در دوران خونین بیش از سی و پنج سال جنگ تا به امروز که فکتور های داخلی و فکتور های سیاست خارجی ( منطقوی و بین المللی) عوامل اصلی جنگ و بی ثباتی در کشور مابوده ، ما در دوره های مختلفه و تحت نام ها و شعار های معین جنگ را همراهی نموده ایم. زمانی که یک گروه معین سیاسی در حالت اپوزیسیونی و جنگی بر ضد حاکمیت دولتی قرار داشت ،همان کشور های عامل جنگ اعلان ناشده را دوستان " با القاب گوناگون و افتخاری" تلقی نموده تمام محرمیات منجمله محرمیات مهم دولتی را با دستگاه های استخباراتی شان شریک میساختند، ولی در حالات سیاسی که خود در حاکمیت سیاسی قرار گرفتند، همان نیر و های خارجی را عامل جنگ ، تمویل کننده و ارسال کننده سلاح و مهمات برای اپوزیسیون خوانده و دستگاه های استخبارتی شان را عامل یا محور شرارت دانستند. ولی جنگ در تمام ابعاد آن همان جنگ نا اعلان شده است که در ادامه و نتیجه آن چندین رژیم تعویض و تبدیل شدند و قربانی اصلی ملت شد. هر دستگاه سیاسی و رهبران گذشته محکوم شدند و یا با اتهام کفر و الحاد بدنام ساخته شدند و تا آخرین حد تلاش شد تا روشنفکران ترقی خواه در ذهنیت های خوشباور کوبیده شوند.

در این دوره های مختلفه مردم افغانستان سیاست ها و ساختار های مختلف سیاسی و پالیسی های سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی شان را به آزمایش گرفتند. در عرصه سیاست خارجی و حضور و اثر گزاری قدرتهای سیاسی – نظامی اعم در سطح همسایه ها و هم در سطح منطقه و جهانی برای مردمان مظلوم و بیشترین آسیب دیده ما به مانند یک مدرسه زنده گی تجارب بزرگ را بدست داد و درس ها و آموزه ها و نتیجه گیری های جدید را بحیث یافته های مستدل و منطقی عرضه نمود.

در یک جمله : بیش از سی وپنج سال گذشته تاریخ خونین یک سوم یک قرن در کشور ماست .

اکنون که ملت افغانستان خود را با تجارب و نتیجه گیریها از جنگ وعوامل جنگ در وضع جدید، تحرک جدید ، انکشاف جدید و انتخاب جدید قرار میدهد و روان اجتماعی با تحرک خود جوش اجتماعی دارد آبستن شکل گیری یک مسیرنو در راستای انکشاف فکری و اجتماعی قرار میگیرد، خود بیان اعمار سد های آهنین در برابر سیاست های" وابسته به غیر" نیز میباشد.

حوادث خونین و قربانی شدن مردم بی گناه در حملات انتحاری ، انفجاز مین های کنار جاده ها، اختطاف ها و قتل های بدون کدام دلیل و الزام ، تحت نام کفر و الحاد عوامل اند که خط فاصل را عملاٌ و واضحاٌ بین حق، عدالت، آزادی مشروعیت، روشنگری و ترقی خواهی از جانب و عوامل تاریکی، جهل ، عقب گرائی " بی مانند" ، ارعاب و خونریزی ، جرایم ناشی از بنیاد گرائی مذهبی ، ولگردی دروجود وجدان های مرده ، به وجود آورده است. اولین حرف و پیام رسا ملت آسیبدیده ،اعم از لب، زبان ، قلب انسانهای وطن وهم از سنگ، چوب و خاک آن ، صدای نجات یعنی  ختم جنگ ، برگشت به صلح ، ثبات و اتحاد و وفاق هموطنی، طنین انداز است.

اکثریت مردم و ملت افغانستان که خود بخش از تاریخ معاصر و خونین یک سوم قرن را در سینه دارند و در حقیقت تاریخ زنده هستند، اکنون به توانائی و پختگی فکری دست یافته اند تا حلقات سیاسی داخلی ، منافع کشور های متختلفه از همسایه گان و منطقه گرفته تا دور دست ها را در یک میزان منطقی و عادلانه متمایز سازند. این انسان جامعه ما میتواند عملکرد هر کدام و اثرات آنان را در ایجاد پروسه های مغلق و سر درگم، عملیه های کرنشی سازمانیافته و نا ممکن ساختن تغیرات و ممکنات که در مقطع های زمانی معین که میتوانستند عملی گردند، را درک نموده اند. در یک جمله : " افغانستان به مانند کشور های شرق میانه که در آتش جنگ میسوزند، نباید به صلح ، ثبات سیاسی و انکشاف مستقلانه دست یابد"

یک نسل که در دوره جنگ سی و پنج ساله یا تهاجم کرد و یا دفاع کرد، یا سوختاند و یا خود سوخت، یا خون دیگران را ریخت و یا خون خود وعزیزان اش ریخانده شد، یا با غرور و افتخار که خودش بدان استوار بود و با هدف جنگ و مبارزه نمود ویا با وجدان های مرده تنها بخاطر " پول و دزدی و فساد" عامل جنگ شد و خود را حفظ و بیچاره گان را به جنگ وادار میکردند ، دارند اکنون به یک نسل سالخورده تبدیل میشوند که جز داستان سر گذشت چیزی بیشر را به نسل سازنده و بالنده جوان کنونی و آینده گان داده نخواهند توانست. یکی با غرور و با افتخار و وجدانها و طینت پاک به نسل بالنده کنونی و آینده مینگرد و پیام صداقت عدالت و وطنپرستی میدهد و دیگری جز وجدانهای خفته و مرده افتخار و غروری برای بالنده گان ندارند. شعار های زور زرشان به ماٌیوسیت ها تبدیل شده ، عملاٌ خود را در حاشیه و در دنیای پر از سرگردانی روانی شب و روز زنده گی با درد وجدانی را سپری میکنند.

ارزش های بزرگ که باید بدان معتقد بود، آن ارزش های اند که هیچ گاهی در قلب های پر تحرکب نمیمیرند و آن بخاطر انسان و انسانیت، مردم و ملت ، ایجاد جهش های جدید و نیروی شکل دهنده و سمت دهنده تغیر و تحول اجتماعی است که آنرا سد و توقفی نیست. واقعات و حوادث در مقاطع متخلف زمانی جهش های جدید را بشکل خود جوش و هنوز غیر سازمانیافته متبارز میسازد. این جهش ها و تحرکات ناشی از روان آماده برای تغیرات جدید اند که از حالت " شبه گونه" به موج های پر خروش و مژده و پیامده متبارز و پدیدارمیگردند. این جهش های فکری در نطفه و ماهیت زمانی خود هوشدار برای پدیده های تکراری ، فرسایشی است که دیگر " غیر قابل باور" برای جامعه اند، میباشد.

با در نظر داشت مطالب فوق از نظر نویسنده میتوانند چند سوال و یا انگیزه طرح مباحث و تبادل نظر و تعمق فکری زیر مطرح گردند که :

جهش های خود جوش به کدام مسیر در روندهای اجتماعی خود را انکشاف خواهند داد؟

با تبارز کدام پدیده ها ی تحریک کننده تغیر ، پذیرش تغیر و حرکت ها خود جوش میتوان سیر شکل گیریهای و تحرکات سازمان یافته را تشخیص و راه های برون رفت را قابل پیشبینی ساخت؟

با کدام شعار های ممکن و عملی ترقی ، تحول و روشنگری را با در نظر داشت شرایط جامعه و موجودیت پدیده های واقعاٌ موجود جامعه افغانی ما میتوان معین نمود؟

آبستن و یا شکل گیری جهش های خود جوش که خود پاسخ و عکس العمل در برابر پدیده های فرسایشی و د یگر نا کار آمد اند، چگونه سمت یابی خواهند یافت؟

تشکل و تبلور این تحریک ها و جهش های خود جوش و هنوز غیر سازمان یافته کدام اثر گذاریها را میتوانند در سیستم سیاسی و اجتماعی و بلاخره سمتیابی اجتماعی – سیاسی جامعه افغانی ما داشته باشند ، یعنی بطرف آگاهی، روشنگری وبلاخره در وجود نهاد های سیاسی و اجتماعی به همت نیرو های جدید ، جوان و جدی؟

کدام مسئولیت ها و وسعت نظر ها میتواند انکشاف جامعه افغانی ما را نه تنها قابل پیشبینی سازد بلکه راه برد های دقیقاٌ سنجیده شده را در شاهراه ترقی، اتحاد و وفاق ملی عرضه نماید؟

آیا ما برای تغیرات به نسخه ها و الگو ها و باخره ایدیولوژیها نیاز داریم و یا خواست ها و نیاز های جامعه را در عمق خود جامعه تشخیص دهیم و بر بنیاد آن شعار های منطقی و با در نظر داشت خصوصیات اجتماعی جامعه افغانی و روان موجود اجتماعی را برون کشیده راه های ترقی اجتماعی را مشخص ، ممکن و هموار سازیم؟

نتیجه گیریهای ما از کمک های " جامعه بین المللی " بخاطر صلح، ثبات و امنیت ملی و بین المللی چه است و چه باید میبود. آیا میتوان با " کمک " های که در طول سالهای اخیر تحت نام بازسازی صورت گرفته ، تکیه و اعتماد نمود؟

ترقی خواهی و روشنگری را از کدام ابعاد و زاویه ها میتوان به ارزیانی گرفت؟

معادله و مفهوم سیاسی و اجتماعی چپ ، راست ، میانه ، لیبرال محافظه کار ، تاریک اندیش عقبگرا و تعاملات اجتماعی سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی را از کدام زوایای سیاسی دید و تعین و مشخص ساخت؟

آیا ایده های چپ " با مشخصه افغانی" میتواند با معتقدات دینی و مذهبی و سنن و عنعنات پسندیده در تقابل قرار گیرند؟

نویسنده با علاقمندی و در حدود صلاحیت قلمی خویش تلاش خواهد نمود تا در این نوشته موضوعات بالا را به بررسی و مکث گیرد. قابل تذکر میدانم که مسائل افغانستان در سی و پنج سال جنگ های خونین که میدان رقابت ها و پیشبرد اهداف دیگران بوده است، مسائل و حوادث آنقدر مغلق و پیچیده بوده اند که بدون شک داستانهای جنگ های مخفی " ماموریت مخفی 007" داستان یک شب از هزاران شب سیه است که افغانستان با آن دست و گریبان بوده و از آن آسیب و غم دیده است. بدین لحاظ نویسنده امیدوار است تا برزگان اهل قلم درتبارز نظر ها ، نقد و توضیحات محتوای این سلسله مقالات را غنی ساخته تا همه   با ادای یک مسئولیت وطنی و تاریخی خدمتی را برای نسل فعال ، متفکر و بالنده کنونی عرضه کرده بتوانیم.

چرا ما در شرایط بغرنج و خطیر کنونی به چنین ارزیابی ها و تبارز ایده ها و ارائه الترناتیف های عملی و ممکن ضرورت داریم؟ نویسنده بدین عقیده است که در سیاست و بخصوص در سطح سیاست های بزرگ دولت ، سازمان های سیاسی مانند احزاب سیاسی و موسسات سیاسی مربوط به دولت ، نهاد های اجتماعی مانند نهاد های مستقل حقوق بشری و جامعه مدنی در مورد ضرورتاٌ به شیوه جدید باید خود و هویت خود را در معرض قضاوت مردم قرار دهند . این نهاد ها که در مجموع اجزای مرکب المجموع سیستم سیاسی را تشکیل میدهند، هر کدام نظر به جایگاه ، یا رسمی و یا مستقلانه شان، در سیستم میتوانند اثر بخش باشند ، در صورتیکه موجدیت و وهویت شان عاری از تقلب، فریب و معامله و همچنان عاری از خدمت به بیگانه باشند.

من میخواهم قبل از اینکه به نکات نظر و ارزیابی های خود مرتبط به سوالات بالا بپردازم میخواهم با ارائه از حوادث مشهود و معلوم در زیر اشاره دهم ، بدلیل آینکه باید قبل از بررسی یک اساس و پایه برای ارزیابی و نتیجه گیری وجود داشته باشد و آن اتکا بر فاکت است. اتکا بر فاکت در این مقاله باید یک ممیزه متبارز و قابل تفاوت باشد نسبت بر نبشته های که تحت احساسات ، عقده مندی های ناشی از قطب بندی های سیاسی و اجتماعی، تنظیمی و حزبی، زبانی و اتنیکی و تعلقیت های سیاسی با حاکمیت های سیاسی مختلف در سی و پنج سال گذشته، نوشته میشوند. به مفهوم دیگر نویسنده از توصیف ها و بدگوئی های مبالغه آمیز و بدون فاکت خود وایده های خود را در این مقاله به مانند گذشته رها و مصئون نگه خواهد داشت.:

- ما در سالهای پیشین علناٌ دیدیم و شنیدیم که روان حاکم در میان سیاسیون و دولتمداران ما روان عدم پذیرش و تن دادن و اعتراف بر اشتباه خود است. همه خود را برائت دادند و دیگران را سراپا تقصیر دانستند.

- تعداد از اعضای پارلمان ناقضین حق و وسیله نقض و سلب حقوق مردمان شده اند، عضب زمین های عامه در دستور روز شان قرار دارد ، ولی به ساده گی و پرروئی دیگران را متهم ساختند و حتی به تحصن ه و چادر زدن ها در مکان های عام دست زدند.

- یک خانم که وکیل پارلمان از فاریاب است، در " روند انتخابات آزاد و عاری از تقلب!!!" زن دیگر را به سیلی میزند. وکیل دیگر که یک زن و نماینده ولایت هرات است، در تلویزیون با سر بلند والی ولایت را بعد از دشنام جانانه میگویئد: " پدرت جرئت ندارد که تانک تیل مرا از جا بیجا سازد، زمین های کنار سرک از پدرپدر مال ما بوده ، زور پدرت هم به مه نمیرسد که.......... این است نقش تعداد از وکلای ملت که بنام حق مردم و دفاع از حقوق مردم ، به سلب و نقض حق میپردازند.

- در سال گذشته افغانستان مسخره ترین انتخابات را که درتاریخ انتخابات قرن گذشته بی مانند بود از سر گذشتاند. آرزو های و شجاعت و تصمیم پذیری مردم که سر را در دست گرفته بسوی صندوق های رای رفتند، به اهانت و تمسخر گرفته شد. سبکسران بدون شرم و با تمام امکانات رسمی دولتی از دهلیز وی- آی- پی اسناد تقلب خود را در خارج کشور میبرد تا فاش نگردد و دو روز بعد میگوید که برای تداوی " دو روزه" به ...... رفته بودم. تیم های بدماش در محلات انتخاباتی قریب پا به سرحد آدمخوری گذاشته بودند و لی حمایت هم میشدند. در گروپ های نظارت بر انتخابات تعداد قابل ملاحظه از بدماشان ولگرد به یک وظیفه بزرگ گماشته شده بودند.

- در پی صحبت های تحریک آمیز و غیر مسئولانه ، ملای مسجد وزیر اکبر خان ، معین وزارت اطلاعات و فرهنگ و یک سناتور پارلمان در قضیه قتل وحشنات و دهشت آفرین بانو جوان فرخنده ، سه نماینده در پارلمان افغانستان آقایان عبد الاحد درانی نماینده وردک، کرام الدین رضا زاده نماینده غور و انجنیر حلیم قرار نماینده لغمان باز هم مسآله احتمال سوزاندن قران کریم را در جلسه کمیسیون پارلمانی بالا کشیدند. آنان به عوض اینکه مسآله یک قتل بدون محاکمه و آنهم با وحشیانه ترین شیوه که در انسانیت و وجدان انسانی نمیگنجد، را بحیث نماینده ملت مطرح نمایند، میخواهند وحشت و دهشت را با رنگ دین و مذهب موجه جلوه دهند. چنین برامد ها و اخذ موضع علناٌ در کشور بیان و تداعی همان پدیده جهل تاریکی در برابر علم و روشنی و روشنگری، عدالت انسانی را تکرار میکند که افغانستان از یک قرن بدین طرف ، از آن ملای لنگ دیروز تا اسلاف امروزی شان دست و گریبان اند

- تعداد معین تحت نام اسلام نه تنها بر یک خون ناحق دخت جوان فرخنده خاک میپاشید بلکه صدای رسا و تحرک خود جوش مردم را در برابر قتل نا حق و تحقق عدالت یک دین ستیزی میدانند . همچنان از تعویذ نویسان و جادوگران ( راه و رسم قدیمی یهودان ) و فالبین ها هم غیر مستقیم دفاع نموده یک حرکت کاملاٌ مشروع را توهین به مقدسات اسلامی و دین ستیزی تعریف و تبلیغ میکنند.

- تعداد نشریه های که خود را علم بردار آزادی و حقوق بشر و مستقل و غیر سیاسی میدانند در اتهام رقیب های سیاسی شان هتک حرمت میکنند ، تنور نفاق و شقاق را در میان جنبش روشنفکری و تحول پسند گرم نگهمیدارند. به مهارت سیاسی و دادن نام ها و القاب اهانت آمیز به اهانت و در ذهنیت زدن نا مشروع رقبای سیاسی گذشته شان میپردازند و ادامه میدهند. آنان و گرداننده گان عقب پرده این نشریه ها بالای تمویل از کانال های غیر مشروع از منابع رسمی دولتی کشور های خارجی روپوش " دموکراسی ، استقلالیت و آزادی بیان" میگذارند.

- یک ملای مسجد به عوض وصیت های اخلاقی ، خیر اندیشی ، اخوت و حرام دانستن قتل بدون موجب و بر بنیاد احکام کتاب الهی و احادیث نبوی، داستان نوشیدن بول توسط یک مسلمان را ....... و داستان لواطت یک پیرمرد را در زمان قدیم به نماز گزاران قصه میکند.

-ملای دیگر جوانان را که در برنامه های موسیقی و آواز سهم میگیرند، با چند دشنام " خران" خطاب میکند. و ملای دیگر عملاٌ فتوای قتل و کشتن میدهد و از خلافت اسلامی " داعش" بشارت میدهد.

- مجتمع تحت نام شورای علمای اسلامی افغانستان که خود را تا سطح فتوا دهی صاحب صلاحیت میدانند ، در قتل فرخنده ، قتل سردار و خانواده اش ، بی ناموسی چند ملای مسجد با دختر های دوساله گرفته تا ده ساله ، و دها تجاوز و جنایت توسط طالبان و چند ملای مسجد سکوت میکنند و لب از لب شور نمیدهد ولی به ساده گی اتهام کفر و الحاد و حکم تکفیر میکنند.

در سطح منطقه و جهان :

- کشور های مانند سوریه، عراق ، افغانستان، لیبیا و یمن به خطر ناک ترین مراکز تهدید محو و مرگ انسانیت مبدل شده اند. با سرنگون کردن رژیم ها و قتل رهبران دولتی که سازگار با غرب منجمله ایالات متحده آمریکا و انگلستان نبودند، اکنون به خطرناک ترین مناطق تهدید امنیت، از افغانستان تا به شرق میانه و شمال آفریقا تبدیل شده اند ولی تشویش این غربی از داعش و تروریزم ما مسلمانان صادق کمتر است. آنان دولت های عراق و لیبیا را میتوانند در یکروز سقوط دهند ولی جنگ با داعش را مشکل طولانی میدانند. داعش قوی و قویتر میشود و اسرائیل مصئون تر. بیشتر از 24 هزار جنگ جوی ماهر با تعلیمات کوماندوئی از کشور های دیگر ، منجمله نزدیک به پنجهزاد از اروپای غرب شامل نیرو های جنگی داعش در سوریه و عراق اند.

- داعش با تنها 8 ملیارد دالر پول نقد دارای منابع بزرگ و مشکوک پولی است. آنان به جز از فروش نفت اکنون آثار تاریخی که از تمدن بزرگ تارخ تکامل جامعه انسانی در این سرزمین ها اند ، به غرب انتقال میدهند و به فروش میرسانند که منبع قابل قابل حساب مالی برای داعش است.

- تعداد از دستگاه های استخباراتی غربی بیشترین بودجه سالانه خویش را برای کسب معلومات و کنترول نیرو های چپ در کشور های شان احتصاص داده اند تا در مبارزه با بنیاد گرائی اسلامی و تروریزم.

- شایعه کمک های مالی رژیم ایتالیا برای داعش چندی قبل خبر گرم روز بود ولی دفعتاٌ آب بالای آن ریخته شد.

- حوادث اخیر در یمن تحریک جدید بر یک جنگ وسیع و خطرناک بین مسلمانان شیعه و سنی است. ده کشور که همیشه در موضع معامله با منافع آمریکا و دیگر کشور های غربی بوده اند ، اکنون در ادامه جنگ های هوائی و زمینی در یمن متحد شده اند. به عبارت دیگر تجاوز به قلمرو کشور های دارای استقلال و از بین برده رژیم های سیاسی با زور نظامی محتوای قوانین بین المللی را مسخره گونه زیر سوال قرار میدهد.

- در کشور های که پای کمک های " بشری" و نظامی و براندازی رژیم های سیاسی توسط غرب و ناتو داخل بوده، بی ثباتی، فساد گسترده، شکل گیری مافیای مواد مخدرو مافیای قدرت، تقلب های انتخاباتی ، بربادی بنیاد های اقتصاد مادر را در قبال داشته است. مثال: علی عبدالله صالح رئیس جمهور پیشین یمن که با همکاری و پشتیبانی مستقیم نظامی غرب و ناتو رژیم یمن شمالی را سرنگون نمود و در اریکه قدرت یمن واحد قرار گرفت، اکنون متهم به فساد مالی و چپاول 53 ملیارد دالر از دارائی کشور میباشد.

- پاکستان به همان خصوصیت همیشه گی اش در برابر اخذ موقف مشترک با دولت افغانستان بر ضد طالبان و تروریسم از یک جهت و از جهت دیگر بر همکاری در پروسه صلح با طالبان قسم و تعهد خود را شکست و اکنون داعشی ها با مصئونیت تمام از قلمرو پاکستان داخل افغانستان میگردند.

- احزاب و سازمانهای سیاسی در افغانستان که بیشترین شان خود را ترقیخواه میپندارند، درپیوند و نزدیکی با هم به جز از نیمه راه نتوانستند گامی به پیش گزارند. تعداد از آنان تمام وقت و انرژی خویش را به وحدت ها و ائتلاف های وقف میکنند که همه فقط در قدمه " کی در رهبری باشد" به جاده یخبندان گیر میماند و خود در همان یخ جامد میشوند.

- سنت اعتراف و پذیرش اشتباه ( که بعضاٌ جبران ناپذیر اند) در حالیکه یک شجاعت و صداقت در سیاست است، در میان سیاسیون کهنه کار ما مروج نشده و تعداد از آن واهمه دارند. آنان در هر مقطع زمانی به عین اشتباه مرتکب میشوند که بار ها تکرار گردیده و سازمان های سیاسی مربوط شان را به معادله جذری مواجه ساخته اند. برای آنان مشکل به نظر میرسد که یک لحظه به خود نه بلکه به جو و شرایط نوین سیاسی- اجتماعی جدید بیاندیشند و توانائی خویش را در ارزیابی های جدید بکار گیرند. متاٌسفانه تعداد از این سیاسیون و سازمانهای ی مربوط شان که بر آن هنوز نفوذ دارند، نمیتوانند پروسه ها و واقعیات و حوادث پیشبین باشند بلکه در عقب فاکت ها و جریانات سریع جامعه در حرکت اند.

پس کدام راه های برون رفت را میتوان در شرایط کنونی پیشبینی و مطرح نمود"................... ادامه دارد

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد