنونی بهترین نتیجه ای است که واشنگتن می تواند در انطباق با منافع ملی حیاتی و سیاست داخلی اش به دست آورد.
دلایل زیادی برای این امر وجود دارند:
حتی اگر رییس جمهور اوباما یک یا دو سال دیگر را بر جدول زمانی اش جهت پیشرفت های بزرگ بیفزاید، به نظر می رسد غیر محتمل است که استراژی ضد شورشگری موفق گردد. با توجه به شمار سربازان ایالات متحد امریکا که اکنون می جنگند، طالبان در مناطق پشتون نشین به آن پیمانه کافی تضعیف نمی گردند تا آن ها را وادار کند که در یک جدول زمانی معقول به میز مذاکره بیایند. این درست است که پشتون های افغانستان یک گروه متحد نیستند. اما آن ها روی مخالفت با اشغال بیگانه و خواست برتری پشتون ها توافق دارند.
در ۲۷ جون لیون پنیتا رپیس «سی آی ای» گفت« ما هیچ نشانه ای ندیده ایم که آن ها واقعا به آشتی علاقه مند باشند و یا اینکه آن ها اسلحه شان را تسلیم خواهند کرد و یا آن ها القاعده را تقبیح خواهند نمود و یا اینکه آن ها واقعا بخشی از جامعه خواهند شد... مگر اینکه آن ها معتقد شوند که ایالات متحد امریکا برنده خواهد شد و آن ها شکست می خورند.من فکر می کنم که بسیار مشکل خواهد بود که یک صلح معنا دار را ادامه داد».
ایالات متحد امریکا با یک اردو که بسیار بی خبر از تاریخ محلی، ساختارهای قبیله یی، زبان، رسم و رواج ها، سیاست و ارزش ها است، نمی تواند تا یک آینده قابل پیش بینی با یک مهندسی اجتماعی حمایت شمار کافی پشتون های افغانستان را کمایی نماید که موفقیت «استراتژی ضد شورشگری» وابسته به آن ها است.
حکومت عمیقا فاسد رییس جمهور حامد کرزی که مانند طالبان نا محبوب است، کدام علامت بهبود نشان نمی دهد و افغانستان سابقه کدام حکومت مرکزی قوی ندارد . تلاش های متحدین برای جاگزین ساختن ملت سازی غربی برای ملت سازی افغانی، به ناکامی شان ادامه خواهد داد. انتظار نمی رود که اردوی ملی افغانستان تا سال های زیادی آماده باشد طالبان را شکست بدهد.
علاوه براین، اردو و استخبارات پاکستان با دیدگاه مسلط دشمن پنداشتن هند، کدام علامتی برای آمادگی اش جهت پایان دادن به حمایت از طالبان به حیث نایب اش و یا قبول یک افغانستان واقعا مستقل نشان نداده است.
«استراتژی ضد شورشگری» دراز مدت و جدول زمانی سیاسی بسیار کوتاه تر ایالات متحد امریکا قطعا باهم ناسازگار اند.
فقدان پیشرفت در آرام گردانیدن واقعی پشتون های افغانستان قبل از تصمیم ماه جولای ۲۰۱۱ اوباما، به طور فزاینده ای آشکار خواهد شد، اگرچه طرفداران آن مطمینا بیشتر روی هزینه شکست تمرکز خواهند کرد تا احتمال یک موفقیت پایدار.
پس از آن چه می شود؟ هرگاه استراتژی ضد شورشگری در ۱۲ ماه آینده نتایج مطلوب بار آورده نتواند، حکومت ایالات متحد امریکا شش بدیل سیاسی جامع می داشته باشد:
1- با وجود عدم منافع ملی درونزاد ایالات متحد امریکا که با افغانستان گره خورد باشد ،(این کشور) می تواند به سیاست ناکام «استراتژی ضد شورشگری» ادامه بدهد و حتی تعهد ایالات متحد امریکا را «دوچندان» گرداند.
2- می توان راه های دیگری را برای تطمیع طالبان انتخاب کند تا به خشونت پایان بدهند و داخل یک حکومت ایتلافی با کرزی گردند، که به نظر می رسد اکنون چنین می کند، اما این تلاش ها نمی تواند واقعیت های بی رحم را در میدان جنگ و یا سماجت پشتون ها برای عدم تغییر موضع شان را دگرگون کند. چنان که پنیتا می گوید چرا مذاکره، در صورتی که شما معتقد باشید که در حالت برد قرار دارید؟
3- می توان با یک استراتژی « قطرات رنگ فرو ریخته قلم»، محل به محل ، برخی بخش های مناطق پشتون نشین افغانستان را حفظ نمود- بدین معنی که در برخی نقاط در حال جنگ بود و در نقاط دیگر تسلیم شد. اما این به معنی ادامه تلفات بزرگ ایالات متحد امریکا و ناتو در جنوب است. این نیز مانند ویت کانگ های ویتنام شمالی به طالبان اجازه خواهد داد تا نیروهای شان را در هر نقطه این (مناطق) «قطره رنگ مانند» متمرکز گردانند که متشکل از هواداران (امریکا) و یا پشتون های محلی اند که تخویف شده اند. به هرصورت این تنها آن عاقبت محتوم را به تعویق می اندازد که بعد از خروج نیروهای امریکایی به وجود می آید. می تواند این به طور دراماتیکی احتمال تندرو شدن اسلامی پاکستان را افزایش بدهد که در آن صورت مساله امنیت سلاح هسته یی اش را به میان می آورد. احتمال دارد این امرهرگاه مشارکت استراتژیک در حال شگوفا شدن هند و امریکا را دچار گسیختگی نگرداند، شاید تضعیف بکند.
علاوه براین، این امر عمیقا ناتو را تضعیف خواهد کرد و شاید این اتحادیه ترغیب شود که دیگر هرگز « بیرون از ساحه» نرود. این امر می تواند حمایت جهانی از ایدیولوژی افراط گرایی اسلامی را تشدید نموده و در هرجا تروریسم علیه جوامع لبرال را افزایش بدهد.
ودر سطح جهانی ، دوستان و دشمنان مانند هم، آن را به مثابه ناکامی رهبری بین المللی وعزم استراتژیک ایالات متحد امریکا می نگرند که پیوسته ضعیف تر می گردد و توام با پس لرزه های مخرب در سال های آینده می باشد.
4- می توان راهی را برگزیند که طبق گزارش ها، معاون رییس جمهور بایدن، قبل از افزایش شمار سربازان توسط اوباما مشورت داده بود که با طالبان در روستا جنگ نکند. می توان به عوض آن در کابل و کندهار(زادگاه روحانی طالبان) تلاش ها جهت به دام انداختن آن عده طالبانی را تشدید نمود که می توانند توسط پول و یاقدرت سیاسی خریده شوند و به جای حکومت مرکزی بیشتر با جنگ سالاران محلی کار نمود.
5- می توان بیرون کشیدن سریع همه نیروهای امریکایی از افغانستان را آغاز نمود که یک فاجعه استراتژیک برای ایالات متحد امریکا را به وجود خواهد آورد. زیرا این منجر به یک جنگ داخلی تمام عیار در افغانستان و بعدا فتح احتمالی همه افغانستان توسط طالبان می گردد. از آن جایی که به احتمال زیاد پای همسایگان افغانستان بدان کشانده می شود، سرانجام به بی ثباتی همه منطقه منجر می گردد.
می تواند این به طور دراماتیکی احتمال تندرو شدن اسلامی پاکستان را افزایش بدهد که در این صورت مساله امنیت سلاح هسته یی اش را به میان می آورد. احتمال دارد این امرهرگاه مشارکت استراتژیک در حال شگوفا شدن هند وامریکا را دچار گسیختگی نگرداند، شاید تضعیف بکند.
علاوه براین، این امر عمیقا ناتو را تضعیف خواهد کرد و شاید این اتحادیه ترغیب شود که دیگر هرگز «بیرون » نرود. این امر می تواند حمایت جهانی از ایدیولوژی افراط گرایی اسلامی را تشدید نموده و در هرجا تروریسم علیه جوامع لبرال را افزایش بدهد.
ودر سطح جهانی ، دوستان و دشمنان مانند هم آن را به مثابه ناکامی رهبری بین المللی وعزم استراتژیک ایالات متحد امریکا می نگرند که پیوسته ضعیف تر می گردد و همراه با پس لرزه های مخرب در سال های آینده می باشد.
۶ـ یا می توان اهداف سیاسی جدیدی برای افغانستان تدوین نمود که به طور واقع بینانه ای شانس موفقیت بیشتر داشته باشد. این بدان معنی است که تجزیه بالفعل افغانستان را قبول کرد که توسط قدرت هوایی و نیروهای ویژه ایالات متحد امریکا و ناتو و اردوی اُفغانستان و شرکای بین المللی به اجرا در آید.
