معرفی یک شهکارتاریخی ازقلم اکرم عثمان

«تاریخ افغانستان درصدسال اخیر» آخرین اثرتاریخی وسیاسی نویسنده وادیب ومحقق وتحلیلگر توانای مسایل سیاسی کشور اکرم عثمان است که دربهار۲۰۲۲، از طرف کلوپ قلم فردا درکشور سویدن در (۳۵۰صفحه) با قطع و صحافت زیبا از چاپ برآمده است.

یک نسخه از این کتاب پرمحتوا را میوندعثمان، فرزندبرومند آن نویسنده بزرگوار برایم تحفه گویا فرستاد که با ابراز تشکر از ایشان، آنرا به مطالعه گرفتم واز هرسطر وهرجمله وهرپراگراف ان فیض و لذت بردم واحساس خوشی از مطالعه آن بمن دست داد.

میتوانم اظهار کنم که این کتاب به لحاظ تحلیل وتجزیه مسایل نهضت های روشنفکری وبخصوص نهضت مشروطه خواهی وسایر سازمانهای سیاسی به اصطلاح مترقی وغیر مترقی از عهد امیرحبیب الله سراج الملت والدین تا سقوط دولت جمهوری داودخان درکشور، برتطور وسیر تفکر و اندیشه های آزادی خواهی وعدالت محور درافغانستان با دقت وسواس عالمانه بحث رانده وسیرتکامل اندیشه های سیاسی و ضد استبدادی وضد استعماری را در وجود تشکل های سیاسی مختلف اعم از مشروطه خواهی وکمونستی واسلامی درعهد پادشاهی محمد ظاهرشاه بطوردقیقی بدست میدهد.

کتاب پس از پیشگفتار، در 74 بخش کوتاه ارائه شده است و این امرنشان میدهد که نویسنده هربخش را بصورت مقاله نوشته و در رسانه های جمعی بدست نشر سپرده است. اما چنانکه از پیشگفتار مدیر کلوپ فرهنگی قلم (رحیم غفوری) برمی اید، این مقالات از سال 1999زیر نام «تاریخ معاصر افغانستان درصد سال اخیر» آغاز شده وتا سال فوت نویسنده (2016) ادامه داشته است.

بیشترین مقالات در نشریۀ «فردا» وتعدادی دیگر در رسانه «امید» چاپ امریکا،«آفتاب» نشریۀ ایرانهای مقیم دانمارک، «صریر» نشریه افغانی چاپ هالند،«زندگی» نشریۀ افغانی مقیم هالند،«دانش نامۀ آریانا» رسانۀ انترنتی افغانی درهامبورگ آلمان، وغیره رسانه های جمعی درخارج ازافغانستان به نشررسیده اند وکلوپ قلم ، به منظورادای دین در برابر خدمات قلمی اکرم عثمان آنها را جمع آوری نموده وتوسط میوندعثمان فرزند آن دانشی مرد ، دوباره تایپ وترتیب وبرای ویرایش وبازنگری وچاپ به مسئول کلوپ قلم سپرده است.

بخش اول کتاب،« خاستگاه وارمان مشروطه خواهان » عنوان شده است وبخش دوم،به عنوان «نهضت مشروطه خواهی، مطلع دوران جدید درتاریخ افغانستان» برسیرتطوراندیشه سیاسی ومفهوم ترقی وتجدد روشنی انداخته است.

ازبخش سوم تا بخش هشتم ،وقف نقش سیدجمالدین افغانی در بیداری مسلمانان برای مبارزه با استعمار خارجی و استبداد داخلی شده است.از بخش نهم تا بخش چهاردهم ازنقش محمودطرزی شاگرد سیدجمال الدین افغانی در احیا جنبش مشروطیت دوم سخن گفته شده است واز بخش پانزدهم تا بخش بیست وپنجم وقف کارکردها حکومت مشروطیت دوم درافغانستان شده است . بخش 26 به حبیب الله کلکانی وازبخش 27 تا 38 به کارنامه های نادرشاه وقف شده است. از بخش 39 تا44 در بارۀ عصر ظاهرشاه و ازبخش 44 تا 49در مورد فعالیت های سیاسی احزاب و سازمانهای غیردولتی چون: حزب وطن برهبری غبار،حزب خلق برهبری محمودی، حزب سری یا حزب ارشاد به سرکردگی اسماعیل بلخی وخواجه محمدنعیم ونهضت افغانستان آزاد برهبری عبدالحی حبیبی،وقف گردیده است. بخشهای50 و51 به نقش عبدالمجیدخان زابلی طراح سیاست های اقتصادی کشوروقف شده وبخش های 53 و54 به مساله پشتونستان وخط دیورند اختصاص یافته است. بخش 55 تا 58 به صدارت داودخان و برنامه های سیاسی وانکشافی او تعلق گرفته وبخش های 59 -60 به قانون اساسی 1343 /1964 پرداخته وبخش 61 عنوان «برزخ بین مشروطیت ومرکزیت» توجه را بخود جلب میکند.

دربخش62 علل تغییر رژیم شاهی به جمهوری ودربخش 64 دشواری های داخلی وخارجی نظام جمهوری مورد بررسی قرارگرفته است. بخش 65 دربارۀ ماهیت دوکودتا (کودتای 26 سرطان وکودتای 7 ثور)بحث میکند. بخش66 از پیش زمینه های اصلاحات داودخان صحبت میکند ودربخش 67 از حزب انقلاب ملی برهبری داوخان بحث میراند.دربخش های 68 و69از بالا گرفتن بحران درنظام جمهوری ودرمنطقه وافغانستان صحبت شده است.بخش 70 از آخرین سال نظام جمهوری ودربخش 71 ازپایان کار محمدداودخان بنیادگذار نظام جمهوری درافغانستان صحبت شده است.دربخش 72 از دو طرز برخورد درمقابله با داودخان سخن رفته ودر بخش 73 زمینه ها وعلل دوری افغانستان ار اتحادشوروی مورد تحلیل قرارگرفته و دربخش 74 که بخش پایانی کتاب شمرده میشود، دربارۀ علل فروپاشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان سخن رانده شده است.

با مطالعه این کتاب انسان میتواند به توانایی قلم واندیشه و ژرفای فهم وخرد سیاسی نویسنده از تاریخ مبارزات سیاسی روشنفکران افغانستان ونتایج این مبارزات پی ببرد.

دراینجا من قسمتی از پیشگفتار وبخش اول کتاب را بحیث نمونه کلام وقلم وتحلیل این نویسنده دانشمند وپیشتازکشور بخواننده پیشکش میکنم تا خود ببیند وخودبیاندیشد وقضاوت کند.

اکرم عثمان در پیش گفتارکوتاه خود میگوید :«متاسفانه درسی ،چهل سال اخیرکسانی تحت تاثیر«نظریۀ خطی تاریخ»وهم کاسه کردن اوضاع واحوال تمام کشورها درظرف واحدی، درحق واقعیت های تاریخی مرتکب اشتباهات جبران ناپذیر شدند.آنها هم خود به بیراهه رفتند وهم کثیری از روشنفکران وهواخواهشان را به بیراهه بردند.آثار چاپ شده از سوی آنان بیش از توجه به عوامل درونی که اصل ومبنای دگرگونی های اجتماعی است، اسباب وعلل خارجی را مبنا قراردادند ودر آئینه دیگران صورت خود و وطن شان را تماشا کردند، از جمله نهضت مشروطه خواهی درافغانستان را عمدتاً متاثر از انقلابات ورویداد هایی تلقی کردند که خبر از بی خبری ،خود کوچک بینی، از خودبیگانگی واستحاله در وجود دیگران می داد.

پس بی آنکه اهمیت جنبی عوامل بیرونی را نادیده بگیریم،لازم است بخود برگردیم ودر انبوهۀ این همه کتاب، رساله ونظریه های تحول اجتماعی سرفصل تاریخ معاصر ما را که باب ورود مقدماتی به دوران جدید است،معین کنیم.این قلم دراین زمینه، باکسانی هم نظراست که نهضت مشروطه خواهی درافغانستان را اساس جنبش های مترقی دروطن ما میدانند وآنرا به عنوان قرائتی نوین از تحول اندیشه وتاریخ به رسمیت می شناسند.»(ص۱۳)

مولف دربخش اول کتاب،دربارۀ خاستگاه وآرمان مشروطه خواهان میگوید:«قبل از بیان هرمطلبی این پرسش در ذهن متبادرمیشود که خاستگاه مشروطه خواهان ما در برگیرنده چه آرمان هایی بود؟ در پی مقید ومشروط کردن چه چیزی بودند؟ آیا آنچه را که طلب می کردند موانع اعتقادی ونظری بودیا مانع مرئی ومادی؟ بیگمان پاسخ پرسش اول درمتن پرسش نهفته است.با این توضیح که قدرتی قاهر،نامحدود، لجام گسیخته، تاریخیت یافته،فعال مایشا وناملتزم به هیچ شرطی، پیشگامان آن جنبش راچالش میخواند که دروجود سلطنتی مطلقه تبلور یافته بود.

از بدو تاسیس حاکمیت سیاسی درکشورما،یا درست بگویم درمنطقۀ ما، نظام حاکم،حول این قاعده می گشت:

1-تامین امنیت به شرط استقرارحکومت استبدادی.

2-برهم خودرن امنیت ونظم ونسق امور به شرط برانداختن آن حکومت استبدادی.

3- تامین مجدد امنیت به شرط احیای آن حکومت استبدادی.

دورباطل تاریخ ما را همین حرف وحدیث مختصرتشکیل میدهد که هم درجغرافیا، هم در روابط معاشی وهم دراعتقادات ماورای طبیعی ما ریشه داشت و برغم نارضایتی ها و شورش های بی شمار،تودۀ مردم درونش را نشگافته بود ونمی دانست که چگونه افسونش را بزداید. چنان وضعی تا نطفه بستن افکارمشروطه خواهی دروطن ما دوام آورد و بی تردید نخستین کسانی که آگاهانه آن فرمول را زیرسوال بردند طلایه داران جنبش مشروطه بودند. از همین سبب تاریخ ما را به دو دوره میتوان تقسیم کرد:

* دورۀ پیش از مشروطه خواهی

* دورۀ بعد از مشروطه خواهی

پیش ازهمه لازم می افتد که شمه ای دربارۀ تاریخ وجغرافیای تاریخی واوضاع واحوال مردمی که در آن بسرمی برند،توضیح دهم وبه قدر توان دربارۀ محتویات ظرفی سخن برانم که مهمترین مظروفش جوانه زدن اندیشۀ دوران جدید بود. مردم ساکن درافغانستان کنونی از چندهزار سال بدینسو در واحدهای مختلف جغرافیایی باهندیها،ایرانیها،وباشندگان ماوراء النهر همزیستی داشته وسرزمینی که این ملل واقوام در آن بود وباش داشته اند، همواره تحت تاثیرحرکات تاریخی،دستخوش تحول بوده وقدرت سیاسی به اقتضای غلبۀ اقوام بریک دیگراز دستی بدستی، از عشیره ای به عشیره ای واز قومی به قومی رسیده است.ازهمین سبب نه یگانه بلکه مهمترین عامل تاسیس، وتشکیل حکومتهای سیاسی درحوزۀ جغرافیایی ما عنصر تهاجم وغلبه نظامی بریکدیگر بوده است.

از سوی دیگر هیچگاه مجالی ارادی ودموکراتیک فراهم نشده تا عناصر همخون وهم تبار واحدهای دلخواه جغرافیایی شان را تشکیل دهند وکشاکش های مذهبی، زبانی وفرهنگی گریبان گیرشان نباشد.ازهمین جا ملل مغلوب یا اقوام شکست خورده با عنف وزور یوغ سلطه اقوام غالب را بدوش کشیده وبا آنها ترکیب شده اند.

درسدۀ نزدهم وقتی پای ابرقدرت های انگلیس وروسیه درمنطقه ما باز شد عوامل نیرومند دیگری به تبع منافع آنها دخیل قضایا شدند وحدود وثغور ممالکی را که از قبل بی قواره ونامنطبق باموازین حقوق بین المللی بودند تغییردادند وبعد از چانه زدنهای وتعیین حوزه های نفوذ، دولت های پوشالی! یا میناتوری! برپا کردند که فقط ظواهر، شکل وشمایل یک حاکمیت خود مختار را به نمایش می گذاشتند. بنابرآن غالب دولت های گرد ونواح ما وحکومت های حاکم برافغانستان از اجزای مورد منازعه یکدیگر تشکیل شده اند وهریک همنیکه سایۀ سرقدرت مند داخلی وخارجی را دور دیده اند، با آرائه قباله های کهنه ونو به جان هم افتاده اند وبحران های مرزی ومیان قومی را دامن زده اند.

پس بحران های سیاسی، اختلافات مرزی، جنگ های منطقه ای، نقاضت های قومی،زبانی ومذهبی درذات وبافت تاریخ تشکل این دولت ها نهفته است وهمیشه ضعیف ترین ها معروض با خطر تجزیه وحتی انهدام بوده اند. بنابرآن مطالعه وضعیت سیاسی موجود افغانستان وقتی میسراست که ما درارتباط با محیط تاریخی، جغرافیائی وژئوپلیتیک منطقه ما در پی شناخت، تاب ها، بازتابهای حوادث ناشی از کشورگشائی ها، دخالت ها، ترسالی ها،خشک سالیها، قحطیها، کوچیدنها،وآوارگی های بزرگی برآئیم که اسباب تشکیل مرزهای موجودما را فراهم کرده اند.(بخش اول،ص ۱۵-۱۶)

پایان قسمت اول

۲۹/ ۳/ ۲۰۲۳

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد