طی کامینت ها و نظریات وزین که از طرف شماری از خوانندگان پُر معلومات و حایز اندیشه و منطق بلند بر مقاله "با چه زرنگی؛ تخریب اسلام!؟" در ویبسایت هایی چند انتشار یافته؛ یک پرسش کلیدی و فوق العاده مهم قامت افراشته است که: آیا اصل «بنده محور بودن» قرآن را؛ اینجانب منحیث یک تدبیر و ترفند برای دفاع از قرآن به میان کشیده ام و یا اینکه چنین اصلی، حقیقت علمی و عینی دارد؟
این پرسش حتی با تلخی مضاعفی در نظر خانم یا آقا (نجما ایزدی)، محترم مازندرانی، محترم روشنضمیر، محترم طغرل تخاری و محترم میرویس گردیزوال مبرهن میباشد که همراه با تعدادی کامینت های دیگر در ذیل جنساً خدمت عزیزان تقدیم میگردد.
بنده اینجا بنا ندارم وارد تشریحات و تفصیلات شوم بنا برین صرف پرسش مطروحه را با زوایای بیشتر مطرح نموده و و سپس پاسخ نهایی را ارائه خواهم کرد:
1 ـ اگر قرآن واقعاً «بنده محور» است؛ پس چرا در طول تاریخ 1400 ساله اسلام کسی به این اصل متوجه نشده و به آن اذعان نکرده است و نظامات عبادی و فقهی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ... جوامع اسلامی، بر اساس پویا و متحول بودن حالات بندگان در زمان و مکان؛ پویا و متحول و متکامل سامان نیافته است. حتی همین امروز؛ نیرو ها و مؤسسات سیاسی و دولتی و دانشگاهی و بازاری وغیره در تمام کشور های اسلامی سراغ نمیشود که به این اصل اذعان و احترام کند و بر مقتضای آن مجال دهد و مدد کند که نظامات و سیستم های فردی و خانواده گی و اجتماعی در کشور های اسلامی پویندگی کسب نماید؟
2 ـ اگر اصل «بنده محوری» قرآن یک تدبیر و ترفند برای آن است که به عقبماندگی وحشتناک باور ها و معارف اسلامی اعم از شیعه و سنی وغیره؛ یک بدیل و مفر از تهلکه و تباهی در تلاطم خروشان علم و ساینس و تکنولوژی کنونی تدارک شود؛ چنین ترقند از مقام یک اندیشمند منفرد که مراجع قدرت و ثروت دنیای اسلام تحویلش نمیگیرند؛ مانند آب در هاون کوبیدن؛ تلاش بیهوده و چه بسا مسخره خواهد بود و پوچ و عقیم برجا خواهد ماند. و اسلام طالبی و داعشی و القاعده ای و امثالهم پس از جهانی کردن «اسلام هراسی»؛ راه ها را برای «اسلام زدایی» از عالم بشری مهیا و مهیا تر خواهند نمود!
طرج پرسش بدینگونه های زاویه دار؛ مسلماً برای لایه های فرهیحته و صاحب هوش و قریحه سرشار در جامعه؛ دست کم حد اکثر پاسخ ها را همرای خود عرضه میدارد ولی البته که لازم است برای عامه خوانندگان با بساطت و سادگی در خور؛ موضوعات تحلیل و حلاجی گردد.
ولی درین مختصر که صرف جهت مکثی به کامینت های عزیزان و اشاعه گسترده تر آنها تدارک شده؛ مجالی از این دست نداریم.
صرفا به طریق اتمام حجت؛ عرض میدارم که اصل بنده محور بودن قرآن که ما آنرا کلام الله میدانیم و میخوانیم؛ به اندازه خود قرآن و در سراپای خود قرآن بدیهی است؛ تمام اینها که در طول تاریخ 1400 ساله اسلام کسی به این اصل متوجه نشده و به آن اذعان نکرده است و نظامات عبادی و فقهی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ... جوامع اسلامی، بر اساس پویا و متحول بودن حالات بندگان در زمان و مکان؛ پویا و متحول و متکامل سامان نیافته است. و حتی همین امروز هم؛ نیرو ها و مؤسسات سیاسی و دولتی و دانشگاهی و بازاری وغیره در تمام کشور های اسلامی سراغ نمیشود که به این اصل اذعان و احترام کند و بر مقتضای آن مجال دهد و مدد کند که نظامات و سیستم های فردی و خانواده گی و اجتماعی در کشور های اسلامی پویندگی کسب نماید؛ چیزی از بداهت همچون آفتاب این اصیل کم نمیکند.
البته در تاریخ عمومی ادیان؛ اصل بنده محوری و بشر محوری در مورد همه کتاب ها و صحیفه ها و منابع دست اول دینی مسلم میباشد و بنا بر سبب ها و جبر هایی کمابیش در همه موارد؛ برای زمان های کوتاه یا دراز این اصل نادیده گرفته شده یا حتی لگد مال گردیده است.
با آنهم شاید مورد قرآن مستثنی ترین باشد. ولی صراحت این اصل در خود قرآن؛ از همه کتب و منابع دیگر دینی متبارز ترین نیز هست!
کافیست فقط به این آیات از سوره 26 قرآن تعمق بفرمائید:
و راستى كه اين [قرآن] وحى پروردگار جهانيان است (192) روح الامين آن را بر دلت نازل كرد (193) تا از [جمله] هشداردهندگان باشى (194) به زبان عربى روشن (195) و [وصف] آن در كتابهاى پيشينيان آمده است (196) آيا براى آنان [مخاطبان عربی] اين خود دليلى روشن نيست كه علماى بنىاسرائيل از آن اطلاع دارند (197) و اگر آن را بر برخى از غير عرب زبانان نازل مىكرديم (198) و پيامبر آن را براي [عرب ها] مىخواند به آن ايمان نمىآوردند (199)
توجه فرمائید که گفته میشود اگر قرآن که وحی است و توسط روح الامین نازل شده؛ به زبان غیر عربی می بود و پیامبر عربی آنرا منحیث کلام الله به عرب ها میخواند؛ عرب ها به آن ایمان نمی آوردند؛ لهذا قرآن نه تنها به اعتبار معانی و مفاهیم و اوامر و نواهی و حلال و حرام و معروف و منکر... ویژه اعراب است بلکه به حساب زبان و ادات و کلمات و جملات و اندوخته های فرهنگی خوب و خراب و بینش های درست و نادرست و جهانبینی خاص که شامل مفهوم زبان میگردد؛ عربی و عرب محور میباشد و لاغیر.
از حضرت محمد پیامبر اسلام حدیثی منقول است که :
انا معاشرالانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم;
ترجمه ـ ما، جامعه پیامبران، ماموریت داریم که با مردم به قدر عقل شان سخن گوییم.
ناگفته نماند که این حدیث صحیح است؛ چرا که عینیت و حقیقت دارد و توسط تمام زندگانی و کارنامه های پیامبر اسلام تائید میگردد.
سخن گفتن پیامبر به قدر عقل مردم؛ چیزی جدا و مجزا و مستثنی از کلام الله نمی تواند باشد؛ پیامبر؛ از پیام خداست که با مردم سخن میگوید؛ لهذا پیام خدا را تنها در حد عقل مردم زمان و جغرافیای معین به آنان ابلاغ مینماید.
از آنجا که خدا جز به وسیله پیامبر با مردم سخن نگفته است و نمیگوید؛ پس در واقع خداوند تنها در حد عقل و در سطح توان عقلی مردمان است که با آنان سخن گفته است و مهمترین سخنان الله متعال هم؛ همان کلام الله مجید یعنی قرآن کریم است.
یعنی که هم خداوند و هم پیامبر و پیامبرانش نه امکان داشته و نه مجاز بوده اند که بالاتر از حدود عقلانی مردمان با آنان سخن بگویند و مباحثات علمی و فلسفی کنند و قس علیهذا.
لهذا هرگز و اصلاً و ابداً قرآن و هیچ کتاب مقدسی«خدامحور» نبوده و در سطح علم و توانایی های بیکران معنوی خداوندی نمی باشد و نمیتواند باشد.
*********************
لطفاً به کامینت ها و نظرات منتخب جذاب و مهم؛ مرور دقیق فرمائید:
- نجما یک ایزدی
“بیزی سیدو قاسم” از زنان آواره ایزدی اهل سنجار در تازه ترین خبر که همه روزه به از بهترش میرسد؛ که قبلا در اسارت گروه اسلامی داعش بود، اظهار داشت: به ما غذایی دادند که در آن گوشت بود. من گفتم که به دلیل بیماری نمی توانم گوشت بخورم ولی دیگر زنان همراه من غذایشان را خوردند.
وی افزود: زنان پس از خوردن غذا از عناصر داعش خواستند که فرزندانشان را نیز به آنها بدهند تا در کنار هم غذا بخورند؛ ولی عناصر داعش به زنان گفتند که آنها هم اکنون فرزندان خودشان را خوردند.
این زن ایزدی ادامه داد: یکی از عناصر داعش با موبایل خود فیلم سربریدن آن کودکان و تکه تکه کردن آنها و پختنشان را به زنان نشان داد.
همین و همه آنچه که داعش و طالب و مجاهد و سعودی و سگ و سگور دیگر انجام داده و میدهند؛ همه محصول قرآن و محمد است. شما خود را در محکمه صالحه نه همین حالا مسخره میکنید که همچو حرف ها به زبان می آورید. انچه عیان و ثابت است چه حاجت به این ترفند ها دارد
آیا دستور قرآن نیست که کافران را که هیچ تعریف و قید هم ندارد بکشید و زن و اولاند و همه باقیاتش غنیمت پاک و حلال شماست.
شاید به خاطر بیم جانتان از این جانوران اینگونه بازی میکنید و میخواهید تهمت تخریب اسلام را جواب دهید. هرچه هست فایده ندارد. اسلام از چلو صاف برامده و آنچه شده که باید وقت تر میشد. حیف این قلم توانا و این بازی های رسوا.
نجما یک ابزدی
- مازندرانی
افتخاری عزیز درود به شما. ازمازندران مزاحم شدیم.
فکر و تدبیر جناب عالی را نمیدانیم ولیکن شاید قرآن و محمد مکه قابل دفاع باشد که کس به آن دعوی هم ندارد. مگر قرآن و محمد مدینه قابل دقاع نیست مثلیکه «نبرد من» قابل دفاع نیست اگرچه گویا مدافعان دو اتشه زیاد دارد. هرچه تفککککررر کردیم نیافتیم شخص و کتابی که حق طبیعی حیات به مردمان قایل نیستش چطور ممکن است آنهم در «محکمه صالحه جهانی» دفاع شده بتواند. حتما قرآن مدینه را بهتر و بیشتر از ما و هرکس دیگر در افغانستان همسایه خوانده اید که سراپا ضد «حقوق بشر» است و داعش هم صدر اسلام نیست خود خود خود اسلام مدینه است. اگر قبول ندارید هرچه تاریخ معتبر اسلام کار دارید امر کنید که من برایتان بفرستم. گرچه به کتاب چه کار؟؟؟ . خود سوره های انفال و توبه و بقره و فتح و غیره سوره های نازله در مدینه گویا ترین است و راستی هم مبین مبین مبین است. آخر نه من میگویم و نه تیری جونز. ببینید خود قرآن چه میفرماید و خود محمد توسط قرآن چه فرموده و چه عمل کرده است. به هر حال حیف شما که اینچنین بیچاره شده اید!! می بخشید ها!
- خبر از تخریب کعبه
اعضای گروه تروریستی داعش در جدیدترین اظهارات گستاخانه خود تهدید کردهاند در صورت فتح مکه، خانه کعبه را به دستور ابوبکر بغدادی نابود خواهند کرد.
به گزارش روزنامه الفجر، تکفیریهای عضو داعش این تهدید را با این استدلال مطرح کردهاند که خانه کعبه به جای «خدا» پرسیده میشود و باید تخریب شود!
آنها مدعی شدهاند که به زودی این کار انجام خواهد شد و این تخریب به دستور ابوبکر بغدادی، رهبر داعش انجام میشود.
این تهدید در صفحه شخصی به نام ابوتراب المقدسی در توییتر منتشر شده و با استقبال دیگر اعضای داعش مواجه شده است.
در این صفحه آمده است: مردم نه برای خدا که برای عبادت سنگها به مکه میروند. به خدا قسم اگر مکه را فتح کنیم کعبهای که پرستیده میشود را نابود خواهیم کرد
!
من ای خبر را به شما از خاطری نقل کردم که بپرسم آیا جلابان آسلام آخر نی آخر فکری در باره اسلام شان دور تر از شکم شان می کنند.این آقایان که یک تحقیق را ـ تخریب اسلام میدانند ـ تخریب کعبه را چه خواهند دانشت و داعشی ها نشان داده اند که عمل شان زود تر ووسیع تر از ادعایشان میباشد. امان از جاهلان غاقل
سکینه سید زاده
- برای پالایش فرهنگ
۱٫ روشنضمیر
آگوست ۲۷, ۲۰۱۵ در ۲:۰۰ ق.ظ
بیان واقعیت در وطن ما افغانستان خیلی دشوار می نماید. خرافات ذهن و روان مردم افغانستان را چنان پیچانده است که هیچ درزی برای نفوذ عقل و خرد باقی نمانده است. دلیل آنراهم در عقب مانی کشور افغانستان میتوان جستجو کرد. زمامداران افغانستان امکانات دولت را در ترقی افغانستان وبیداری مردم آن بکار نمیبرند و بکار نبرده اند. قتل وحشیانه فرخنده وضعیت فکری و روانی مردم افغانستانرا درست بیان کرده میتواند. اگر بخواهیم در مورد ادیان با معیارهای علمی و عقل و خرد اظهار نظر نمائیم، در می یابیم که نه تنها درستی در آن یافت نمیشود بلکه خیلی احمقانه هم میباشند. ولی این امر به این معنی نیست که ما دینرا انکار نمائیم. تعداد زیاد انسانها به دین نیاز دارند. پس راه مناسب اینست که نباید ضد دین بود بلکه تلاش نمود تا از دین چیزهائی پیدا نمود و آنهارا در غنی سازی کلتور بکار برد. قابل یاد آوری میباشد که ادیان همه گل یک باغ اند، درمیان ادیان کدام برتری از یکدین به دین دیگر وجود داشته نمیتواند. اگر دین جدید بهائی از زاویه ارزش دادن به رای مردم در پیشبرد امور جامعه و اتخاذ فیصله ها به اساس رای اکثریت مهم باشد، دین بودائی بخاطر تشخیص درست رنج و بدبختی بشریت(چهار حقیقت والا) و دادن نسخه برای علاج آن، مهم پنداشته خواهد شد. و دین زردشتی بخاطر احمیت قایل شدن به انسان و معرفی خدائی که انسان را در قید بکن و نکن و تعبد ذولانه نکرده است، قابل احمیت میباشد. دین هندوئی خصوصا” مکتب ویدنتا که تمام عالم و موجودات انر تجلی برهمن با مشخصه هستی و دانائی و برکت دانسته و احترام به تمام ادیان و عقاید باشندگان روی زمین را پاس میدارد، ارج داد. باقی ادیان هم همینطور. ادیان ابراهیمی ازجمله یهویت و عیسویت خودرا با پیشرفت ساینس و تکنالوجی و زمان همگام ساختند ولی متأسفانه که دین ما دین اسلام خودرا به زمان عیار نساخته و نمیسازد، بهمین دلیل است که انتقاد زیاد متوجه دین اسلام شده است. اگر دین اسلام را همگام زمان ندانیم و نسازیم معنی آنرا دارد آنچه داعش و القاعده و طالب انجام میدهد اصل اسلام است. اگر اسلام داعش و طالب و القاعده را اصل بدانیم به این نتیجه میرسیم که انتقادات وارد شده بالای دین ما وارد میباشد. تأسف در اینجاست که دولت افغانستان یکتعداد زیاد طالبان را مثل ملا کوثر و دیگران را در کنار خود جا داده که حال اسلام و حال افغانستان را اسف بار تر ساخته است.
- سوال بد محوری
جناب آغای افتخار
این نوشته را به خاطر عنوان تکاندهنده اش خواندم و شب و روزم را یکی کرده.
دیگر مطالب را شکر فهمیدم. مگر سوال پیشم پبدا شد که مثلا قرآن بنده محور دانسته شود؛ تعبیر و عملی کردنش چه فرق میکند. مثلا در قرآن جهاد و قتال کافران امر شده و بر اساس ان مسلمانها باید شش میلیارد بشر دیگر روی زمین را یا بکشند یا مسلمان بسازند. حالا که قرآن خدا محور تلقی میشود . این حکم به گردن مسلمانها در همه جای دنیا هست. شما لطف کنید بگویید که اگر این احکام را بنده محور بگیریم چه تفاوت می آید. فکر کنم وقتی مردم مقصد شما را می فهمند و طرفدار تان میشوند که این توضیخات آنهارا قانع کند و به روشنی ایمان را جلب نماید.
طغرل تخاری
- آیات نمونه سوال
ببخشید جناب افتخار صاحب
از خاطری که سوالم روشن تر باشد این آیات را مورد توجه قرار داده و تفاوت بنده محوری و خدا محوری آنهارا از یکدیگر نشان دهید .
پس چون با کسانى که کفر ورزیده اند برخورد کنید گردنها[یشان] را بزنید تا چون آنان را [در کشتار] از پاى درآوردید پس [اسیران را] استوار در بند کشید سپس یا [بر آنان] منت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [و عوض از ایشان بگیرید] تا در جنگ اسلحه بر زمین گذاشته شود این است [دستور خدا] و اگر خدا مىخواست از ایشان انتقام مىکشید ولى [فرمان پیکار داد] تا برخى از شما را به وسیله برخى [دیگر] بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شده اند هرگز کارهایشان را ضایع نمىکند (۴)
و کسانى که کفر ورزیدند نگونسارى بر آنان باد و [خدا] اعمالشان را برباد داد (۸)
این بدان سبب است که آنان آنچه را خدا نازل کرده است خوش نداشتند و [خدا نیز] کارهایشان را باطل کرد (۹)
اینجا تنها کفر و جزای کفر نیست یک جزای خطرناک دیگر باطل کردن اعمال میباشد. یعنی به زعم ما کافر اگر تمام دنیا را آبادان کند و به عالم خیر رسان و علم رسان باشد. محض به اینکه عقیده اسلامی ندارد. همه اعمالش تباه است و در مقابل کس دارای عقیده اسلامی ولو جاهل و سفیه و دزد و دغل و اهل غدر و خیانت باشد در موردش عدالت میشود و اعمال بدش به عوض عقیده اسلامی اش نادیده گرفته میشود. این بی غدالتی آشکار را شما شما در حالت بنده محوری چطور به عدالت مبدل میکنی
با احترام
طغرل تخاری
- میرویس ګردیزوال
د هیواد ډروند مفکر افتخار جنابه!
سلامونه. وایی بابه نانک حج دپاره کعبی ته تللی و. هلته ستړی ستومانه شو او دمه وکړه. یو سعودی پولیس ورته وویل چی پښه دی ولی خدای کور طرف ته کړی یاست؟
بابه نانک په ځواب کی ورته وویل:
مهربانی؛ زما پښه هغه خواته سم کوه چه خدای نه وی!
یعنی چی هره خواکی پخپله خدای تعالی شته. نو دا یو جهالت دی چی ووایو دغه یاهغه خوا د خدای کور دی او ورته پښه ګرځول بی حرمتی ده او نورو خواوی داسی نه دی.
اوس زما پوښتنه ستاسی ډرانه حضور څخه دادی چه که قرآن شریف بنده محور وبولو دغسی ماناگانی به یی سم شی؟
خدای وکړی چه زما دا پوښتنه دداعش د کرغیړنی نظریی د تائید په مانا ونه گڼل شی.
میرویس ګردیزوال
- اسلام هراسی چرا؟
در خبری خواندم که
در بحبوجه رشد اسلام هراسی در آلمان، مراکز اسلامی و مساجد در این کشور بیش از گذشته مورد نفرت و بیزاری قرار می گیرند.
طبق اعلام دولت آلمان، این کشور در شش ماه نخست سال ۲۰۱۵، دستکم شاهد ۲۳ بار حمله به مساجد و مراکز اسلامی در این کشور بود.
رهبران مسلمانان آلمان بارها خواستار افزایش تدابیر امنیتی در مساجد و مراکز اسلامی سراسر کشور شدند و دولت ‘آنگلا مرکل’ را به نادیده گرفتن خطر جنایات ناشی از نفرت به مسلمانان و افزایش اسلام هراسی در آلمان
متهم می کنند.
اکنون سوال این است که آیا همه دنیا را بیماری روانی گرفته یا واقعاً در ذات پدیده اسلام ترسناکی وجود دارد. رهبران اسلام چرا برای محبوب شدن و ناترس شدن اسلام خودشان کاری نمیکنند که از دیگران خواهشات بلند بالا دارند؟
شما منحیث محقق اسلام به این سوال یک جواب روشن قانع کننده لطف کنید. با احترام
عادل گیلگمش از قندوز .