جنگ اوکراین و تاثیر ان بر نظم جهانی

تخاصم غرب در راس امریکا با روسیه بخصوص پس از جنگ جهانی دوم در محور قدرتمندی و توان نظامی -- اقتصادی اتحاد شوروی وقت می چرخید ، انگاه که جهان در نظم دو قطبی سرمایداری و سوسیالیستی قرار داشت ، به این تخاصم صبغه ایدیو لوژیک جهت تبلیغ برتری سیاسی -- اقتصادی قدرتها داده شده بود .

امریکا و غرب زیر نام‌حفط جهان از خطر به گفته خود شان دیکتاتوری کمونیستی در برابر اتحاد شوروی و اشاعه دموکراسی با ارزشهای امریکایی در پی برتری تسلیحاتی و تامین سلطه بر جهان بود ، اتحاد شوروی زیر نام عدالت اجتماعی در اشاعه سوسیالیسم بخصوص برای جهان سوم که از بند استعمار رسته بود در تقابل با جهان سرمایه و امریکا قرار داشت .

تیوریسن های اتحاد شوروی در ان زمان تضاد اساسی دوران را تضاد میان سوسیالیم و سرمایداری تبلیغ میکردند که حل ان با نابودی یکی از طرفین پیشبینی میشد . انها بر بنیاد ماتریالیسم دیالکتیک ، سوسیالیسم را پنجمین مرحله تکامل تاریخی گفته به این باور بودند که امپریالیسم این " شب یلدای سرمایداری " نابود شدنی است و تضاد اساسی جهان به پایان رسیدنی . اما برعکس اتحاد شوروی پس از هفتاد سال از هم پاشید نه جهان سرمایه .

با حفظ فروپاشی اتحاد شوروی تضاد میان غرب در راس امریکا و فدراتیف روسیه سر بالا کرد . امریکا در سالهای نخستین تجزیه اتحاد شوروی با حسن نیت ظاهری تفقد گونه با روسیه در تعامل بوده با تعهدات و پیمان های فریبنده ان کشور را از عدم تقرب ناتو بسوی سرحداتش اطمینان میداد ، اما ان حسن نیت شیطنت امیز به اهانت و بعدها به اقدامات خصمانه گرائید .

با برهم خوردن تعادل در نقش افرینی جهانی و یک قطبی شدن جهان تصور میرفت جهان به صلح و ارامش گرایش خواهد کرد ، اما این تصور به تحقق نه پیوست .

با گذشت کمتر از سه دهه روسیه مجددآ بیک قدرت نظامی مبدل شده جمهوری خلق چین رو به قدرت جهانی شدن در عرصه اقتصادی به حرکت افتید .

بد معاشی های امریکا در نظم یک قطبی جهان از تجزیه یوگوسلاویا و جنگهای بالکان تا حمله بر افغانستان ، عراق و بر پایی شورشهای خونین زیر نام بهار عرب با تشدید تحرکات نظامی بوسیله ناتو در سرحدات فدراتیف روسیه و درگیری جنگ اوکراین اعتبار ان کشور را در حفظ صلح ، ادعاهای حقوق بشر و دموکراسی نزد جهانیان به شدت پائین اورد زیرا طی زمان یکه تازی امریکا و بر پایی جنگها بنابر تحریک ان کشور بیش از نودهزار انسان کشته شده و ۳۶ ملیون مجبور به ترک دیار و مهاجرت گردیده اند ، ویرانی های ناشی ازین حوادث یکطرف باشد .

این حالت خود سیر و حرکت جدید فکری و سیاسی را باعث شد تا متفکرین و سیاستمداران غرب و شرق اعتراف نمایند که جهان بیک نظم عادلانه و صلح امیز با رعایت و تساوی حاکمیتها ، فارغ از زورگویی در همزیستی نیک میان کشور ها ضرورت دارد ، چیز های که طی سه دهه اخیر از جانب امریکا نقضَ شده حتا در برابر منشور سازمان ملل متحد و نقش ان در حفظ صلح جهانی تخطی و بی باکی صورت گرفته .

شی چین پینگ‌رئیس جمهور چین در یکی از اجلاسهای سازمان همکاری شانگهای گفته بود ؛ هدف اصلی صلح در جامعه بین المللی است که باید به ان دست یابیم و مهمترین راه ان امنیت است .او " امنیت همسایگان و حاکمیت ارضی انها را خیلی مهم" دانسته بود ، اما امریکا خلاف چنین ارزو در پی بر هم زدن‌امنیت همسایگان‌رقبای جهانی اش است که تحریک جنگ در اوکراین یکی از همین‌نمونه ها است ، شاید در مسئله تایوان طی یکی دو سه سال بعدی تحریک دیگری را برای برهم زدن صلح در جنوب اسیا ایجاد کند .

پوتین رئیس جمهور روسیه نظم نوین جهانی را بر مبنای عدالت و رعایت متقابل حاکمیتها خواند.

گذشت سی سال نشان داد که اهداف ایدیولوژیک امریکا در مورد سوسیالیسم ان چیز های نبود که تبلیغ میشد ، منظور تجزیه شوروی بود ، حالا امریکا به همان مسیر استراتژیک تجزیه روسیه در حرکت است که پوتین انرا پلان "شکست استراتژیک روسیه و حذف همیشگی ما " خواند او سپردن ۱۵۰ ملیارد دالر غرب را به اوکراین تحقق همین پلان تعریف کرد . انچه امریکا میخواهد برای جهان و بشریت نهایت خطرناک است زیرا زرادخانه های نظامی و ذروی روسیه برای حفظ مردم و سرزمینش ذخیره شده است نه اینکه با داشتن چنین قدرت تن به " حذف همیشگی " بدهد .

بنابر تحلیل عده ای تحلیلگران شرقی و غربی انتهای جنگ اوکراین معین کننده برخی تغیرات در نظم‌جهانی خواهد شد که عمده ترین انها را ازادی ، همدردی میان دولتها و مردمان جهان ، انسان محوری نظم جهانی و تحقق رویای صلح تشکیل میدهد تا قوانین جهانی ، کنوانسیونها و قرارداد در مورد مناسبات صلحدوستانه کشور ها بدون زور گویی و تظاهر و تهدید به استعمال قوه عملی گردد .

این موازین برای نظم نوین جهانی با انچه امریکا طی هفت دهه بی شرمانه دروغ میگفت در تقابل می اید ، امریکا با تمام قوت پولی ، نظامی ، استخباراتی و نفوذ سیاسی با ان مقابله خواهد کرد مگر اینکه امریکا از متحدینش در پیشبرد اهداف استراتژیک منزوی ساخته شده اروپا پیشگام چنین حالت گردد .

خطوط سرخی که برجستگی ان باعث عصبانیت امریکا میگردد همگرایی اروپا و روسیه بوده حسن همکاری اقتصادی ، بلند رفتن‌سطح ارتباطات تجارتی ، سیاسی و زندگی صلح امیز میان اروپا و روسیه بر بلند شدن رگ عصبانیت ان‌می افزاید .

پیشرفت سریع اقتصادی چین و نقش ان‌در اقتصاد جهانی نیز از جمله خطوط سرخ نزد امریکاست زیرا امریکا خودرا مرکز نظم اقتصاد جهانی دانسته پیوسته برای پیشرفت چین توطئه چینی میکند .

بیرون شدن ابزاری حقوق بشر ، دموکراسی و صلح از چنگ امریکا باعث از دست دادن مواضع استراتژیکی ان کشور شده در کنار نقش اقتصادی بحیث یک تسلسل زنجیری جدید در جهان‌بر مواضع امریکا و متحدین ان اثر منفی بجا میگذارد .

دستیابی به این اصول مستلزم‌ تبارز قدرت جهانی جدیدی است که بتواند حافظ توازن قوا گردد ، حدف هیچ قدرتی از صحنه جهانی مقدور نیست .

اگر شبح چنین موازین جدید بر فضای اروپا ، جهان اسلام بخصوص شرق میانه و جنوب اسیا تا تایوان به گردش اید امریکا در برابر ان بی تفاوت بوده نمیتواند .

جهان با جنگ اوکراین که عصاره سیاست امریکا در بر افروزی جنگ در همجواری روسیه متمرکز شده است در التهاب غم انگیز چگونگی وضعیت بعدی بسر میبرد ، این حالت برای اوکراین و مردم ان غِم اگیزتر است ‌

همانطوریکه افغانستان قربانی جنگ سرد شد اوکراین در حال قربانی شدن است اما با تفاوت تغِیر در ارایش نظم نوین جهانی با پایان امدن نقش امریکا درین نظم .

تحلیلگران میگویند بایدن غلطی بزرگی را در ین معامله پولی ، سلاح و حمایت از اوکراین در بدل خون و ویرانی ان کشور ِغرض تضعیف یا نابودی رقیب جهانی اش مرتکب شده است .

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد