طالبانیزیم ناقض حقوق و آزادی مردم
پیوست با عنوان بایداضافه نمودکه:
طالبانیزیم در جدل با معارف ، معرفت ، روشنایی و علم
طالبانیزیم مغایرمنافع ملی افغانستان وحامی مصالح پاکستان
طالبانیزیم زن ستیزو عامل اپارتاید جنسیتی درجامعه
طالبانیزیم با تمام معیار های ملی و بین المللی حیات مدنی در جنگ است !
طالبانیزیم چیست ؟
طالبانیزیم قبل از همه فکرطالبانی ، ایدیولوژی ، تیولوژی و قرائت بدوی رهبری طالبان از دین مقدس اسلام است که بشدت افراطی ، متحجرانه ، مطلق گرا ومنبعث ازمدارس دیوبندی طرازپاکستانی است .
برخلاف تصور تعداد ازروشنفکران ، طالبانیزیم فکر مدون ومنسجم است که زعامت طالبان از آدرس امیرالمومنین و امارت اسلامی بخاطر تحقق آن تلاش مینمایند . مانیفست طالبان در کتاب « امارت اسلامی » تالیف اندیشه پردازاساسی شان شیخ عبدالحکیم « قاضی القضات » بیان گردیده است . کارشناسان ملی وبین المللی بشمول سازمان ملل متحد ، پنج تا هفت تن را سکاندار اساسی زعامت طالبانیزیم وانمود مینمایند . این اختاپوت و اژدهای هفت سر، در یکی از مهمترین کانون های جیوپولوتیک جهان و در پیچیده ترین بازیهای استخباراتی بین المللی ، « رسالت » دارند، تا ارزشهای « اکوره ختک » را درافغانستان مستولی وبه سلیقه مولانا های خبیث و انگریزمشرب پاکستان و در مسیراهداف کلان آنکشورسوق نمایند .
طالبان بارسیدن درقدرت ، تاجران دین و دین فروشان را متواری و فرار دادند و اما در عمل دین و آیین مردم را بگروگان گرفته اند و صاف و ساده فکر متحجر و دیوبندی خود را بمثابه « اصل دین » قرار میدهند و دساتیر امیرالمومنین خود را « عین » دین و واجب الرعایه میخوانند .
البته :
نقد طالبانیزیم نباید با انتقاد از دین مقدس اسلام تعبیر گردد و چه بسا که ، دین ستیزی هیچگونه سنخیت با روشنگری ندارد ( البته مباحث ریفورم در دین و نقد آن مربوط دانشمندان بزرگ دین است که درطول تاریخ اسلام و همین اکنون نیز شخصیت های ارجمند به این مسله میپردازند.)
این موارد را به ایجاز متذکر گردیدیم که ، تعداد ازخام اندیشی و یا بر وفق پلان و پروژه درین بیست و هشت سال و بویژه از راه اندازی سریال دوحه و تا اکنون ، با خندیدن به ریش خود از تغیر فکررهبری طالبان سخن سرایی مینمایند ، بیخبر آز آنکه در نفس این سخن نیز عناصر از طالبانیزیم وجود دارد و در واقع همانند آنان میخواهند « فکر » دیگران را مطابق خواست خود « تغیر» دهند . .
همین فکرطالبانیزیم عامل اساسی ناکامی طالبان در تشکیل دولت است ، که نتواسته اند درین بیشتر از شانزده ماه حکومت سرپرست و « دیفکتوی » شانرا که در واقعیت « ملا کراسی » تک صنفی و تک ...شخص محور است ، مشروعیت داخلی و بین المللی کسب نمایند وبه یقین و در سرانجام این افراطیت مذهبی و « طالبانیزیم » طومار سیطره شانرا درهم می پیچد .
قبل از پرداختن به موضوع اصلی ، تذکراین مطلب نیز ضروری است که :
طالبانیزیم مغایرمنافع ملی أفغانستان و ممثل منافع جیوپولوتیک پاکستان است که در« دور جدید بازیهای بزرگ » و بازیهای کلان جیوپولتیک منطقوی و بین المللی مورد استفاده ابزری قدرتهای رقیب قرار دارد وسر نخ آن تا مراکز اصلی قدرت در ایالات متحدهامریکا میرسد .
چرا مغایر منافع ملی :
به این دلیل ساده که این افراطیت طالبانیزیم افغانستان را به انزوای خطرناک بین المللی ، انقراض ، جنگ داخلی ، سوریه شدن میبرد .
موجودیت و تداوم افغانستان در گرو انکشاف و ترقی همجانبه آن است . گروگانگیری بیچاره ترین خلق خدا و بویژه زنان و دختران بخاطر امتیاز گیری و باج خواهی ، تا «کفار » کچکول گدایی شانرا پروحاکمیت شانرابرسمیت بشناسند .
معارف مدرن و با سابقه بیشتر از یک قرن را در سطح مدارس « حقانیه » تنزیل دادن ، بزرگترین خیانت ملی به تاریخ ، فرهنگ ، دین و آیین أفغانستان است .
عدم توجه به مصالح أفغانستان در دور اول حاکمیت طالبان وحمایت از تروریستان بین المللی و در راس اوسامه بن لادن ، بهانه تهاجم نظامی ایالات متحده امریکا و ناتو بر أفغانستان گردید واکنون لجاجت ، افراطیت و بدویت کشور را به عصر حجرسوق داده وبه میدان تحقق اهداف استعماری اجنبی مبدل ساخته است .
چرا حامی مصالح پاکستان :
بخاطریکه افغانستان ضعیف ، فاقد حکومت مشروع ، منزوی و باتلاق به نفع اهداف کلان جیوپولوتیک واستعماری پاکستان در راستای همان پلان عمق ستراتیژیک می باشد .
حذف زنان و دختران از جامعه:
زن ستیزی ناشی ازفکر طالبانیزیم و هدف زعامت طالبان!
برای اینکه استدلال من ، مستند باشد ، توجه خواننده گرامی را به « حسن » ختام منظوم و یا قبح ختم کتاب ( امارت اسلامی )فوق الذکر اندیشه پردازاساسی طالبانیزیم جلب مینمایم که مبین دیدگاه طالبانیزیم در مورد زن است که زن را شایسته کور و یا گورمیداند :
زبیگانگان چشم زن کور باد
چو بیرون شد از خانه در گور باد
توخواننده عزیزحدیث مفصل بخوان ازین مجمل! تصمیم اخیر رهبری طالبان در رابطه به ممنوعیت تعلیم و تحصیل زنان را باید بحیث ستراتیژی اساسی شان در راستای حذف زنان از جامعه واعمال تبعیض جنسیتی ارزیابی نمود . .
هیهات ، افسوس و صد افسوس !
حاکمان کنونی طالب این سلب حقوق دختران کشور را به دین و آیین مردم حواله میدهند .
از افاده حقوق شرعى كه طالبان پيوسته انرا تكرار و از ان پيراهن حضرت عثمان و « سوته حافظ » ساخته و با شعار برقرارى « شريعت اسلامى » طورى برخورد مى نمايند كه ، گويا كدام كشور به زعم خودشان « كفرى » را « فتح » نموده اند و يا شايد از تاريخ حدود چهارده صد سال اسلامى كشور شان بى اطلاع مى باشند .
دین که با ( اقرأ ) آغاز یافته و خداوند به قلم سوگند یاد نموده است و پیغمبرآن فراگیری علم را بر مرد و زن فرض خوانده است ( طلب العلم فریضة علی کل مسلم و مسلمة)
اکنون ببرکت طالبان کرام در ریش و حجاب خلاصه شده است:
دین ترادر پی آرایش اند
درپی آرایش و پیرایش اند
بس که ببستند بر او برگ و ساز
گر تو ببینی نشناسیش باز
(حضرت سنایی )
مصیبت جاری در افغانستان در بعد حقوقی ، از فقدان حاکمیت قانون و حاکمیت عقل ناشی میگردد . طالبانیزیم درذات تفکرخود با این دو حاکمیت سر دشمنی دارند، تا راه را برای تحقق شریعت من درآوردی شان هموار نمایند .
افغانستان در صدبیشتراز سال اخيرقوانین زیاد ، کد های مدنی و جزا داشته است و شش قانون اساسى را تجربه نموده وهیچکدام اسلامى نبوده است و چنانچه در قوانين اساسى قيد گرديده است:
” در افغانستان قانون مناقض اصول دين مقدس اسلام نافذ شده نميتواند "
بدينرو همه قوانين در صد سال اخير در مغايرت با اصول دين و ايين مردم قرار نداشته است .
اما دشمنان تاريخى افغانستان كه از همان شاه امان اله و تاكنون مانع گذارافغانستان بشاهراه ترقى مى باشند ، سوال را بحساب اسلام و قانون مطرح و قانون را مخالف دين وانمود ساخته اند ، چنانچه ملا عبداله معروف به ملاى لنگ ( بقول شاه امان اله ، عدواله ) در مظاهره ولايت پكتيا كه به اشاره انگليس و مصوبه مدرسه ديوبندسازماندهى گرديد ، در يك دست قرانكريم و در دست ديگر قانون اساسى را گرفته و از مردم سوال نمود كه:
كدام يك را قبول داريد ؟
بسيار ضرور است تا تمام مدافعان صادق حقوق و ازاديهاى مردم و منحمله زنان و مدافعان حقوق زن در داخل و خارج كشور ،درین نبرد تاریخی علم و جهل ، استمرار قانون مدنى افغانستان را بحيث خواست مشترك شان مطرح نمايند وضرورت نفاذ عاجل قانون اساسی را چنانچه انجمن حقوقدانان أفغان پیشنهاد نموده است ، با راه اندازی نهضت سراسری مدنی در داخل و خارج کشور مطرح نمایند ، تا بحران بزرگ حقوقی مهاروزمینه اعمال حق حاکمیت ملی که بطور انحصاری بمردم تعلق دارد ، ایجاد گردد .
طالبان نمیخواهند و یا نمیتوانند از سطح یک گروه ارتقأ و به رهبران دولت مبدل گردند ، بیاد داشته باشند که:
در جهان کنونی و در قرن ( ۲۱ ) این دشمنی شان با تعلیم دختران در مغایرت با تمام معیار های حقوق بین
المللی قرار دارد و نقض آشکار احکام اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای شش گانه ناشی و کنوانسیونهای حقوق مدنی و سیاسی ، کنوانسیون حقوق سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی تحصیل حق شهروندان است و افغانستان که از قبل به این میثاقها الحاق نمودهاست ، مکلف برعایت آن می باشد .
ملل متحد در دسامبر ( ۱۹۶۰ م ) کنوانسیون عدم تبعیض در آموزش و پرورش را به تصویب رسانیده است
، تا با تمام اشکال تبعیض در آموزش و پرورش مبارزه واقعی صورت گیرد .
همچو تصامیم درردیف جنایت علیه بشریت ، اپارتاید جنسیتی ( Gender apartheid ) ونسل کشی فرهنگی(Cultural genocide ) وجرایم بین المللی ( nternational crimes ) تعریف و در محکمه بین المللی جزایی ( International Criminal Court (ICC) ) قابل رسیدگی می باشد .
درست در چنین حالت است که حاکمان نقض حقوق مشروع مردم و ناقضان اصول قبول شده جهانی در ردیف « دولت باغی » ردیف بندی گردیده و فاقد مشروعیت ملی و بین المللی پنداشته می شوند . .
در کشوریکه از هزاران سال صحبت از نبرد تاریخی اهورا و نور ، علم و دانش مطرح بوده است و کلام بزرگان فرهنگ با ذهن و روان مردم عجین بوده است و بقول حضرت شیخ عطار:
ﭼﻮﻥ ﺷﻤﻊ اﺯ ﭘﻲ ﻋﻠﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﺪاﺧﺖ
ﻛﻪ ﺑﻲ ﻋﻠﻢ ﻧﺘﻮاﻥ ﺧﺪا ﺭا ﺷﻨﺎﺧﺖ
بدینرو:
دفاع از داعیه برحق انسانی ، اسلامی و ملی دختران افغانستان بخاطر رفتن به مکتب نه تنها رسالت انسانی ما است که مهمترین وجیبه انسانی و شرط انسان بودن و مدنی بودن ما می باشد که بحیث حرکت بزرگ مدنی در سر خط کار ما و بویژه مردان قرار گیرد .
همنوایی محصلان ذکور در ننگرهار و تعداد از ولایات درخور ستایش است و باید وسیع و همگانی گردد .
حرکت مدنی بخاطردفاع از داعیه حقوق و آزادی زنان و دختران ، بشول حق تعلیم و تحصیل باید به یک رستاخیز بزرگ مدنی مبدل گردد
بیاد باید داشت که :
درین کسوف تاریخ ، لحظه یی استثنایی ، وفاق ملی رقم خورده است . اکثریت قاطع احاد ملت وفرزندان شجاع وطن از اقوام و مناطق مختلف و پیروان مذاهب مختلف در دفاع از علم ، معارف و ترقی صدای مشترک شانرا بلند نموده اند . صدای مردم مظلوم ، صدای خدا است و د خلکو زور ، د خدای زوردی !
در جدل تاریخی جاری « سنت و تجدد» ، افتخارنه گفتن ! وناقوس تغیر، توسط زنان و دختران شجاع أفغانستان به صدا در امده است ومحصلان و استادان ذکوربا اقدامات دلیرانه مدنی شان ، میدان مبارزه را همگانی ساختند .
همنوایی با این رستاخیزعظیم ملی وپاسداری از « انقلاب امید » بویژه ، مکلفیت دیاسپورای أفغانستان و افغانان جلای وطن است !
و منحیث حسن ختام و بمثابه سرلوحه مبارزه تاریخ ساز دختران و زنان آینده ساز و جوانان غیور کشور کلام وخشورانه یکی از پدران معنوی و معارف پروران متجدد طرزی فقید را ، درین مبارزه تاریخی علم و جهل تکرار مینماییم :
معـارف گلستانی دان، که ریحانش بود تحصیل
معارف عندلیبی خوان، که الحانش بود تحصیل
اگـــر اهـــل معــارف بگـذرد، باقـی بـود نامش
حیـات جـاودان علمست و برهانش بود تحصیل
میِ بزمِ معـــارف میـدهـــد از جهـــــــل آزادی
خسارات دیده گانرا رفع خسرانش بـود تحصیل
معــارف شد غـذای روح و جـای آن بود مکتب
جهـالت درد بی درمـان و درمانش بود تحصیل
مـعـــــارف جمـــع آگاهـی بــود انـدر زمان مــا
که از شــرِ جهـالـت هـا، نگهبـانش بود تحصیل
بیـا “محمـود” از فیـضِ معـارف تازه کن جانرا
با حرمت
بیست و یکم دسامبر( 2022م )