محترم حریف معروف
اعلان دولت! موازی وقصه گوسفند بیربل
قبل از آغاز ( قصه) باید گفت که:
سلب آزادیهای مدنی، بستن مکاتب، عدم وجود قوانین وضعی در مجموع، تشکیل دولت مردمی! و….
نقض آشکار حقوق ملی وبین المللی است.
جنایت در حق مردم ما است!
مطلب بالا را بخاطر یاد آور شدم که حساب من و( شما) معلوم باشد
———
وحال قصه گوسفند بیربل
آورده اند که در قدیم مردروستایی بود بنام (بیربل ).
چون مردک در روستای خویش لاف از آگهی!راز ورموزهای روزگار میزد لذا دومرد همدیارش نزدش آمدند وگفتند که:
اگر آنقدر هوشیار! وکارفهم هستی بیا ما برایت یک گوسفند میدهیم وتا اخیر فصل خزان با ما شرط ببند که این گوسفند نه چاق شود ونه لاغر.
وبیربل خان شرط را پذیرفت!
روزهای گرم تابستان میگذشت وگوسفند میچرید، اما در ختم هر روز زمانیکه گوسفند به آغیل تشریف میبرد بیربل یک چوچه گرگ را در آغیل باگوسفند یکجا میکرد.
گرگ گوشتخوار آنقدر گوسفند مظلوم را زده وزخمی مینمود که ( تمامی) انرژی وعلف روز را زهر جانش مینمود.
وتا فصل خزان این عمل گوسفند وگرگ آنقدر تکرار شدکه در فصل خزان همان گوسفند ( شرطی)
لاغر وزار با همان وزن آغاز تابستان هیچ تفاوت نداشت.
وبیربل آغا شرط را برنده شد.
نتیجه قصه فوق الذکر
شما مردم که نه از قوانین وحقوق بین الدول آگهی دارید، نه سواد وبینش مسلکی ( اعم از تاریخ دولت وحقوق) دارید ونه از تجارب تلخ وننگین اسلاف تان چیزی آموخته اید
والله وبالله که هنوز هم گوسفند بیربل هستید
————-
روایت دوم
اینجانب بدلیل آموختن ویافتن ( جواب) بسوالم نزد دوتن داکتران شریف ( سایکو لوژی)مراجعه نمودم وپرسیدم که چه نوع اختلالات در وجود آدم رُخ میدهد تا شخص خود آدم بدروغ هایش باور میکند؟
جناب داکتر صاحبان محترم چند اصطلاح طبی را نام گرفتند وتوضیحات ذیل را ارائه داشتند.
فرمودند که در علم طب بده ها نوع آن وجود دارد، و چند نمونه مختصر آن:
Pathological lying
سودلوجیا فنتستیکا
میتومانیا
مایتو مانیا
و….
وجود دارد، که در این نوع تکالیف افراد بدون هیچنوع دلیل منطقی، خود فریبی، خودشیفتگی، حتی آسیب رسیدن بخود ودیگران دروغ میگوید!
وآهسته آهسته با گذشت زمان ( مریضی)بمرحله ی میرسد که خودش بحرفهای خودسخت ومحکم باورمند میشود.
وشما عزیزان! ما نمیشود که بعد از مراجعه بداکتر روانی حتی اگر برای یکبار هم میشود بگوئید که:
او مردم شریف!
معذرت میخواهیم!
ببخشید!
نتیجه اعمال جنایتکارانه، بد ونفرت انگیز مابود.
نتیجه غلطی ….. خود خواهی وعطش قدرت وثروت اندوزی ما بود که تا ( اینجا ) رسیدیم.
نتیجه قصه دوم
شما که تمام داروندار مملکت را چور نمودید.
شما که در مقابل چشمهای تمام دنیا کُشتید، اختطاف نمودید، بچه رقصاندید،فرهنگ وتاریخ کشور را آلوده با جرم وجنایت نمودید………و بیست سال مکمل نتوانستید یک سیستم اداری و ( کشوری) مدنی ومردم پسند بسازید،
باز چرا؟ وبا کدام دست آورد حکومتدر تبعید اعلان میکنید؟
لطفأ
حرف وحدیث طالبان را در این بحث قاطی! نکنید!
من از شما میپرسم؟
آیا همین شما نبودید که نتوانستید؟
اگر دور نرویم حداقل از مجددی یعنی سال ۱۳۷۱ خورشیدی آغاز کنیم
شهرکابل را به چهار کشور تبدیل کردید!
۶۰۰۰۰ هزار انسان سرزمین تانرا کُشتید!
امریکا را وتمامی غرب را آوردید!
طالب را بوجود آوردید!
تمامی دارایی سر زمینی وزیر زمینی را چور کردید!
هر کدام شما در شیر چور ( با تخریب نمودن اثار وبنای قلعه تاریخی وبا افتخار شکست انگریزها) برایتان قصر ها غصب نمودید!
انقطاب قومی، سمتی ، زبانی….. را میان مردم ترویج نمودید!
میگذریم از شبش فروشی، رقص مرده، میخ کوبی ها بسر آدمهای زنده، تماشای زن حامله….
باز هم والله وبالله اگر من شما وطرز ( فکر نمودن) شما را درک کنم
لطفأ همان تعداد شما که سواد خواندن کتاب را دارد بروید یکبار داستانهای
خردجال
بزاخفش
وقصه خر درچمن
مرحوم صادق هدایت را بخوانید!
چون درداستهای فوق الذکر تمامی ( کاروایی) نیم قرن اخیر (شما)به روایتهای زیبای ادبی، مصور ومنظوم بیان شده.(برادرانیکه!سواد خواندن ندارند از Audiobook
کتابها مستفید شوند!)
وشاعر زیبا کلام فرموده
آدم از بی بصری بنده گی آدم کرد
قدرتی داشت نذرقباد وجم کرد
گویی از خوی غلامی زسگان بد تراند
من ندیدم که سگی پیش سگی سرخم کرد