پس از سال ها سیاست نادرست ایالات متحدامریکا برای افغانستان، کدام طرق سریع، آسان و بدون هزینه ای وجود ندارد که تا از این باتلاق مرگبار موجود افغانستان فرار کرد.اما تجزیه بالفعل با همه معضلات اش بهترین بدیل قابل دسترسی برای ایالات متحد امریکا را در برابر شکست استراتژیک پیشکش می نماید.
با اعلان آن، برای سال هایی که در پیش روست از یک نقش جنگی فعال خودداری خواهیم کرد و ما کنترول دایمی طالبان برجنوب را قبول نمی کنیم. ایالات متحد امریکا و متحدانش می توانند نیروهای جنگی شان را از بخش اعظم مناطق پشتون نشین افغانستان که حدود نصف کشور می شود ، به شمول قندهار ، درطی چند ماه بیرون بکشند.
ما جنگیدن و مردن در کوه ها ، دره ها و مناطق شهری جنوب افغانستان یعنی جایی را متوقف می گردانیم که در ماه جون ۱۰۲ نفر سرباز ایتلاف کشته شدند، که این بیشتر از شمار تلفات در هرماه جنگی دیگر و تقریبا سه چند بیشتر از سال گذشته می باشد. اما، ما آماده خواهیم بود به رهبران قبایل در مناطق حاشیوی پشتون نشین یعنی جایی کمک نماییم که تصمیم به مقاومت در برابر طالبان دارند.
ما بعدا می توانیم به دفاع از مناطق شمالی و غربی متمرکز شویم که قریب ۶۰ در صد جمعیت در آن جا سکونت دارند. دراین مناطق به شمول کابل پشتون ها مسلط نیستند و مردم محل غالبا با تلاش های ایالات متحد امریکا همنوا استند.
ما یک توافق را به طالبان پیشکش می نمایم که در صورتی که طالبان حمایت شان را از تروریسم متوقف سازند، هیچ جناح نخواهد قلمرو اش را توسعه دهد – این پیشنهادی است که مطمینا آن ها ردش می کنند.
سپس ما این را روشن خواهیم ساخت که باشدت به نیروهای هوایی ایالات متحد امریکا و نیروهای ویژه جهت آماج قرار دادن پایگاه القاعده در افغانستان و همچنان آن رهبران طالبان اتکا می کنیم که به آن ها کمک نموده اند. ما همچنان تخطی های طالبان از خطوط تجزیه بالفعل ، و پناه گاه تروریست ها در امتداد مرز پاکستان را هدف حملات قرار خواهیم داد.
اگرچه نیاز به یک تجزیه و تحلیل محتاطانه هست، چنین امری به معنی حضور دراز مدت ۴۰ تا ۵۰ هزار سرباز باقی مانده ایالات متحد امریکا در افغانستان خواهد بود. ما در این تلاش تاجیک ها، از بک ها ،هزاره ها و پشتون هایی را جلب خواهیم نمود که از ما حمایت می کنند. همچنان از متحدان ما در ناتو، روسیه، هند، ایران و شاید چین و کشورهای آسیای مرکزی و امید است شورای امنیت ملل متحد استفاده کنیم.
ما به تسریع آموزش اردوی افغانستان ادامه خواهیم داد. ما تلاش های ملت سازی را در مناطق شمالی و غربی یعنی جاهایی تخصیص خواهیم داد که برخلاف مناطق پشتون نشین، مردم در منازعه با قبول کمک های ایالات متحد امریکا قرار ندارند و به طور سیستماتیک مورد اجبار طالبان قرار نگرفته اند.
شاید زمانی فرا برسد که یک اردوی ملی قوی افغانستان بتواند کنترول مناطق پشتون نشین را در دست گیرد.
چنین اهداف و استراتژی های به طور اساسی تغییر یافته ایالات متحد امریکا، در ارتباط با افغانستان به طور دراماتیکی تلفات نظامی ایالات متحد امریکا را کاهش داده و در نتیجه فشار سیاسی داخلی را برای یک بیرون رفتن شتاب زده به حداقل می رساند. این اقدام هزینه نظامی در افغانستان را که بر بودجه فشار می آورد و اکنون ماهانه ۷ میلیار دالر است، به طور اساسی پایین می آورد.
این به اردوی ایالات متحد امریکا و تفنگداران دریایی اش اجازه خواهد داد تا از سال ها جنگ در دو ساحه نجات یابند و احتمال متحدان ما در ایتلاف را افزایش خواهد داد که با تلفات کمتر شاید برای مدت طولانی در آنجا بمانند و اکثر همسایه های افغانستان را ترغیب خواهد نمود تا از یک باثبات سازی قابل قبول این کشورحمایت نمایند و آن قابلیت اسلام آباد را کاهش خواهد داد که نقش زمینی ایالات متحد امریکا را به تحمل در برابر آن تروریسمی وادارد که از پاکستان گسترش می یابد.
به علاوه این به واشنگتن امکان می دهد تا خود را به چهار موضوع بسیار حیاتی برای منافع ملی اش متمرکز گرداند که این ها عبارت اند از عروج قدرت چین، برنامه سلاح های هسته یی ایران، تروریسم هسته یی و آینده عراق.
مسلما در این راهیافت مشکلاتی وجود دارد:
طالبان می توانند بوق پیروزی را به صدا در آورند و یا اینکه یک «استاتسکو» یا «وضع موجود» دوامدار را قبول نکنند و پیوسته عزم و قاطعیت ما را به آزمون بکشانند. احتمال دارد خشونت در سطح پایین تری تا یک آینده قابل پیش بینی در افغانستان ادامه یابد و به ویژه مناطق پشتون نشین افغانستان خواهند توانست یک کانون گرم تروریسم بین المللی گردد که این یک نتیجه خطرناک است و تنها می تواند با حضور چندین ساله نیروهای جنگی ایالات متحد امریکا در آنجا از آن جلوگیری شود. به هرصورت مرکز کنونی القاعده اکنون در پاکستان است.
در سیاق یک تجزیه بالفعل افغانستان، آسمان مناطق پشتون نشین افغانستان با آن هواپیماهای با و بی سرنشین سیاه خواهد بود که نه تنها تروریست ها، بلکه ضرورتا حکومت جدید طالبان را در همه ابعاد آن، از جمله مقامات ملکی طالبان مانند والیان، شهر دار ها، قاضی ها، جمع کنندگان مالیات آماج حمله قرار می دهد ـ چنان که هر صبحی که بیدار شوند، ندانند که در طول روز هنگامی که در در دفاتر استند و یا به فعالیت های روزانه می پردازند و یا اینکه شب هنگام که در خانه استند، زنده می مانند و یانه؟
اما دیگر مغاره ای در کوه نخواهد بود که در آن پنهان گردند و درعین زمان وظیفه شان را انجام دهند. به مرور زمان این می تواند تا یک اندازه حالت بازدارنده را در حمایت طالبان از تروریسم به وجود آورد.
احتمال دارد پاکستان با تجزیه بالفعل افغانستان مخالفت نماید. مدیریت واکنش اسلام آباد یک وظیفه ساده نخواهد بود، زیرا اردوی پاکستان انتظار دارد با بیرون رفتن نیروهای نظامی امریکایی از افغانستان، یک بُرد استراتژیک داشته باشد.
در واقع اسلام آباد شاید نیاز داشته باشد تا ترغیب گردد که خود را با ایالات متحد امریکا متمرکز به شکست طالبان پاکستان و مهار زدن به طالبان افغانستان در جهت جلوگیری تحرک آن ها یه سوی درهم شکستن دولت پاکستان بکند.
شاید بسته های بالقوه ای از ستون پنجم پشتون ها در شمال و غرب (افغانستان) باشد. کرزی و همکارانش تقریبا مطمینا در برابر تجزیه مقاومت می کنند و در قدرت نخواهند ماند.هند از ترس سلطه پاکستان بر افغانستان احتمالا واشنگتن را ترغیب خواهد نمود برای سال های زیادی در آینده جنگ زمینی را در جنوب ادامه بدهد و برایش گفته خواهد شد که چنین چیزی ممکن نیست.
وضعیت حقوق بشر به شمول اقلیت ها ،در مناطق تحت کنترول طالبان احتمالا وحشتناک خواهد بود.
تشکیل یک ایتلاف از کشورهای همفکر برای به اجرا در آوردن این استراتژی به ویژه با ایران یک چالش دیپلوماتیک دلهره آور خواهد بود.
اما تجزیه بالفعل افغانستان، حتی با همه چالش هایش، بهتر است زودتر از آن قبول گردد که استراتژی ضد شورشگری ما ناکام شود، اختلافات سیاسی داخلی (در امریکا) را تشدید نماید و شاید منجر به یک بیرون کشیدن کامل و فاجعه بار نیروهای نظامی شود.
واشنگتن، برای تغییر اهداف و استراتژی اش در افغانستان نباید منتظر بماند تا در یک تلاش بی ثمر در بین پشتون های افغانستان، خون بیشتر امریکایی ها ریختانده شود و دشمن اعلام بکند که امریکا قدرتمند مانند شوروی در حال گریز از افغانستان است.