مولانا وحید الدین خان و رد تفسیر سیاسی اسلام

مترجم: رسول رحیم

یادداشت مترجم: مولانا وحیدالدین خان مرحوم مشهور ترین عالم دینی مسلمان هند بود که سال گذشته به عمر ۹۶ سالگی پدرود حیات گفت . تنها ۷۳ عنوان کتاب های او به زبان انگلیسی وجود دارد که می شود از طریق آنلاین دانلود کرد. همچنان او کتابی در رد اسلام سیاسی سید ابوالعلی مودودی دارد. در سال ۲۰۱۰ وی مقاله تحقیقی « تفسیر سیاسی اسلام» را انتشار داد که عامل اصلی این انحراف را تقلید از سیستم های فکری پر نفوذ در اوایل قرن بیستم و مغالطه در تفسیر قرآن می داند. اگرچه نوک پیکان این انتقاد مولانا در قدم نخست متوجه ابوالعلی مودودی موسس جماعت اسلامی پاکستان و سید قطب رهبر اخوان المسلمون مصر می باشد، اما منطقا همه نحله های اسلام سیاسی و از جمله تحریک طالبان افغانستان را نیز در بر می گیرد. از آن جایی که مقاله نام برده بسیار مطول است، در این جا بخش اول آن که در حقیقت لب و لباب مقاله نیز می باشد خدمت خوانندگان محترم ترجمه می شود.

اما قبل از آن که به اصل ترجمه بخش مورد نظر مقاله مولانا وحید الدین خان مرحوم بپرازیم، لازم است تا همه مردم مسلمان افغانستان بدانند: طالبان که اکنون همه قوانین و هنجارهای حکومتداری معاصر را نفی کرده و مانند فاتحان خارجی قدیم خود را فعال ما یشا دانسته، یک رژیم امپریال تشکیل داده و مردم افغانستان را یک ملت مقهور فرض و اوامر و نواهی شان را چون احکام دینی واجب الرعایه اعلام می نمایند، طبق آیات روشن قرآن نه حافظ دین بوده می توانند و نه هیچ گونه حق سلطه و سیطره بر مردم مسلمان افغانستان دارند. زیرا خداوند در قرآن پیامبرش را نیز چنین حقی نداده است. لطفا به این آیات قرآن توجه فرمایید:

در آیه ۳۳ سوره توبه آمده است: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ . ترجمه : اوست خدایی که رسول خود را به هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان ظاهر گرداند،هر چند مشركان ناراحت باشند. در این جا نیامده است که « لیحکم علی کل الدین»، یعنی نیامده است که بر همه ادیان حاکم گرداند.

یا اینکه در آیه ۲۱ سوره غاشیه آمده است: فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ ﴿٢١﴾ پس تذکر ده که تو فقط تذکر دهنده ای؛ (۲۱) 22 لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ ﴿٢٢﴾ تو بر آنان مسلط نیستی. در این جا حدود کار پیامبر اسلام معین می شود و آن اینکه او را صیطره بر مردم برحذر می دارد. وظیفه او را تنها ابلاغ فرمان خداوند می داند.

در آیه ۱۰۷ سوره انعام آمده ا ست: که خداوند به پیامبرش می گوید: وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا ۗ وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ. ترجمه: و اگر خدا می‌خواست آنها شرک نمی‌آوردند، و ما تو را نگهبان ایشان نکردیم و تو وکیل آنها نیستی. این بدان معنی است که به انسان حق آزادی و انتخاب داده شده است و به پیامبر گفته می شود که تو نگهبان و وکیل آن ها نیستی.

تفسیر سیاسی اسلام

مولانا وحید الدین خان

یک شنبه ۱۶ می ۲۰۱۰

پیش در آمد

ما باید از همان آغاز بدانیم که تفسیر سیاسی اسلام که امروز این قدر در مورد آن گفت وگو می شود یک کشف قرن بیستم است ، نه آنکه یک چیز ذاتی اسلام باشد.تفسیر سیاسی به معنای آن است که «تبیین اسلام در قالب مقولات سیاسی ارایه شود». چنین تفسیری قبلا نه در زمان حضرت محمد پیامبر و جانشین های او وجود داشته است و نه بعدتر. این مطلب واضحا از این واقعیت روشن می گردد که نخستین کتاب در مورد اسلام و حکومت داری در اواخر دوره عباسیان ، در قرن یازده به رشته تحریر در آمده است. این ابوالحسن ماوردی بود که « الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه» را نوشت. اما حتی همین کتاب نیزچیزی نبود که امروز سیاست اسلامگرا (اسلامیسم ) و یا تفسیر سیاسی اسلام دانسته می شود. بل بیشتر صرف قواعد حکومت داری را بیان می نمود که مولف معتقد بود یک سلطان مسلمان باید از آن پیروی کند.نکته قابل توجه که باید خاطر نشان گردد آن است که این متن در زمان پیامبر،جانشینانش و حتی دوران حاکمیت اموی ها وجود نداشته است. بنابراین، با اطمینان می توان نتیجه گیری نمود که تفسیر سیاسی اسلام یک بدعت سیاسی است که اساسی در قرآن و حدیث ندارد.

زایش اندیشه تفسیر سیاسی اسلام

دانستن اینکه چه گونه و چرا در اوایل قرن بیستم تفسیر سیاسی اسلام ظهور نمود یک مساله بسیار حیاتی است. این هنگامی بود که سوسیالیسم در انواع بسیارمختلف آن و کمونیسم برای مردم زیادی به ویژه در کشور های مستعمره غیر غربی ایدیولوژی های قدرت مند و بسیار جذاب بودند. به یک معنا تفسیر سیاسی اسلام را می توان پاسخی به سوسیالیسم و کمونیسم و همچنان تلاشی برای سرمشق گیری یا تقلید از آن ها به منظور قابل قبول تر گردانیدن و جذاب ساختن آن در زمانه ای دانست که روشنفکران تحت تاثیر این ایدیولوژی ها قرار گرفته بودند. از نگاه من این امراز نقطه نظر اسلام کاملا غیر موجه بود.در واقع کاملا مناسب است هرگاه گفته شود که این تفسیر در حقیقت تقلید عملکرد کمونیسم است.

مفهوم سیستم یا نظام کامل

این مارکسیسم بود که برای نخستین بار مفهوم یک سیستم یا نظام کامل را انکشاف داد. در چنین سیستمی فرد بها و یا ارزش اندک و یا هیچ ندارد. وی محصول سیستم پنداشته می شود. برای مارکسیست ها دگرگونی اجتماعی از طریق سیستم صورت می گیرد تا فرد. این کاملا در تضاد با اسلام قراردارد که اصل و یا تمرکز واقعی آن برای اصلاحات فرد می باشد. با وجود این، برخی ایدیولوگ های مسلمان با تقلید یا سرمشق قرار دادن گفتمان مارکسیستی درمورد سیستم ها، تغییرات انقلابی در سیستم ها و تمرکز روی تسخیر قدرت دولتی ، مفهوم « نظام(سیستم) اسلامی» تمامت گرا یا توتالیتر را کشف نمودند که مبتنی بر تفسیر خود شان از اسلام بود و کدام سابقه و حکمی در سنت اسلامی نداشت.

ایدیولوگ های کلیدی که مسوول کشف تفسیر سیاسی اسلام بودند، عبارت اند از سید قطب مصری و سید ابوالعلی مودودی از نیم قاره هند. من می توانم بدون هیچ تردیدی بگویم که این تفسیر سیاسی آن ها بی اساس بود و نمی توان آن را با قرایت صحیح قران و حدیث اثبات نمود.دلایلی که این دو ایدیولوگ ارایه نموده اند، درکل قانع کنند و منسجم نیست و دلالت بر قرایت نا موجه و غیر مجاز قرآن و حدیث در رابطه با این مفهوم می کند که کاملا با این دو منبع اساسی اسلام بیگانه می باشد.

اشتباه بزرگی که طرفداران تفسیر سیاسی اسلام مرتکب شده اند، ادعایی می باشد که این تفسیر شان در واقع چیز کمتر از یک جنبه جدایی ناپذیر اعتقاد اسلامی نمی باشد. چنین ادعایی کاملا سفسطه آمیز است. البته دانستن تاریخ و سیاستی که در عقب این ادعا و جود دارد، مفید است.در آستانه تسلط کنترول امپریالیستی اروپایی ها بر تقریبا همه کشورهای اسلامی، این کاملا طبیعی بود که جنبش های متعددی در بین مسلمانان در واکنش به سلطه استعماری و به منظور کسب مجدد قدرت سیاسی از دست رفته شان ظهور نماید. به طور مثال جنبش پان اسلامیست (اتحاد مسلمانان) سید جمال الدین افغانی می خواست که مسلمانان را بسیج نماید تا یوغ اروپاییان را با شعار «شرق برای شرقی ها!» تکان بدهد. این یک شعار سیاسی بود که مسلمانان را تشویق می نمود تا کشورشان را دوباره از کنترول بیگانه بیرون بکشند. سید جمال الدین افغانی در این ماموریت اش ناکام شد، اما آثار وی توسط جانبداران تفسیر سیاسی اسلام مانند مودودی و قطب دنبال شد که آن ها فراتر رفتند و خواستند چنین شعار های سیاسی را بخش جدایی ناپذیر عقیده اسلامی و به مثابه یک امر اعتقادی وانمود نمایند، به امید آن که شمار بیشتر مسلمانان را به این امر شان جذب نمایند.

درنتیجه، آن چه آن ها می خواستند مفهوم یک «دولت اسلامی» بود ( که گویا) خود اسلام خواستار آن بود، و هرکسی که درمبارزه برای تاسیس چنین دولتی شرکت نکند، در پیشگاه خداوند پاسخگو خواهد بود.با اینهم ، دلایلی که آن ها کوشیده اند از قرآن و حدیت برای این ادعای باطل شان فراهم نمایند ، مشروعیتی ندارد.

منابعی که برای حمایت از تفسیر سیاسی اسلامی مورد استفاده قرار می گیرند

مولانا ابوالعلی مودودی تفسیر سیاسی اش از اسلام را در چندین کتابش که به تحریر در آورده است، تبلیغ می کند. اثر کلیدی وی در این زمینه «چهار مفهوم بنیادی قرآن» است.او در این جا چهار اصطلاح مرکزی اسلام را که عبارت اند از :«رب»، «الله»،«عبادت»، و «دین»، اساسا همچون مفاهیم سیاسی مطرح نموده و این مقولات را از معانی عمیق معنوی آن تخلیه می نماید. او حتی تا حدی جلو رفته است که ادعا می نماید که بیش از سه چهارم آموزش های اسلام از زمان وفات پیامبر بدینسو در طول قرن ها مبهم باقی مانده است. او خودش را یکی از کسانی معرفی می نماید که سرانجام با تفسیر سیاسی اش از اسلام، همه این آموزش های گم شده را کشف کرده است.اما ادعای او کاملا بی اساس است. خدا خودش حفظ قرآن را به عهده گرفته است، بنابراین، چه گونه برای قرن ها می تواند سه چهارم آموزش های اسلام پوشیده و یا پنهان بوده باشد تا اینکه مودودی در صحنه آمده است و آن ها را نجات داده است.

سید قطب نیز مانند مودوی به شیوه غیر موجه و غیر مدلل به دنبال خواندن سیاست در قرآن بود. از همین جاست که چرا تفسیر وی از اسلام ، مانند مودودی کاملا غیر قابل دفاع است. به طور مثال او در تفسیر قرآن هنگامی که از تقابل میان موسی و فرعون بحث می نماید، می نویسد که موسی می خواست کلید های قدرت را از فرعون برباید و «دولت اسلامی» ایجاد کند. این مطلب در قرآن چنین استناد شده است:

قرآن سوره ۲۰ آیه ۶۳

قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِمَا وَيَذْهَبَا بِطَرِيقَتِكُمُ الْمُثْلَى

ترجمه:

«(فرعونیان) گفتند آن ها ( موسی و هارون) می خواهند شما را با سحر خود از سرزمین تان بیرون کنند و آیین والای تان را براندازند«

همه دلایل این مفسران بر مغالطه بنا یافته است . چنان که از این حقیقت نیز مشهود است که وقتی به موسی گفته شد که پیام خدا را به فرعون برسان ، او این کار را کرد و همچنان برخی معجزات نشان داد. بعدا فرعون خطاب به درباریان خود گفت: « این مرد را ببینید. این موسی است. این مرد می خواهد ما را از سرزمین بیرون بکشد و تفوق خود را قایم نماید».

با توجه به این گفته های فرعون ، مفسران سیاسی قران می گویند که موسی می خواست فرعون را از مصر بیرون کند و حکومت خود را در مصر ایجاد کند. اما این مغالطه بزرگی است، زیرا رسالت موسی از سخنان حضرت موسی نشات می گیرد نه از کلمات فرعون. ثانیا اینکه وقتی خداوند فرعون و مردانش را در دریا غرق کرد، موسی به جای ماندن در مصر و بنا به ادعای سید قطب و مودودی تاسیس به اصطلاح «دولت اسلامی»، عازم سینا شد.

مطمینا چنان که قطب و مودودی ادعا کرده اند، هرگاه « دولت اسلامی» جنبه اساسی و مرکزی ترین جنبه تعالیم اسلام می بود، موسی در مصر می ماند و چنان دولتی را ایجاد می نمود، زیرا فرعون دیگر نبود. اما قرآن می گوید که او این کار را نکرد.

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد