I

(عدم درک واقعی ازمعنی ومفهوم دین اسلام وکلام الهی ، منافع شخصی یا تجارت بالای دین وتحریف احکام دینی باپیروی ازخرافات،منافع زبانی ،قومی، قبیلوی،سیاسی واقتصادی ،عامل عمده میباشد)

بخش پنجم

دربخشهای قبلی راجع به عوامل پارچه پارچه شدن دین اسلام به مذاهب مختلف،معرفی یکتعداد فرقه هاونظریات شانراکه شامل افکار وبرداشتهای مختلف ازدین اسلام با نظرداشت اثرات مثبت ومنفی جامعه عقبمانده عرب برتامین حقوق،آزادیها وحیات انسانها وبرعکس آن داشت ودارد ، معلومات مختصرارائه شد.طورمثال با ایجاد بعضی مذاهب، وتحقق افکار طرح شده شان درجامعه،جان هزاران انسان گرفته،اموال شان غارت وبرنوامیس شان تجاوزصورت گرفت.درحالیکه هدف تمام ادیان بخصوص دین اسلام رعایت حقوق انسانها میباشد.        درجنگ صفین نسبت عدم رعایت احکام امیرالمومنین توسط معاویه بیشترازهفتاد هزارانسان جانهای شرین خود راازدست دادند وبه همین ترتیب تحت نام جهاد وتحقق احکام دین، برخورد های غیرانسانی طی چهارده قرن گذشته صورت گرفته وادامه دارد،مانند گروه هائی داعش، القاعده ، طالبان و... بنابرعدم درک مفهوم اسلام با اتکا برسنن وکلتورعقب مانده محیط زیست شان،میخواهند تا دوره حجر را برمسلمانان پاکدل درقرن بیست ویکم تطبیق نمایند.درحالیکه اسلام برعلاوه شناخت وحدانیت خداوند،رعایت اصول وفروع دین،هدفش ایجاد صلح، برادری ، برابری،عدل و انصاف با روحیه مصالمت آمیزمیباشد. به اساس مطالعه ازکتب مختلف و صفحات انترنی،برداشتهای مختلف ازمفهوم کلام الهی که شامل تحولات مثبت بخاطرانسان و جامعه انسانی،وبرداشتهای دگم بانظرداشت کلتوروعنعنات هرجامعه طی قرنها گذشته صورت گرفته. طورمثال مکتب معتزله واهل حدیث،که اولی طرفدار قدرت وحریت انسان است ومعتقد اند که انسان دررفتاروکردارش آزادمیباشد.واحادیث اصیل وجعلی پیامبر(ص) وصحابه را مورد توجه قرارداده، عقل وخرد را برای پیروی ازاسلام حقیقی حتمی می دانند.   لذا اساس مذهب معتزله خردگرایی وآزاد اندیشی بود،چنانچه آنان به اصحاب العدل وعدلیه شهرت یافتند. وازطرف دشمنان به قدریه یاد میگردیدند.اما اهل حدیث،قرآنکریم وسنت را اساس عقاید خود قرارداده و منکرعقل ورسالت آن درعقاید واصول دین بودند. مذهب اشاعره بعد ازقرن سوم هجری مذهب اهل حدیث را درمقابل معتزله تقویه نمود.عامل عمده اختلاف آنان ناشی از نگرش شان نسبت به عقل ، کارکردها وساحه فعالیت شان شد. 
میبا  ـ خوارج:
یکیاز فرقه های کلامی مذاهب اسلامیبوده که هستهٔ اولیهٔ آنها درجنگ صفینشکل گرفت.خوارج درلغت جمع خارجى،دراین جا خوارج به معناى سرکشى و طغیان میباشد که درفارسى آنان را شورشیان گویند.اصطلاح خوارج برفرقه‏ ئی ازمذاهب اسلامى اتلاق می گردد که برعلى (رض) درصفین حمله کردند.

جنگ صفین ازمهمترین نبردهای زمان خلافت حضرت علی (رض)بود که درسال 37 هجری بین آن حضرت ومعاویه بن ابی سفیاندر سرزمین صفین واقع غرب عراق بین منطقه رقه و بالس قرار دارد، رخ داد، ازهمین رو به جنگ صفین شهرت یافت.
حضرت علی (رض) درآغازخلافت، معاویه راکه وظیفه اش (حاکم شام)بود،عزل نمود و شخص دیگری را به جایش منصوب کرد.ولی معاویه نه پذیرفت ومنطقه شام را تحت قلمرو خود نگهداشت.علی (رض) خلیفه مسلمانان باردیگر،پس ازنبرد جمل، جریر ابن عبدالله را برای مذاکره وگرفتن بیعتازمعاویه به شام فرستاد،امامعاویه قبول نه نمود،به بهانه خون خواهی عثمان(رض)سپاه شام رابرای مقابله باعلی (رض) آماده ساخت.
امیرالمؤمنین چون چاره‌ای ندید آماده جنگ شد،با سپاهی عظیم ازکوفه حرکت فرمود و در بیابان صفین بامعاویه برخورد کرد.و به این ترتیب،نبردی سخت وطولانی که ۱۰۱ روز ادامه داشت، بین سپاه شان درگرفت.
پس ازچندین روزنبرد،سپاه علی (رض) در آستانه پیروزی بود که عمرو بن عاصبرای گریختن ازشکست،به نقشه‌ شوم (قرآنکریم رابرسرنیزه بلند کردند)متوسل شد.بدین ترتیب ، جمع زیادی ازسپاه عراق با دیدن این صحنه دست ازجنگ کشیدند.سرانجام جنگ صفین با ماجرای حکمیت به پایان رسید وبه شکست سپاه علی (رض) منجر شد.
میگویند دراین جنگ ازسپاه نود یا صد وبیست هزارنفری معاویه، چهل و پنج هزار نفر و ازسپاه نود یا صد وبیست هزارنفری علی (رض) بیست وپنج هزارنفر کشته شدند وبه این ترتیب، مجموع کشته شده گان این نبرد به هفتاد یا هفتاد و پنج هزار رسید.                  ( فرهنگالهیاتدین اسلامشیعیه کلیاتحوادث تاریخیه )

بعداْ به هرگروهی که بر ضدهرامام قیام کردند، خوارج یاد گردیدند،شراه یکى از نام های دیگرخوارج است ، که مفرد آن شارى و به معناى فروشنده گان میباشد. بدلیل اینکه آنان جانهای خویش را براى پاداش اخروى فدا میکردند. و لقب شراه طبق آیه ( وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ) ذکر گردیده ، اما مخالفان‏ آنها، شراه را جمع شاری و شاری را به معنای لجباز و عنود گرفته‏اند. ابن منظورمتذکر شده که ‏« شری‏» به معنای‏ غضب و لجاجت آمده و این که به خوارج، شراه میگویند برای آن است که آنها لجاجت میکردند. اختلافات خوارج وشیعیانتحت فرماندهی حضرتعلی(رض) منجربجنگ نهروانشد . پیش ازاین جنگ علی (رض) با آنان گفتگو کرد و عده‌ ئی به‌ جانب اوگرویدند، اما تعداد زیادی ازآنان نیزآماده جنگ با وی شدند.جنگ نهروانبا شکست خوارج پایان یافت و باقیمانده خوارج به سرزمین‌های دوردست (مغرب یا کشورمراکش کنونی) گریختند.

خوارج در شکل گیریفرهنگواندیشه اسلامی نقش مهمی داشتند.                

   فرقهاباضیه : -جریان بازمانده ازخوارج است در زمینه تاریخ واندیشه اسلامی مطالب قابل توجه دارد.درغیرازمطالب اباضیه، منبع درمورد تفکرات خوارج را میتوان در میان روایات تاریخی و مذهبی اهل سنت یافت.خوارج هدفشان را بهشت میدانستند و به پیروزی دردنیا اهمیت نمیدادند. اینفرقهمعتقد بود که فرد بایدروحوجان خود را توسطجنگیدنبا گناهکاران حفظ کند،حال مهم نیست که دراین راه چه بر سر فرد یا دیگران می‌آید. هسته تعلمیات فرقه خوارج این بود که خداوند ازبنده گان خودعدلو داد را خواستار است.     خوارج قصد داشتند کهبندهرا با خدا بدون واسطه مرتبط کنند.خوارج به اصول دینی که به مسئولیت شخص تاکید داشت،اهمیت زیادی میدادند. مانندامربه معروفونهی ازمنکر. همچنین این گروه اعتقاد به رابطه بین کارو ایمان داشتند. به نظرآنان هرکس که گناهی کبیرهراانجام داد، واطاعت امرالهی را نکرد و یابدعتیآورد،کافرشده و تا زمانی که از عقیده خود بازنگردد باید بااوجنگ کرد.اگرشخص خاطی توبه نکرد،متجاوزشناخته میشود وعذاب ابدیجهنمدر انتظاراو خواهد بود.این نظر درواقع حامی عقیده خوارج بود که کشنده گان عثمان (رض)کارعادلانه‌ ای انجام داده‌اند.واین ایده،مبنای تعلیمات فرقه ازارقهخوارج را تشکیل میدهد.استنباط آشکاری که ازاین نظربرمیآید، مسئولیت بنده گان است، منکرقضا وقدرالهی بودند(.اشعری سال ۳۲۴ هجری/۶-۹۳۵ میلادی) درکتاب مقالات به بعضی فرقه‌های خوارج اشاره میکند که همانند فرقهمعتزلهبه اختیارانسان اعتقاد دارند ،اما رویکرد کلی خوارج نسبت به این موضوع،قضا و قدرجبرگونه‌ استمباحث، مربوط به قضا و قدر در فرقه اباضیه ودرزمان امامتابوعبیده(نیمه اول قرن دوم هجری/۸ م) بوجود آمد.او که خطر پیدایش بحثهایمنطقیو استدلالی روز افزون در فرقه اباضیه را حس میکرد، این موضوع را پیش کشید. ابوعبیده به شدت باعبدالله بن یزیدفرازی به خاطر دلایل خشک و بدون طرواتش مخالف بود وهمچنینحمزه کوفیوعطیهرا که به نظرش پیروانغالیان دمشقیمیآمدند ، اخراج نمود.                                                            ابوعبیده معتقد بودکه خداوند قدرت ودانش مطلق است.او ازاعمال بنده گان خود آگاه‌است اما اعمالشان راتعیین نمیکند.بنابراین هرشخص مسئول کردارخود است .برخی از اصول فکری خوارج بااصول معتزله مشترک است.علت این امراین است که دربرهه‌ای از زمان این دو فرقه به موازات هم پیشرفت داشتند. چرا که مرکز اباضیهبصرهبوده و از قضا موسسان فرقه معتزله نیز درآنجا فعالیت میکردند. خوارج و معتزله استدلالهای هم شکل داشتند وحتی برای اثبات نظریات شان،ازیکدیگر استدلالهای را گرفته‌ اند.لازم به تذکر است که فرقه اباضیه،یکی ازقدیمی ترین مکاتب شرعی وحقوقی اسلام است.که حقوقدانان معروف دراعمارآن نقش داشتند.پایه گذاراین فرقهجابربن زید(۱۰۰هجری ۷۱۸ م) است. شاگردانشابونوح صالح بن دهان،حیان الارج،ضمام بن سائب،جعفربن سماک و ابوعبیده تمیمیبودند .

مسالهامامتو عضویت درمکتب خوارج ( منوط و مشروط به پذیرفتن اصول این فرقه ‌بود)، فرقه‌های مختلفی با تفاوت اعتقادی کوچک در خوارج به وجود آمده‌ اند.خوارج آشوب طلب نبوده‌اند و ضرورت امام را تایید کرده‌اند. اما امامانی مانند عثمان (رض)، علی (رض) و معاویه را مردود شمرده‌اند. آنان بر توانایی‌های شخصی امام در امر به معروف و نهی ازمنکر تاکید داشته‌اند وانحصار مساله خلافت به قبیله قریش را نامشروع می‌دانستند و معتقد بودند که شایسته‌ ترین شخص امت باید امام گردد ومهم نیست ازکدام قبیله‌ ویا نژاد است . رضایت امت ازامامشان ضامن بقای حکومت وی است.اگرخلیفه مرتکب گناه کبیره کردد، پیروانش به یکباره از وی جدا نمیشوند، فرصتتوبه رسمی داده میشود.اگر توبه کرد و مرتکبگناه نگردید،امامتش ادامه مییابد، و الا، وظیفه شرعی پیروانش است که از وی جدا شده و حتی درصورت نیازبا وی بجنگند. این فرقه معتقد بود تا اگریک برده حبشی بینی اش بریده باشد میتواند خلیفه شود. علاوتاْ تاکید داشتند که امام باید مرد وحائز تمام شرایط لازم برای امامت باشد.برخی محققان نشان داده‌اند که مکتب اباضیهاصول خود را ازاهل سنت برداشت کرده‌ وتنها تغییرات سطحی وکوچکی را در مورد اصول مذهبی و سیاسی ازخود به آن اضافه کرده‌است. اگر چه تحقیقات اخیرنشان میدهد که مذهب اباضیه،خط مشی متفاوتی با مذهب سنی داشت ودرتوسعه کلی فقه اسلامی مشارکت داشتند. گرچه بعضی علمای اباضیه خودرامجزا ازمذاهب تسنن وتشیع میدانند. پيروانش درکشورهای عمان والجزایر وجوددارند.وشاخه دیگرآن بنام رستمیان درمناطق عراق وشمال افریقا زیست مینمایند. آنان برعكس ازارقه، نسبت به مخالفان خود مبالغه نمیكنند.حتی ميگويند: ميتوان با آنان وصلت نمود. ودارای افکارمسالمت آمیزبودند.قتل و قتال مخالفان را بطور ناگهانی جايز نميدانند. مگربعد ازدعوت واتمام حجّت واعلان قتال.             (منبع:پیوندهای تاریخی و.. ایران.اثردکتراحمد موسی)

مهمترین فرقه های خوارج عبارت اند از:  

۱ ـ المحكمه الاولى : نسل اول خوارج

۲ ـ ارازقه

۳ـ نجدات

۴ ـ عاذریه

۵ ـ صفریه

۶ ـ عجارده

۷ ـ اباضیه  

۸ ـ ثعالبه  

۱۰ ـ میونیه

۱۱ ـ خلفیه

۱۲ ـ معلومیه

۱۳ ـ صلتیه

۱۴ ـ الحمزه  

۱۵ ـمعبدیه

۱۶ ـ اخنسیه

۱۷ ـ شیبانیه

۱۸ ـ رشیدیه  

۱۹ ـ کرامیه  

۲۰ ـ ریادیه

۲۱ ـ حفصیه

۲۲ـ یزیدیه

۲۳ ـ حارثیه

۲۴ ـ بیهسیه

۲۵ ـ شمراخیه.

۲۶ـ شمیطیه

۲۷ـ صفریه  

۲۸ ـ حروریه

۲۹ـ حازمیه

۳۰ـ اطرافیه

۳۱ـ معلومیه

۳۲ـ مجهولیه

                                                       

ـ آزاِرقــــــه : پيروان نافع بن ازرق اند وهمه مسلمين را غيراز فـرقـه خـود كافرميدانست. ومیگفتند :نبايد درنمازآنان حاضرشد،ذبائح ايشان را خورد وهم نه باید با آنان وصلت كرد.   مثل كفار بت پرستان هستند .بايد با آنان جنگيد وآنهارا كشت.حتا قتل اطفال و زنان شان حـلال است.افرادى كه به اين فرقه مى پيوستند، در ابتداى ورود به سختى آزمايش مى شدند. آنان را بايد اسير گرد، اگر پذيرفتند، قبول گردند، درغير آن باید منافق و مشرك خواند،و کشته شوند. آزارقهمعـتقد به تـقيه نـبود.(تقیه به اصطلاح شیعیان ،یک فردمسلمان برای نجات جان خودازانجام برخی اعمال پرهیزکند.) طورمثال اگرمسلمانی دربرابرکفارقرارگیرد وخطر جانی اوراتهدید کند میتواند مسلمان بودن خودراپنهان کند.وعلاوه غدرومکربه مخالفان خود را جايز ميدانستند.       ـ فرقه ثعالبه :رهبراین فرقه ثعالبه بن عامروبا عبدالکریم عجاردی همفکربود.اختلاف عمده شان در مورد كودكان بود. ثعلبه معتقد بود که بر كودكان حکمى نيست و در محبت وعداوت آنان آزادند تا به بلوغ رسند ودر آن زمان بايد اسلام را بر آنان عرضه كرد.اگر ايمان آوردند خوب ،درغير آن صورت بايد تكفير شوند.اين فرقه معتقد بود كه بايد ازثروتمندان ذكاه گرفت وبه بینوايان داد.براثراختلافات بين رهبران،اين فرقه دچارانشعاب گردید وبه فرقه های متعدد تقسیم گردیدند.
ـ فرقه حازميهبنیانگذاراین فرقه شعيب بن حازم يا اصحاب حازم بن على حازميه بود ومعتقد بودند كه اعمال بنده گان را خداوند میكند.برائت ازامام على را آشكارا بر زبان نمى آورند، ولى ديگران را علنا ناسزا مى گفتند. وعقيده داشتند كه خير و شر به قضا و قدر الهى بستگى دارد.
فرقه معبديه:ـ پیروان معبدبن عبدالرحمن را معبده گویند برعلاوه سایر افکار شان معتقد بودند که با زنان غير مذهب خود ازدواج نکنند وهركس که زكات ندهد، كافر است. اين عقايد خلاف فرقه ثعالبه بود.ومعتقد بودند كه ثواب خداوند به بنده گان درهمين دنيا است.
فرقه صلتيهپیروان صلت بن ابی صلت میباشند.ومعتقد بودند هرکس که گفتارما را بپذیرد، مسلمان نیست،ولی ازکودکان شان تاوقتیکه بالغ گردند بیزارهستیم.اگراسلام را پذیرفتند قبول شان داریم
فرقه حمزويه:ـ پیروان حمزه بن ادرک میباشند.وبافرقه میمونیه همفکربودند.اينان معتقد بودند كه اطفال مشركين ، كافر هستند و در دوزخ جاى دارند.حمزه از تابعان حصين بن رقاد بود كه درسجستان شورش كرد. حمزه معتقد بود كه دريك زمان دوامام مى توانند حضور داشته باشند، در صورتیكه متفق القول نباشند. اين گروه خير و شر را به خداوند نسبت مى دادند.
فرقه شعيبيه:ـ رهبراین فرقه شعیب بن محمد بود.وازفرقه عجارده جداشده وهم عقیده حازمیه بود. شعیب بامردی ازخوارج که میمون نام داشت درموضوع مقروضیت اختلاف پیداکرد.
شعيب طلب خود را مى خواست و مى گفت كه بايد قرض خود را بدهى ، زيرا خداوند تو را امر كرده كه قرضت را ادا كنى ميمون مى گفت : خداوند امر به ادا دين نكرده است . براى حل اختلاف نامه اى به عبدالكريم بن عجارده كه در زندان بود، نوشتند وى در جواب نوشت : آنچه خداوند خواسته همان شود و آنچه نخواسته، نشود؛ هيچ كار زشتى به خداوند نسبت ندهيد. هريك از طرفين اين پاسخ را به نفع خود تاويل مى كرد. اين اختلاف باعث شد تا يپروان عجارده به رهبرى شعيب گرايش يابند.
فرقه نجدات :ـ اين فرقه راعادزيه نيز گويند.اين فرقه از پيروان نجد بنعامرحنفى بودند كه از يمامه حركت كرد تا به ازارقه پيوندد دربين راه دونفربه نام ابوفديك و عطيه بن اسود كه از نافع بنازرق جدا شده بودند، به نجده پيوسته و با وى بيعت كردند واو را اميرالمومنين خواندند.وبدين سان فرقه جديدى پديدآمد،گويندعلتاختلاف نجده ونافع مسئله تقيه بوده است. نافع تقيه را حرام مى دانست و نجده آن را جايز مى دانست.خوارج نجده معتقد بودند که بايد خداوند و رسول او را شناخت و به خون مسلمان احترام گذاشت.عذرومكر نبايد كرد.بايد براى اشنائى مردم به احكام اسلام،از راه برهان و دليل وارد شد. مرتكب گناه كبير مشرك است. نجده از اصول ثابت خوارج دورى مى كرد و مرتكب خلاف مى شد در يكى از نبردهاى خوارج نجده با مردم مدينهدخترى از عثمان بن عفان با اسارت گرفته شد.عبدالملک مروان نامه اى به نجده نوشت و تقاضاى آزادى وى را كرد نجده آن دختر را از مردى كه اسيرش كرده بود خريد و رهايش نمود. ياران نجده از اين عمل بسيار خشنود شدند.خوارج در جريان تصرف قطيف بر اموال بسيار و زنان و كودكان دست يافتند. هنوز خمس اموال و نسا را نداده ،لشكريان بر زنان تاختند و كام گرفتند. اين اقدام مورد عفو نجده قرار گرفت و روساى خوارج را ناخوش آمده . نجده گناه صغيره را جايزمى دانست و بسيارى كارهاى ديگر از نجده صادر شده بود. همين بدعتها بود كه خوارج نجدات نتوانستند نجده را تحمل كنند. نجده تحت فشار خوارج سرانجام از امامت بر آنان كناره گرفت و ابوفديك را برگزيد. ابوفديك وقتى بر يمامه دست يافت ، نجده را بكشت.خوارج نجدات را عاذريه گفته اند؛ به اين دليل كه مردم را به خاطرجهل بر فروع دين معذور دانسته اند.  

   فرقه ناصریه:ـ
ناصر خسرو(
480 - 394 ق) ملقب به خراسانى و درشهر بلخ متولد شد. تحت تاثير آراء فلسفى فارابى وابن سينا قرارگرفت واندكى بعد درپى عدالت و ستيز با ظلم وجهل به مذهب اسماعيليه روى آورد. راهى مصر شد و به ديدار امام اسماعيلى المستنصر بالله درسال 439 ق شتافت. این سفرهفت سال طول کشید.سه سال درمصربه خدمت المستنصر بالله بود.به خراسان برگشت و در آنجا به حجت خراسانى شهرت يافت و به دعوت مردم پرداخت . دولتمردان دولت سنی سلجوقى ازموصوف خوش شان نيامد و در پى قتل او بر آمد.
ناصر خسرو مدت 20 سال در كوه يمنگان : سمنگان پنهان گردید و با آب و علف مى زيست
. ناصرخسروهفتاد الى هشتاد سال عمرکرد. درگذشت اوراسالهای( 464، 465 و 470 هجرى) نوشته اند.موصوف داراى آثارادبى متعدد است كه درآن عقل،علم ،ادب و مذهب را در آميخت و با اخلاص و ايمان خالص آثار روح بخش تحریر نمود.                                           فرقه عجارده:ـ پيروان عبدالكريم بن عجرده را عجارده يا عجروديه گويند. اين فرقه ابتدا از پيروان عطيه بن اسود حنفى بودند.عقايد اين فرقه شبيه عقايد ازارقه است.تنها اختلاف دراموال مخالفان داشت،عجارده با غارت اموال مخالفان خود موافق نبود ،اما ازارقه آنرا جايزمیدانست. فرقه عجارده سوره يوسف راجز قرآنکریم نمىدانند وگفته اند كه داستان عشقى است و شايسته نيست كه در قرآنکریم باشد. فرقه عجارده به نه فرقه دیگرتقسيم گردیدند.

ادامه دارد

بخش چهارم

فوقاْ یادآورشدم که نفاق دراسلام نظربه سایرادیان زودتربوجودآمد.دلیل عمده آن اختلافات قومی وقبیلوی ، کلتور وعنعنه جامعه بدوی عرب وسایر معضلات بود که از جانشینی پیامبر(خلافت وامامت) شروع، وعدم درک واقعی ازهدف دین وسپس ازمعنی ومفهوم دین اسلام وکلام الهی میباشد ،که سبب بروزاختلاف درروش فقهی،اصول و فروع دین گردید. وبه مرورزمان اختلافات اوج گرفت، خلفای اسلام، شاهان وامامان بخاطر منافع شخصی ،قومی،لسانی منطقوی خودازدین اسلام سئواستفاده نموده و باعث ایجاد فرقه ها و مذاهب متعدد گردیدند. در باره مذهب سنی وبعضی شاخه های آن معلومات مختصر ارائه گردید.     به ادامه آن :

2 ـ مذهب شیعه: شیعه درلغت به معنی توافق وهماهنگی دویا چند نفربرمطلبی، ویا پیروی فرد ویا گروهی از فردویاگروهی دیگر.شیعیان ادعا دارند که اصطلاح شیعه برای اولین بار توسط حضرت محمد (ص) خطاب به علی (رض) نموده فرمودند :«تووشیعیان تودر روزقیامت ازخداوند خوشنوداند. خداوند ازآنان خوشنوداست.» درآن زمان چهارنفرشیعه علی شناخته میشد: سلمان، ابوزر، عماریاسر ومقداد. بعدادراسلام شیعه بدوگروپ اتلاق میگردید:                                                             اول ـ پیروان حضرت علی بن ابوطالب.                                                                  دوم ـ پیروان معاویه بن ابوسفیان.                                                                 بعدازمدت زمانی شیعه به پیروان حضرت علی اطلاق میگردد ، خلاصه شیعه به آن عده از مسلمانان اطلاق میشود که به خلافت وامامت بالفعل حضرت علی(کرم) معتقدند.وبراین عقیده اند که امام وجانشین پیامبر اسلام ازطریق شرعی ثابت شده است. پس از پیامبر، تفسیر، تعبیر امردین و امورمسلمانان برعهده اشخاص است که ازسوی خداوند معین شده ودارای ویژگیهای همچون عصمت وعدالت هستند.این افرادامام نامیده میشوند.نخستین امام شیعیان حضرت علی است. شیعیان برعلاوه سه اصل دین (توحید،نبوت ومعاد) به دو اصل دیگریعنی عدل وامامت نیزباوردارند. اصل عدل بین شیعیان ومعتزله تا حدی مشترک است. اما اصل امامت خاصه مذهب شیعه میباشد.                                                                 مذهب شیعه اصول دین اسلام راچارمنبع (قرآنکریم، سنت نبوی ،حدیث اهل وبیت ،عقل و تفکر عقلی ) میدانند.ومعتقداند که قرآنکریم وسنت پیامبربرای ایمان حقیقی لازم ولی کافی نیست.برای شناخت خداوند درهرزمان به پیشوائی نیازاست، که راه شناس ودرستکار باشد و مردم رابه سوی خداوند رهنمای کند. درغیرآن هرکس به اساس تشخیص خود ،اوامردین را تفسیرنموده وبه گمراهی میانجامد،ومی افزایند:این پیشوایان حجتی است که ازجانب خداوند تعین و توسط پیامبروامامان پیشین به مسلمانان معرفی میگردند. بنابرین امامت مفهوم بنیادی دارد و امام خصوصیات ومسولیت های متعددازجمله تبین ، تفسیر دین وهدایت مردم را دارد.           فروع دین اسلام نزد شیعیان عبارت است از: نماز، روزه، خمس، ذکات، حج، جهاد، امربه معروف ونهی ازمنکر، تولی، تبری .                                                                                   

 ـ خمس عبارت از:غنایم جنگی است که ازجنگ باغیان که مسلمان نیستند،فاتحین بدست میآورند.                                                                                                            

ـ جهاد بمعنی کوشش ومبارزه وفعالیت میباشد.ازنظراسلام جهاد کبیرکه مبارزه با امیال درونی انسان وجهاداصغرکه عبارت ازکوشش ومبارزه درراه دفاع ازدین اسلام میباشد.                                                                                               ـ امربه معروف:یعنی دستوردادن یا توصیه کردن فرد مسلمان به انجام دادن آن چه به باور مسلمان خوب درنظرگرفته میشود.                                                                            

ـ نهی ازمنکر:یعنی توصیه کردن ازسوی فردمسلمان به دیگران به انجام ندادن آن چه به باور مسلمانان بد درنظرگرفته میشود.                                                                              

ـ تولی: بمعنی دوست داشتن اهل وبیت پیامبرومحبت آنهارادردل داشتن.                            

ـ تبری:بمعنی بیزاری ودوری جستن ازدشمنان خدا وکسانیکه ولایت حضرت علی بن ابیطالب راقبول نکردند و با اووفرزندانش به جنگ پرداختند.  شیعیان به فرقه های متعدد تقسیم شده اند. در كتب فرق الشيعه ، فرقه هاى شيعى به 155 فرقه مى رسند. بصورت عموم شیعیان عبارت اند از:                                                           

 ـ اثنی عشری   ـ اسماعلیی     ـ زیدیه     ـ باطنیه (آقا خانیه ، دروزیه ،نزاریه ،حشیشیون)         ـ علوی ـ کیسانیه   ـ فطحیه     ـ غلویه یاغالیان وده هافرقه دیگر راتشکیل میدهد.                                

اثنی عشری یا جعفری که به امامیه نیزیاد میگردند:                                              

امامیه شامل تمام فرقه‌های اهل تشیع که به امامت علی پسرابیطالب وفرزندانش معتقدند، وبر این باوراند که جهان ازامام تهی نتواند بود،ومنتظریکی ازعلویان هستند که درآخرزمان ظهور کرده وجهان را پرازعدل وداد خواهد نمود. اثنی عشریدرلغت به معنی دوازده امامی ،وبه کسی خطاب میگردد که دوازده امام را قبول دارد وجعفرپسرمحمد راجانشین پدرمیداند.وامامان این مذهب عبارت اند از:                        1 ـ علی پسرابوطالب             2ـ حسن پسرعلی                   3ـ حسین پسرعلی                                   4ـ علی پسرحسین(سجاد)       5ـ محمد پسرعلی(باقر)             6–جعفرپسرمحمد (صادق)     7ـ موسی پسرجعفر (کاظم)     8 ـ علی پسرموسی(رضا)       9ـ محمد پسرعلی(جواد)           10ـ علی پسرمحمد (هادی)       11|ـ حسن پسرعلی (عسکری)   12-حجت پسرحسن(مهدی).

امامیه خود نیز به فرقه متعدد تقسیم شده‌اند

 ـ کاملیه:ـ پیروان ابی کامل هستند وایشان کسانی که با امام علی بیعت نکردند کافرمی دانستند. کتب ملل و نحل و فرق و مذاهب اسلامی، فرقه های زیادی به چشم می خورد که با انحراف ازراه ثقلین، دارای عقاید باطلی شده اند که با اکثراصول واقعی اسلام مطابقتی ندارند. باگذشت زمان اکثراین فرقه ها منقرض شدند.ازجمله این فرقه ها،فرقه کاملیه است.
فرقه کاملیه معتقد هستند که صحابه به علت ترک بیعتشان با حضرت علی (رض) کافر هستند.وآنعده صحابه که بخاطرتقیه یا اجتناب ازجنگ را نیز کافر میدانند .                 از رجال معروف آنان (بشّار بن برد) یکی از شاعران معروف این فرقه می باشد.
فرقه کاملیه بر خلاف احادیث ترک کسب و کاربخاطر رسیدن به دنیا را، واجب می دانند.
عبدالقاهر یکی از علما مذهبی می گوید: من از دو جهت کاملیه را کافر می شمارم: یکی اینکه آنان همة صحابه را بدون استثناء کافر می شمارند،و دوم اینکه آتش را از خاک برتر دانسته و ازقول شیطان تبعیت می کنند.
و غیرازاینها نظریات دیگری در مذمت این فرقه وارد شده است.سيد حسين ميرنور الهي سایت انترنی پژوهشکده باقرلعلوم

ـ محمد یه:ـ این فرقه شیعه معتقد رجعت محمد ازنوادهگان امام حسن میباشند. این فرقه میگفتند که امام محمد باقرجانشینی خود را به ابومنصورواگذاشته واین مقام بعداز ابومنصور به آل علی برمیگردد و انتظار رجعت محمدبن عبداﷲبن حسن را به عنوان قائم میکشیدند . (مقالات اشعری ص24-25و انساب سمعانی و الفرق بین الفرق ص42-43 )

ـ باقریه که بنامشیخیه نیز یادمیگردند، یکی ازفرقه های معروف شیعه جعفریدوازده امامیاست.اصطلاح شیخیه بدلیل اینکه پیروی ازشیخ احمد بن زین الدین احسائیبنیان گذار مکتب شیخی یا المدرسة الشیخیة است،مینمایند.وی در سال ۱۱۶۶ قمری در منطقه الاحساء درعربستان متولد، وازعلمای بزرگ و معروف شیعه‌ بود ونظریات موصوف در مورد معاد ومعراج با جسم لطیف تری موسوم به جسم هورقلیائی معروف و باعث اظهار نظرهای گوناگون شده، هورقلیا به معنی ملک دیگر اشاره به عالمی است بالاتر و لطیف ترازعالم اعراض. پیروان این فرقه امامت راازامام علی تامحمد معروف به امام باقردانسته. و امام باقررا مهدی موعود میپندارند.                                                           اصول وفروع دين نزد این فرقه برگرفته ازکتاب خدا وسنت پيغمبر(ص)، اخبار واحاديث است،وبطور خلاصه شيخيه،شيعيانی هستند که درجزوکل سعي درتبعيت امامان داشته و جزفرمايش آن بزرگواران كه مسلماً مأخوذ از كتاب خدا وسنت پيغمبر(ص)است به چيزی ازيافته های عقول ناقصه و قياسها و سليقه های شخصيه اشخاص عادی در دين خدا اعتماد نمينمايند، و در بيان فضائل محمد و آل محمد صلوات اللّه عليهم نيزسعي بليغ داشته و ميگويند كه نبايد تصور شود كه معارف اسلام منحصر بهمين احكام ظاهری عبادات و معاملات است، و آن عده از گروهائیکه فقط به ظاهر اسلام اكتفا كرده اند،مقصر ميدانند. وهمچنين معتقدند كه عقايد آن عده از صوفی مذهبان كه دين را صرفاً امور باطنی ميدانند و ظواهر عبادات را ترك كرده اند ناقص است وانسان را به ترقی وتعالی كه مقصود ازآفرينش اوست نميرساند،بلكه دين حق است كه همه ظواهر را بپذيريم و بآنها عمل نمائيم درعين اينكه سعی ميكنيم تااصل و باطن و حقايق آن مطالب را هم بقدر استعداد فراگيريم و بهر صورت اين مطلب مسلم است كه عقايد شيخيه همان عقايد شيعه جعفری دوازده امامی است و شيخيه نه چيزي از مذهب ائمه كم كرده و نه چيزی بر آن افزوده اند، بلكه هيچ نوع كاستن و افزودنی رادر دين خدا جايز نميدانند.

ـ ناووسیهیا «صارمیه» نام یکی ازفرقه‌های مذهبشیعهاست که بعدازکشته‌ شدنجعفرصادقبوجود آمد.رهبر این فرقه ناووس یاعجلان بن ناووسازاهالیبصرهبود. عده‌ای او راعبدالله بن ناووس بصرینامیده­اند و بعضی گفته‌اند که «ناووس» نام قریه‌ در اطراف بغداد است که بنیانگذارانش د تولد شدهاست. ناووسیه حاصل مبالغه و زیاده روی در اعتقاد بهامامان شیعهاست. مذهب ناووسیه بر پنج اصل استوار بود:         کتاب خدا ـ سنت پیامبر ـ تمام احادیث مرسل وضعیف ـ قول وفتوای صحابه که موافق باکتاب باشد واحادیث منتسب به جعفر صادق .                                             ناووسیه عقیده داشت که حضرت علی برترین فرد مسلمان بود،هرکه اورا تفضیل ندهد کافر است.ونیزمیگفتند که جعفر بن محمد نه مرده بلکه ازنظرها غایب شده،زنده وجاوید است .وی فرموده است :اگرهر آینه کسی برشما فراز آید وبگوید که مرا بیمار یافته و مرده مراشسته وکفن کرده‌ است باورنکنید، وبدانید که من سرورشما ودارنده شمشیر هستم.و به جهت کلمه «شمشیر» درحدیث فرقه ناووسیه در طول تاریخ و کتب فرقه شناسی در اسلام به نام صارمیهنیز یاد کرده اند.                                                  

ـ اسماعلیه:-    این مذهب درکشورمصربوجودآمده.دردربارخلفای فاطمی مصرپیروان بیشتر پیدا کرد.آنها خودرا(الدعوهً الهادیه) مینامند.درمیان اهل سنت به باطنیان مشهوراند.معتقد به فرزندی اسماعیل پسرامام جعفرصادق هستند.دربین شیعیان به هفت امامی مشهورهستند.   علاوتا معتقداند که مطا لب ظاهری دین دارای باطن است تنها امام وتعلیم یافته گان ازآن آگاه هستند. همین مفکوره سبب گردید که به تفکرواستدلال به پردازند وازفلسفه نیز استفاده مینمایند.بعداْ بدودسته مستعلوی ونزاری تقسیم گردیدند.درسال 487 هجری میان اسماعلیان برسر جانشینی پیشوا دردولت فاطمی اختلاف بوجودآمد. اسماعلیان ایرانی وشام به گروپ نزاریان واسماعلیان مصروشمال افریقا به مستعلوی باقی ماندند.                                                   کریم آقاخان امام حاضرشیعیان اسماعیل میباشد.موصوف درکشورسویس تولد شده ودر سن بیست سالگی پس ازپدر بزرگش سلطان محمد شاه آقاخان درسال 1957 م به منصب امام رسید.اوچهل ونهمین امام اسماعیلیان میباشد.وفعلا سی ودومین فردثروتمند انگلستان است.               امام عسکری امام یازدهم شیعیان روایت مینمایدکه مومن باید دارای علایم ظاهری ذیل باشد:                                                                                                        1 - 51 رکعت نماز گزاردن درشبانه روز.                                                                 2ـ انگشتر دردست راست کردن .                                                                            3ـ اظهار با صدای بلند ، خواندن بسم الئدالرحمن الرحیم درنماز.                                   4ـ زیارت امام حسین درروز اربعین                                                                         5 ـ پیشانی رادرسجده برخاک گذاشتن.                                                                ـ عماریه:ـ ازفرقه«قطحیه» یاران عماربن موسی ساباطی بوده وازمذهب شیعهبشمار میرفتند ایشان رشتهٔ امامت رابه جعفرصادق کشانده‌اند وپسازوی عبدالله افطحراکه مهم ترین فرزند وی بود امام میداند.                                                                                                 ـ موسویه:ـ یاموسائیه طرفداران امامت موسی بن جعفربوده،ومنتظررجعت اوبوده اند.         ـ مبارکیه:ـ ازاسماعیلیه قدیم هستند که پیرومردی به نام مبارک غلام آزاد کرده اسماعیل بن جعفر که ازاهالی کوفه بودمیباشند.مبارکه امامت رادرفرزندان محمد بن اسماعیل می‌دانند وهمان دعویرا که «باطنیه» کردند دربارهءاو روا دارند.                                                     ـ قطعیه:ـ فرقه‌ای بودند که برفوت امام موسی بن جعفریقین کردند،برخلاف واقفه،قطعیه به امامت علی بن موسی الرضا وپس ازوی به امامت ائمه دیگر قایل گشتند بنا براین قطعیه نامی دیگرازشیعه اثنی عشریهاست.                                                                             ـ هشامیه ـ پیروانهشام بن سالم جوالیقیعلاف بودند وازفرقه شیعه به شمارمی‌رفتندهشام غلام آزاد شده بشربن مروان بود. وهشامیه را جوالیقه نیز می نامند .                               ـ زراریهیا تمیمیه را پیروان انزرارهَ بن ابن تمیمی تشکیل میدهد.اوعلم،قدرت،سمع ،حیات وبصررا برای خدای تعالی حادث می‌دانست، ودرباب امامت ازواقفه بودند.                         ـ یونسیه: پیروان ابومحمدیونس بن عبدالرحمن مولیعلی بن یقطین بن موسی مولی بنی اسد بودند واز قطعیه به شمارمیرفتند وی ازیاران امام صادق وموسی کاظم بود ودرباره تشبیه خدا وعرش او افراط می‌کردند.                                                                                  ـ شیطانیه :مخالفان ابوجعفرمحمدبن نعمان معروف به موًمن الطاق، ولی شیطان الطاق لقب دادند شیطانیه معتقداند که خداوند عالم به اشیاءاست وآنها راتقدیر واراده می‌کند وپیش از آن که آنها راتقدیرو اراده کند ،علم به آنها نداشته‌ است.                                           ــ زیدیه:یکی ازفرقه های شیعه است که پیروان آن به امامت پنج تن(علی،حسن،حسین، علی بن حسین وزیدبن علی) معتقداند همیش تدین رامساوی با تعبد.تسلیم نگری به ظواهرآیات واحادیث می دانند وهر تفکرواجتهاد را طغیان مینامند.                             ــ واقفیه :ـ نام فرقه ای ازشیعیان است که موسی پسرجعفرمهدی را موعود میدانند.عده‌ای از ایشان به مرگ وی اعتراف دارند ومی‌گویند زنده میشود وعالم را مسخّرمی‌کنند.عده‌ای دیگر ازشیعیان میگویند که ویهنگام روزازحبس سندی بیرون آمد و کس وی را ندید. وهمین باعث شد که طرفداران هارون از مرده بودن یا زنده‌بودن یا غایب‌شدن وی مردم را به گمان انداخت.                                                                                         ـ علویه :ـ (نصیریه) فرقه ازشیعیان میباشد که اکثرا درکشورهای عراق، ترکیه وسوریه سکونت دارند.آنان بر(12) امام عقیده دارند،ومعتقداند که هرامام بابی داشته است. نويسنده كتاب العلويون النصيريون ‏مینویسد:نصيريان معتقدند كه علی، محمد و سلمان فارس، سه ذات الهی را تشكيل میدهند اينان معتقدبه تناسخ هستند.علاوتا مدعی اند که باب امام حسن عسکری ابوشعیب محمد بن نصیرنمیری است.وامام دوازدهم باب نداشت،ومردم بعدازحسن عسکری دچارتشدد و اختلاف شدیداعتقادی شدند. ابوابی که علویان به آن معتقد بودند:                                  

1ـ امام علی بن ابوطالب ــ سلمان فارسی.            2ـ امام حسین ـ قیس بن ورقه معروف به سفینه.                                                       3ـ امام حسین ـ رشیدهجری .                                                              4ـ امام زین العا بدین ـ عبدالئد غالب کابلی                                                       5 ـ امام محمدباقرـ یحیحی بن معمرام طویل شمالی.                                                       6 ـ امام جعفرصادق ـ جابربن یزید جعفی.                                                       7 ـ امام موسی کاظم ـ محمدبن ابی زینب کاهلی.                                                      8 ـ امام علی بن موسی ـ مفصل بن عمر                                                        9 ـ امام محمد جواد ـ محمدبن مفصل بن عمر.                                                       10ـ امام محمدهادی ـ عمربن خرات مشهور به کاتب.                                                     11ـ امام حسن عسکرـ ابوشعیب محمدبن نصیربصری نمیری.                                                     12 ـ امام محمد بن الحسن مهدی.                                                                       مشكور، نصيريه را اين گونهمعرفی میكند:                                                             آنان را انصاريه وعلويه نيز ميگويند، منسوب به ابن نصیرنمیری هستند ودرقرن پنجم هجری ازشيعه اماميه منشعب شدندوبعدها درشمال غرب سوريه جایگرفتندتعاليم نصيريه عبارت است از ترکیب عقاید شيعه ومعتقدات مردم پيش ازاسلام. به عقيده ايشان خداوند ذات يگانه‏ای است كه مركب ازسه اصللايتجزی بنام های معنا،اسم وباب است. اين تثليث به نوبت در وجودانبیا مجسم ومتجلی گشته است.آخرين تجسم با ظهوراسلام مصادفشد وآن ذات يگانه در تثليث (سه بخش کردن) لا يتجزائی دروجود علی، محمد و سلمان فارسی تجسم يافت.بدين سبب، تثليت مزبوررا با حروف «عمس» معرفی نمودند كه اشاره به حرف اول سه اسم علی،محمد وسلمان است.                                                                                             نصيريه معتقد به تناسخ‌اند.نصیر نميری ادعا می‏كرد كه از طرف امام عسكری به نبوت مبعوث شده است. در حق امام عسكری غلو نمود و قائل به ربوبيت آن حضرت شد. ازدواج محرمات را مباح دانسته، ونكاح مردان با مردان را مجاز میدانستند.                         نویسنده کتاب العلویون النصیریون مینویسد: نصيريان معتقدند كه علی، محمد وسلمان،سه ذات الهی را تشكيل می ‏دهند، وازديگراعتقادات اينان، تناسخ استنخستين كسانی كه به معرفی فرقه نصيريه پرداخته، سعدبن عبدالله اشعری قمی است. وی در كتاب المقالات الفرق، آن ها را اين گونه معرفی مینماید:                                                                            عده‌ایاز قائلان به امامت علی بن محمد به نبوت فردی به نام محمد بن نصيرنميری معتقد شدند. اوادعا می‏كرد كه نبی ورسول است وعلی بن محمد عسکری رااو فرستاده است.وی قائل به تناسخ بود و درحق ابوالحسنغلونمود و قائل به ربوبيت او شد. او محرمات را مباح میدانست ونكاح مردانبامردان را جايز ميشمرد و تصورمیكرد اين كارازروی فروتنی است.                                                                                               ـ کیسا نیه:ـ ازفرقه های شیعه بوده به نظرآنها هرکسیکه به امامت نامزدمیشود بایداز فرزندان محمد حنیفه باشد.به روایت محمد جواد شکورنویسنده کتاب (فرق اسلامی) سال چاپ 1384 قمری کیسانیه به ارتباط خلافت علی(ع) به چندگروپ تقسیم شدند:                                           1 ـ گروهی معتقد اند که محمد حنیفه پس ازپدرش علی امام بوده است .(مختاریه)                   2 ـ این گروه معتقداندکه محمد پس ازحسن وحسین امام بود.                                             3 ـ این گروه معتقداندکه محمد حنیفه مهدی موعود است.(کربیه)                                         4ـ گروه مذکوربه امامت ابوهاشم عبدالئد بن محمد حنیفه پس ازامامتش هستند.                           5 ـ گروهی دیگرمیگویندکه امامت به وصیت ابوهاشم به محمد ابن علی ابن عبدالئد ابن عباس ابن عبدالمطلب رسیده است.(راوندیه)                                                                       6ـ گروهی معتقد است که پس ازابوهاشم بیان ابن سمعان تمیمی است.(بیانیه)                     7 ـ گروهی دیگرمعتقد اند که امام پس ازابوهاشم،عبدالئد ابن عمروابن حرب است.(حربیه).                                                                                               ـ فاطمیان:ـ این مذهب درمناطق شمال افریقا وآسیا باختردرقرن (5 ـ3 ) نیرومند بودند. فاطمیان مدعی بودند که ازنسل علی (کرم)هستند.به همین لحاظ نام خودراازنام فاطمه زهرا گرفته اند. ........

بخش سوم

با تشکر مجدد از دوستانیکه با مطالعه بخش اول تعریف از دین ، اسلام واشکال اعتقادات در بین مسلمانان و... وبخش دوم شامل اصول وفروع دین اسلام ومذاهب اسلام بود، ازطریق تیلفون وایمل مرا تشویق نمودند . اینک ادامه ...                                                  ب ـ مذهب مالکی :                                                                                       دومین مذهب اهل سنت میباشد.مؤسس آن مالک بن انس (179ـ 93 هجری قمری) میزیست. موصوف درشهر مدينه تولد و بیشتر زندگانی خود را در مدینه سپری کرد .
مالک شخص حلیم بود و در برابرخلفای وقت سیاست آرامی داشت اما به اثر بد گمانی والی مدینه به ارتباط فلسفه ( قیام نفس زکیه ) او را مجازات کرد .اما بعداْ معذرت خواست .
امام مالك ازشاگردان امام جعفر صادق بود وفقه را نزد ايشان فرا گرفت، درحدیث شناسی پیشگام بود.
مذهب مالکی پیرو مکتب اشعری است و
منابع استنباط مالکیه را:                                       ـ قرآنکریم ـ سنت ـ اجماع   ـ قیاس ـ استحسان ـ استصحاب مصالح مرسله ـ سد ذرایع ـ عرف ـ قول صحابی تشکیل میدهد.                                                                استصحاب به معنی با خود داشتن، به همراه آوردن. در اصطلاح اصول فقه عبارت است از حالت فعلی چیزی رامانند گذشته حساب کردن وبه احتمال ودگرگونی ترتیب اثر ندادن ، مثلاً اگریقین به وضو داشتیم واکنون شک داریم که وضوباطل شده یا نه،به حکم استصحاب به شک اعتنا نه کنیم ومیگوییم وضو باطل نشده است. اگر یقین به نجاست دست خود داشتیم وحالا شک داریم تطهیروپاک کردیم .(مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج دو، ص 144) .                                                                                                مصالحجمعمصلحتاست و سه نوع تعریف شده :
۱ـ مصالحی که شارع آنها را معتبر دانسته مانندتحریممشروبکه به منظورحفظعقلاست یعنی به ملاحظه این مصلحتشرب خمرحرام است .                                                 ۲ ـ مصالحی که شارع به بطلانو الغای آن‌ها هدایت داده .
۳ ـ مصالحی که شارع نسبت به اعتبار یا الغای آن‌ها سکوت کرده و هیچ یک راتائید و یا ردننموده است.
شکل سوم را
اصطلاحاًمصالح مرسله می‌نامند.                                                       در مورد مصالح مرسله سهنظروجود دارد بدین ترتیب:
۱ـ موجودیت حجت قاطع .                                                                                   ۲ـ عدم مجودیت حجت قاطع .                                                                                ۳ ـ حجت واعتبار درصورت مصلحت ضروری وقطعی:مثلاْ به اثر جنگ بین مسلمین وکفار تعداد ازمسلمین توسط کفار اسیرمیگردند. وازاسیران منحیث سپر استفاده نموده ، حمله وسیع دیگر را بخاطر قتل وکشتار سایر مسلمانان براه میاندازند. هرگاه دراین حالت علیه دشمنان که اسیران را سپر قرار داده اند حمله صورت نگیرد،سایرین تلف میگردند، دراین حالت مصلحت چنان است که حمله علیه آنان صورت گیرد، با آنکه تعداد قابل ملاحظه اسیران نیزتلف خواهد شدلیکن اعتباراین مصلحت ازجانبشارعمعلوم ومسلم نیست چون قتل مسلمان بیگناه درشرعمعهود(شناخته شده) نیست و همچنین الغای آن به وسیله شارع محرز نیست.          ویژه گیهای فقه مالکی انعطاف پذیری دراصول ومراعات کردن مصلحت میباشد.انعطاف پذیری دراصول وسنت را قطعی ندانسته بلکه درهای تحصیص وتقلید رابطورکامل کشود . درکناراین مساله اصول رابه یک دیگرپیوند میدهد تاازمیان آنهافقهی پخته وهمسوبا احکام ، عقل وهمخوان باآن چه نزد مردم پذیرفته است، پدیدآید. مراعات کردن مصلحت ،یا از طریق قیاس واستحسان شود ویاازطریق مصالح مرسله وسدذرایع ویا هر طریق دیگری. بدین ترتیب بسیاری ازمشکلات رادرزمینه عقود وقراردادها مردم مرفوع گردید و خواسته های مردم را تحقق بخشید.بامقتضای عرف آنان همراهی وهمسوئی داشت.                                                                                     امام مالک براین عقیده بود که هدف اصلی شارع، تحقق بخشیدن به مصالح ومنافع مردم است. ویژگی دیگرفقه مالکی فراهم آوردن عناصر رشدوگسترش چون قدرت اندیشه و گستردگی افق دیدفقهیان میباشد،انعطاف پذیری اصول آنان وگوناگونی راه های که برای حل مسایل اجتماعی ، مشکلات وپیچیده ایکه ازهرجانب برای مردم پیش میآید ارائه کرده اند. فعلاْ مذهب مالکی در قسمت‏ های شمالی آفریقا، الجزایر، تونس، در قسمت‏های کوهستانی مصر، سودان، کویت، قطر، بحرین

پیروان بیشتردارد.                                                                           ج ـ مذهب شا فعی:                                                                                          موسس آن محمد ادریس الشا فعی (150-204 هجری قمری) ملقب به ابوعبدالئد سومین امام ازائمه اهل سنت است.این مذهب ازتداخل دومذهب حنفی ومالکی روش نوین را بناء نهاد که ازحدیث درآن بهره می جستند.درکلام پیروابوالحسن اشعری بود (قرآنکریم ، سنت،اجماع و قیاس) را قبول داشت وقائل به استدلال بود.ولی به استحسان و مسایل مرسله اعتنای نداشت وآنرا مردود میشمرد.ایمان درعقیده شافعیه دارای سه شرط عمده است:                                                                                                اول ـ اقراربه زبان . دوم ـ تصدیق به قلب . سوم ـ اقدام به عمل نمودن.                         د ـ مذهب حنبلی:                                                                                       ازمذاهب فقهی بوده،موسس آن ابوعبدالرحمان احمدبن حنبل(164– 241 هجری) چهارمین امام ازائمه اهل سنت میباشد.وی اهل حدیث بوده وتوجه به رای نداشت،استناداوصرفاَ به قرآنکریم وحدیث پیامبراسلام بود.وپنچ اصل نزدش معتبربود: کتاب،سنت،فتوای صحابه پیامبر،قول برخی ازصحابه که موافق باکتاب باشد.وتمام احادیث مرسل وضعیف.                                                                                      ازمواردیکه حنابله به آن اهمیت زیاد قایل اند امربه معروف ونهی ازمنکرمیباشد.       دراصول حنبلی فتوادرباره آنچه عملاَ رخ داده است ارائه میگردد.برخلاف مذهب شافعی درباب معاملات وعقود دیدگاهی ظاهری داشته،وآنرا به همان عباراتی عقد شده تفسیر می کنند.به انگیزه هاواهداف کمتراعتناء دارند.                                                             هه ـ مذهب ظاهریه:                                                                              بنیانگذاراین مذهب داود بن محمدعلی که درسال 202 درکوفه بدنیا آمده، می باشد. موصوف تحصیلاتش رادرعراق فراگرفت وعقیده داشت که تنها راه رسیدن به حقیقت وسعادت تمسک بکلام خداوند وپیامراومیباشد. (قرآن،حدیث واجماع) ولی قیاس،رای،استحسان وتقلید را رد نموده و درتمام مسایل دینی عقل راعامل تعین کننده میدانست. عقاید فقهی مذهب ظاهریه:                                                                         ـ نمازمسافررابدون شرط مسافت شکسته اعلام کرد.                                                     ـ روزه مسافررانیزبدون قیدوشرط صحیح نمیداند.                                                         ـ مسله ربا (سود )                                                                                                 ـ اقرار                                                                                                              ـ علم قاضی درموردشهادت ،درزنا چهارمرد ویا به عوض هرمرد دو زن شرط است.           ـ بینه یا سند.                                                                                                        ـ الحاق طفل زنان آزاد وکنیزان .                                                                       بادیگرمذاهب بعضا تفاوت دارد. ابن حزم که ازجمله علمای بزرگ این مذهب درهسپانیه بود. سه چیز را شرط برای تحصیل دینی میدانست :           1 ـ دانستن معنی قرآنکریم.                                2 ـ گفتارورفتار پیامبر.               3ـ اجماع .                                                                                                     مذهب ظاهریه درباره خداوند، قرآنشریف وکلام الهی نظریات فلسفی، کلامی خاصی دارند. انسان را مختارمطلق نمی دانند.آنان معتقداند که اسلام وایمان یکی میباشد، ودیگرادیان رانسخ کرده اند. این مذهب دراسپانیه وافریقای شمالی پیروان بیشتردارد .

وـ مذهب دیوبندی:                                                                                             یک جنبش احیاگراسلامی ازشاخه سنی است که ازهندوستان حدود ۳۰۰ سال قبل ایجاد وبه افغانستان افریقای جنوبی وسایر کشورها گسترش یافته است،این فرقه دراعتقادات ماتریدی ودرفقه حنفی مذهب اند.از نظراعتقادی،شباهت کلی به وهابیت دارند.آنان مانند وهابیون در برابرسایرفرقه های اسلامی، حساسیت زیادی نشان داده و از توحید وشرک تفسیر ویژه ارائه می دهند. تمام شاخه های صوفی وطریقت راقبول دارند،ولی طریقه چشتی را طریقه خویش قرارداده وشاه ولی الئد دهلوی رارهبر طریقه خویش میدانند.      
مدرسه دیوبندی درنیمه دوم قرن 19 میلادی زمانی که کمپانی هند شرقی درسراسر شبه قاره حکمروائی داشت ،بمنظورتحقق اهداف سودجویانه خود درقریه دیوبند واقع درشمال دهلی دارالعلوم تاسیس نمود.
اما فعالیت های دیوبندی ها به مدرسه محدود نماند و آنها احزاب و گروههای سیاسی و مذهبی مختلفی تشکیل دادند و بدین وسیله برتحرکات خود افزودند.دیوبندی ها پیش از استقلال پاکستان با حزب کنگره هند رابطه نزدیکی داشتند وبااستقلال پاکستان مخالف بودند.آنان تشکیل پاکستان رامانعی گسترش اسلام درهند وهمچنین عامل تضعیف موقعیت مسلمانان می دانستند.
مخالفت دیوبندی ها با تشکیل پاکستان باعث شده بود که آنها درپاکستان موقعیت سیاسی مناسبی نداشته باشند.اما فعالیتهای مدارس مذهبی دیوبندی ها و گروههای طرفدار آن با قدرت رسیدن ژنرال«ضیاء الحق» که به دیوبندیها وابستگی داشت. ازجانب دیگرنزدیکی مناسبات پاکستان با عربستان سعودی که با دیوبندی ها به علت اشتراک عقیدتی روابط نزدیکی داشتند موجبات تقویت موضع دیوبندی ها را در جامعه سیاسی پاکستان پس از استقلال فراهم کرد. دیوبندی ها از لحاظ نحوه تفکر و اندیشه به وهابیها خیلی نزدیک می باشند و نگرش دیوبندی در فعالیت سازمان های وهابی - مسلک ،پاکستان خیلی موثر بوده است.
به هر حال روند مدرسه سازی دیوبندی ها با استقلال پاکستان شدت یافت و دیوبندی ها برای کنترول مدارس خود درسال 1956 میلادی(1335 هـ.ش)، مدرسه «وفاق المدارس عربیه» را تاسیس نمودند. تلاش دیوبندی ها برای توسعه مدارس مذهبی شان با روی کار آمدن ژنرال ضیاء الحق در پاکستان بیشتر گردید.
در سال 1960 میلادی مدارس دیوبندی ها 232 و در1984 میلادی به 1097 رسید.
با وجود آنکه دیوبندی ها در پاکستان در اقلیت بودند اما حدود 57 درصد فارغ التحصیلان کل مدارس دینی در دوران ضیاء الحق را دیوبندی ها تشکیل می دادند که این مساله نشان دهنده فعالیت وسیع دیوبندی ها بود. در مجموع درباره ی مدارس مذهبی دیوبندی ها باید گفت که این مدارس بیشتردرایالت سرحد(جدیداْ به ایالت خیبر پختونخوا تغییر نام یافته وهم مرزبا افغانستان است) ودرمناطق اکوراختک،منسهره،مردان،پیشاور،بنو و دیره اسماعیل خان می باشند. اکثر آنان مربوط به احزاب سیاسی زاده مذهب دیوبندی هستند مانند حزب «جمعیت علماء اسلام» و «جمعیت العلوم الاسلامیه» وغیره.
جنگ سرد بخصوص حضورنظامیان اتحاد شوروی به افغانستان سبب گردید تا از مدارس دیوبندی بمنظورمقابله با اتحاد شوروی استفاده نمایند وپاکستان را دربرابر ارتش سرخ بوسیله طلاب به شدت افراطی مربوط مدارس دیوبندی، قراردهند.
درزمینه سازمانهای جمعیت العلماء پاکستان به رهبری مولانا شبیراحمد عثمانی،حرکت المجاهدین، لشکر جهنگوی، لشکر صحابه، لشکر طیبه و... همه و همه به نوعی با دیوبندیسم مرتبط هستند. نقش عمده در اشاعه افکار افراطیت وتروریزم داشته ودارند.
جامعه مذهبی پاکستان ازلحاظ گرایشهای مذهبی به چهار جریان عمده میتوان تقسیم نمود:      
۱ ـ دیوبندی           ۲ ـ بریلوی             ۳ ـ اهل حدیث           ۴ ـ شیعه
مکتب بریلوی درسال 1948 سازمان جمعیت علمای پاکستان را تشکیل داد، مکتب اهل حدیث، سازمان جمعیت اهل حدیث و مکتب شیعه تحریک فقه جعفری را در سال 1980 بنیان گذاری کردند.
اکثر مدارس وعلمای دینی سنی مذهب ازلحاظ گرایشهای کلامی و فقهی درچهارچوب فقه حنفی وابسطه به گروه های دیوبندی وبریلوی میباشند. اما بریلوی ها حالت انعطاف پذیری بیشترداشته واز توحید و شرک تفسیر سخت گیرانه ارائه نمی دهند و تا حدودی، گرایشهای صوفیانه دارند. مکتب بریلوی در واکنش نسبت به جنبش محمد بن عبدالوهاب و در مخالفت با عقاید دینی شاه ولی الله، وسایر علمای دیوبندی پدیدار شد.
طرفدارن دیوبندی درپاکستان همواره در حال افزایش بوده ، به ویژه در دو دهه اخیر با رشد بنیادگرایی اسلامی در منطقه وسرمایه گذاریهای وسیع عربستان وبا حمایت دولت ضیاء الحق وجناح او از آنان، سرعت بیشتری یافته است.
سومین گروه سیاسی – مذهبی عمده این کشور جمعیت اهل حدیث است. این گروه برخاسته از افکار شدیدا سنتی پیروان اهل حدیث در این کشور است. افراد وابسته به مذاهب اهل حدیث، بمنظور شناخت سیاسی خود جمعیت اهل حدیث را پایه گذاری نمودند.
چهارمین سازمان سیاسی ـ مذهبی عمده پاکستان که ریشه کاملا مذهبی دارد سازمان تحریک فقه جعفری است.این حزب متشکل ازروحانیون و شخصیتهای فرهنگی و عادی پیروان مکتب شیعه می باشد که در واکنش به سیاسیتهای ضیاء الحق به وجود آمد.
با توجه به اینکه فرقه دیوبندی درنظر وعمل داری روشها و موضعگیریهای تندروانه ای بوده است وازدوران حضورشوروی درافغانستان الی امروزیکی ازحامیان تنظیمها ، طالبان و گروه القاعده بودند ومیباشند، رهبران و اعضاء طالبان غالبا در مدارس دینی وابسته به این مکتب آموزش دینی دیده اند.                                                                                
لذا یکتعداد پیروان مذهب دیوبندی نظر به دلایل فوق نقش عمده را در کشتار، ویرانی، تباهی کشورما ،ایجاد ، تقویه ورشد تروریزم منطقه وجهان داشت ودارد.



بخش دوم

تمام مذاهب اسلامی بر درستی متن قرآنکریم اتفاق نظردارند، امااختلاف درنحوه خواندن متن، معنی، تفسیرواحیاناْ ترتیب آن میباشد.این اتفاق نظربه اندازه است، که شیعیان دوازده امامی ایران و وهابیان عربستان وشاخه های تروریستی آن ازقرآنکریم با رسم الخط واحدی استفاده میکنند.                                                                                     پیروان دین اسلام که مسلمان نامیده میشوند بایداصول وفروع دین اسلام راکه به اصطلاح تیوری وپراتیک دین گفته میشود. فهمید و طبق آن باید عمل نمایند.                            اصول دین اسلام که پایه های اعتقادی آن میباشد،نخست باید به آن ایمان آورد، که عبارت اند :                                                                                                 ۱ـ توحید یعنی یکتاپرستی ومهمترین اصل اعتقادی دین اسلام میباشد.                         ۲-نبوت یعنی باورداشتن به اینکه خداوند برای ابلاغ سخن خود به انسانان پیامبررا از میان خود آنان برگزیده است.                                                                           ۳-معاد به معنی رستاخیزیاد ودوباره برخاستن پس ازمرگ میباشد.                           درمذهب شیعه اصول دین اسلام برعلاوه سه اصل فوق عدل وامامت نیزشامل است .     عدل به معنی قضاوت وپاداش به حق میباشد. یعنی خداوند هیچ عملی راهرچند نا چیز و کوچک باشد،ضایع نکرده وبی اجروپاداش نمیگذارد وبدون تبعیض هرکس جزای اعمالش راخواهد دید.                                                                                                 ـ فروع دین اسلام راعمل یاپراتیک میگویند یعنی (نماز، روزه، ذکات ، حج و جهاد) .   جهاد به معنی کوشش،مبارزه وفعالیت میباشد.ازنظراسلام جهاد دونوع است یکی جهاد کبیر یعنی مبارزه با امیال درونی انسان میباشد.که برعلاوه رعایت اصول وفروع دین، مسلمان باید خواهشات نفسانی وامیال بیهوده خویشراکنارگذاشته بخاطررفاء وآسایش انسان کوشش نماید ( افسوس که درکشورما تعداد قابل ملاحظه ملانماها ورهبران تنظیمی نه توانستند که جهاد علیه امیال نفسانی و... خود نمایند ، اموال ودارائی ها شان را که با استفاده از موقف دین ومذهب تصاحب نموده اند شاهد ادعای ما میباشد .)                 دین اسلام که صدهاملیون پیرودارد،نظربه سایرادیان مکملترمیباشد،هرگاه اختلافات ظهورنمیکرد وبه پارچه پارچه متعدد تقسیم نمیگردید،فعلاٌ بمراتب پیروان بیشترمیداشت. یکی از نگرانی های پيامبراسلام دراواخر حياتش ، بروزاحتمال اختلافات ميان مسلمانان بود تامبادا منجربه احياء دوباره انديشه های جاهلیت گردد. چنانکه اين اتفاق بعد وفات پيامبر بوقوع پيوست و آن ماجرای سقيفه بنی ساعده بود.در ماجرای متذکره حضرت علی(رض)مشغول مراسم تدفین وتکفین پيامبر(ص) بودند،عده ای ازمردم مدينه (انصار) در سقيفه بنی ساعده با حضورسعد بن عباده تصميم به انتخاب جانشين پيامبررا گرفتند.     این خبربه گوش حضرت ابوبکر (رض) رسید.موصوف با جمعی ازاصحاب (اهل مکه) در آنجا حاضر شدند وجريان سقيفه را که به نفع انصارپيش میرفت ،با ذکرحديثی منسوب به پيامبر،پيشنهاد کرد تا فردی از قريش به خلافت برسد. با توجه به اينکه ابوبکر(رض) مقام والائی نزد پيامبرداشت ولقب صديق رابه او شان داده بودند. کسی به مخالفت برنه خواست وحضرت ابوبکر(رض)، حضرت عمر (رض) را معرفی کرد،اما حضرت عمر(رض) با احترام ودوستی که رسول الله باحضرت ابوبکر(رض)داشت،خوددست بيعت را به ابوبکر صدیق(رض) داد.سپس ابوعبيده جراح نيز اقدام به اين کارکرد. سقيفه بنی ساعده نخستين انشعاب عملی درعالم اسلام بود که زمينه ظهورمخالفتهای راهم باعث گرديد.دراين ميان آشکارترين تفکرمخالفت مربوط به کسانی بود که حضرت علی راجانشين پیامبرميدانستند وبر بزرگان ماجرای سقيفه بنی ساعده اعتراض می گرفتند، که شما جزو نخستين کسانی بوديد که با علی (رض) در غديرخم بيعت کرديد .                                                   غدیرخم منطقه ایست بین مکه ومدینه ، بتاریخ 18 ذی الجه حضرت محمد (ص) بعدازحجته الوداع که تعداد کثیرمسلمانان جمع شده بودند ،ضمن خطابه،ازبازوی حضرت علی (رض) گرفت وبرای مدعوین ازکار وفعالیت حضرت علی درمبارزه علیه کفارونقش او دراشاعه دین اسلام یادآوری نموده وضمن اینکه او را ( ولی ) و برادرخود خطاب کرد ،فرمودند: (هرآن کس که من مولای اوهستم،پس علی مولای اوست.)                                      کلمه مولا درفرهنگ عرب دو معنی دارد:                                                           1ـ دوست .                     2 ـ صاحب امتیاز.

این واقعه و حادثه غدیر در کتب متعدد نقل شده ، اما قدیمیترین منبع تاریخی از احمد بن ابویعقوب متخلص به یعقوبی (۲۸۴ هجری قمری) میباشد. موصوف وظیفه دبیری را در دربارعباسی داشت. که اکثر آثار ادبی خویش را بشکل شعر بیان داشته ، چنانچه موضوع مورد بحث ما درمجموعه اشعار این نویسنده قرن دوم هجری ملاحظه میگردد.               انديشه شيعه يا دوستداران حضرت علی ازآن زمان صورت آشکارتررا به خود گرفت.     علامه طباطبايى ،جريان ظهوروپيشرفت اسلام را دربیست وسه سال زمان بعثت و روندى طى شده راکه سبب پيدايىش چنين گروه ها وجمعيتها درميان ياران پيامبرگردید مینویسد:   علاقه شديدى كه پيامبرنسبت به على(رض)اظهارمى فرمود وخدمات ارزنده یكه حضرت علی براى ترقى وپيشرفت اسلام درجنگ ها ازخود نشان داده بود.عده اى ازياران پیامبر را كه ازشيفته گان فضيلت وحقیقت بودند.براين مى داشت كه على(رض) رادوست داشته باشند ودر آینده ازاوپيروى نمايند. ولی یکتعداد رابرحسد وكينه وا مى داشت. بناءسقيفه بنی ساعده نخستين انشعاب عملی درعالم اسلام بود که زمينه ظهورمخالفت ها را فراهم نمود.           نفاق دراسلام نظربه سایرادیان زودتربوجودآمد.که مبنای عمده این اختلافات عبارت از : ـ جانشینی پیامبر(خلافت وامامت)                                                                        ـ عدم درک واقعی ازمعنی ومفهوم کلام الهی که سبب اختلاف در روش فقهی ،اصول و فروع دین گردید.به مرورزمان اختلافات اوج گرفته خلفای اسلام، شاهان وامامان بخاطر منافع شخصی ، قومی، لسانی منطقوی خودازدین اسلام سئواستفاده نموده و باعث ایجاد فرقه ها ومذاهب متعدد گردیدند.فعلا دراسلام بیشتر ازصد مذهب وفرقه ها وجود دارد و سلسله نفاق وپارچه شدن بیشتر آن با مدغم شدن سیاست دردین ومنافع اقتصادی وسیاسی ابرقدرت ها ادامه دارد.                                                                                        درنتیجه ایجاد مذاهب واختلافات،ملیونها انسان به قتل رسید وسلسله این کشتارهاادامه دارد. این اختلافات به اشکال مختلف وتدریجی شامل موضوعاتاجتماعی مانندامربه معروف و نهی ازمنکر،روابط ذات البینی افراد، رابطه انسان وخداوند درچوکات مسایلی چون مفهوم ایمان،جبرواختیارشامل شده وسپس به جانب آخرت‌ شناسی وتوجه به بهشت وجهنم که مساله وعده و وعید راشامل میگردد،پاگذاشته شد. درنتیجه فلسفه وپیامدهای طبیعی راشامل نموده وبه تاسیس دانش کلامی انجامید. خلاصه سه حوزه دین‌ شناسی ، انسان‌ شناسی و کیهان‌ شناسی راپایه گذاری نمودند.
معتزلیان با پایه‌گذاری دانش کلامی،نقش تعیین‌کننده‌ای درتاریخ اسلام دارند.موسس این فرقه ابوحنیفه واصل بن عطا الغزال که درسال ۲۱هجری قمری متولد ودرسال ۱۱۰ وفات نمود، بود. پیروان این مکتب طرفدارقدرت وحریت انسان بوده ومعتقد اند که انسان دررفتار و کردارش آزاد میباشد.هرکس مسئول رفتار خودش میباشد و خداوند افعال بنده گان را به خود شان واگذاشته است. ایشان برخلافاهل حدیثکه احادیث اصیل وجعلی پیامبر و صحابه را مورد توجه خود قرار داده بودند،عقل وخرد را به تنهایی برای پیروی ازاسلام راستین کافی می دانستند. و گاهی نظرات فلاسفه را با دین مخلوط می ساختند.مکتب متذکره درزمان بنی امیه ودرحکومت عبدالملک مروان بین سال های ۶۵ ـ ۸۶ هجری قمری بوجود آمد.

اساس مذهب معتزله خرد گرایی وآزاد اندیشی بود،چنانچه آنان به اصحاب العدل وعدلیه شهرت یافتند.اما ازطرف دشمنان به قدریه یاد میگردیدند.                                           اشاعره با موضع‌گیری دربرابرافکارمعتزلیان،مکتب کلامی را ایجاد وبه رقابت پرداختند. دراین میان معتزله واشاعره نماینده دونظر نسبتا متفاوت درمذهب کلامی هستند. که عامل عمده اختلاف آنان ناشی ازنگرش شان نسبت به عقل،کارکردها وساحه فعالیت شان میباشدمذهب اشاعره درآغازقرن چهارم هجری پدید آمد.مؤسس آن ابوالحسین علی بن اسماعیل اشعری بود،که درسال ۲۶۰ هجری درشهربصره متولد ودرسال ۳۳۰ دربغداد درگذشت. پدرش ازطرفداران اهل حدیث بود،اشعری درکودکی با عقاید اهل حدیث خوگرفت، ولی درجوانی به مکتب اعتزال پیوست وتا چهل سالگی با آن مکتب همراه بود.اما درسال ۳۰۰ هجری به صورت آشکارازمعتزله کناره گرفت وعقاید جدید خودرا بیان داشت و باردیگر به جانبداری از عقاید اهل حدیث برخاست ودرمقابل هر قاعده و اصلى از اصول معتزله، قاعده‌ واصل جدید وضع نمود.                                                                      اهل حدیث، قرآنکریم و سنت را اساس عقاید خود قرارداده ومنکرعقل و رسالت آن در عقاید واصول بودند.اما معتزلیان درمسایل کلامی به عقل تکیه می کردند ونصوص قرآن راهنگام که مخالف نظر خود می یافتند، تأویل نموده و به سنت اعتماد نمی کردند.               اشعرى به ارائه طرحى نواقدام کرد تا بگونه‌اى تضاد موجود میان عقلگرایى وظاهر گرایى را برطرف سازد، بدین جهت با هریک از آن دوگروه،هم موافق وهم مخالف بود. با عقل گرایان دراین جهت که استدلال عقلى در اثبات عقاید دینى بدعت و حرام نبوده، بلکه راجح و پسندیده است،موافقت کرد و رساله تحت عنوان«استحسان الخوض فى علم الکلام» تالیف نمود. واین درحالى بود که اهل حدیث،علم کلام و استدلال عقلى را بدعت و حرام میدانستند. ازطرفى درتعارض عقل باظواهر دینى، ظواهر را مقدم داشت و درنتیجه دربحث از صفات ذات و صفات خبریه با عقاید معتزله مخالفت کرد. همان‌ گونه که اصل تحسین و تقبیح عقلى ومتفرعات آن را نیز مردود دانست وهیچ واجب عقلى را نپذیرفت و دراین زمینه ها با اهل حدیث هماهنگ شد و چون نادرست دانستن تأویل و اصرار برحفظ ظواهر در مواردی با اصل تنزیه (پاک وبی آلایش) وصفات جمال وجلال الهی منافات داشت،با استفاده ازاستدلال عقلی، فرضیه های کلامی جدیدی را ابداع نمود و یا اگر قبلاْ مطرح شده بود به تحکیم آن پرداخت که این فرضیه ها، عقاید ونظریات خاص را در مذهب کلامی بوجود آورد.

هرگاه مذاهب وفرقه های تشکیل شده را به دقت مطالعه فرمائید،گرچه هدف همه این فرقه ها ومذاهب پرستش خدای یگانه پیروی ازقرآنشریف واینکه محمد(ص) پیامبرخدا است،انجام فرایض دینی یکی بوده ،اما درشکل وسلیقه ها باهم درجنجال وتفرقه میباشند.به سبب اینکه منافع رهبران وایجاد کننده گان مذاهب وفرقه ها درآن نهفته است.خیلی تاسف آوراست که با داشتن عقیده مشترک،چرااسلام را پارچه پارچه نمود ه، وبا ایجاد نفاق، مذاهب مختلف را بوجود آوردند.هرگاه بصورت دقیق وواقعبینانه برعوامل ایجاد مذاهب وفرقه ها نظر اندازی شود،اصلاْ اسلام برمعنویت واعتقاد راسخ استواراست هرگاه دراعتقاد منافع مادی، شخصی فامیلی، قومی ملیتی و...دخیل شود،اسلام واقعیت خود راکه داشتن اعتقاد قلبی به ایزد متعال میباشد (قلب وضمیرانسان درجهت شناخت وانجام هدایات الهی باشد.) ازدست داده،عظمت طلبی،تجارت بالای دین ومذهب که درآن منافع رهبران مذهبی میباشد، صورت میگیرد.                                                                                                       مثال عمده وتازه، روحانی خرافات پیشه که دین را وسیله پیدا نمودن پول وسایر غرایز خویش قرارداده ،بتاریخ نزدهم مارچ ۲۰۱۵ ، مرتکب جنایت هولناک تاریخ بشریت شد   ( شهادت فرخنده ) که با لت وکوب،ذریعه مشت،لگد و چوب شروع ،باچاقوجسم آن دختر را تکه وپاره نمودند، بعداْ شکم لگد وسپس بالای شکم آن دختر معصوم خیز زدند، به تعقیب موتر رابالایش جسمش عبورداده وجسدش را درروی سرک کش نمودند واز فاصله هشت یا نه متری ازسرک به دریا کابل انداختد و درآخیربا تیل پاشیدن برجسدش آن مسلمه را به آتش کشیدن !!!                                                                                     آن روحانی تاجرومسلمانان مورثی احساساتی به اتهام سوختان قرآنشریف تحت نام اسلام جنایت فوق الذکر راثبت تاریخ بشریت نمودند ودرجهت بد نامی اسلام نقش خویش را ایفا نمودند. درحالیکه شاهدان عینی می‌گویند که فرخنده پس از مشاجره با آن تعویض نویس یا روحانی درباره خرافات که با دادن تعویض درمحل مقدس مسلمانان کابل،ازدین تجارت واعمال غیر اخلاقی را مرتکب می گردید، تحت ضرب قرار گرفت .آن زن قهرمان افغان بتاریخ ۲۸ حوت ۱۳۹۳ مصادف با ۱۹ مارچ ۲۰۱۵ علیه منافع قرآنفروشان و خرافاتیان (تعویض نویسان ) قیام نمود.                                                                    شرمبارتر ازین که یک روز پس از کشته و سوزاندن فرخنده، محمد ایاز نیازی، امام مسجد وزیر اکبرخان در مرکز شهر کابل،با تائید چنین جنایت هولناک، درخطبه نمازجمعه گفت: خواهش من از ارگان‌های عدلی و قضایی این است که با دقت حرکت کنند... وقتی که به مقدس‌ترین اعتقاد مردم (قرآن) اهانت صورت بگیرد، مردم مکلف نیستند که بپرسند این متهم اعصابش سالم ویا ناسالم است. فکرتان باشد که این اشتباه بزرگ است و اگراقدام به دستگیری مردم میکنید،شاید این مردم قیام کنند.بازجمع کردن این مردم بسیارمشکل است.بهمین شکل درکشورما این چنین تجاران دین به صدها وهزاران نفرمیرسد. هرگاه منافع مادی شان برآورده نشودهموطنان وطن دوست وصادق افغانستان را با دادن فتوای کفر و الحاد محکوم نموده ومینمایند.درحالیکه ازنوک انگشتان یکتعداد شان کثافت .خون میچکد وازجیبهای شان دالرهای چور وچپاول شده وغصب جایدادهای مردم وبیت المال سرازیر میباشد.قصرها،آپارتمانها ، سرایها، فابریکات، تجارتخانه ها وپولهای نقد دربانکهای داخل وخارج نمونه ازغنایم وتجاوزات این تجاران دین و مذهب میباشد که دربدست آوردن آن به اصطلاح هرکدام روی دلایل فوق درجهت دامن زدن اختلافات دینی ،مذهبی ، قومی ،لسانی ،سیاسی و....عرق ریزی ،کار وزحمات بسیار را متقبل گردیده اند.                                                                                       تاریخ اسلام طی چهارده قرن شاهد پارجه پارچه شدن اسلام باایجاد بیش از صد مذاهب مختلف بوده ومیباشد.که نتایج بسیارشوم مانند ،نفاق وبرادرکشی وکشتارملیونها انسان را درقبال داشت وبا ایجاد مذاهب جدید سیاسی دراسلام مانند وهابیت،القاعده،زرقاوی وشاخه جدید وظالم آن تحت نام داعش (ازاسلام دین ترور،جاهلیت وظالم را که زنان، اطفال ، جوانان را به شکل بیرحمانه به قتل میرسانند ) اقدام نموده واسلام را درسطح جهان طبق هدایات منابع تمویل کننده آن بدنام نموده ومینمایند.( جنایات روزمره شان در اکثر والایات افغانستان که باعث کشتار هزاران افراد ملکی میگردد ، راپور های سالانه یونوما وسایر بخشهای ملل متحد ) شاهد ادعایم میباشد. درحالیکه اسلام دین اخوت وبراردی وبرابری، صلح وترقی میباشد....                                                                               مولف کتاب تاریخ ادیان ومذاهب درجلد سوم تحریرداشته که مولفان كوشيده اند تا عدد فرقه های اسلام را به 73 فرقه برسانند تا با روايت منسوب به پيامبراسلام مطابقت كند.                      همچنان مؤ لف كتاب بيان الاديان كه درسال 485 ق تقسیم بندی مذاهب اسلام را درپانزده فرقه ،که هرکدام به فرقه های مختلف تقسیم نموده است،که تعدادشان به 75 میرسد.                       علاوتا نویسنده كتاب علل ظهور فرقه ها ومذاهب اسلامى،كليه فرقه ها را در پانزده فرقه خلاصه كرده است.خلاصه بصورت عموم اسلام را به دومذهب عمده سنی وشیعه که به اضافه ازصد گرو وفرقه تقسیم نموده اند.

اینک نظری مختصربربعضی ازاین مذاهب می اندازیم:                                       1ــ مذهب سنی (تسنن) :                                                                      بزرگترین مذهب دین اسلام میباشد که اکثریت مسلمانان جهان را تشکیل میدهد.اهل سنت یاجماعت با قبول اصول وفروع دین برین باورهستند که محمد (ص) پیامبراسلام پس از خود جانشینی تعین نه نمود. وبعدازوفات حضرت محمد (ص) ،مسلمانان آن زمان براساس شورای ،چهارتن را بالترتیب به عنوان خلیفه مسلمانان انتخاب نمودند. اهل تسنن خودرا پیروقرآن کریم وحدیث (سنت) میدانند.                                                                    اصطلاح اهل سنت درقرن دوم هجری شکل گرفت.این مذهب به شاخه های حنفی، مالکی ، شافعی، حنبلی، ظاهری (اهل حدیث) ودیوبندی تقسیم شده اند.                                       الف ـ مذهب حنفی:ازجمله مذاهب فقهی بوده،بنیانگذارآن ابوحنیفه نعمان بن ثابت میباشد. که بین سالهای 80الی 150 هجری درشهرکوفه میزیست،یک تعدادادعا دارند که ایرانی الاصل میباشد اما پدرو اجدادابوحنیفه ازقریه خواجه سیاران شهرچاریکارولایت پروان افغانستان بود.اجداد موصوف شغل تجارت داشتند،ودرشهرکوفه متوطن شده بودند.                                موصوف اولین امام ازائمه چهار گانه سنت وجماعت است،دربین مذاهب سنت واهل تشیع پیروان بیشتر دارد.نظربه دانش مذکور مدت زمانی به حیث قاضی القضات درشهرکوفه اجرای وظیفه کرد ،اما باتغیر حکومت حاضر به اجرای وظیفه نگردید وبه زندان افگنده شد. مذهب حنفی برهفت اصل استوار میباشد:                                                                             ـ کتاب الهی ـ سنت رسول الئد ـ قول صحابه ـ قیاس ورای ـ استحسا ن ـ اجماع ـ عرف.

قیاس ـ دارای دو مفهوم میباشد:                                                                              ـ به مفهوم استنتاج یقینی از مقدمات .                                                                          ـ ازنظر فقهی به معنی استخراج حکم مساله با استفاده از تشابه به مساله ای دیگر که حکمی در مورد آن وجود دارد. قیاس فقهی معادل تمثیل در علم فلسفه و منطق است و از دید فقهای شیعه قیاس در استخراج احکام فقهی باطل است اما از نظر فقهای اهل سنت در مواردی که حکمی را نتوان مستقیما ازقرآن وسنت استخراج کرد میتوان ازقیاس استفاده نمود .                                                                                             استحسان : قاعده‌ای دراصول فقهبه این معناست که درمورد یک مسئلهٔ شرعی بنا به مصلحت خاصی از قیاسیا قاعدهٔ کلی صرف نظر کرده و حکمی مخالف برای آن مسئله پیدا کنیم. انگیزهٔ استحسان ممکن است وجود قیاسی پنهان وقویتر از قیاس ظاهری یا رعایت عرفو گریز ازعسروحرج (مشکلات )باشد.

اجماع: عبارت ازتفاهم یک جمیعت بریک موضوع مشخص . مثلاْ مشروعیت دیدگاه اهل سنت درمسله خلافت و جانشینی حضرت محمد(ص) منوط به مشروعیّت اجماع است.

عرف : درلغت به معنای معرفت و شناخت یک مطلب یا موضوع که بصورت متواتر در بین مردم یا اجتماع خاص به کار رفته باشد، و در اصطلاح به معنی روش و شیوه مستمر عملی یا گفتاری است که درمیان همه یا بیشترمردم،قوم یاگروه خاصی شناخته شده و مرسوم باشد. این تعریف شامل سیره عقلایی متشرعی (پیروان شریعت) وغیرآنان میشود. عرف تعاریف متعدد دارد.گروهی عرف وعادت را از نظر مصداق، یکی می‌دانند، اما به نظرمیرسد که عرف با عادت جمعی، یکی باشد وبه عادت فردی عرف گفته نمی‌شود.

بخش اول

جهت درک و تفهیم بهتراز تحریرمطلب ذیل لازم است تا ابتدا ازدین تعریف داشته باشیم :

دین یاآیین عبارت از مجموعه‌ای عقیده وباور انسانان به خداوند (ج) یا به ذاتیمیباشد که به چشم ندیده ،اما اعقیده راسخ برموجودیت وهدایاتش میداشته باشند.این اعتقادات درپیروان همه ادیان و مسلمانان وجود دارد.

تاریخ ادیان نشان میدهد که ادیان بانظرداشت برداشت فکری ومعضلات عینی جامعه در زمانهای مختلف به اشکال مختلف بوجود آمد. طور مثال حینکه انسان در برابر معضلات وپروبلمهای عینی زنده گی روزمره نه توانست راه حل پیدا نماید ، جهت آرامی روحی و تزکیه نفس خویش به چیزهای رو آورد که به نظرش آنان میتوانستند معضلات شان را رفع کنند. که ازپرستش حیوانات تا روشنايی، آفتاب،آتش، بتهای ساخت دست انسانان رو آوردند. تا آنکه به یکتاپرستی یا پرستش خداوند متعال معتقد گردیدند .                           ادیان درهرزمان بخاطر اصلاح جامعه وازبین بردن مظالم ، تامین عدالت ورعایت حقوق انسانان درمقطع زمانی، نظربه شرایط آن زمان ظهورنموده وتاثیرات مثبت برزنده گی انسانان داشته ودارد. طورمثال ظهور اسلام درجامعه بدوی عربستان که ظلم وستم ، بی عدالتی ، پایمال نمودن حقوق افراد بخصوص زنان به اشکال مختلف آن وسایر تخطی ها درعرصه های مختلف جامعه وجود داشت، توانست درآن زمان به آن ها نکته پایان دهد، بروایت تاریخ دوره خلفای راشدین شاهد ادعای ما میباشد . اما بمرور زمان دلایل فوق از همان سده های اول ظهوردین اسلام باایجاد مذاهب جلو وحدت ویکپارچگی دین اسلام را گرفت. طی زمان متذکره ادیان متعدد ظهورنموده وهرکدام پیروانی دارد.                 ادیانیکه بیشترین پیروان درجهان دارند عبارت انداز:اسلام ، مسیحت ،یهودیت،بودیزیم ، سایرادیان زردشتیان و... بصورت عموم ادیان شامل دوبخش عمده میباشد :                 ۱ ـ دساتیر اعتقادی .( اصول )                                                                           ۲ـ دستورالعملهای علمی، اخلاقی وارزشها که بر پایه های اعتقادی استوارمیباشد( فروع) لذا دین عبارت است از مجموع باورها و اعمال مربوط به این باورها ، عقاید و روشهای ثابت و غیرِ قابل تغییر برای همه افراد ، بخصوص برای پیروانش میباشد که یک اجتماع واحد را تحت نام امت متحد میسازد .                                                                   یا به عباره دیگردین مجموعه‌ای از نظامهای فرهنگی، اعتقادی و جهان بینی‌هایی است که با ایجاد نمادهایی،انسان را به ارزشهای روحانی وگاهی به ارزشهای معنوی ارتباط میدهد.‌ بیشتر ادیان با شرح روایات، الگوها، سنن و تاریخهای مقدسشان ،قصد دارند که به زندگی معنا دهند یا به هستی شناسی بپردازند. آنها مایل اند تا اصولی اخلاقی، دینی یا یک سبک زندگی بهتری از ایده‌های شان را دربارهٔ ماهیت انسان و جهان هستی ارائه دهند.     اسلام درلغت به معنی رام وتسلیم بودن دربرابرخداوند(ج) میباشد.اسلام دین یکتا پرستی است. پیروان آنرا مسلمان میگویند ،قرآن کریم کتاب مقدس وآسمانی مسلمانان است که به زبان عربی نازل شده‌است،طبقمندرجات آن وباورمسلمانان توسط وحی الهی به محمد (ص) فرستاده شد. به اعتقاد مسمانان( قرآن وحی نامه اعجازآمیزالهی است، که به زبان عربی واژه به واژه توسط فرشته وحی، جبرئیل از جانب خداوند واز لوح محفوظ بر قلب و زبان پیامبراسلام هم اجمالا یکباره وهم کم کم درطی بیست وسه سال نازل شدهاین کتاب معتبر ترین متن دینی نزدمسلمانان است ومسلمانان آن رامعجزه و سند اثبات پیامبری محمد (ص) می‌دانند.)                                                                                                    اعتقادات دینی دربین مسلمانان بالعموم به شکل واقعی ، مورثی و تظاهری میباشد:         دسته اول یا مسلمان واقعی، که احکام دین اسلام ( اصول وفروع) راقلباْ طوریکه خداوند متعال هدایت داده وپیامبراسلام تطبیق آنرا سنت دانسته، با فراگیری ودرک واقعی ازمفهوم دین اسلام،انجام میدهند. یعنی مناسبات واقعی وقلبی باایزد متعال داشته ،احکام واوامر دینی رابا نظرداشت رعایت حقوق سایرانسانان و روحیه صلح ،اخوت وبرابری با رعایت شرایط زمان ومکان انجام میدهند.                                                                       یکتعدادازین مسلمانان بشکل خیلی افراطی به پرستش ایزد متعال غرق شده، تاسرحد تسلیم شدن یافراموش نمودن زنده گی روزمره گردیده وبشکل فراعقلی برمبنایعشق پاک تا مرحله ترک دنیا میرسند.                                                                               دسته دوم مسلمانان مورثی هستند،که دین را از پدران خویش به ارث برده اند وازدین اسلام معلومات لازم نداشته ، درقسمت فراگیری معنی ومفهموم کلام الهی (قرآنشریف) سعی و تلاش لازم بخرچ نداده اند. میتوان آنان را نیزبه دو دسته عمده تقسیم نمود:       ـ این دسته مسلمانان ،نسبت عدم بلدیت به لسان عربی ویا بیسوادی نمیتوانند تا معنی و مفهوم قرآنکریم کتابی که به آن ایمان آورده اند، بدانند وطبق آن عمل نمایند.لذا چون فهم و معلومات کافی ازدین یکه پیرورمینمایند،ندارند، باید از گفتار، وعظ وتبلیغات روحانیون، ملاها ویا ملانماها ، بانظرداشت فهم و دانش خویش درک وعمل نمایند.                 تاریخ اسلام وتاریخ وطنما طی سال های ظهوردین اسلام درکشور ما شاهد موجودیت صدها روحانی دینی بوده که با صداقت وایمان واقعی درجهت خلق الله عمر خویش را وقف نموده اند.                                                                                           ـ دسته دوم که کتله عظیم ازمسلمانان بخصوص هموطنان ما را تشکیل میدهد برعلاوه بی سوادی وعدم فهم و درک ازمعنی ومفهوم کلام الهی، بانظر داشت عوامل فوق الذکر ، معضلات سیاسی که جنگهای تحمیلی اقتصادی ـ سیاسی که درکشورهای عقب گذاشته شده و اسلامی به را تحت نام جهاد و.... براه انداخته ومیاندازند ، بشکل احساساتی تحت تاثیر گفتار، وعظ وتبلیغات مبلغین فروخته شده ،روحانیون، ملاها ویا ملانماها قرار گرفته ، به شکل کورکورانه وغیر ارادی در جهت بد نامی دین اسلام عمل مینمایند.درچهار دهه اخیر جهان شاهد سربازگیری این نوع مسلمانان پاک دل ساده بوده که توسط گروه ها،تنظیمها ، مذاهب وسازمانهای افراطی اسلامی که هسته های شان را استخبارات کشورهای مختلف رهبری، کمک مادی ونظامی مینمایند، میباشد که مرتکب جنایات بس عظیم درسطح جهان وکشورما گردیده اند، وسلسله جنایات شان ادامه دارد. در این اواخرگروه داعش که شاخه ازسازمان القاعده میباشد،با تبلیغات وامکانات وسیع که دراختیار شان قرار داده میشود، به جلب وجذب جوانان مسلمان مورثی احساساتی در کشورهای مختلف جهان اقدام نموده و توسط آنان هزاران طفل، جوان،زن ،مرد را تحت عناوین مختلف به قتل رسانیده و می رسانند. مثال عمده آن تجاوزجنسی بالای هزاران دختر وزن درشهربشریه عراق وبعداْ قتل وحشیانه آنان میباشد . آیا اسلام چنین حکم مینماید ؟ این اسلام سیاسی ، روحیه اسلام ستیزی را در سطح جهان بوجود آورده است.                                                        بدبختانه طی قرنها متذکره ما شاهد هزاران ملانما ها وبه اصطلاح شیخ،ملا و چلی بودیم و میباشیم که ازدین منحیث ابزاردرجهت منافع شخصی وغرایزجنسی خویش استفاده نموده، به مال وناموس مردم مسلمان ما ازصغیر تا کبیرتجاوز نموده اند که در زمینه صدا مثال طی دهه اخیر وقرنها درکشورخود داریم (مثال: تجاوزجنسی ملا های مساجد بالای دختران صغیر وخوردسال در ولایات کندز ، سمنگان ، بغلان ،تخار درمساجد ویا محوطه مساجد طی سال گذشته که توسط ارگانهای دولتی مورد بررسی قرار گرفته .     مثال دیگر یکماه قبل زن حامله دار درولسوالی چهادره ولایت کندز که تب لرزه داشت نزد ملاخبرجهت دم ودعا بردند، ملا تشخیص نمود که دربدن این زن جن داخل شده وبا لت وکوب از بدنش خارج شود. زن را آنقدر لت وکوب نمود که طفل هشت ماهه اش را سقط نمود.( آیا دین اسلام چنین حکم مینماید که با ناله تکبیر وبیان چند کلمه عربی با صدای بلند که شاید غلط باشد . دین اسلام را بدنام مینمایند.)       خبرتازه که به تاریخ ۱۳ اپریل ۲۰۱۵ ازتلویون آریانا کابل نشرگردید ،به اثر بررسی قضیه هولناکترین جنایت که تاریخ نظیرآن را ثبت نکرده ( قتل فرخنده بتاریخ ۱۹ مارچ ۲۰۱۵) مسئولین امنیتی دراطاق داخل مسجد شاه دوشمشیره که مقدس ترین مکان هم وطنانما درمرکز شهر کابل میباشد « پوقانه ها مخصوص که درانجام غرایزجنسی بکار برده میشود { کندوم } جدید واستعمال شده آن که دارای مواد بود، بدست آوردند » واقعا برای ملا ها، ملا نیازی وامثال آن شرم آوراست که درعقب محراب مساجد مرتکب ویا پشتیبانی ازچنین جنایات را مینمایند.وبعداْجهت اغواه واستفاده سئوازاحساسات پاک مردم ناله تکبیر را سرمیدهند.                                                                             لازم است تا درروز تطبیق حکم محکمه بالای چنین جنایتکاران ، ناله تکبیرباید گفت) .   مسئولین امور ویا رهبران دولتها طی قرنها حضور دین اسلام درکشورما ،درزمینه درک واقعی مسلمانان وطنما از معنی ومفهوم قرآنشریف توجه لازم نداشت ویا نکرده اند ،چرا که درپهلو ویا عقب هرزمامدار،رهبر دینی ویا مذهبی وجود داشت وتاحال وجود دارد.تا ازدین درجهت منافع شخصی وازآن طریق درجهت حفظ قدرت رهبران دولت استفاده سئو نمایند . لذا چنین روحانیون تبلیغات نموده ومینمایند که باید قرآنکریم صرف به زبان عربی باشد.تا ازعدم فهم مسلمانان استفاده نا مطلوب خویشرا انجام داده واز دین منحیث ابزار مقاصد شوم خویش استفاده نمایند.بهمین منظوردرجهت فهمیدن مسلمانان کشوروتنویرآنان ازاسلام به لسان مادری شان کدام اقدام لازم انجام ندادند.                                         محترم غوث زلمی درزمینه ( چاپ قرآنکریم به لسان دری) اقدام ارزشمند نمود تا هم وطنان مسلمان ماازمعنی ومفهوم قرآنکریم که رهنمائی زنده گی شان میباشد،مطلع گردند. اما توسط دولتمردان به رهنمائی تیکه داران اسلام محکوم وروانه زندان گردید.           فرض کنیمترجمه قرآنکریم راکه جناب غوث زلمی بچاپ رسانید ،دارائی اغلاط بود.     باید مسئولین دولت،علمای کرام را دزمینه دعوت مینمود تا درحصه تصحیح ترجمه قرآنکریم اقدام مینمودند.درحالیکه فعلاْ قرآنکریم به لسان های مختلف در دنیا وجود دارد . ویا دولت تصمیم اتخاذ میکرد ویا ازهمین حالا اقدام نماید که قرآنکریم رادرمکاتب از صنف اول الی صنف دوازدهم با معنی آن تدریس نماید. وشاگردیکه ازصنف دوازدهم کشوریکه خود راجمهوری اسلامی مینامد،فارغ تحصیل گردد،باید معنی قرآنکریم را بداند که او طبق احکام دین اسلام درمقابل خداوند وخلق الله ،دارای کدام حقوق ومکفیتها میباشد. وموقعیکه بعضی ملانما های فرصت طلب که ازاسلام بهره کافی ندارند،درمحافل، مجالس ، تلویزیونها با تبلیغات غیرواقعی ( به اصطلاح ازمغز نه بلکه از شکمبه خود) با تهمت زدن بردین اسلام ،درجهت منافع شخصی خویش صحبت مینمایند،و ذهنیت مسلمانان را با بیان بعضی آیات واحادیث،که معنی آنراهمه مردم نمیدانند.(وحتی اگربه عربی سخنان غلط هم گویند ویا دشنام دهند،شنونده آمین خواهند گفت) با استفاده سئو ازتحریک مسلمانان، بخصوص با بیان ناله تکبیر،آرمانهای شخصی، کروپی وسیاسی خویش را تحقق میدهند. آنوقت شاگرد فارغ شده ازمکاتب،بجواب آن ملا استفاده جووتجاردین خواهد گفت که : (محترم ملا صاحب ! چیزیکه تو فرمودی در اسلام وکلام الهی چنین نیست ) مفیدیت دیگر آن این خواهد بود که روحانیون محترم در جهت آموزش واقعی اسلام تپ و تلاش بیشترخواهند نمود. ـ گروپ دیکر مسلمانان ظاهری عبارت از آن اشخاصی میباشد که در باره اسلام وعلوم دینی تحصیلات لازم تا درجات مختلف نموده اند.اما بد بختانه ازدین منحیث ابزار بخاطر منافع شخصی کارگرفته وباتصاحب قدرت دینی دراجتماع اقدام به زراندوزی،غصب و چوروچپاول دارائیهای عامه وخصوصی اقدام نموده ومینمایند.وبا دادن فتوای ها درجهت استحکام منافع مادی خود و فامیل خویش درتلاش هستند. (آیا اسلام چنین حکم مینماید که با دم ودعا،تعویض وتومار، لقمه نان غریب وبیچاره یکه خودش ویا اولادش درمریضی می سوزد،تصاحب نماید، ودین فروشی نمایند و...) وتعداد قابل این چنین افراد بشکل مستقیم و غیرمستقیم درامورکشور نقش داشته ودارند که روزانه به اشکال مختلف تحت نام اسلام خون مردم را میچوشند .

تاریخ نشان میدهد که ادیان بانظرداشت برداشت فکری ومعضلات عینی جامعه شان در زمانهای مختلف به اشکال مختلف بوجود آمد. طور مثال حینکه انسان در برابر معضلات وپروبلمهای عینی زنده گی روزمره نه توانست راه حل پیدا نماید ، جهت آرامی روحی و تذکیه نفس خویش به چیزهای رو آورد که به نظرش آنان میتوانستند معضلات شان را رفع کنند. که ازپرستش حیوانات تا روشنايی، آفتاب،آتش، بتهای ساخت دست انسانان رو آوردند. تا آنکه به یکتاپرستی یا پرستش خداوند متعال معتقد گردیدند . ازجمله ادیان، دین اسلام یکی ازمکملترین ادیان آسمانی است که تقریباْ (یک ونیم ملیارد) پیرو دارد. این دین درسال 610 میلادی بالواسطه حضرت محمد(ص) ازجانب خداوند(ج) جهت رهنمائی بنده گانش نازل گردید. حضرت محمد (ص) پسرعبدالئد نواسه عبدالمطلب در شهرمکه در خانواده از بنی هاشم در قبیله قریش بدنیا آمد. درآوان طفولیت ابتدا پدر و سپس مادرش وفات نمودند. سرپرستی آنحضرت بدوش کاکایش ابوطالب افتاد. حضرت محمد (ص) از آوان نوجوانی مصروف چرانیدن رمه حیوانات کاکایش گردید. چون به یکتا پرستی معتقد بود،فضائی آزاد دشت وصحرا برتفکر، نیایش وعبادتش اثرات بهتر گذاشت وزمینه های بهترفکری برایش مهیاگردید.صداقت و راستکاری، رفتار و کردار پسندیده وحسن اخلاقش، مورد اعتما د اطرافیانش قرارگرفته ومحبوب قلوب همه گردید. ازجمله بی بی خدیجه خانم متمول که پیشه تجا رت راداشت بانظرداشت خصلت نیک آن حضرت،امورتجارت خویشرا به ایشان سپرد وبعداْ با جناب شان ازدواج نمود.    عده ئی دانشمندان ازجمله پوهاند جلال الدین صدیقی درفصل سوم اثرخویش بنام تاریخ تمدن اسلام که درصفحه انترنتی اخبارافغانستان نیزبه نشرگردید.چنین برداشت دارند که : عامل ظهوردین اسلام عبارت ازوحی وهدایات خداوند بود که توسط جبرئیل امین فرشته وحی، درغارکوه حرا برحضرت محمد(ص) نازل گردید.بدین اساس دین اسلام موهبتی خداوندی بود که جهان عرب و غیرعرب راازظلمت،جهالت ظلم وستم نجات داده عدالت وبرادری را به ارمغان آورد.                                                                             علمای جامعه شناسی عوامل ظهوراسلام راعلاوتا تضادهای فکری ،فرهنگی، معضلات اقتصادی، تجارتی ،اختلافات قومی وغیره درجامعه عرب میدانند.واین تضادها را ناشی ازمعضلات یکتاپرستی ادیان یهودی ومسیحی درمقابل بت پرستی که شامل قبایل بنی هاشم ،بنی امیه،غسانیان، بنی لحم، بن حنیف وغیره قبایل بود. تفاوتهای سطح زنده گی این اقوام به خصوص که قوم بنی هاشم غریب تربودند،ودیگرمعضلات سبب گردید که قوم بنی هاشم اقدام به مبارزه نمایند. دراین راستا حضرت محمد(ص) پیشقدم شده ، نظربه محبوبیت که نزد مردم وجامعه پیدانموده بود درمبارزه خودعلیه ظلم وستم ،تحقق عدالت وبرادری، یکتا پرستی موفق گردید.بااینکه ازطرف مخالفین ودشمنان افکار ونظریاتش مورد توهین، تحقیروتهدید قرارمیگرفت به مبارزه خودادامه داد ،ودین برحق یکتا پرستی راجهان شمول ساخت.ظهوردین اسلام تحول بزرگ درهمه عرصه های زنده گی مردم عرب وسایر کشورهای جهان بوجود آورد ومیآورد.

ادامه دارد

بااحترام

عبدالواسع غفاری

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد