طالبان را شناخته بودیم و باز هم شناختیم
یک سالگی حاکمیت طالبان ، از پیش بینی ها تا واقعیت های به وقوع پیوسته شده
طالبان در یکسال گذشته وطن را بر مردم به جهنم مانند تظلم فاشیست های هتلری مبدل ساخته ، ملت در زیر ظلم ، وحشت طراز طالبی چنان خورد و خمیر میگردند که وجود عقب گرد به صد ها سال قبل دوران قرون وسطی و تظلم فرقه کلیسای کاتولیک با سر بریدن های بدون دلیل، وحشت در برابر زنان ، کفری دانستن انتقادیون و تمدن بشری و صدها وحشت انسانی دیگر را زنده سا خته و یک جنگل بدون قانون را در جامعه مسلط ساخته است.
وقتی من اعمال طالبان در یک سال گذشته را که تکرار بدون کم و کاست رژیم طالبان سالهای ۱۹۹۶-۲۰۰۱ است ، به مقایسه میگیرم در میابم که طالبان ظالم ترین قوم نازل شده روز زمین بر ملت مظلوم افغانستان است که بحق دعای « لعنت الله علی القوم الظالمین و یا لعنت الله علی القوم الکافرین» بر این قوم ظالم ، عقب مانده و بی فرهنگ مصداق حقیقت میگردد و تعریف میگردد. این کلمه قوم مختص به کدام گروه اتنیکی کشورنیست و مطلب موضوع هم نیست بلکه :
اگر طالب پشتون و صد های اعضای ستم پیشه امر بالمعروف و نهی از منکر که بیشتر شان پشتون انددر غزنی و اروزگان مردم را زیر تهدید برچه وادار به گذاشتن ریش، پوشیدن کلاه و حضور جبری در نماز جماعت میکنند، زن را عنصر شریر میدانند و همچنان مردم را چنان وحشیانه به قنداق و کیبل میبندد که گويئ این قماش روزی هم با انسان و انسانیت زنده گی نکرده اند. طالب ازبک به مانند مخدوم عالم ُ صلاح الدین ایوبی و دهای دیگر در سر بریدن انسانهای بی دفاع دست بالا داشته اند. طالب هزاره با طالب پشتون در تسلیمی مناطق هزاره نشینیکجا دست بدست همکاری نمودند و اکنون حکم صادر میکنند که زنان بدون چادری بیرون از خانه رفته نمیتوانند. طالب تاجیک بدخشانی ، طالبان پنجشیریُ و تخاری در آزار و اذیت مردم بخصوص جوانان و نو جوانان و تعرض به ناموس مردم بی دفاع دست بالا دارند و حتی نوجوان ۱۷ ساله را صرفن بخاطر شنیدن موزیک به رگبار گلوله میبندد. این طلبان بدخشانی و تخاری اند که درهمدستی با طالبان تاجیکستانی و ازبکستانی در تظلم برزنان و دختران و نکاح جبری دختران زیبا روی ، حرمت ، افتخار ، عزت صد ها خانواده را زیر پا نموده اند. پس طالب بدون شک یک قوم ظالم نازل شده و شریر زمان است که برای عمل زشت ، گويی بحیث یک علامه قیامت نازل شده است . طالب را یگ گروه باید دانست که یک قوم کوچک قوم بزرگ مستمندان، بی دفاع زنان، جوانان و آسیب پذیر ترین مردم جامعه را زیر چکمه های ظلم ، استبداد و وحشت قرار داده و این قوم بزرگ و اکثریت در میان همه اقوام و گروه های اتنیکی قرار دارند و رنج میبرند، کشته میدهند، بزندان انداخته شده شکنجه میشوند و مورد انفجار و ترور قرار میگیرند.
این خامه یک بررسی ار طالبان ، اعمال زجر و شکنجه فزیکی و روانی و جنایات وحشیانه و ضد وجدان انسانی شان که بر مردم در یکسال گذشته روا داشته اند، میباشد، جنایات که مو در قد راست مینماید
هدف از این نوشته افشای و معرفی طالبان و هواداران عقب گرای آنها میباشد که در زیر پوشش عوامفریبانه عدالتخواهی ، وطن، بیرق و دها نامهای دیگر تار های عنکبوتی با طالبان را تنیده اند و در بررسی ها و نتیجه گیری های شان از اعمال و سیاست های ضد انسانی طالبان چشم پوشی نموده به اصطلاح ؛ دهل دو سره مینوازند. به بیان دیگر با محکومیت سرسری طالبان دها «اما ها و ولی ها را» مطرح و با مقایسه نمودن ها و مشابهت ها و تفاوت ها ، پله ترازوی بی فرهنگی، عقب مانده گی فکری و اجتماعی، تبعیض طلبی، تک قومی و تک گروهی ، سیاست خشن و ضد انسانی، زن ستیزانه و دها اعمال ضد بشری و ضد تمدن انسانی ، طالبان را بر میگزینند.
حرف های این گروه های سازشکار و رو پوشان جنایات با دلایل زیر با طالبان آشتی جویانه است:
طالبان هم از این وطن اند!
طالبان شریعت شان را تطبیق کنند مگر بسیار شدید نه
طالبان را نمیتواند خذف نمود
بین طالبان گروپ های متفاوت وجود دارند که تعدادی میانه رو و تعدادی افراطی اند
طالبان از مافیای فساد در دولت گذشته بهتر اند.
برای طالبان باید فرصت داده شود
باید طالبان از جانب جامعه بین المللی بحیث یک واقعیت افغانی پذیرفته شوند.
ودها دلایل سازشکارانه دیگری که روپوشی برای تمایل به پذیرش هرگونه وحشت طالبانی صرفن بر مبنای معامله گری و یا تعلقیت های قومی و زبانی شان میباشد.
از نظر نویسنده یکسال تجربه از آنچه طالبان را شناخته بودیم و اکنون دقیق تر شناختیم، این ضرورت را متبارز میسازد که دیگر باید مواضع خویش را واضیح تر ساخته، از سیاست های زیر لحاف فاصله گیرم. یا با طالبان : یعنی در موضع خط خون آشام ،جنایانت بشری، سیاست تک گروهی ، تک مذهبی و تبعیضی طراز فاشیستی قرار گیریم و یا سیاست ضد طالبی در موضع دفاع از ارزش های انسانی، سیاست مستقل و غیر وابسته به اجانب، احترام به داشته های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی اقوام کشور ، احترام به انسان و موقف انسانی بدون تبعیض و تفاوت شهروندان کشور، احیای تمام حقوق زنان کشور، تعامل مشروع با جامعه بین المللی ، با حفظ ارزش های ملی و حق حاکمیت ملی و انکشاف جامعه افغانی بطرف تمدن و آزادیهای مشروع انسانی و صد های دیگر که بحیث حقوق اپتدائی شهروندان کشور که همه در یک سال گذشته از جانب طالبان کلن زیر پا شده اند.
بدون شک در این دو انتخاب موضوع انتخاب این قوم و یا آن قوم مطرح نیست بلکه یک نتخاب از دو خط و دو ارزش اند.
برای من قابل تعجب نیست که تعداد از امینی های متعصب، عقبگرا ، پر از عقده ونفرتزا در برابر فرهنگ و تمدن مدرن که تا گلو در فرهنگ عقب مانده قبیلوی قرار دارند ، با طالبان آشکار و نا آشکار در همکاری اند، گله ندارم چونکه و قتی من رژیم ضد انسانی، ضد تمدن و تفکر طالبانی را شناخته بودم و میشناسم ، شباهت های بی شماری را با زمان حاکمیت حفیظ الله امین، این فاشیست مکار دروغگو ترین و دیکتاتور خون آشام دارند منجمله:
۱- امین زیر نام اندیشه مارکسیزم - لیننیزم ، انقلاب سرخ خلقی و پرولتری قلقله میکرد و میگفت : برای این کشور یک میلون انسان کافیست. او آنقدر سرخ و خونین حرف میزد و همه جا راسرخ ساخته بود که حتی کمپنی رنگ سازی « انکر پاکستانی» دیگر توان تولید رنگ سرخ را نداشت. بیانیه حفیظ الله امین در سالگرد انقلاب اکتوبر که در سال ۱۳۵۸ در تالار وزارت خارجه در کابل را که هنوز نباید فراموش نمود. دها فرد حاضر در همان جلسه که در هر کلمه امین هورا میکشیدند، بعدن در صفوف طالبان پیوستند و از یک ایدیالوژی خشن چپ به یک ایدیالوژی دیگر خشن مذهبی پیوستند و به عوض بروت های دبل به ریش های تا ناف ،از دریشی های خط دار سیاه و بوت های تلی دبل ، به تنبان و ایزار، لنگی سیاه ، واسکت و چپلک پوشان تبدیل شدند که تعدادی از آنها امروز نیز در صفوف طالبان فعال اند. نباید تعجب نمود که آقای حکیم گوندی ، یکی از همین فاشیست های امینی اکنون تحت نام حکیم نورزی به طالبان بیعت نموده به کابل باز گشت.
جای تعجب هم است که چپی های سابق که دها سال در امورات کاری در رژیم های سابق ، یکروز بدون دریشی و نکتائی به دفتر نمیرفتند و حتی کارگران را بخاطر پوشیدن پیراهن و تنبان تنبیه میکردند، با گذشت چهل سال رشد تمدن جهانی، میگویند که گویا پیراهن و تنبان طالبی لباس های ملی و تاریخی ما اند.!!!؟؟؟
امروز طالبان نیز اندیشه ضد اسلامی و یهیودی گونه را زیر نام شریعت و فتوا های علمای فقهه مطرح میکنند که در واقعیت زاده سیاست های کهنه انگلیسی و ابلیسی استخبارات پاکستان ، در وجود مدرسه های پاکستانی میباشند. سراج حقانی در صحبت اش در ولایت پکتیکا به مانند روی دیگر سکه حفیظ الله امین حرف زد و پیام خشن داد که همه مردم با فرهنگ کفری و غربی آلوده اند، باید مغز های آنها را با همین شریعت شستشو داد. او ادامه داد که حکومت همه شمول بی معنی ، تا زمان که ایده های غربی و کفری در میان مردم از بین نرود.!!
۲- در زمان حفیظ الله امین بحصوص بعد از کشته شدن مرحوم ترکی زندانهای افغانستان از روشنفکران چپ، اهالی غیر نظامی که بیشترین آنها را مردمان مناطق هزاره نشین، روشنفکران شهری ، مردمان ولایات شمال کشور ، شخصیت های صاحب نفوذ قومی از اهالی پشتون نشین ، دستگاه استخبارات کام پر شده بود، انقدر مردمان بدون کدام اسناد و شواهد و یا کدام دلایل الزام روزانه دستگیر ، به زندانه ها انداخته میشدند و بدون پروسه عدلی و قضائی مورد شکنجه غیر انسانی قرار گرفته و اعدام میگردیدند. بیاد دارم که در نظارت خانه کام تا بیشتر از ۲۵ نفر در یک اطاق کوچک بسر میبردند که جای برای خواب وجود نداشت. دستگاه کام امین به مرکز شکنجه گاه و قتل های فراقانونی مبدل شده بود. این دستگاه بدون شک در تاریخ کشور یک دستگاه جهنمی و خوفناک بود .
اکنون دستگاه استخبارات طالبان نیز یک دستگاه خوفناک و مرکز شکنجه و اعدام های فراقانونی، به حکم افراد مبدل شده است . روزانه دها جوان و نو جوان را بخاطر تعلقیت منطقوی بخصوص از اهالی ولایان شمال و مربوط به اقوام پپشتون ، تاجیک، هزاره و ازبک را دستگیر و در زندانها میآندازند. در مورد دستگیری هیچ گونه اسناد، مدارک و دلایل الزام وجود ندارند. فاکت های بیشماری وجود دارند که طالبان به غیر انسانی ترین شیوه شکنجه و اعدامهای بدون کدام پروسه عدلی متوسل گردیده اند. این وضوع هم تآيید شده است که زندانها کاملن بیشتر از حد کنجایش از زندانی ها پر اند . قرار فاکت های غیر قابل انکار در نظارتخانه های ریاست ۹۹و ریاست های دیگر استخبارات طالبان تا سی نفر در هر اطاق بسر میبرند که از لحاظ قوانین زندان ، بو و تعفتن و عدم شرایط صحی کاملن ضد وجدان بشری تلقی میگردد.
جنایات طالبان در یکسال موجودیت شان در هرم قدرت:
-به رگبار بستن بیش از پنجصد غیر نظامی که هیچ گونه روابط و تمایل به جبهه مقاومت و جبهه آزاده گان و گرو های دیگر جنگی ضد طالبان نداشته اند و هیچ توجیه مبنی بر ضدیت شان با طالبان هم وجود نداشته است.
-طالبان صد ها نظامی پیشین ، قضات و سارنوالان حکومت قبلی را یا ترور نموده اند و یا بعد از ددستگیری توسط دستگاه استخبارات به قتل رسانیده شده اند.
-طالبان دها زنان و بانوان جوان را به عنوان عناصر شریر دستگیر و خلاف عزت و غیرت افغانی تحت دشنام های خلاف اخلاق توهین ، شکنجه، تهدید و تا سطح تعرض به عزت شان نموده اند. تعداد از این دختران جوان صرفن بخاطر عزت و بدنامی شان که طالبان با آنها چه کرده اند، ، لبان شان را بسته اند.
- طالبان دریکسال گذشته دها اسیر جنگی را بعد از دستگیری اعدام صحرائی نموده و تعدادی را سر بریده اند.
- طالبان عامل در انفجارات در مراکز تجمع شیعه های کشور در ولایات مختفه افغانستان بوده که همه در همکاری و موجودیت مثلث القاعده- حقانی و داعش سازماندهی و عملی شده اند.
- طالبان بدون حرمت به مصئونیت و حق داشتن مصئونیت خانواده شب هنگام به منازل مردم رعش برده و حتی بکس لباس های زنانه را که محرمیت و عزت خانواده اند، جستجو نموده اند. این همان عملی است که طالبان خود در زمان جستجوی خانه بخانه اهانی توسط آمریکائیان را تعرض به کرامت انسانی، عزت و غیرت و مصئونیت خانواده میدانستند و ولی اکنون خود عین عمل را انجام میدهند.
- طالبان در آزار و اذیت دختران و زنان از دستگاه فساد اشرف غنی دست کم ندارند. طالبان کلتور نکاح های بزور و تحت فشار و تهدید خانواده ها را در بین شان مسلط ساخته اند. دختران زیبا روز ولی با عزت به نکاح جبری درآورده میشوند در حالیکه نکاح اسلامی ایجاب و قبول داوطلبانه و استفاده از یک حق مدنی و اسلامی میباشد که اساس آن رضائیت دو جانبه و حق خوشبختی وایجاد خانواده تشکیل مباشدولی این طالبان اند که خلاف اسلام و سنت محمدی عمل میکنند و شعار شریعت میدهند.
- طالبان در یکسال گذشته تمام حقوق مدنی و اپتدائی مردم را سلب نموده اند و جامعه را برای مردم کشور به گورستان روانی مبدل نموده با اعمال دست میزنند که بحکم نصوص کتاب الهی ما باید دروازه های جنت بروی شان بسته و گرز های آتشین دردهن دروازه دوزخ و برزخ در انتظار این طالبان شریر خواهد بود.
- طالبان با کوچ دادن های اجباری مردمان از محلات زنده گی شان ، خود را در برابر قوانین و کنوانسیون های بین المللی گنهگار ساخته اند. رهبری و دستگاه طالبان در ماه های اخیر در برابر غضب املاک مردمان ازبک و ترکمن تبار توسط مردمان محلات پشتون نشین نه تنها خموشی اختیار نموده بلکه سکوت علامه رضا را پیشه عمل خویش ساخته است.
خصوصیات طالبان که دیگر غیر قابل انکار اند:
نویسنده در یکی از مقالات اخیر خویش تحت عنوان « تراژیدی افغانستان در چنبره مثلث دروغ ،انکار و گریز از واقعیت ها» طالبان را دروغگو، غیر قابل اعتماد تعریف نموده که انها با وعده های دروغین، فریب و اغوا همان سیاست های سالهای ۱۹۹۶ – ۲۰۰۱ را دوباره بر مردم تحمیل و عملی میسازد.
- طالبان با مهارت های آموخته شده و دیکته شده از پروژه استخبارات آمریکائی و آی اس آی پاکستان، دروغ میگویند، انکار و کتمان از ارتکاب جرایم شان مینمایند و فریب و تذویر را پیشه خود ساخته اند. طالبان با مهارت خاص وقت کمائی میکنند و با سیاست های تک قومی و یک گروهی ، زیر نام شریعت ، حتی لبان تعداد از روشنفکران ما را دوخته، قلم های شان را خشکانیده و صدا های شان را خموش ساخته اند، فقط در یک جمله: خشن ترین دیکتاتوری مبتنی بر نفرت قومی زبانی و مذهبی و تعمیل وتحمیل سیاست تبعیضی در برابر مردمان شهری و گروه های دیگر اتنیگی و مذهبی را رویکرد عمل شان ساخته اند.
- طالبان در برابر همه جنایات ارتکاب یافته و مشهود توسط اعضای مسلح خویش خموشی اختیار نموده و یا با کتمان و انکار راه گریز از واقعیت را انتخاب مینمایند. در یک سال گذشته هیچ گاهی واقع نشده که سخنگوی رژیم طالبان حد اقل بر یکی از جنایات شان اعتراف نموده و یا یکی از این جنایت را مورد باز پرسی عدلی قرار داده باشد. آقای مجاهد همیشه در هر واقعه وحشتناک ترور و قتل های فراقانونی گفته است که : هیآت ما این موضوع را مورد بررسی و تحقیق قرار میدهد و نتیجه آن دوباره با ملت شریک ساخته میشود، ولی تا بحال هیچ واقعه و نتایج تحقیق از مجرای رسمی باملت شریک ساخته نشده است.
طالبان این تجربه را به ملت داده است که به هیچ وعده خویش پابند نیستند و هر قول شان میان تهی و دروغ محض است.
بناٌ طالبان:
- غیر قال اعتماد اند
- دروغ و فریب و تذویر پیشه شان بوده و گوئی در چهل سال اخیر جن های وجود شان جاگرفته و از جنریشن به جنریشمن انتقالنموده باشد.
- طالبان عامل تظلم بر ملت اند. تحت تآثیر باور های شریعت منبعث از مدرسه های پاکستانی و نفوذ استخبارات شیطانی و ابلیسی -انگلیسی هر گونه احساس و وجدان وطنپرستی، مردم دوستی و بشر خواهانه در وجود و وجدان های شان کشته شده است.
برای نویسنده مشکل است تا با فکت های واضیح و روشن و تجربه در یک سال گذشته تفاوت بین این و یا آن گروه طالبان قایل شد و نیمه چشم امید بی این و یا آن گروه بست. روشن است که بیشترین جنایات علیه مردم سازمانداده شده از جانب رهبری طالبان ، بخصوص دستگاه استخبارات ، وزارت دفاع و داخله در وجود تیم حقانی طالبان میباشند و دستگاه جهنمی امر بالمعروف و نهی از منکر بر گلوی مردم پا گذاشته تا هر صدا زیر نام و بهانه کفری و فکر غربی خموش ساخته شود . دیکتاتوری خشن ، خشن و غیر انسانی باقی بماند.
نتیجه و ممکنات قابل دقت
پایان یکسال حاکمیت طالبان این نتیجه گیری را مستدل میسازد که طالبان در موقعیت «مگس های بال کشیده» و «مار های دم بریده» خود را قرار داده اند. به دلایل زیر:
-طالبان دیگر برای ملت واحد در موجودیت اقوام با هم برابر و برادر پدیده غیر قابل اعتماد و غیر قابل اطمینان به ادای قول و وعده مبدل گردیده اند.
-طالبان در بین نسل جوان اعم از بانوان و پسران به پیدیده نفرت بار و نفرت زا مبدل گردیده اند
- میلون ها انسان مظلوم و تحت ظلم، ستم و استبداد طالبان ممکن در وقت ادای پنج وقت نماز دعای بد گم شدن طالبان و جزای عدالت خداوندی را از عمق قلوب پر درد شان بر جنایات طالبان استدعا نمایند.
- دربین رده های مختلف طالبان این شایعات قوین یکی به دیگری انتقال میکند که عمر حکومت طالبان کوتاه است. روی همین دلیل فساد گسترده در رده های طالبان شیوع یافته است به شکل که: طالبان با وارخطائی دو زن و سه زن را در عقد نکاح در میاورند، خانه ها در دبی و قطر میخرند. طالبان رده پائین تر شروع به غضب زمین های دولتی و املاک شخصی مردم کرده اند.
- طالبان در کابل و ولایت تاجران و دوکانداران را اختطاف و یا در حوزه ها زندانی میکنند و بعد از جند روز زندانی ساختن آنها را در برابر اخذ دها هزار دالر دوباره رها میکنند.
- طالبان رده بلند میدانند که در چهار راهی بیچاره گی گیر مانده اند. بیجا نیست که اکنون وزیر دفاع طالبان، مولوی یعقوب حرف از ضرورت یک قانون اساسی میزند ، در حالیکه هیچ اعتمادی بر گفته او وجود ندارد. زیرا او پیش از این مصاحبه اش تمامی جنایات ارتکاب یافته توسط زیر دستانش و استخبارات طالبان را قطعن و کلن انکار نمود .
- طالبان جامعه افغانی را در عمق بی باوری و بی اعتمادی برای ایجاد یک دولت مقتتر مبتنی بر اراده مردم و به اشتراک عامه مردم قرار داده اند. ( نه د دنیا شو نه د دین پاتی شو) . و دیگر چنین حکومتی و تبلیغ روی چنین سیستم به اندیشه کهنه و غیر عملی مبدل شده است.
ممکنات در شرایط کنونی که میتوانند قابل تصور باشند که:
-طالبان بر ارزش های قانون محور حقوق مدنی شهروندان رو آورده بدین نتیجه برسند که شریعت خود ساخته و منبعث از ملا های دیوبندی پاکستانی و نفوذ استخبارات آی اس آی، انگلیس و آمریکا دیگر کارا و جوابگوی یک ملت سی و پنج ملیونی در شرایط کنونی و با تجانس اقوام و مذاهب ، کلتور و عنعنات افغانی نیست و نمیتواند باشد. باید به ملت آشتی و تعامل نمودو به خواست زمان و واقعیت های جامعه حرمت گذاشت و بدانها تن داد. این تجربه زمان حفیظ الله امین نیزباید یک فاکت قابل نتیجه گیری باشد. .
-حلقه به اصطلاح روند دوحه در صورت قبول واقعیت های موجود جامعه و خواست های نسل جدید، میتوانند با حلقات جامعه افغانی ، منجمله جامعه مدنی، نهضت عدالت خواه زنان و نماینده گان واقعی اقوام و مذاهب کشور در سدد یک تعامل ملی گردند که در آن هر گونه نفوذ و فشار دستگاه ایالات متحده آمریکا، انگلیس و پاکستان و دیگر جوانب در ایجاد یک میکانیزم ق غیر ابل قبول گردند. باید ایده های تبعیضی و احیای تشکلات بر مبنی قوم و ایدیالوژی به سیاه چالهای تاریخ دور ساخته شوند.
- معضله موجودیت گروپ های های نظامی و چریکی بر ضد طالبان که در بعضی از ولایات افغانستان فعال و در حالت جنگ اند، قابل بحق و تعمق است . تاریخ جنگ های چریکی در کشور های مختلفه مبین این واقعیت است که این جنگ ها را بدون یک تعامل و روند صلح آمیز نمیتوان پایان داد. تاریخ نشان داده است که گروپ های چریکی نه تنها در طولای زمان وسیع تر شده میرود و نیرو های بیشتر را بخود جذب میکنند ، بلکه با جستجوی منابع جدید تمویل و تسلیح ، جنگ را طولانی میسازند. بدون شک در جنگ های چریکی یک گروپ کوچک میتواند با یک لوا و یا یک فرقه جنگ را ادامه دهد. جنگ های چریکی را نباید دست کم گرفت و به مهار کوتاه مدت آن به امید های واهی متوسل شد.
پایان