پاکستان در منگنه ای بحران

(دید گذرای تأویلی)

کشور پاکستان از زمانی‌که پا به هستی گذاشته تا امروزینش بحرانی چند جهته ای کنونی را تجربه ننموده بود. در بودگی بحران سیاسی ناشی ازتقابل حزب تحریک انصاف(حزب خان)و ائتلاف حاکم احزاب مسلم لیگ( نواز ) ومردم( بوتو)،بحران اقتصادی وتهدیدهای امنیتی بر خاسته از تحریک طالبان پاکستان، داعش و ارتش آزادیبخش بلوچ؛ سپهر اجتماعی این کشور را تیره وتار ساخته است. درکنار تدا وم تقابل سیاسی که سرزمین پاکستان را به بزنگاهی مبدل نموده؛ شگاف در ادراک میان نخبه گان آن نیز چشم انداز این کشور را در مدیریت بحران در هاله ای از ابهام قرار داده است، که می‌تواند محرکی برای حوادث غیر قابل پیش‌بینی شود. به تعبیر کهن و امروزین؛دهه ها و حتا نسل ها طو ل خواهد کشید تا جهان بینی و طرز تفکر کارگزاران بحران به گونه‌ای قابل توجهی تغییر کند، یا شگاف برداشته شودو ادر اک متفاوت کاهش یابد.مسلم است که پارامتر متفاوت از برداشت ها ،چگونگی بحران و فرافگنی آن به دیگری،برای این کشور شو ربختی آورده و در سیر زمان برای مردم نیز سیاه روزی می بافد.

در امروز پاکستان،

دولت بی ثبات و فاقد ظرفیت حل دشواری‌ها، نهادهای اجتماعی در حال فروپاشی ،انفجار بی رویه ی جمعیت و شهر نشینی بی رویه و افول فزاینده‌ای شاخص های توسعهٔ انسانی را شاهد است.

تقابل ومبارزه ای بی امان احزاب و سیاستمداران در بازی قدرت، پاکستان را در گر داب بحران سیاسی-اجتماعی روز تا روز به عمق آن می کشاند و نبود نشانه های از سازش، آتیه ای آنرا در افق تیره وتارقرار داده است.

نبود بستر وفاق ملی و ضعف انسجام قومی همراه باهژمون قدرت نیر وهای مذهبی سیاستگرا،زمینه متغیرهای بحران مورد اشاره اند.

در طول سالهای هستی پاکستان حاکمان آن برای ایجاد پو تانشیل اقتصادی به ویژه در قلمروی صنعت همپابا روند شتابان اقتصاد جهانی، کمتر پرداخته است، زیرا به دلیل سیطره‌ی غرب بر سیاستگزاری داخلی وخارجی این کشور،پویش های برخاسته از ارجحیت اقتصادی آنرا کمتر شاهدیم.

غرب به ویژه ایالات متحده آمریکا اززمان تولدی پاکستان تا امروزه در بازی شطرنج ژئوپلیتیک منطقه، این کشور را در راستای منافع خویش به مثابه‌ی مهره ای بازی استفاده نموده است. این بهره جویی زمانی بازنمایی گردید که شوروی وقت از خطوط ترسیم شده ای پسا جنگ جهاني دوم با حضور نظامی در افغانستان پا فراتر گذاشت و بازی بزرگ ژئوپلیتیک را از آوردگاه افغانستان در منطقه وارد فاز جدید و خشن نمود. در بحبوحه‌ی روند یاد شده پاکستان سیل از کمک‌های مالی ،تسلیحاتی،لوژیستکی وخدمات نظامی غرب وعرب را در آغوش گرفت و دوره ای رونقی را تجربه کردکه در نتیجه ای آن رهبران این کشور را از توجه به تحرک های بومی در راستای رشد اقتصادی وتوسعه باز داشت ،ازدیگر سو تحمیل سیاست و رویکرد های آمریکا بر این کشور، به تقابل و انزوای آن در منطقه منجر شد.

در کنار سایر دشواری‌ها ، تداوم فرآیند تحمیل و اینکه پاکستان جز ازین جغرافیا و مجموعه ای امنیتی آن است؛این کشور را در انتخاب سیاست متوازن خارجی با دشواری‌ها یی شدید ی مواجه ساخته است.

این منگنه زمانی بر عرصه ا ی سیاست خارجی پاکستان فشار نفسگیر آورد که اکراین به کانون تنش میان شرق و غرب(روسیه و آمریکا )تبدیل گردید.

غرب تلاش دارد تا حضور ش را در پهنه‌ی منطقه بعدا ز خروج بی رویه از افغانستان ، در پاکستان باز جابجایی و بازسازی نماید. بحران امروزین و تهدیدهای امنیتی ناشی از گروه‌های افراطی مذهبی برای حاکمیت کنونی پاکستان، دستاویز و مجالیست برای آمریکا تا با این ابزار حاکمان پاکستان را به پذیرش پایگاه آن کشور در خاکشان مجاب نماید. هرگاه چنین شود، ‌پاکستان با واکنش شدید کشور هایی گستره‌ی شانگهای ‌که این کشور جز ارگانیک آن است ،روبرو خواهد شد ودر نهایت درباتلاق بحران بیشتر از پیش فرو خواهد رفت. بایسته است تا رهبران پاکستان نباید خودرا به غرب بدوزد و برای گذر از وضعیت ترسناک امنیتی، سیاسی و اقتصادی موجود،نگاه و پیوند منطقی به منطقه را به عنوان یک الزامیت و باید زمانی درک نمایند،گرچه برای حاکمان و سیاستگزارن این کشور انتخاب دشوار است، ولی احتیاجیست گریز ناپذیر !!

پاکستان عرصه ی انتزاعی نیست واینکه رهبران کنونی آن چگونه می‌توانند کشور شان را ازین ورطه ای زمان به سلامت عبور دهند،باید صبر کرد...

نکته اینکه حکومت نظامی و حالت اضطرار نیز یک گزینه ای احتمالی است .

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد