(۲)

تروریسم چیست؟

« تروریسم که در فارسی از آن با عنوان دهشت‌افگنی یا هراس‌افگنی نام برده شده‌ است، به هرگونه عملکرد یا تهدید برای ترساندن و یا آسیب رساندن به شهروندان، حکومت و یا گروه‌ها و شخصیتهای سیاسی گفته میشود.» (۱)

«تروريسم يعنی انجام دادن يا تهديد به انجام اعمالی كه هدف آن نفوذ بر دولت يا عموم مردم برای دست يافتن به يك آرمان سياسی ، مذهبی يا ايدئولوژيكی است . اين گونه اعمال شامل خشونت جدی عليه مردم يا به خطر انداختن جان افراد ، به خطر افكندن سلامت و امنيت عموم، يا خسارت جدی به دارايی هاست.» (۲)

اما «بیش از نیم‌ قرن است که دو مقولهٔ تروریسم بین‌الملل و نهضتهای آزادیبخش از جنبه‌های سیاسی و عملیاتی در هم‌ آمیخته‌اند و مرز میان آنها مشخص نیست؛ زیرا جامعه جهانی معیارها و ضوابط دقیقی برای تعریف این دو پدیده ــ آنگونه که مورد قبول همگان (دولتها) باشد ــ‌ نیافته و ارائه نکرده است. از اینرو، کوششهای بین‌المللی برای رویارویی با تروریسم بی‌ ثمر مانده و به جایی نرسیده و شرایطی پدید آمده است که دولتها این دو مسأله را از دیدگاه‌های گوناگون و متضاد میبینند و تعبیر و تفسیرهای گوناگون و متفاوت از آن ارائه میدهند. به بیان دیگر، دست دولتها درشناسایی و حمایت از گروه‌های مبارز باز است و در واقع ، شناسایی آنها تابع منافع و مصالح سیاسی کشورهاست. لذا برخی کشورها، مبارزه گروه‌های آزادیخواه و استقلال‌ طلب را اقداماتی تروریستی تلقی میکنند و برخی مبارزه این گروه‌ها را مشروع میدانند.

بنابراین ، جداسازی حرکتهای رهایی بخش، که مبارزه آنها برایند اراده مردمشان است، از گروه‌های تروریستی که در عرصه بین‌المللی مشروعیت ندارند ، ضروری است . در واقع، این مرزبندی در حقوق بین‌الملل بسیار اهمیت دارد. واقعیت اینست که کشورهای قدرتمند از وجود ابهام در این دو مقوله به سود خود بهره میگیرند و آن را به مثابه ابزاری برای ادامه سیاستهای استعماری به کار میبرند؛ بدین علت، جنبشهای آزادی‌ خواهی را که در برابر کشورهای سلطه‌ گر به مبارزه برخاسته‌اند، تروریست مینامند و تمایلی هم به پذیرش معیارهای تفکیک این دو مقوله در عرصه بین‌الملل ندارند.» (۳)

«تروریستها معمولاً برای تبلیغ ایدئولوژی خود و یا برای مقابله به مثل کردن با کشور دشمن خود دست به کشتار و ترور مردم غیر سیاسی میزنند تا با ایجاد ترس و وحشت در جامعه به خواسته‌های خود برسند.

ستمگرکشی و دیگر شکلهای ترور هرچند معمولاً در چارچوبی از وحشت‌ گرایی (تروریسم) انجام میشوند، اما میان تروریسم و ترور تفاوتهای ماهوی مهمی وجود دارد.

واژهٔ ترور (اعدام انقلابی) گاه برای مشروعیت بخشیدن به اقدامات تروریستها استفاده میشود. برخی پژوهشگران همچون دیوید راپوپورت و ایویانسکی نظریه امروزین ترور را برگرفته از نظریه ستمگرکشی میدانند. امروزه گرایشی برای گنجاندن قتل سیاسی در چارچوب تروریسم پدید آمده و ازسوی دیگر بسیاری ازگروه‌های وحشت نیز از تاکتیک قتل سیاسی استفاده میکنند. آشکارترین تمایز ترور و تروریسم این است که هدف یک قاتل سیاسی یک شخصیت معین است و اسلحه برای از میان بردن او استفاده میشود، اما هدف یک اقدام تروریستی جمعی است.

راپوپورت برای تمایز قتل سیاسی از عمل تروریستی روش بدیعی را ارائه میدهد که در آن به جای «نفس اقدام» به «معنای اقدام» توجه میشود. او تروریسم را یک فرایند و قتل سیاسی را یک رویداد میداند؛ «قاتل سیاسی انسانی را نابود میکند که -به عقیده او- یک نظام را به فساد کشانده‌ است، اما تروریست نظامی را نابود میکند که پیشتر هر کسی را که در خود جای میداده به فساد کشانده‌است. قتل سیاسی یک حادثه، یک کار گذرا و یک رویداد است ولی تروریسم یک فرایند و یک روش زندگی است».

در سیاست به کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومتها برای سرکوبی مخالفان خود و ترساندن آنها ترور دولتی میگویند و نیز کردار گروه‌های مبارزی که برای رسیدن به هدفهای سیاسی خود دست به کارهای خشونت آمیز و هراس انگیز میزنند، تروریزم نامیده میشود.

همچنان واژه تروریسم دولتی که یک واژه‌ یی جنجال برانگیز است، اصطلاحی است که برای دخالت دولت یا دولتهایی در امور داخلی یا خارجی دولتی دیگر که به وسیله اجرا یا مشارکت در عملیات تروریستی یا حمایت از عملیات نظامی برای زوال، تضعیف و براندازی دولت مذکور یا کل دستگاه حاکمه آن کشور انجام میشود.

کمکهای مادی و معنوی (مثل حمایت سیاسی) به گروههای مخالف و مشارکت در عملیاتی چون بمبگذاری، مینگذاری بنادر و سواحل، آدم ربایی، هواپیمادزدی و ترور مقامهای عالی مملکتی، نمونه‌هایی از تروریسم دولتی است.

برایان جنکینس که از خبرنگاران مشهور در معضل تروریسم است، از تروریسم دولتی به عنوان «جنگ از طریق قائم مقام» یاد میکند. وی میگوید:

«این کشورها (پیروان تروریسم دولتی) بر محدودیتهای جنگهای متعارف واقف اند. بنابراین ترجیح میدهند از امکانات سازمانهای تروریستی، که خود راساً آنها را ایجاد کرده اند یا تغذیه مالی آنها را بر عهده دارند، برای تهدید دشمن یا اخلال در ثبات سیاسی و اقتصادی آن کشور یا ایجاد بی ثباتی سیاسی و اقتصادی در آن مملکت بهره گیرند».

جنکینس معتقد است که این شکل از تروریسم به سرمایه گذاری بسیار کمتری نسبت به یک جنگ متعارف نیاز دارد، دشمن را ازپای می‌اندازد و میتوان ارتباط با تروریستها را بطور کلی منکر شد.

تفاوت عمده تروریسم دولتی و تروریسم غیردولتی در مجری آن است؛ بدین معنی که مجری و طراح اعمال تروریستی غیردولتی افراد، گروهها و احزاب اند، و مجری و طراحی اعمال تروریستی دولتی، یک دولت یا چند دولت خاص هستند. علاوه بر این دخالت دولت یا دولتها در اعمال تروریستی دو گونه‌است:

۱ـــ به صورت مستقیم؛ یعنی خود دولت اعمال تروریستی را علیه دولت دیگر انجام میدهد.

۲ـــ به صورت غیرمستقیم؛ یعنی به وسیله یی فرستادن کمکهای مادی مانند این که اسلحه، مهمات و وسایل پیشرفته نظامی در اختیار گروههای مخالف دولت مذکور قرار داده شود یا گستردن چتر حمایت معنوی ازگروههای مزبورمانند حمایت سیاسی یا اقتصادی یا تبلیغاتی.

به اعتقاد مولفان کتاب فرهنگ اصطلاحات سیاسی و استراتژیک، سه مقوله را باید از تروریسم دولتی استثنا نمود و غیر دولتی تلقی کرد:

۱ـــ گروههای آزادی بخش ملی،

۲ـــ گروههای انقلابی و

۳ـــ گروههای قومی یا مذهبی.» (۴)

از مطالبی که در مورد بنیادگرایی و تروریسم در بالا از آن تذکر به عمل آمد ، میتوان مدعی شد که بنیادگرایی و تروریسم در یک بستر گستردهٔ در پاکستان عمدتاً و در ایران قسماً رشد کرده و روز تا روز سیر صعودی خود را پیموده است و چگونگی وضع موجود افغانستان مستقیماً به تروریسم دولتی چند کشور ارتباط داشته و دارد.

اما بنیادگرایی و تروریسم در افغانستان!

ادامه دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱ـــ ویکی پدیا ( دانشنامهٔ آزاد ).

۲ـــ بار نبی میسون خبرنگار دیپلماتیک بی.بی.سی.

۳ـــ سید حیدر ترابی.

۴ـــ ویکی پدیا ( دانشنامهٔ آزاد ).

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد