محترم نعیم سلیمی
کتاب « کشتار امید »
قسمت ششم
۲۷ /۱۲/ ۱۴۰۲
ویلیام بلوم William Blum
افغانستان ، 1979- 1992 :
برگردان: نعیم سلیمی
جهاد آمریکا:
درماه جولای رئیس جمهورکارتر سندی را جهت رسانیدن کمک پنهانی به شورشیان به امضا رسانید که منجر به فراهم آوری پول نقد ، تسلیحات ، تجهیزات و سامان آلات برای آنها از جانب ایالات متحده آمریکا میگردید و آمریکا را در پیشبرد برنامه های تبلیغاتی و سایر عملیات جنگ روانی ازجانب آنها (شورشیان) دخیل میساخت [رابرت گیتس (رییس قبلی اداره سی آی ای)، از تاریکی ها ، چاپ نیویارک 1996، صفحه 145 ].
دخالت ایالات متحده آمریکا ، ایران ، پاکستان ، چین و سایر کشور ها در جنگ داخلی افغانستان روسها را به تشویش انداخت اینکه چه کسی در همسایگی دربه دیوار شوروی بر اریکه قدرت می نشنیند . آنها بطور مداوم مساله" قوتهای متجاوزامپریالیستی" را جهت توجیه منطقی تجاوز خویش در افغانستان زمزمه مینمودند که برای اولین بار قطعات زمینی اتحاد شوروی درگیر در اقدام نظامی در جایی بیرون از سرحدات اروپای شرقی خودش بعداز جنگ جهانی دوم شده بود . پوتانسیال تأسیس دولت اسلامی ضد کمونیستی در سرحدات جمهوریت های شوروی درآسیای میانه شوروی باداشتن 40 ملیون جمعیت مسلمان نمیتوانست بیشتر متانت و خونسردی کرملین راتوجیه نماید؛در مقایسه با اینکه چگونه واشنگتن میتوانست با تصاحب قدرت کمونیستی در مکسیکو آرامش اختیار نماید. طوریکه ما مکررا ملاحظه نموده ایم ، ایالات متحده امریکا حدود دفاعی خویش را به همسایگانش و یا حتی اروپای غربی مقید نمیسازد ، بلکه این محدوده دفاعی تمامی کره زمین را احتوا مینماید . رئیس جمهور کارتر اعلان نمود که خلیج فارس " حالا از جانب قطعات شوروی در افغانستان " تهدید میشود.او در ضمن تاکید کرد که این منطقه مترادف به منافع ایالات متحده امریکا بوده و ایالات متحده از آن در برابر هر تهدیدی با تمامی امکانات لازم " دفاع " مینماید . او اتحاد شوروی را « بزرگترین خطری برای صلح از زمان جنگ دوم جهانی » نامید .چنین اظهارنظری ایجاب چشم انداز بزرگی را در مورد رویداد های بعد از جنگ به میان می آورد ؛ ولی نباید فراموش نمود که 1980 سال انتخابات بود .
درآنسوی دیگر قضیه ، بریژنف اعلان نمود که " منافع ملی و امنیتی ایالات متحده آمریکا و سایر کشور ها به هیچوجه با رویداد های افغانستان متاثر نمیشوند . تمامی مساعی جهت نشان دادن مسائل به شکل دیگر آن یاوه سرایی محض میباشد (حقایق در باره افغانستان ، همانجا در اثر قبلی ، صفحات 16-17 ) .
اداره کارتر نیز به همان پیمانه ناراحتی های شوروی را در زمینه مدنظر نمیگرفت .زیبیگنیف برژنسکی مشاور امنیت ملی بعدتر خاطر نشان نمود که " مسأله بر سر آن نمیچرخید که انگیزه های ذهنی برژنف از رفتن به افغانستان چه بوده باشد؛مگر عواقب عینی حضور نظامی شوروی با چنین نزدیکی به خلیج فارس ." [ زبیگنیف برژنسکی ، قدرت و پرنسیپ : یادداشت های مشاور شورای امنیت ملی ، 1977 – 1981( نیویارک ، 1983 ) ، ص 430 ] .
صحنه دیگر حالا برای نوعی از دهشتناکترین جنگ 12 ساله با قساوت روزمره آن برای اکثریت بزرگ مردم اففانستان بدون اینکه هرگز این جنگ را درخواست نموده و یا اینکه آن را طلب نموده باشند ، هموار شده بود . مگر اتحاد شوروی مصمم بود تا سرحداتش تهدید نشود. ولی ایالات متحده آمریکا نیت داشت تا اینجا را به ویتنام مبدل نماید که به تدریج درآن خون بریزد ، همانگونه که امریکایی ها در ویتنام خون ریختند . در عین زمان پالیسی سازان آمریکایی عاجز از درک پیامد حوادث نبودند ؛ مگر آن ها جرئت اظهار این مطلب را در محضر عام بطور خاص در مورد حمایت از مجاهدین نداشتند [زیرابسیاری از آن ها تصاویر آیت الله خمینی را با خود حمل مینمودند] .این مطلب میتوانست منجر به تاسیس دولت بنیادگرای اسلامی در افغاستان گردد که به اندازه ی همسایه آن ایران مختنق و سرکوبکر باشد که در دهه 1980 دشمن درجه یک مردم امریکا بود. [هنوز]هیچ واژه ی چون " تروریست " بر لب های مسوولین واشنگتن در مورد متحدین و مشتریان جدید زمزمه نمیشد ، هرچندیکه این ها در واقعیت همان کسانی بودندکه هواپیما های ملکی را هدف اصابت قرار دادند و بمب ها را در میدان هوایی تعبیه نمودند .
در سال 1986 مارگریت تاچر صدر اعظم انگلستان که فحش و ناسزایش در برابر " تروریست ها " بدتر از هیچ نبود ، عبدالحق نام یکتن از رهبران شورشی افغان را که اقرار نمود که او دستور جابجاسازی بمب را در میدان هوایی کابل در سال 1984 که 28 نفر را به هلاکت رسانید صادر نموده بود ، خوش آمدید گفت ( روزنامه گاردین / لندن، 5مارچ1986).
چنین بود در آن زمان نوسان فکری انتی کمونیست ها در اواخر قرن بیستم : آنچنانیکه Anastasio Somoza انستاسیو سموزا « چوچه ماچه سگ » ما بود ؛ حالا دیگر مجاهدین « تروریست های متعصب ما »را تشکیل می دادند .
یادداشت مترجم :
انستاسیو سموزا گارسیا ( 1 فبروری 1896 – 29 سپتامبر 1956 ) 21 مین رئیس جمهور نیکاراگوا از تاریخ اول جنوری 1937 تا اول ماه می 1950 و از 21 می 1950 تا 29 سپتامبر 1956 بود که بطور موثر و جدی به مثابه یک دیکتاتور از 1936 تا زمان سوء قصد جانش ، نیکارا گوا را رهبری نمود .