منشآٔ قومی و نژادی تاجیکها
دکتور احمد جاوید رییس اسبق پوهنتون کابل و یکی از بزرگترین استادان زبان فارسی/دری که خود از قوم تاجیک بود نوشته است که: "در صفحات تاریخ و ادب ما ملیت تاجیک در مناطق و دورههای مختلف به نامهای زیر یاد شده اند، که هرکدام به جای خود دارای توضیح و تفسیر است: تاژیک، تازیک، تژیک، تات، ابناءالاحرار، بنی احرار، احرار و ابنای آزاده، آزاد زادهگان، آزاد نژاد، دهقان، دهگان، غلچه، دهوار، فارسیوان، سرت یا سارت و غیره ". (جاويد، عبدالاحمد، اکاديمسين دکتور، اوستا، کابل 1383).
در افغانستان تاجیکها عمدتاً به گروههای آتی منقسم میشوند: تاجیکهای شهر نشین (کابل، غزنی، بلخ و هرات)، تاجیکهای کوهستان (پروان، نجراب، پنجشیر و غوربند)، تاجیکهای بره کی (بره کی برک، لوگر و بتخاک در همسایگی با غلزاییها)، تاجیکهای فورمولی (در اورگون در میان قوم خروتئ)، تاجیکهای سرده (جنوب-شرق غزنی) زندهگی میکنند.
اکثریت قاطع تاجیکها مسلمانان سنی مذهب اند اما یک اقلیت در پامیر دارای مذهب اسماعیلی نیز هستند.
مبنای قومیت تاجیک را در عصر حاضر محلی بودن و زبان تشکیل میدهد: کسیکه نسب خودرا تاجیک بداند، در اصل باشنده بومی مناطق آسیای مرکزی و افغانستان باشد و (یا از اعقاب آنها باشد) و زبان مادری اجداد او از چندین نسل متمادی فارسی دری باشد تاجیک نامیده میشود صرف نظر از مذهب و محل زندگی.
از نظر نژادی (مطالعات ژنیتیکی یا دی ان ای) به نتایج دو مطالعهٔ مهم که در سالهای اخیر انجام یافته باید اشاره کرد. مطالعه اول که به همکاری چندین پوهنتون دنیا و منجمله استاد مازیار ایرانی از پوهنتون پورتسموث انجام یافته نشان میدهد که تاجیکان افغانستان از نظر نژادی مشابهت های زیادی با پشتونهای افغانستان و مردم آسیای مرکزی داشته و ارتباط خونی با ایرانیها ندارند (مجله پلوس وان سال 2012). مطالعه مهم دومی بالای تاجیکهای آسیای مرکزی که نتایِج آن سال گذشته در مجله ساینتفیک ریپورت (2022) نشر گردید موجودیت نژادی تاجیکها را در آسیای مرکزی به عصر تمدن مس (برونز) یا تمدن حوزه دریاهای آمو و مرغاب (BMAC) که از 2400 تا 2000 قبل از میلاد ادامه داشت میرسانند و نتیجه می گیرند که تاجیکها قبل از نفوذ ترکتبارها در این مناطق می زیسته اند و ارتباطات خونشریکی تاجیکها با ترکتباران و مغولها به زمانه های بعد از نفوذ ترکتباران به جنوب آسیای مرکزی مربوط است. همچنان گسترش فرهنگ اعراب مسلمان بر آسیای مرکزی بالای ترکیب نژادی تاجیکها تاثیری نداشته است (Guarino-Vignon, P., Marchi, N., Bendezu-Sarmiento, J. et al. Genetic continuity of Indo-Iranian speakers since the Iron Age in southern Central Asia. Sci Rep 12, 733 (2022).
https://doi.org/10.1038/s41598-021-04144-4).
بنابر آن از نظر خونی تاجیکها با اعراب و ایرانیها وجوه مشترک قابل ملاحظه ندارند.
با در نظر داشت نتیجه فوق نکته دیگری که زبان شناسان همواره بر آن تأکید میکنند این است که زبان یک پدیده اجتماعی است و از مردمی به مردمی دیگر، صرفنظر از تفاوتهای نژادی تحویل میشود. در حقیقت پیدایش زبان دری که بیش از هزار سال پیش در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان موجود بود در عهد طاهریان رسم الخط عربی را پذیرفته، موجب رخنه تا اعماق فلات ایران حالیه در این طی هزار سال گذشته گردیده است.
بعد ورود اسلام، پهلوی زبان دینی و ملی مردم ایران، رانده و منزوی وساقط شد و چون اعراب مسلمان برای بیان و تبلیغ و ترویج مذهب خود اسلام سنی، ترجمه و تفسیر قرآن، در سرزمین جدید و در بین مردم بومی، نیاز به محمل و بستر و لسان جدید داشتند، از جایی در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان فعلی (بلخ - مزارشریف ) در کالبدی خراسانی، روح عربی اسلامی، دمیده شد و نطفه زبان (فارسی امروزی در ایران) بسته شد. فارسی؛ زبان دین جدید در منطقه شد، نه تنها زبان پهلوی را که زبان موبدان آتشکده بود و بار دینی داشت، مغلوب کرد بلکه، به عمق فلات ایران امروزی رخنه کرد و زبان منبر و مسجد و تخت و دربار و در نهایت کوچه و بازار اندرونی مردم غیر تاجیک و پهلوی زبان اصفهان و شیراز و ری شد. همینگونه مردم ترک زبان مادری را کنار گذاشته به زبان فارسی دری که مقبول منبر و مسجد و تخت و دربار بود تکلم کردند آنچنانکه حافظ و سعدی و قطران تبریزی نیز نه به زبان مادری خود، بلکه ناچار به فارسی دری شعر می سرودند. بر همین اساس دانشمند زبان شناس ایرانی پرویز ناتل خانلری در کتاب زبانشناسی و زبان فارسی ،تایید میکند که: "زبان فارسی تنها زبانی در این کشو راست که با ایل (تیره) و یا قوم مشخصی وارد کشور کنونی ایران نشده و مهاجر ادبی و دیوانی از بلخ و افغانستان و آسیای شرقی (تاجیکستان) و آسیای مرکزی (سمرقند و بخارا) به کشور کنونی ما ایران است..." (زبانشناسی و زبان فارسی، دکتر ناتل خانلری ص ا۴۶)