بدین وسیله درغم و مصیبت موجود مردم شریف کندز که بر اثر تجاوز وحشیانه سلاح بدستان سیه کار مزدور طالبی بتاریخ 28/09/2015 متحمل شده اند خود را شریک دانسته برای به ماتم نشستگان این حادثه المناک تسلیت عرض نموده روح شهدا را شاد و جنت برین را ماوای شان میخواهم .
تجاوز وحشیانه سلاح بدستان مزدور واجیربنام طالب به ولایت کندز مرا واداشت تا جریان حادثه 26 سال قبل را که با حادثه اخیر از چند جهت همخوانی داردبرای اولین بار وانطوریکه اتفاق افتیده بود افشا نمایم. حقیقت مسلم وبدیهی اینست که مجاهد ، طالب و داعش همه اجیرانی اند که درطی قریب به چاردهه درکشور ما زیر نام های جداگانه ، در شرایط جداگانه اما با وابستګی های مشابه و وظایف همسو مصروف سوختاندن ٬ بردن وبرباد دادن اند ٬ دیروز مجاهد به انجام این جنایت مامور بود وامروز طالب و داعش راه اسلاف شان را ادامه میدهند وهیچگونه تفاوتی درراهکار ها وابشخور فکری شان بمشاهده نمیرسد .همه آدمکش ٬ چپاولگر وهمه با نعره (الله اکبر) میکشند ومیبرند.
افغانستان حداقل در دوبازی بزرگ جهانی قربانی سرنوست طبیعی دست ناخورده و موقعیت ممتازاستراتیژک در منطقه گردیده و در نتیجه اهداف غاصبانه بیگانگان است که سالهاست با بی ثباتی دست وپنجه نرم میکند خانه وکاشانه مردمش در آتش مخاصمت وچشم طعم دیگران میسوزد .دیروزبخاطرسبوتاژ پلان پنج فقره ای صلح سازمان ملل متحد و امروز بخاطررسیدن به ذخایر آسیای میانه! ولی همیشه بوسیله «ستون پنجم » وماران درون آستین!!
مدخل :کندزدر شمالشرق کشور با زندگی ، کار وهمزیستی برادرانه اقوام مختلف بمثابه سمبول وحدت ملی مردمان زحمتکش افغانستان و از نظر اقتصادی بمثابه «گدام غله افغانستان» درعرصه زراعت ،مالداری ، دام پروری وصنعت قالین بافی نقش بلندی را در اقتصاد کشور بجا میاورد، فابریکه «سپین زر کندز» وشیرخانه بندر در کنار رود آمو نقش وارزش این ولایت رادر اقتصاد کشور برجسته ساخته ،همچنان این ولایت درهمسایکی با کشور های آسیای میانه(ازبکستان، تاجکستان) از نظر اهداف سیاسی-نظامی و هم از نظر اهداف اقتصادی برای قدرت های شایق دستیابی برمنابع آسیای میانه ازاهمیت خاص برخوردارمیباشد.
تجربه چهار دهه جنگ ثابت ساخت ،همان طور که افغانستان در قلب آسیا برای قدرت های بزرگ دنیا و برای دولت های منطقه از اهمیت استثنایی برخورداربوده، است ، ولایت کندزنیزبا داشتن وضع الجیش واراضی صعب العبور،از نظر نظامی و بمثابه معبرعملیات استراتیژیک در شمال کشور، برای تمامی گروهای جنگ طلب وقدرت های دخیل در آتش جنگ افغانستان از اهمیت خاص و استثنایی برخوردارمیباشد و بدین جهت است که این ولایت باربار هدف تاخت و تازگروهای مسلح جنگ طلب و وابسته قرار گرفته و حاکمیت محلی سقوط داده شده و نظم وقانون زیر پا گردیده ومردم مورد آزار واذیت قرار گرفته اند . چنانکه طی چهار دهه ، بنیاد گرایی گرو های تند رو جهادی، حزب اسلامی و جمعیت اسلامی بارها بخاطر تسلط برکندز به جان هم افتیده وصد ها کشته از خود بجا گذاشته و یا با اجرای اعمال تجاوزکارانه بالای ارگانهای قدرت دولتی به کشتار مردم بیگناه پرداخته اند ؛ که متاسفانه وضعیت وحشت بارماه های اخیر ، نفوذ طالب و بلاخره داعش ودامن زدن آتش جنگ، ترور و خانه خرابی مردم به خون نشسته کندز و بلا خره سقوط توطیه آمیز (28/09/ 2015) ولایت کندز را همه شاهدیم .
تعهد : قبل از همه سعی وتعهد من بحیث یک افغان ، در این نبشته گزارش گونه اینست که؛ آنچه را مینویسم صادقانه و واقعی بوده هیچگونه جانبداری و یا مخاصمت شخصی در آن مدنظر نمیباشد و بااین تعهد استوار ،برداشتها ،چشم دید ها و واقعیت دلایل حادثه (.سقوط شهر )واطراف ولایت کندز را که بتاریخ (.20 برج اسد سال 1367...) صورت پذیرفت ،اینک برای اولین بار بدست نشر میسپارم.
گزارش : اواخرماه سرطان سال(1367 ) بود که من "منشی کمیته حزبی ولایتی کندز" وهمچنان روانشاد برید جنرال حبیب الرحمن "قوماندن امنیه ولایت کندز " بنابر هدایت مقامات مرکز؛ به کابل خواسته شدیم ، سه چهار روز بعد از مواصلت به کابل طبق هدایت بحضور شخص رئیس جمهور و منشی عمومی حزب شهید داکتر نجیب الله شرفیاب گردیدم (روحشان شاد باد) اوشان گزارشات مرا استماع وضمنآ تاکید فرمودند: « با والی ولایت صمیمانه و با از خود گذری کار کن وخود راپل بساز تا والی بتواند ولایت کند و نمونه خوب برای مصالحه باش.این وطن از ما میخواهد تا اگر ضرور باشد از جان خود بگذریم اما صلح را به ارمغان بیاوریم...» فردای آنروزبه حضورمحترم سلطان علی کشتمند که در آنزمان بحیث منشی کمیته مرکزی حزب کار میکردند نا یل آمدم ، ایشان از کار ما در ولایت کندز مثل گذشته خشنود بودند وکاررهبری کندز را ستودند. عصر همان روزمعاون دوم کمیته ولایتی رفیق یونس تیلفونی برایم خبرداد که "دوشب است که قوت های شوروی بدون اطلاع کمیته ولایتی ومقام ولایت پوسته های ولسوالی خان آباد را تخلیه کرده اند و در حال خارج شدن از کندز هستند، لطفآعاجل حرکت کنید". من فورآ به دفترر دستیار داکتر صاحب تیلفون نمودم جنرال جبسر رخ شد موضوع را به وی گفتم واز وی خواستم تا زمینه ملاقات عاجل با داکتر صاحب رابرایم مساعد سازند موصوف گفتند " داکتر صاحب با ادوارد شیواردنازی وزیر خارجه اتحاد شوروی در حال ملاقات هستند فعلآ ممکن نیست شما ،روانه کندز شوید واز آنجا تماس بگیرید". عاجل با رفیق عبدالله بهار رئیس شعبه زراعت کمیته مرکزی که قیم ریاست جمهوری وکمیته مرکزی با کندز بود ،تماس گرفتم ایشان آمادکی سفر را اعلام داشته وهمان شب من (با همسر و سه کودکم ) رفیق عبدالله بهار، جنرال حبیب الرحمن ، روانشاد برید جنرال اکلیل نماینده ودستیار روانشاد رفیق بعقوبی وزیر امنیت دولتی ورفیق میرعبدالله معاون اول کمیته ولایتی کندوز که برای پاره امور به کابل آمده بود ، توسط طیاره نظامی عازم ولایت کندز شدیم (3) حین مواصلت در میدان هوایی کندزدر تماس با مسولین امنیتی از وضع مطلع گردیدیم و دانستیم که ولسوالی خان آباد ،که یکی از کلیدی ترین موقعیت نظامی واستراتیژیک آن ولایت بشمار میرود، سقوط نموده است.
اجرآت غیر مسولانه مقامات وزارت دفاع و قطعات مستقر شوروی در بوجود آمدن حادثه کندز:
در پرتو توافقات ژنئو و طبق پلان مشخص دولت جمهوری افغانستان، عودت جزوتامهای نظامی شوروی مستقر درولایت کندز که متشکل از فرقه (201 زرهدار)و یک کندک منظم هوایی بود، باید مطابق پلان مشترکی که با هیات نظامی ملل متحد (در پرتو توافقات ژنئو ) تنظیم و توافق شده بود در ماه دلو سال(1367) خورشیدی ولایات کندز و مزارشریف را ترک مینمودند، اما طبق توافق میان جنرال تنی ستردرستیزو وزیر دفاع ( اجنت دوسره پاکستانی وروسی ) با «جنرال بوریس گروموف قوماندان قوای 40 شوروی »،و «جنرال روزلایف قوماندان فرقه 201زرهدارشوروی »جزوتامهای فرقه 201 شوروی مستقر در کندز ، بدون ارزیابی آمادکی دفاعی آنولایت بعوض قطعات شوروی مقیم قندهار، در ماه اسد همان سال در ظرف چند روز مراکز نظامی جزوتامها و پوسته های کمربند امنیتی مستقر در این ولایت را تخلیه و به شبرغان عزیمت نمودند. فیصله شورای عالی دفاع وطن چنان بود که در هر ولایت باید قبل ازعودت قطعات نظامی شوروی، تدابیر دفاعی مستحکم ، از نظرپرسونل قوای دفاعی و تخنیک محاربوی و استحکامات اتخاذ وعملی میگردید . اما کندز قبل از موعد پلانی با خروج یک فرقه نظامی شوروی و یک کندک قوای هوایی مجهز ،دست خالی نه تنها در میدان رها شد بلکه با رها نمودن پوسته ها با امکانات موجود جنگی ،کمربند دفاعی کندز از طریق ولسوالی خان آباد بروی مخالفان مسلح باز گردید؛ ستر درستیز وزارت دفاع ( جنرال تنی) ، وزارت دفاع ، وزارت داخله و وزارت امنیت دولتی هر کدام مسولیت اساسی داشتند تا از آمادکی های جزوتامهای مربوطه در ولایات و پلان تدافعی ولایت واقف می بودندوطبق یک ارزیابی وآمادکی لازم به خروج نیرو های شوروی توافق میکردند .اما این عجله واین بی پلانی همه وریانت پلان شده ضد دولتی ونقش حلقات وابسته در درون دستگاه دولتی بود، که برای فشار بردولت مرکزی یا « پروفلکتیک نظامی» بکار گرفته شد. وطن ما طی چهار دهه بخاطر تقابل منافع قدرت های بزرگ در آتش جنگ میسوزد، روسها با آمدن یک دولت کثیرالجوانب که امکان حضور و فعالیت کشور های غربی را در افغانستان مساعد میساخت موافق نبود بنآ سقوط کندزاین اولین پیش پرداخت روسها برای شورشیان ضد دولتی جهت کسب اعتمادآنها و آوردن فشار بالای شخص داکتر نجیب الله بود.تا (بر خلاف پلان صلح ملل متحد )مطابق آجندای مخفی روسها قدرت دولتی را تحت همین فشار به مجاهدین پروتوکولی رها نماید . اما متاسفانه امروز افغانستان و بخصوص شمال افغانستان و کندز زیبا بخاطر اهداف کشور های بیگانه بحیث تخته خیز به آسیای میانه پامال میگردند
جلسه عاجل شورای دفاع ولایت :
حین مواصلت به کندز(هفته اول برج اسد ،روزش یادم نیست) بساعت 7 صبح جلسه شورای دفاع ولایت در حضور رفیق عبدالله بهار و جنرال اکلیل تحت ریاست والی ولایت حکیم صلاح ، دایر و وضعیت ارزیابی شد ،گزارشات حاکی از آن بود که ،پوسته های اساسی ولسوالی خان آباد را منسوبان قطعات شوروی ترک کرده اند،بدون آنکه مسوولین ولایتی را از موضوع باخبر کرده باشند، پوسته ها را با امکانات موجود نظامی وطبق توافق میان طرفین بطوریکه در بدل رهایی پوسته ها با مهمات موجود ، نیروهای مسلح مخالف بالای کاروان قطعات در حال عودت روسی حمله نکنند؛ رها نموده بودند ،البته بعد ازآنکه آنها از پوسته ها خارج گردیدند ،به مسولین ولسوالی خبر داده اند که پوسته ها را اشغال نمائید، در حالی که پوسته ها را قبلآ به مخالفین دولت تسلیم داده بودند!
در جلسه شورای دفاع ولایت تدابیر ضروری اتخاذ گردید اما کندز دست خالی بود، سلاح ثقیل وتخنیک محاربوی در نقاط استراتیژیک ولایت جابجا نشده بود ،قوای شوروی طبق وعده قبلی سلاح وتخنیک محاربوی را در اختیار ما نگذاشتند؛ دو کندک اوپراتیفی امنیت دولتی کندز درآزاد سازی پغمان و قندهار مصروف وظایف خاص امیتی و کندک قومی رحیم پهلوان نیز درپغمان مصروف بودند ، امکانات موجود نظامی ولایت کندز را قوماندانی های پولیس در ولسوالیها و چار ماموریت سمت در چهار گوشه شهر کندز تشکیل میداد ، و قوت های متذکره پولیس صرف در پرتو امکانات کمک کننده توان مقابله و دفع طرد حملات دشمن را داشتند اما در نبود کمک هوایی ودر نبود کندک های اوپراتیفی آنها امکان کمک رسانی به ولسوالی های دیگر در حال جنگ را نداشتند، ولایت تخار و مرکز آن تالقان قبل از کندز سقوط کرده بود که سقوط آن ولایت همجوار بالای پرسونل وروحیات عمومی در کندز تاثیر نا گوار بجا گذاشته بود ،یک هفته قبل از حادثه در ایام عید مخالفین در خانه های قوم وخویش شان جابجا شده بودند ، درروزهای اول جنک در خان آباد پوسته های پولیس نتوانست مقاومت نماید وکمک از مرکز ولایت نیز میسر وممکن نبود، ولسوالی خان آباد از دست رفته بود. سه ما موریت سمت پولیس بنا بر روابط قومی و محلی با گروهای مسلح مخالف دولت و از اثر سازش خاینانه به دشمن پیوسته بودند تنها قرار گاه قوماندانی پولیس تحت رهبری قوماندن ولایت جنرال حبیب الرحمن و یک ماموریت سمت تا آخرین روز مقاومت مردانه نموده بودند . «پهلوان رحیم » که قوماندان غند موسساتی لین های برق مسیر کندز و شیر خان بندر بود ورابط تنگا تنگ با قوای شوروی داشت در روز های حادثه اصلآ با قوماندانی پولیس ولایت تماس نگرفت وتااخیر و بعد از سقوط نیز کسی از او چیزی نپرسید و اوهم به هیچ مقامی گزارش نداد .(5)
ریاست امنیت دولتی ولایت کندز در ولسوالی ها ی ولایت صرفآجزوتامهای استخباراتی وکشفی داشتند ، دو قطعه عملیاتی آنها در مسیر راه ،خان آباد کندز وچاردره وکندز مستقر بودند که در پوسته های کمربند تقسیم وتوظیف گردیده ودر مدت ده دوازده روز جنگ تحت ریاست جنرال الیاس شهید کوچه به کوچه با مخالفین شجاعانه رزمیدند. و حتی چند تن کشته شده گان دشمن را در سرکها کش مینمودند.
بعد از جلسه شورای دفاع ولایت به وزارت امنیت دولتی ، به شعبه قوای مسلح کمیته مرکزی وبه شورای دفاع وطن و سر قوماندانی اعلی قوای مسلح و وزارت داخله وضعیت گزارش داده شد و همه روزه شفری و تیلفونی یا توسط مخابره از خرابی وضع مرکز را با خبر میساختیم ، چندین بار با رئیس تنظیمه شمال شرق کشور که دگرجنرال اڅک ریاست آنرا به عهده داشت وضعیت را گزارش داده و خواستارعودت و اعزام عاجل کندک های محاربوی کندزاز دیگر ولایات به سوق الجیهش اصلی شان گردیدیم و از ایشان ( ریس تنظیمه شمالشرق )خواستیم تا برای ارزیابی وضعیت به کندز تشریف بیاورند، متاسفانه با شخص رئیس جمهور تماس ممکن ومیسر نشد زیرا هر لحظه ایشان با هیات های خارجی و ملل متحد مصروف ملاقات ومذاکره بودند ،ولی شخصآ به محترم کشتمند منشی کمیته مرکزی تیلفونی وضعیت را گزارش دادم ایشان گفتند: عاجل با رئیس جمهور داکتر صاحب تماس میگیرند و از من خواست تا پیهم گزارشات را به شورای دفاع وطن شفری مخابره نمایم . بالاخره بعد از اینکه پنج شش روز از جنگ درداخل و اطراف شهر کندز میگذشت رئیس تنظیمه شمالشرق به کندوز رسیدند.
جلسه وسیع نظامی به شرکت مسولین نظامی وملکی ولایت تحت ریاست دگرجنرال جمعه اڅک دایر گردید ، ایشان که یک قوماندن دلیر و با انظباط بود با شیوه مخصوص بخودش همه مسولین را استجواب نمود.
دگر جنرال جمعه اڅک (7) در ختم جلسه "محاکمه وضعیت "نموده ویک افسر عضو قرار گاه ریاست تنظیمه شمال شرق به گمان اغلب قوماندان غند 75 فرقه 20 نهرین ( عضو سازمان "سازا ") را موظف ساخت تا در وضعیت موجود جنکی بحیث "ریس شورای دفاع ولایت" ارگانهای نظامی ولایت را رهبری و سوق واداره نماید !.که این شخص را صرف در همان جلسه دیدیم وبس!. ایشان در میدان هوایی مستقرگردید و در مرکز شهر کندوز سه یا چهار چین تانک را جابجا ساخت ،در جریان جنگ ما روی زیبای این رئیس شورای دفاع ولایت را ندیدیم ،فقط در روز عقب نشینی از شهربه میدان هوایی سه چین تانک او به امر دگر جنرال جمعه اڅک به شهر آمد وما را درعقب نشینی کمک کرد .
در جریان یکی دوروزبعد از جلسه شورای دفاع ولایت، موسفیدان وسران اقوام مختلف ومعزز و آن هاییرا که با مخالفین دولت رابطه خویشی و قومی یا مناسبات نزدیک داشتند در کمیته حزبی ولایتی دعوت وطی اجلاسی ایشان را به نتایج وحشت بار این وضعیت و سرنوشت عزت وزندگی شان آگاه ساختم واز ایشان خواستم تا نزد سران مخالفین بروند وتوافق آتش بس وجلوتهاجم آنها رابگیرند، یکتعداد آنها صمیمانه تلاش کردند وتماسهای پیهم با ما گرفتند سران یکی دو تنظیم محلی طی نا مه ای احوال دادند که جنگ را توقف میدهیم وبا شما کاری نداریم ، و لی شما قدرت را بما واگذار نمایید وشما بروید پشت کار تان ،معلوم دار بود که وضعیت به گونه پلان شده از جا های دیگرآّب میگرفت. و تنظیم ها تصمیم مشترک برای مذاکره و آتش بس را نداشتند بلکه برای چور و غنیمت گیری هدایت داشتندو کمر بسته بودند که باید شهر را غارت و وحشت ایجاد نمایند. و این پلانی بود تنظیم شده برای فشار بر دولت جمهوری افغانستان .
در روز های شدت جنگ قرار گاه شورای دفاع ولایت در ریاست امنیت دولتی تنظیم شد و حکیم صلاح والی ولایت ، من وقوماندان پولیس جنرال حبیب الرحمن و ریس امنیت دولتی جنرال الیاس تا آخرین لحظه با هم یکجا در آن اداره مصروف وضعیت بودیم ، زیرا نه در دفتر والی نه دردفتر من امکانات مخابره موجود نبود و لین های تیلفون را مخالفین در مسیر راه میدان هوایی قطع نموده بودند، آنزمان تیلفون دستی در افغانستان وجود نداشت .
در کمیته حزبی ولایتی به شمول معاون اول و دوم ، سایر اپرات حرفوی حزبی تا آخرین روز های جنگ با دست داشتن به چند میل سلاح کلاشینکوف از خود دفاع نموده بودند ، کمیته حزبی قرار گاه نظامی و جنگی نبود و وظایف جنگی نداشت بلکه ار گان سیاسی بود ، اعضای حزب در تمامی ساختارهای ملکی مربوطه ولایت شهر وولسوالی ها بشمول کندک قومی پهلوان رحیم که در پوسته های امنیتی برجهای برق مسیر شیر خان بندر تا مرکز کندز ایفای وظیفه مینمودند به شمول پوسته های سپاهیان انقلاب ،زنان ، و مردان جوان یا کهن سال، که اینها در یک مرکز واحد منسجم نبودند وبصورت پراکنده در تمامی محلات ولایت کندز مسکن کزین وبه وظایف مختلف دولتی یا شخصی مصروفیت داشتند ؛ کمیته حزبی ولایتی "قطعه 150 نفری دفاع مستقلانه" را از میان اعضای جوان حزب ،سازمان جوانان وفارغ تحصیلان مکاتب ایجادنموده بود طبق هدایت سرقوماندانی اعلی در اختیار یک جزوتام جدید التشکیل مربوط فرقه بیست نهرینکه برای تامین امنیت میدان هوایی ایجاد گردیده بود ، قرار داد.
باید یاد آور شد که در جریان جنگ قطعاتی از مزار برای کمک فرستاده شده بودند که این قطعات درعلاقه داری علی آباد استراحت داده شده وبه کمک نرسیدند. در جریان دو هفته تهاجم وجنگ ،هیچگونه کمک هوایی نیز صورت نگرفت زیرا دشمن در داخل خانه های مردم جابجا گردیده بودند و دولت نمیخواست خانه های مردم را بمباران نماید، ده روز جنگ در شهر واطراف کندز ادامه یافت و در لحظاتی که قرار گاه ولایت همراه با منسوبین ریاست امنیت دولتی در محاصره شدید قرارداشت بلاخره دگر جنرال جمعه اڅک از موقعیت میدان هوایی با فرستادن چند چین تانک دستورعقب نشینی به میدان هوایی را صادر کردند و کندز برای چند روز در اختیار گرو های مسلح مخالف (اشرار ) قرار گرفت و آنها دود کندز را به هوا بلند کرده، آموال دولتی ،بانک ،اموال و خانه های مردم ودکانهای شهر را تاراج نمودند ، حتی با اعمال وقیحانه به عزت وشرف یکتعداد از مردم و اهل هنود نیز رحم نکردند. و چهره کری غیر اسلامی ، غیر انسانی وضد مردمی خود را نشان دادند.
نتیجه گیری:
1--عودت قطعات نظامی شوروی از کندزمغایر پلان قبلآ تنظیم شده شورایعالی دفاع وطن وشش ماه قبل از موعد تعین شده ،بدون ارزیابی ومحاکمه دقیق وضعیت نظامی ( ظرفیت محاربوی وپرسونل) و آمادگی دفاع مستقلانه آنولایت ودر حالی که قوت های اوپراتیفی ولایت کندزدر پغمان وقندهار مصروف خدمت بوطن بودند ،صورت گرفت ، این خودبیان دست داشتن( حلقات مرموزدر درون حاکمیت«ستون پنجم» از جمله مسئول درجه یک ستردرستیز جناب تنی و حلقه خاص ازمشاورین نظامی) برای برپایی حادثه سقوط کندز و تحمیل فشار بر حکومت داکتر نجیب الله و چراغ سبز برای دشمنان افغانستان بود که نهایتآ با در کودتای اول ناکام ماندند ودرکودتای دوم به اهداف خود دست یافتند ، پلان صلح ملل را سبوتاژ و دولت جمهوری افغانستان راسقوط دادند وجهادی های پروتوکولی ووابسته را بر اریکه قدرت نشاندند.
2-واگذاری پوسته های ولسوالی خان آباد توسط جزوتامهای شوروی مستقر در آن ولسوالی به گروهای مسلح مخالف ،همراه با تجهیزات نظامی، باعث سقوط آن ولسوالی و تضعیف مورال جنگی سایر جزوتامهای آن ولایت گردید. همچنان سقوط ولایت تخار در همجواری کندز خود بر تضعیف مورال جنگی پوسته های کمربند تاثیر منفی بجا گذاشت.
3- غفلت وظیفوی ریاست تنظیمه شمال شرق در زمینه ارزیابی پلان دفاعی و آمادگی دفاع مستقلانه جزوتامهای مستقردر آن ولایت و عدم اعزام بموقع قوت های کمک کننده درجریان تهاجم دشمن ،سپردن ریاست شورای دفاع ولایت (بعوض والی) در حین جنگ به یکی از افسران قرارگاه ریاست تنظیمه شماالشرق که شخص بی کفایت و نا آگاه به تشکیلات اداری ونظامی آن ولایت بود.
4-مسولین ارگانهای نظامی ولایت کندز، بادرک از عدم آماده گی های لازم نظامی از نظرسلاح ثقیل ،تحنیک محاربوی و کمبود نیرو وظرفیت های اوپراتیفی سراسیمه گردیده و این مسله باعث تضعف مورال وسوق واداره واحد گردیده بود.
5-موجودیت افراد خائین در جزوتامهای ولایت کندز ،ازجمله سه مامور سمت پولیس ، معاون امنیت دولتی و پهلوان رحیم قوماندان غند محافظ لین برق مسیر( شیرخان بندر – کندز )که مستقیمآ با روسها در تماس بود واز آنها هدایت میگرفت و یکتعداد دیگر که از نظر روابط قومی با مخالفین متهاجم همکاری نموده و برای ورود آنها در داخل کمربند امنیتی ولایت چند روز قبل از تجاوز راه بازکرده و شرایط سقوط شهر را مساعد ساختند.
جلسه فوق العاده در میدان هوایی برای محاکمه وضعیت وپلان آزاد سازی کندز :
در جلسه که بتاریخ (.25 اسدسال 1367 خورشیدی...) درمیدان هوایی کندز به شرکت مسولین بلند پایه سیاسی نظامی دایر گردید ، در ضمن گزارشات مسولین ارگانهای محل مدیر" امنیت دولتی پولیس" گزارش داد که "سر روضه وال معین امنیتی وزارت داخله ، سه روز قبل از حادثه کندز به آنولا آمده بود وبدون آگاهی قوماندان پولیس با بعضی اشخاص در قریه جاتی که در اختیار مخالفین قرار داشت رفته است وبابعضی از سران محلی مخالفین مسلح دیدار داشته است و بعضی از منسوبین پولیس راوظیفه داده است که در حین ورود مخالفین، مقاومت نکنند.قابل یاد آوری است که یکی دوماه قبل از حادثه کندزجناب نجم الدین کاویانی عضو بیروی سیاسی وجناب نبی عظیمی معاون وزارت دفاع سفر های جداگانه به کندز داشتند، که جزئیات سفر آنها توسط شعبه خاص امنیت دولتی کندز بصورت محرم به شخص رفیق یعقوبی و مقام ریاست جمهوری گزارش شده بود.در میدان هوایی کندز ، جناب روزلیایف قوماندان فرقه زرهدار «201»شوروی که از شبر غان با قوت های تحت امرش دوباره برگشته بود، دست مرا گرفت وطعنه آمیز (گفت : به گفت من نکردی واکنون سرنوشت با تو چه کرد ... ) آنموقع برایم دقیق تر معلوم شد که دستان کثیف قاچاقبران روسی نیز در سازماندهی حادثه جدآ دخیل بوده ودر این چاشنی مافیای روس نیز دخیل و استفاده برده اند . فردای آنشب در میدان هوایی رفیق فرید احمد مزدک عضو هیات اجراییه، که با بعضی رفقا بدورمیزی نشسته بودند بمن گفت "عاجل خود رابه رفیق نجیب برسان، در مورد تو گزارش داده اند که ضد مصالحه ملی هستی ،من همان شب طی پروازی به کابل سفر کردم . ولی از آنجایکه در چنین مقطع زمانی که وضعیت مجموع کشور و حاکمیت مورد سوال قرار داشت ، ارجحیت منافع وطن، استحکام ، دسپلین ، وباز خواست ؛از حاکمیت دولتی و حزبی میطلبید تا با مجازات رهبری کندز، تخار ،و میدان وردک فشارو هشدار های جدی رابالای رهبری دیگرولایات بوجود بیاورند و چنین شد که سرنوشت با من و یکتعداد دیگر رفقا خشمانه وغیر منصفانه بازی کرد و قبل ازآنکه به کمیته مرکزی بروم و واقعیت های درد ناک را گزارش بدهم ، همراه با تمام رهبری ولایت کندز جمعآ 32 تن (من به اتهام وحکم غفلت وظفوی) زندانی شدیم وبعد از21 ماه درست بعد از کودتای تنی،طبق فرمان شهید داکتر نجیب الله دوبارهاز زندان رها گردیدیم ، روح شهید سرفرازوطن دگر جنرال یعقوبی شاد باد ، ایشان بنمایندگی رهبری حزبی ودولتی من وجنرال حبیب الرحمن را مستقیمآ از محبس به حضور خویش به ملاقات طلبیدند وبعد از محبت وشفقت زیاد، شرایط وضعیت ومجبوریتهای رهبری حکومت را در مورد زندانی شدن ما توضیح نموده وما دو تن رادلداری دادند. و تقاضا کردند که به وظایف سابق گمارده میشویم که ما دوتن بنا برمصلحت نپذیرفتیم .
شهید داکتر نجیب الله در پلینوم شورای مرکزی گفتند که :در حوادث ولایات کشور از جمله کندز " جنرال تنی "شخصآ دست داشت ولی ما بخاطر منافع وطن رفقای خود را زندانی ساختیم . روان شهید داکتر نجیب الله ابرمرد تاریخ معاصر افغانستان شاد باد .
با درد ودریغ که رفیق عبدالقیوم کمیسار ولایت، در شب اخیر زندان با شنیدن خبر رهایی از خوشی سکته نمودو وفات یافت ،روحش شاد و یادش گرامی باد .همچنان روح وروان هیات موظف څارنوالی نظامی و رفیق رزمنده ریس هیت که جهت ارزیابی حادثه توسط طیاره بصوب کندزدر حرکت بودند که طیاره حامل شان توسط راکت دشمن حریق گرفت و به شهادت رسیدند ، شاد باد. روح رفیق شادان سابق قاضی القضات افغانستان شاد باد که توصیه بیگانگان رادر نظر نگرفت، از محترم عبدالله ریس دیوان «ب» څارنوالی اختصاصی ، څارنوال تور... واعضای دیوان شان سپاسگزارم که مساله حادثه کندز را با صداقت وکفایت مسولانه وبا استقلال عمل قضایی برسی و گزارش داده اند .
آزاد سازی دوباره کندز:
بعد از حادثه کندز دولت جمهوری افغانستان تحت قیادت شخص داکتر نجیب الله مستقیمآ دست بکار شده و اقدامات اوپراتیفی را برای آزاد سازی کندز ونجات شرف وعزت مردم روی دست گرفتند. وقطعات قوای مسلح قهرمان جمهوری افغانستان طبق پلان خاص نظامی بالای اشرارحمله نموده در ظرف چند ساعت پوز مجاهدین (چور ،چپاول و تجاوز ) را بخاک مالیدند وشهر را از وجود آنها پاک کردند. اما اشرارلکه ننگ تجاوز، چپاولگری و حشی گری را با خود بردند و در روان مردم کندز داغ زهر پاشیدند .
در اخیر ، میخواهم شخصآ از جانب خود و خانواده ام نسبت محبت ،حرمت ،مهمان نوازی و قدر شناسی هر خانواده وبخصوص شهریان شریف کندز،موسفیدان معززوسران اقوام ، کارکنان ادارات دولتی و اجتماعی و رفقای عزیز حزبی ام که در ایام اقامت ، کار و زندگی پرفراز ونشیب ام بحیث معاون و بعدآ منشی کمیته حزبی ولایتی کندز(1364-1367) در تمامی مسایل مربوط به آنولا ،مرا شورای ولایتی حزبی ومقام ولایت را برای تحقق داعیه مصالحه ملی وختم جنگ کمک ویاری رسانیده اند و به خصوص اینکه در رابطه به حادثه سقوط شهرکندز جمع کثیری از مردم شهر وموسفیدان و سران اقوم کندز در حمایت ما ایستادند وصدای خویش را تا مقام ریاست جمهوری رساندند ،سپاسگزاری نموده واز خداوند عالمیان میخواهم تا در نتیجه تجاوز چند روز پیش گرو های مزدور بالای ولایت کندز به خانواده های مردم شریف کندز ،مال و ملکیت شان آسیب نرسیده باشد . روح شهدای کندز شاد باد .