افراطیت تنها در کلمه تروریزم خلاصه نمیگردد افراطیت در گفتار نیز مشکل افرین است .در مجموع افراطیت به معنی انچه که خلاف (عینیت،حقیقت و واقعیت) باشد، بهتر است اصل مطلب را بمیان کشم.
شکی نیست که در کشور ما تشدد یا خشونت علیه زن و طفل که خلاف تمامی موازین بشری و روشهای اسمانی است، به پیمانه وسیع وجود دارد یقین است که ازین بربریت و وحشت تمام منورین، سیاسیون، علما و قشر تحصیل یافته کشور رنج میکشند و ازین مطلب که حقوق زن باید اعاده گردد هیچ انکار شده نمیتواند اما ..اما این همه نارساییها باعث افراط در گفتار نباید شد، بلکه ریشه ای انرا باید جستجو کرد، ریشه ان نخست در وجود زورمندان(تفنگ به دستان غیر مسول) در قدم دوم لاقانونیت یا معافیت از قانون و در نهایت در مناسبات تولیدی و رشد اقتصادی جامعه نهفته است و اینهم یک واقعیت است که تکامل مناسبات تولیدی و رشد اقتصادی است زمینه را برای رشد تفکر عالی مساعد مینماید و رشد تفکر معیارهای عالی اخلاقی را در خود میپروراند انگا خشونت علیه زن و طفل ندرت و افسانه خواهد شد و اگر سعی شود که تنها پولیس و محاکم این پدیده شوم را از بین برد اشتباه خواهد بود.بربریت هنگام خشنتر می نماید که تفنگ بدستان با یونیفورم در پغمان به قطاع الطریقی، تجاوز جنسی گروهی و سرقت مبادرت ورزیدند و نمونه روشنی از کار کردهای زورمندان را به نمایش گذاشت.
حکومتها نمیتوانند مردم را به اینکه زنان را وزارت ، پارلمان و قضا و سفارت خواهند داد،به بی راهه بکشند ما در سیزده سال تمام شاهد هستیم که چند شاهدخت انگشت شماریکه در محور حکومت،فعالان زن و پارلمان میچرخند از امتیازات دالری و سفرهای لجام گسیخته به اروپا و امریکا مستفید میگردند انان به هیچ وجهه از زنان افغانستان نماینده گی کرده نمیتوانند. اینها نماینده گی از ان عده زنانیکه در تمام دهه گذشته اشک شان خشک نشد گاهی صدای مرگ شوهر گاه از پسر و گاهی هم از پدر میشنوند و در زیر غبار و دود باروت در کنړ، هلمند، بدخشان، کاپیسا، ارزگان، وردگ، غزنی، زابل، سرپل ، و غیره به سر میبرند،نمایندگی کرده نمیتوانند، اکثریت میلیونی زنان که در اطراف و اکناف کشور بسر میبرند ازهمه چیز محروم اند گاه مورد تاخت وتاز قوای خارجی گاه تاخت و تاز طالبانی و گاهی هم از قوای افغانی قرار میگیرند . هیچ حکومتی ادعای انرا کرده نمیتواند که اینست ازین شاهدخت ها را وزارتهای زیادی میبخشم و یا ان چیز و این چیز را برایش اعطا مینماییم پس ایا حقوق زن در همین خلاصه شد؟.
از جانبی هم گاهی برای امتیاز طلبی دموکرات مابانه صدا بلند میشود که حقوق زن و مرد مساوی است و یا برای خشنودی بیگانگان چنین صدا بر می اورد ، بد بختانه ما در کشور خود دیده ایم که هنگام ورود روسها بعضیها می کوشیدند خود را کمونست بهتر جلوه دهد تا در نزد روسها مقام ارجمندی کسب نمایند و اکنون نیز دیده میشود که بعضیها برای خشنودی دیگران که امروز در افغانستان دست بلندی دارد به افراطیت راست متوصل میگردند . در هر دو حالت ساختارهای اجتماعی جامعه در نظر گرفته نشده و به عینیت اعتنا نشده است، فرهنگ و عنعنات چیزی است که اساس قوانین جوامع را تشکیل میدهد، در نظر گرفته نمیشود، تکامل اقتصادی که اساس ساختار فکری جامعه میگردد، در نظر گرفته نمیشود و حتی موقف اجتماعی از نگاه ساختار طبقاتی ،در نظر گرفته نه میشود و بلاخره حقیقت،عینیت و واقیعیت ماحولیکه در ان زندگی میکنیم ،در نظر گرفته نمیشود بلکه چشم پُت میکند و صدا بر می اورد که حقوق زن و مرد یکی است! اگر در امریکا حقوق زن و مرد را مساوی فرض کنیم پس ایا با تمام تفاوت اقتصادی ، ساختار اجتماعی و سطح فکری دو جامعه متفاوت باز هم در کشور خود ادعای تساوی حقوق زن ومرد را بنماییم ؟
تظاهر به غرب نمایی انقدر افراطی است که حتی به قانون اساسی راه یافته است ماده () قانون اساسی حکم میکند که از جمله سناتوران انتصابی پنجاه فیصد ان باید زن باشند. ایا با نقض حقوق یک فرد حقوق فرد دیگری تامین میگردد؟ اگر این چوکیهای ثنا را که به زنان اختصاص داده شده به رای دهی بگذارید به یقین که چهار تن ان هم به پارلمان راه نخواهد یافت پس ایا درینجا حقوق مستحقین نقض نه شد؟ به همین ترتیب ماده () قانون اساسی نیز بنام تبعیض مثبت زنان را بالای جامعه تحمیل نموده است. !
بیایید به حقیقت،عینیت و واقعیت رجوع کنیم. کدام فیلسوف بزرگ جهان از سقراط،افلاطون و ارسطو گرفته تا شوپنهاور،
فدریک نیچه،داروین ،مارکس ، انگلز و غیره زن بوده است؟ کدام مخترع و کاشف بزرگ جهان از انیشتاین ،گالیله تا ادیسن و غیره زن بوده است؟ کدام یک از پیغمبران زن بوده است؟ کدام یک از پهلوانان، سپورت مینان و به همین ترتیب در تمام امور زنده گی. همینکه تفاوت جنس بمیان امد تفاوت حقوق بخودی خود بار می اید انکار از ان بمعنی گریز او واقعیت است که به معنی فریب دادن به ضمیر خود یا تسکین خاطر میباشد همینکه موضوع فرق مطرح شد فورا موضوع تفاوت حقوق مطرح میگردد.
اولا به صحت وسقم گفتارهای انانی می پردازیم که خود ها را در سطح جهان علمبرداران شعار تساوی حقوق مرد وزن میدانند و گاهی هم مصارف بزرگی را درین راستا متقبل میگردند.
اگر حقوق زن و مرد را مساوی میدانند پس چرا در جهان غربی نصف کشورها دارای رهبر زن و نصف ان مرد نیست؟ حتی در امریکا مردم، که زنان جز ان است به رهبر مرد رای میدهند یعنی زنان هم به مرد رای اعتماد میدهد در تاریخ امریکا زن رهبر نبوده است ازین هم میگذریم چرا در کشورهای غربی مردم که زن جز انست نصف پارلمانهای خویش را از زنان تشکیل نمیدهند؟ در ان جوامع موانعی در برابر انتخاب زن وجود ندارد چرا باز هم مردم هر کشور اکثریت مطلق پارلمانهای کشورهای خود را از مردان تشکیل میدهند ( نزد من محاسبه دقیق پارلمانهای کشورهای غربی موجود نیست اما متیقین هستم که تعداد زنان در پارلمان افغانستان از بسیاری کشورهای غربی بیشتر است) . بدبختانه حقوق زنان در کشورهای نیز پامال شده که داد از دموکراسی و تساوی حقوق زن میزنند قرار احصاییه های معتبر، بیشترین زنان در محابس کشورهای غربی محبوس اند و مورد بیشترین تجاوزات جنسی قرار میگیرند ایا تساوی حقوق به این معنی؟ نمیخواهم به جزیات بروم ورنه بسیا خشن است.
افراطیت در گفتار نمیتواند طبیعت را تغیر دهند. بیایید کمی هم از نگاه دین و عقیده موضوع را به بررسی بگیریم .
مبدا بشر ادم علیه سلام است بنا انرا (کُل) گفته میتوانیم ازینکه زن مکمل مرد است لذا بی بی حوا پا به زمین گذاشت یعنی (جز) مکمل ان تکمیل شد تا قبل از او تنها کلمه انسان مطرح بود جنس دومی وجود نداشت اما با مطرح شدن حوا کلمات مرد و زن بر علاوه انسان بودن بروز کرد اینکه جنس اول و دوم نامیده میشود یا نه بحث جداگانه است. انسان هردو بودند اما تفاوتهای جسمی و معنوی داشتند تفاوت معنوی به این معنی که خداوند رسالت و خلافت زمین را به ادم اراده فرمود که درینجا هم تفاوت مطرح شد به همین ترتیب تفاوت بارز جسمی به میان امد که مرد دارای عضلات قوی، هیکل بلند و درشت و توانایی شد ولی زن دارنده عضلات نفیس، ظریف ،روح عاطف با تفاوت اندیشه ، تفاوت اندیشه انکه ادم وظیفه بزرگ رسالت داشت تا بشر را ایجاد و بقا نسل که اراده خداوند است تضمین گردد و برای دفاع از حوادث میاندیشد و در بدست اوردن غذا می اندیشید. حوا به تشکیل خانواده ،ترتیب نمودن ماحول زیست ،بدست اوردن وسایل و غیره می اندیشید، با اغاز تفاوت جنس، حق متفاوت بمیان امد. این همه به معنی ان نیست که گویا زن حق ندارد نه بلکل نه ، بلکه حق شان متفاوت است. اگر به مرد رهبریت سپرد به زن خزانه ای را در بطنش اعطا فرمود که تمام پیغمبران، فلاسفه ، نوابغ و مخترعین در ان پرورده شده است. و رسالت اصلی زن همین است در دین میگوید (جنت زیر پای مادر است )و پیغمبران زاده مادر اند. از اینجا مقام زن را باید دانست.
بنا بر تفاوت جنس مکلفیتهای متفاوت و خواص متفاوت بروز کرد اگر شما در شهر کابل با صد زنیکه کارمند دولت یا موسسات باشد مصاحبه کنید و بپرسید که ایا بر علاوه وظیفه در منزل اشپزی یاد دارید؟ حتما خواهد گفت بلی خوب اشپزی یاد دارم ، زیرا او ندانستن اشپزی را به شان یک زن توهین میداند و اگر بپرسید که بر علاوه وظیفه د امور منزل هم مصروف میشوید حتما میگویند بلی دیگ میکنم ، کالا میشویم ، اولادهایم را مراقبت میکنم و به شوهر خود هم رسیدگی میکنم ، و اگر چنین نگوید انرا به شان زن یک نوع بی حرمتی تلقی میکند یعنی تغیر خواص مطرح شد. خوب مرد هم کارمند میباشد چرا چنین کارها را یاد ندارد یا انجام نمیدهد؟ تفاوت مطرح شد. همه افغانها کلتور دارند که وقتی در امد شان اندکی از خرچ خانه زیاد شود فورا به زن طلا میخرند یعنی قیمتی ترین جنس را حق زن میداند در حالیکه مردان مستحق این جنس قیمتی اصولا نیستند این شکلی از ارج گذاری به مقام زن است پس ایا تفاوت حق بمیان نه امد؟ بیاید از افراطیت در گفتار بگذریم و انچه حق زن است برایش احیا کنیم، بیایید زنرا از تشدد خانوادگی نجات بدهیم، بیایید زن در مقام مقدس بی بی خدیجه امُ المومنین قرار دهیم ، در مقام بی بی عایشه (رض) که همه مسلمین جهان به او می بالند قرار دهیم خود نمایی ، خود بینی، دموکرات نمایی و غیره را کنار گذاشته به واقعیت به مقام زن طوریکه مستحق است ارج بگذاریم . اینجا شعارهای اشتراک بیشتر زنان در حکومت، پارلمان وغیره میدهم یک قدم انطرف کرامت بشری زنان زیر پای چهارپایان انسان نما پامال میگردد، اینجا داد از اشتراک زن در قضا میزنیم انجا بینی ها بریده میشود، گوشها بریده میشود ، به زنجیر و زولانه کشیده میشود . بزرگترین حق زنان کشور را صلح تشکیل میداند انچه که سیلاب اشکهای انانرا که ناشی از مرگ شوهر، مرگ پدر، مرگ پسرش است، متوقف نمایم افغانستان تنها کابل نیست روزمره زنان دهات به سوگ اعضای خانواده اش نشسته اند انان غذا ندارند به بیماریهای توبرکلوز مبتلا اند.