از تیررس تاریخ، هیچ کسی، هیچ نیرو وهیچ قدیسی درنخواهد رفت.

آیا واقعاً جنرال حمیدگل به مرگ طبیعی مرده است؟
 او از مهره های تعیین کننده در مدیریت «جهاد افغانستان» بود. ویژه گی نقش حمیدگل آن بود که سطح تلاش های وی، در رابطه به حفظ جنگ  وجهاد در افغانستان، ( پس از 23سال نیز) فرونکاسته بود و در سربه هم آوری پاره های گروه طالبان پس از مرگ ملاعمر، بسیار کوشش داشت. او یک چهره تاریخی- سیاسی ماندگار در دفاع از  منافع ملی پاکستان حساب می شد؛ فردی که هرنوع روایات ونصوص دینی، مذهبی وعاطفی را فدای منافع سیاسی کشورش می کرد.

حمیدگل، مرشد وقبلۀ رهبران جهادی افغانستان به شمار میرفت. حتی اخلاص رهبران به حمیدگل درحدی بود که استاد برهان الدین ربانی، در اواخرسال 1371 طی فرمانی رسمی، او را به حیث مشاورخاص خود برگزید. حمیدگل هرچند در ارگ کابل وظیفه رسمی نگرفت؛ اما اقامت وی در وزیراکبر خان بیشتر شد و همه رهبران و حتی قوماندانان، برای دعوت وی به ضیافت و دیدار های رسمی وغیررسمی از یکدیگر سبقت میگرفتند. در دیدار احمد شاه مسعود با گلبدین حکمتیار در نزدیکی های بگرامی درسال 1372 که نگارنده نیز در جمع چند خبرنگار درآن جا حضور داشتم؛ جنرال حمید گل به حیث یک قهرمان مصلح یا پیوند دهنده، میان حکمتیار و مسعود نشسته بود.

او بود که دیدار یک ساعته را جمع بندی کرد.

اکنون با توجه به مرگ های مشکوک در پاکستان، خصوصاً درگرماگرم افزایش اختلافات میان آی،اس، ای و امریکا برسر مدیریت داعش و احتمال ختم مآموریت جنگی طالبان زیر بیرق سفید، مرگ حمید گل، چندان خود به خودی به نظرنمی رسد؛ با آن هم والله اعلم... من جسته و پراکنده اطلاعاتی دارم که از وی کتابی حجیم از خود برجا مانده است که ممکن است پروندۀ همه رهبران جهادی افغانستان درآن شرح داده شده باشد. اگر کتاب حمید گل منتشر شود، از نظرجزئیات روابط رهبران جهادی با آی اس آی نسبت به کتاب «خاموش مجاهد» اثر دگروال عبدالرحمن به مراتب تکان دهنده تر خواهد بود.

از گزارش نامه ء افغانستان

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد