کشورعربستان سعودی که ازسالها بدین سودر جنگهای افغانستان از بنیادگرایان مذهبی حمایت کرده و با پاکستان که یکی ازمهمترین حامیان ترروزم است نیز رابطۀ عمیق و دوستانه دارد، داشتن روابط وجلب حمایت آن جهت تحقق صلح درکشورلازمی میباشد، بدون جلب همکاری متحدین پاکستان و توسعۀ راوبط با آنها جهت اثرگذاری بالای پاکستان نمیتوان به صلح پایدار دست یافت، ازهمین رو است که داکتراشرف غنی درطول شش ماه حکومتداری خود به کشورهای چین، امارت متحدۀ عربی و سه بار به عربستان سعودی که ازاثر و رسوخ زیاد در پاکستان برخورداراستند سفر نموده تا حمایت این کشورها و بخصوص دولت سعودی را درقبال حل مسئلۀ افغانستان بدست آورد، اکنون زمان آن رسیده است تا برای آوردن صلح به کشور به روشهای متفاوت تری رو آورد آنچه که درزمان آقای کرزی صورت گرفت هیچ نتیجۀ ملموس ازآن بدست نیامد، نباید مستلزم گامهای بعدی حکومت وحدت ملی قرارگیرد، راه و رویش جدید ایجاب زمان است و میتواند درآوردن صلح به افغانستان متضمن باشد، از طریق عربستان سعودی نه تنها بالای پاکستان اثرگذاری میتوان کرد بلکه طالبان را نیز میتوان به میزمذاکره کشید.
دولت افغانستان روزچارشنبه گذشته اعلامیهای صادر کرد که در آن به گونۀ دپلوماتیک از موضع عربستان سعودی درقبال یمن ابراز حمایت صورت گرفت، این اعلامیه با وجود بحث درشورای امنیت کشور که داکترعبدالله عبدالله نیز عضویت آنرا دارد مورد تائید قرارگرفت ولی بعداً آقای محقق و یک عدۀ دیگر در مورد نظریات انتقادی را مطرح کردند و این اعلامیه را غیرموجه و برخلاف منافع افغانستان جلوه دادند، دراین ضمن ولسي جرگه نیز خواستار آن شد که «دولت باید خطوط اساسی سیاست خارجی خود را به شورای ملی جهت تصویب ارسال کند تا هرفرد از اظهارات غیر مسوولانه در موقف دولتی وغیر دولتی به مسؤولیت های خود در این مسئله متوجه شوند»،
درحقیقت این اقدام ولسی جرگه ناخرسندی یکعده اعضای این جرگه را نشان میدهد، در حالیکه اعلامیه دراین خصوص صراحت کامل دارد حتی دولت ایران تا اکنون هیچ عکس العمل دراین رابط ازخود نشان نداده است، ولی دریک عده رسانه های تصویری، مطبوعات وشبکه های اجتماعی کشور به اندازۀ بزرگ جلو داده میشود که گویا افغانستان فردا داخل جنگ یمن جبهه بازمیکند! سؤال در آن است که چرا این اعلامیه با این عکس العمل های غیرمترقبه مواجه شده است؟
پاسخ در این خصوص کاملاً روشن است دست بالای ایران در بین محافل و مافیا قدرت درافغانستان،
البته کسانی هم هستند که ازاین حلقه خارج اند و به رویش های کلاسیک مسئله می اندیشند وفکر میکنند که شایدخطرات متوجۀ افغانستان گردد، اگر دراین مورد کمی به گذشته برگردیم، زمانیکه آقای کرزی انتخاب مجدد بشارالاسد را منیحث رئیس جمهوردر۱۹جوزای ۱۳۹۳تبریک گفت و ازاو تمجید به عمل آورد در حقیقت آشکارا از مداخلۀ توسعه طلبانۀ ایران و کشتارهزارها انسان بی گناه در سوریه حمایت و پشتبانی کرد، چنین برخورد آقای کرزی عملاً متحد ستراتیژیک خود (امریکا) را آزرده ساخت و ایران را ارجیت داد، درآن زمان هیچ کس به شمول ولسی جرگه صدا بلند نکرد تا این عملکرد آقای کرزی را که هیچ سودی سیاسی، اقتصادی، نظامی ومعنوی برای افغانستان نداشت نکوهش کنند و یا خطوط اساسی سیاست خارجی آقای کرزی را طلب کنند، حتی داکتر سپتنا منحیث مشاورامنیتی ملی یک حرف هم دراین خصوص به زبان نیاورد ولی امروزپشت مکرافون نشته حرف از سیاست اشتباه آمیز وغیر مسؤلانه حکومت وحدت ملی میزند!
در حالیکه امروز افغانستا ن به عربستان سعودی وکشورهای عربی متحد عربستان سعودی که درعین زمان متحد طالبان نیزاستند و هم بالای پاکستان فوق العاده اثر گذاراند؛ نیاز مبرم دارد، درحالیکه عربستان سعودی کاملاً میداند که افغانستان درموقف نیست که به عربستان کمک نماید، به هرصورت این اعلامیۀ دپلوماتیک حکومت وحدت ملی سبب خواهد شد تا این روابط ازاعتماد بیشتر برخوردارشود و حمایت عربستان وکشورهای عربی از افغانستان بخاطر آوردن صلح تزئید یابد ، سرو صدا هائیکه به ضد این اقدام حکومت وحدت ملی زیرنام دفاع ازمنافع ملی افغانستان بلند میشود در واقعیت امر برعکس این ادعا بیشتر به منافع ایران و بقای قدرت خود این محافل وابستگی دارد تا منافع افغانستان.
آنهائیکه حرف از جنگ نیابتی میزنند؛ این جنگ نیابتی توسط کی؟ توسط محقق، اکبری، تورن اسماعیل خان ویا عطامحمدنور؟ گزینۀ دیگر برای ایران بخاطر جنگ نیابتی بعید به نظرمیرسد. اینها نباید فراموش کرده باشند در چهل سال اخیر ایران مسبب ویرانی های زیادی در افغانستان شده و از گروه های خاص حمایت های بی دریغ نموده است، کشور ایران با هژمونی توسعه طلبانۀ که دارد همواره کوشیده است تا در افغانستان نفوذ خود را تقویت بخشد، در زمان حکومت داکترنجیب الله طرح را روی دست داشت که به اساس آن چند ولایت مرکزی به شمول بامیان را که با ایران روابط مذهبی داشتند بنام «غرجستان » از بدنۀ افغانستان جداکند ولی این توطیۀ دولت ایران از طرف حکومت وقت به کمک همین مردم شریف هزاره خنثی شد و نتوانست به این آرمان شوم خود برسد، یعنی درست کاری که امروزایران دریمن درپی آن است، بعداً حکومت ایران درموجویت حکومت کرزی شیوۀ متفاوت تري را اختیار کرد و با ریختن دالرهای فروان به جیت ارگ نشینان توانست نفوذ فرهنگی، مذهبی وسیاسی خود را درافغانستان تقویت نماید، امروز که ایران از یک اقلیت کوچک در یمن حمایت میکند و آنها را تجهیز وتشویق به قیام علیه دولت قانونی و یک اکثریت بزرگ آماده میسازد درافغانستان هم زمانی بخت خود را آزمایش کرده و هنوزهم درسدد ویرانی افغانستان است، ایران به هیچ صورت علاقه به آمدن صلح درافغانستان ندارد ومنافع خود را بیشتردر ویرانی افغانستان و نفاق و خانه جنگی ها ویک حکومت دست نشانده وضعیف می بیند ولی با داشتن مشکل که با امریکا دارد وقت آن را پیدا نکرده تا به چنین آرزوهای خود بیشتر جامۀ عمل بپوشاند، که امیدواریم هیچگاهی چنین توان را پیداکرده نخواهد توانست زیرا این افغانستان است و افغانها مالک آن، میدانند تا ازآن چه گونه پاسبانی نمایند!
مسلماً بیطرفی که برای افغانستان تا اکنون ثمرۀ به بارنیاورده دیگر یک امربی مفهم است، درحقیقت در موجودیت امریکا نمیتوان افغانستان را بیطرف نامید، آنچه که گویا از بیطرفی و روابط خوب دولت آقای کرزی با ایران در طول سیزده سال نامبرده میشود؛ چه دستاورد درعرصۀ صلح داشته است، کسی است که از آن نام ببرد؟
بدون شک که افغانستان روابط اقتصادی خود را با جمهوری اسلامی ایران متکی به منافع ملی کشور حفظ وتوسعه خواهد داد، ولی درشرایط کنونی افغانستان برای داشتن روابط با ده کشور عربی که از حمایت امریکا [متحداصلی افغانستان] برخوردار اند و عملاً برای آوردن صلح درافغانستان میتوانند نقش کلیدی داشته باشند بیشتر نیاز دارد تا به یک کشور که خواست آقای محقق و اکبری است!!
امروزافغانستان نیاراشد به نزدیکی به قدرت های بزرگ اقتصادی اثرگذار دارد که در آوردن صلح با افغانستان همکاری نمایند، افغانستان میتواند درنزدیکی با عربستان سعودی وکشورهای عربی با داشتن یک سیاست مدون، فعال وسنجیده شده نه تنها اینکه به صلح با طالبان نزدیک شده میتواند، بلکه میتواند از نفوذ "داعش" نیز جلوگیری بعمل آورده وبا آن مبارزۀ موثرنماید، هرکی میداند که منافع آن در چه است ولی بعضی ها با منافع ملی برخوردهای سلیقوی میکنند، راه های که دیگران رفته وبه منزل مقصود نرسیده اند، رفتن به آن راه ها جز ضیاع وقت و خود کشی چیز بیش نیست.
پایان