محترم نعیم سلیمی
آشوب وفتنه دموکراسی در آمریکا
۴ اسد ۱۴۰۳
چهارصدسال قبل ازمیلاد افلاتون دریکی ازآثارش زیرنام « جمهوریت » خاطرنشان ساخت که «دموکراسی با پیروزی فقرا بردشمنان آنها عرض اندام می نماید؛ بعضی از آن ها را به هلاکت می رساند و برخی را هم تبعید مینماید؛ بعد ازآن با بقیه جمعیت ، مقامات سیاسی و مسئولیت ها را شریک می سازد و درین رژیم دفاتر حسب قرعه ، تعین می گردند.»(جمهوریت ، جزوه هشتم قسمت 557 الف )[1]
درقرن هجدهم ،ژان ژاک رو سو، نویسنده و فیلسوف اوج دوره روشنگری اروپا ، متوجه شد که انتخابات به تنهایی هیچگونه ضمانتی برای آزادی به دست نمی دهد ،او به گونه مثال ، یاد آور شد که «مردم انگلستان خود را با تصور اینکه آزاد هستندفریب می دهند. حقیقتاًآنهافقط درجریان انتخابات اعضای پارلمان آزادی دارند: وقتی که پارلمان جدید انتخاب گردید ،[آنها] دوباره در زنجیر بسته بوده و هیچ کاره ای بیش نیستند»( فصل سوم ، چپتر پانزدهم ، قرار داد اجتماعی ).
هیچ کسی بهتر ازجان آدامس یکی از سیاستمداران آمریکا، دیپلمات، نویسنده و همچنان یکی از پدران بنیانگذار و دومین رئیس جمهور این کشور از1797–1801، آشوب وفتنه دموکراسی راباتجارب دست داشته ازانقلاب کبیر فرانسه ، مقایسه جمهوریت با شاهی های مطلقه استبدادی ومشروطه ، بیان نمی کند:
* من نمی گویم که دموکراسی درکل ودرازمدت ، بیشتر نسبت به شاهی و یا اشرافیت ، مهلک بوده است.
* دموکراسی هیچگاه مستدام و دیر پا نبوده ونمی تواندباشد. مگرزمانیکه تداوم پیدانماید ، بیشترازهریکی از آنها خونین میباشد ...
* بیاد داشته باشیم که دموکراسی هیچگاه زیادتداوم پیدانمی کند. بزودی به اتلاف رسیده وکسالت پیدا می نماید و خودش را به هلاکت می رساند . تا هنوز یک دموکراسی وجود نداشته که دست به خود کشی نزده باشد ... (Founders Online ازجان آدامس الی جان تیلور،17 دسامبر 1814شماره 18).[2]
فریدریش انگلس، دانشمندو مورخ انقلابی در سال 1884 در قبال انتخابات ، چنین نوشت :
« بدین ترتیب Universal suffrage ویاحق انتخابات همگانی ، پیمانه پختگی طبقه کارگر[مردم] را نشان می دهد. این امر[انتخابات]هیچ چیزی بیشتر ازین دردولت مدرن نبوده و نمی تواند باشد ، فقط همین است وبس.» (مارکس، انگلس و رای دهی ، Duncan Halls ، جون 1983 ).[3]
نشریه گارد ینThe Guardian دریک مقاله مفصل وتشریحی دررابطه با مصیبت شناسی بحران دموکراسی و بخصوص انتخابات، زیر نام " چرا انتخابات برای دموکراسی بد است ،" یادآور میگرددکه " سیستم رأی دهی ما برای دهه هابخوبی کارائی داشت.ولی اکنون به شکست مواجه می باشد. راه های بهتری برای رساندن صدای مردم وجود دارند ... ؛ انتخابات سوخت فسیلی [چوب سوخت] سیاست اند ، وقتی که این سوخت های فسیلی ، ترقی بزرگ را برای دموکراسی فراهم نمود، دیگر مشکلات عظیمی را به میان می آورد."[4]
آنچه را که شما درسطور بالا مشاهده نمودید ، درواقعیت بیانگر فشرده ایست از ماجرای تاریخ سه هزار ساله دموکراسی و بطور اخص آن ، مشق و تمرین انتخابات در طی دو سده گذشته که در کلیت آن آشوب و فتنه دموکراسی را، بازگو می نمایدو برقاعده ی دیالکتیکی اینکه پدیده ها ، رویداد هابه جهت متضاد خود مبدل می گردند ، صحه می گذارد .
***
حال بر می گردیم به آشوب و فتنه دموکراسی درایالات متحده آمریکا .
به تصور من ما در یک عصری از روایت های بزرگ زندگی می کنیم که آغاز بهار آن با انفجار کودتای پارلمانی ششم جنوری سال2021 هواخواهان دونالد ترامپ آغاز گردید که در اثر آن عده به هلاکت رسیده و عده دیگری هم زخم برداشتند ؛ مطلبی که درین راستا تذکرآن ضروری به نظر می خورد این است که مهمات این انفجار ضرورتاََ طی دهه ها و سالیان متمادی درمخزن باروت سرمایه داری آمریکا، ذخیره شده بود که ششم جنوری به مثابه یک رویداد تصادفی که در چنین روزی کنگره در مورد گزینش ، نصب و تاجگذاری جوبایدن به تاریخ 20 جنوری به حیث چهل و ششمین رئیس جمهور جهان آزاداجلاس برگزار کرده بود مانندجرقه ی این مخزن را منفلق ساخت که هنوز شروع ماجرا خواهد بود. حال برای یک لحظه اگر سوالی مطرح شود اینکه در صورت عدم برگذاری این اجلاس و حتی در صورت آمادگی کامل پو لیس و نیرو های امنیتی در برابر چنین فتنه ، آیا این انفجار صورت نمی گرفت ؟ ؛ به تصور من با اوضاع احوال مسلط در جو سیاسی و اجتماعی امریکا طی چهار سال گذشته و حتی پیشتر ازآن در قسمت وضع ریاضت های اجتماعی گسترده ، توام با قطع امتیازات رفاه اجتماعی برای اکثریت گسترده مردم آمریکا ، وقوع چنین فتنه ها و آشوب هااگر درکاخ سفید نه ، بل درجای و مکان مهم دیگری اجتناب ناپذیر به نظر می رسید. عده زیادی از مورخین بدین باور اند که حتی در جریان سالیان توام با آشوبگری قبل از جنگ داخلی درامریکا وبعد ازآن ، هیچ گاهی مشاهده نشده که کاخ کنگره آمریکا شکسته شده و مورد رخنه معترضان قرار گرفته باشد وازجانب رئیس جمهور برحال مورد تشویق و تحسین قرار گیرد؛ طی این یورش پروتوکول های ضدتروریستی فعال شدند و گازهای اشک آوردرراهروها ودهلیز های کنگره ، پیچیدند.
مطلب خیلی ها جالب درین زمینه عبارت است عکس العمل GW Bush ، رئیس جمهور اسبق می باشد که صحنه های این رویداد را به چیز های شباهت داد که در "جمهوریت کیله" و یا Banana Republic ، اتفاق می افتند ؛ برای او ویا سایر همتاهای وی دلیل این تعجب شاید این باشد که چنین کاری باید دریک کشور جنگ زده وویران شده از مداخلات امپریالیستی اتفاق بیافتد ، نه درسنگرگاه و قلعه مستحکم امپریالیسم جهانی .
اصطلاح"جمهوریت کیله"، برای اولین بارازجانب O . Henry ، نویسنده آمریکایی در مورد کشور هندو راس استعمال گردید؛ منظور ازین اصطلاح شرح حالت کشور های بدون ثبات، با اقتصاد متکی بر منابع محدود صادراتی مانند کیله و منرال ها و مواد معدنی میباشد که می شود آن را کشور های با دولت های پو شالی نیز خواند[به گونه مثال افغانستان ورژیم سیاسی موجود آن را میتوان از چنین جمهوریت ها به حساب آورد].
نشریه " در دفاع ازمارکسیسم درینمورد می نویسدکه « کاپیتالسم آمریکا، موسسات و نهادهای آن به خانه غربال شده توسط موریانه میماند که درآن پوسیدگی به سرعت انتشار می یابد. این خانه شاید در ظاهراز لحاظ ساختمانی ، محکم به نظر بخورد ، ولی اگر شما بالای ایوان های آن راه بروید ، پا های تان داخل سوراخ میگردد.»( نشریه دردفاع از مارکسیسم، ایالات متحده آمریکا: شورش ترامپ و آشوب دموکراسی سرمایه داری، سرمقاله بورد دبیران انقلاب سوسیالیستی ( ایالات متحده امریکا )، 7جنوری2021 ).[5]
چرا ترامپ برنده انتخابات گردید:
درسال 2016 ، بعد از به اتمام رسیدن دوراداره هشت ساله اوباما – بایدن، ترامپ با برنده شدن در انتخابات ریاست جمهوری، روی صحنه آمد که در تصوربسیاری نمی گنجید.
دلیل برجسته این پیروزی را باید در پوسیدگی نسبی و دراز مدت امپریالیسم آمریکا جستجو نمود که دراثر آن به تدریج مصروفیت و اشتغال مردم درموسسات تولیدی ویران گردیدودرین میان بخش بزرگی از مناطق و محلات که در آن طبقه کارگر زندگی میکرد، متاثر گردید و هیچگونه بهبودی در زندگی آنها درتحت دوران قدرت اوباما فراهم نگردید.
درست این چیزی بود که زمینه را برای بهره برداری ازحالت آن زمانی برای ترامپ با پیشکش نمودن شعار های نظیر" Make America Great Again دوباره آمریکا را بزرگ و قدرتمند بسازیم ، " و " آوردن مجدداشتغال از برون به داخل آمریکاواصلاح سطح زندگی مردم" مساعد نمود .
اگر جایگاه دونالد ترامپ را در ساختار نظام سرمایه داری تعریف کنیم ؛می شود گفت که « او یک پوپولیست سرمایه داری کلاسیک بودکه ناسیونالیسم ، نژاد پرستی و زن ستیزی را، با وعده یک زندگی بهتر، درخود در آمیخت.» ( نشریه انقلاب سوسیالیستی، فرد ویس تن، 10 نوامبر 2020).[6]
بنابردلایلی که درفوق گفته آمد ، قسمت هایی از طبقه کارگر برای ترامپ رأی دادند؛ طی این دوران، دموکرات ها هیچگونه بهبودی را برای تغییر حالت موجود زندگی زحمتکشان آمریکا به منصه اجرا نگذاشتند؛ عین همین حکم می تواند در مورد جمهوری های خواهان نیز جاری شده و مصداق پیدا می نماید.
یکی از نکات جالب و قابل توجه این است که در چنین مرحله یی از عروج کسالت دموکراسی آمریکا، آمیخته با اعراض تب آلود آن ناشی از دلهره و مایوسیت بی سابقه توده های مردم نسبت به زندگی سیاسی و نبودن صدای واقعی اپوزسیون اعتراضی، احزاب و جنبش های انقلابی چپ مستقل در جمهوریت سرمایه داری آمریکا ، ترامپ در انظار اجتماعی مردم به گونه کاذب ، مانند یک فرد تازه وارد ، مجزا از سیاست این کشور (Outsider) ، عرض اندام نمود.اودرحالیکه یک موجود بیگانه از سیاست جاری آمریکا مبنی بر تسلط بورژوازی نبود، به نمایندگی از یک بخش و جناح نا پخته سرمایه داری که او خود متعلق به آن بود، پا به عرصه سیاست گذاشت؛ او نژاد پرستی خفته و پنهان شده سرمایه داری آمریکا را به شیوه عریان آن به نمایش گذاشت ؛ آنچه را که ادعا نمودیم ، از جانب وی در جریان راه اندازی جنبش" زندگی سیاهان مطرح است ، " بازتاب یافت و به پیام رسان رشد آگاهی کاذب ناسیونالیستی سرمایه داری برای سفید پوستان برتری جو وسایر حلقات پراکنده ارتجاعی آمریکا مبدل گردید.
ترس و هراس سرمایه داری امریکا ازترامپ:
آنچه را که بطور فشرده دربالا یادآوری گردید ، بیانگر داستانی است که چگونه طبقه سرمایه داری آمریکا ، از وی(ترامپ )گریزان شده و حتی عده از طرفدارانش در حلقه حاکم قدرت با نه پیوستن به کودتا و شورش، او را طرد نمودند ، زیرا چنین منش های لجام گسیخته ، ثبات جامعه آمریکا رابا تخریش ازپائین قاعده اهرم جامعه ( طبقات پائینی ) ، برهم زده و متلاشی مینمودکه بورژوازی این کشور آن را نمی خواست و تحمل آنرا نداشت .ترس آن ها این بود که نیرو های طبقاتی از بند رها شده از پائین ، منجر به نافرمانی ها می گردد ؛ زایش و پیدایش فضای طغیان و سرکشی در آمریکا بعد از قتل سیاه پوست آمریکایی ، جورج فلوید ، خطر گسترش کابوس و شبح سوسیالیسمِ و انقلاب اجتماعی در آمریکای شمالی ، آرامش ذهنی بورژوازی این کشور را مختل می نمودو راحتش را حرام می ساخت ؛ تمامی این ماجرا ، وضاحت می دهد که لایه های بزرگ اجتماعی آمریکا ، جوانان ، بخش قابل ملاحظه طبقه کارگر ، زنان و سیاه پوستان ، خواستار پایان دادن به اداره ترامپ بودند و طبقات حاکم با استفاده ازین فرصت ، این بار آدم دلخواه دیگری را بنام جو بایدن ، که به زعم خودشان ، ترقی پسند بوده و می توانست به این کابوس نقطه پایان بگذارد ، مورد تشویق و حمایت قرار دادند که برای تاج پوشی آن در میان تهدیدی های از اعتراضات بزرگ میلیونی شبه نظامیان سفید که در صدد آغاز جنگ داخلی دوم در آمریکا می باشند ، به تاریخ 20 جنوری ، آمادگی می گیرند .
در پایان این بحث سوالات آتی را که در عین حال نتیجه گیری این جستار میباشد مطرح می سازم :
* چگونه ممکن است کسالت دموکراسی مبنی بربی میلی مردم برای شرکت درسیاست و مبارزه سیاسی برطرف گردیده و باردیگر هیزم سوخت آن یعنی که انتخابات مثمر وکارا باشد؟
* منظور افلاتون درجمهوریت مبنی بر استفاده از یکی زیر ساخت ابزار انتخاباتی (گزینش بر حسب قرعه) چیست؟
* دردموکراسی ها ، مهمترین تشویش و توجه ، پرداختن به حیات محله های است که مردم درآن زندگی می کنند ( شورا های ناحیه ها ، قرا و قصبات ، مو سفیدان و غیره ) ؛
* آیا ممکن است مسایل مغلق و پیچیده سیاست مانند بحث خروج جنجال برانگیز انگلستان از اتحادیه اروپا ، سقط جنین خانم ها و امثال آن را به همه پرسی افکار عامه ( ریفراندم ) رجعت داد ، در حالیکه بخش بزرگ جمعیت کشور های پیشرفته سرمایه داری ازآگاهی کامل درین زمینه ها برخوردار نمی باشند.چه رسد به کشور های عقب مانده و در حال توسعه ؟
* نگرانی روسو ازانتخابات در انگلستان که مصداق حالت کنونی افغانستان نیزاست، از چه قرار بوده است؟
* آیا ممکن است ، اراده و Sovereignty انسانی بدون موجودیت مراودات معمول حقوقی مانند وصیّتنامه ها و قباله های ضمانت کننده درین زمینه ، به یک کاندید مورد نظر درانتخابات، انتقال داده شده و حراست گردد ؛
* چرا جان آدامس از هلاکت دموکراسی از میان خودش و خودکشی دموکراسی سخن می گفت و چرااوتصور مینمود که عمر دموکراسی از رژیم های شاهی و اشرافی کوتاه تر است ؟
* به تصور شما ، آیا واقعا جمهوریت دموکراتیک سرمایه داری در بنیه و اساس خود از شاهی و اشرافیت متفاوت است ، آیا سرمایه داری خودش حامل نطفه اشرافیت و استبداد در بطن خودش در خانواده نا مقدس سرمایه داری نیست ؟
* آیا زمان آن فرا نرسیده تا انسان و جامعه بشری افزار های کهنه دموکراسی سرمایه داری را به دور انداخته و مکانیزم های جدید گزینش مستقیم ، مشارکتی و شورایی خود مردم برای مردم را با بهره برداری از ارزش های کلاسیک مثبت در فلسفه سیاسی ، جایگزین آن سازدکه در آن حاکمیت و قدرت دولتی از یک قوه فرماندهی و دیکته کننده ، به مرجع تحت فرمان و انقیاد جامعه درآید و به این ترتیب زمینه برای زوال تدریجی حاکمیت از همان آغاز وهله دگرگونی های اجتماعی، فراهم گردد؟
پایان
***
-۱
جمهوریت ، جزوه هشتم قسمت 557 الف
۲ـ
. Founders Online ازجان آدامس الی جان تیلور،17 دسامبر 1814شماره 18
۳ـ
مارکس، انگلس و رای دهی ، Duncan Halls ، جون ۱۹۸۳
۴ـ
مقاله ء نشریه گارد ینThe Guardian
۵ـ
سرمقاله بورد دبیران انقلاب سوسیالیستی ( ایالات متحده امریکا )، 7جنوری2021
۶ـ