به نظر میرسد موج مباحثات سطحی٬ احساساتی و شعار ګونه در مورد جنګ در کندوز فروکش نموده است و فرصت ان رسیده است تا تجارب کندوزرا که برای « فصل » سو استفاده شد برای « وصل » بکار ګیریم
کندوز هنوز هم زخم خونچکان است . دردا که با مرګ مظلومانه صدها « سهراب » هم پایان این غمنامه ناپیداست
رهبران حکومت « وحدت ملی » وعده کرده بودند که کندوز را به مرکز ترانزیت وتبادله کالا مبدل خواهند کرد دم نقد کندوز به مرکز تبادله مرمی مبدل ګردیده از تحلیل اوضاع بر میآید که به مرکز ترانزیت طالب ــ داعش نیز مبدل خواهد شد .
چرا این فاجعه رخ داد ؟ پاسخ به این پرسش کوتاه ٬ ګسترده تر و عمیق تر از آنست که بتوان به ساده ګی و تنهایی به آن دست یافت . قسمت آشکار این کوه یخ به مفهوم واقعی کلمه یک کوه است و قسمت پنهان آن مطمینآ حاصل ضرب چند مرتبه یی قسمت اشکار آن در نفس خودش خواهد بود که درک و افشای آن متاسفانه پروسه تدریجی و زمانګیر است .
فبل از هر چیز این فاجعه محصول دولت ناتوان و مداخله ګران تواناست . برای جلوګیری از هرګونه سو تعبیر میخواهم بګویم که سربازان قوای مسلح کشور با وصف کمبودات ونواقص مستحق حرمت بی پایان اند و اګر بحثی در مورد قوای مسلح مطرح باشد به سربازان شجاع مان بر نمی ګردد .
یکی از عوامل سقوط کندوز تغیر تاکتیک حمله طالبان ( حمله همزمان از درون و بیرون شهر ) محسوب میګردد ٬ یعنی به آن حد سلاح و استعمال کننده ګان آن با خاطر آرام داخل شهر ساخته شده بود تا چنان پانیک و فشاری را سبب ګردد که قوتهای موجود در شهر با سراسیمه ګی فرار را بر قرار ترجیح دهند و شهر در ظرف چند ساعت محدود در اداره طالبان در آید . در بهترین حالت به این وضیعت ضعف ذلتبار مدیریتی و ترس مسولین امور ګفته میتوانیم ولی اګر قضیه کمی شګافته شود به شواهدی آشکاری از خیانت و تسلیمدهی شهر خواهیم رسید
تمام دولتها بعد از شکست امارت طالبی ( دولتهای انتقالی ٬ موقت و انتخابی به شمول دولت ګویا وحدت ملی ) در صفت ناتوانی شریک اند . من به بحث ناتوانایی ها در عرصه استفاده از امکانات و سهولت ها و فرصت های اقتصادی و اجتماعی که جامعه جهانی مساعد ساخته بود وارد نمیشوم .
به انچه میخواهم توجه را جلب نمایم سیاستهای زیانبار مقطع یی استفاده افزاری از طالب است که به بعث بعدالموت این هیولا منجر ګردید . درین خطای تاریخی هم دولتمردان وقت کشور و هم متحدین و حمایتګران خارجی انها شریک اند . آنکه میخواست طالب شمشیری باشد در دستش تا بنیاد ګرایی داخل دولت افغانستان را از آن بهراساند وتحت فشار قرار دهد بر ګردن خودش حواله ګردید و دولتمردان کشور نیز در شناخت دوست و دشمن و تعریف اهداف ستراتیژیک مفتون شعار فریبنده صلح شدند که از دم و دستګاه آی . ایس . آی طراحی و تبلیغ میګردید طالب را ګاهی برادر ناراضی ٬ ګاهی دشمن و ګاهی مخالف سیاسی ساخت و نه تنها دولت را در حالت امید و دفاع پسیف قرار داد بلکه آنرا واداشت تا بعنوان حسن نیت و پیش زمینه صلح هزاران جنایت کار طالبی را از زندانها رهاسازد . ازین جابزرګترین خبط سیاسی اغاز ګردید ؛ حساب مرده ها با کرام الکاتبین ولی زنده ها باید به مردم حساب پس بدهند .
کندوز یکبار دیګر نشان داد طالب یک جریان مامور وحشی وویرانګر است که باظاهر دیدګاه های استقراضی مذهبی نه به دین و آئین تمکین دارد نه قوم وزبان و نه منطقه . تمام انتهار ها و انفجار ها با صدای بلند اعلام میدارد که طالب خوب و بد وجود ندارد چنین تقسیمبندی یک فریب است . و این فریب ستون فقرات « ستراتیژی صلح » دولت را در سیزده سال اخیر تشکیل میدهد . این پایان کار نیست اینک امریکا و پاکستان باز به سرنای جادویی صلح با طالب میدمند تا امید کاذب را بر واقعیت زنده ګی مسلط ساخته زمان کمایی نمایند. اقای نواز شریف و دستیارانش و جان کمبل در وضعیتی به این سرنای میدمند که در شمال ٬ شرق جنوب و غرب افغانستان جوی های خون جاریست
تمام رویداد ها بعد از افشای مرګ ملاعمر تا فاجعه کندوز نشان میدهد صلح با مانجیګری پاکستان یک سراب است ٬ هرګز تحقق نخواهد یافت مګر آنکه متضمن اهداف ستراتیژیک پاکستان و استکبار جهانی باشد .
تضعیف روز افزون حاکمیت در افغانستان ( هرچند که خود پوشالی و بر پایه زر و زور دیګران استوار بود) از توانایی ستون پنجم حکایت دارد .
چه عواملی در خدمت حاکمیت فضای ستون پنجمی قرار دارد ؟ اګر وظایف ستون پنجم را انفجار از درون ٬ ایجاد پانیک ٬ سلب اعتماد مردم از اداره .... بپذیریم قبل از هرکس راس اداره دولت ائیتلافی « وحدت ملی » در خدمت این فضا قرار دارد . از اختلافات بر سر تقسیم قدرت ګرفته تا تاخت و تاز بر سیاست های یکدیګر از طریق میدیا و نمایشات خیابانی ٬ تهدیدات و خط و نشان کشید نها برای یکدیګر اندک اعتماد مردم رابرحاکمیت نیز ازبین برداشت .
انعکاس این تقسیم قدرت در نمونه کندوز یکی از عوامل اصلی ضعف مدیریت است که وفاداری ها به محور دوګانه حاکمیت نه تنها سبب نا هماهنګی بلکه سبب ایجاد چنان اختلافات در درون اداره ګردیده که بخاطر سرکوب یکدیګر حاظر اند به خونی ترین دشمن خود نیز موقع زدن حریف را فراهم سازد .
حوادث کندوز نشان داد که آنانیکه بر محور قوم و زبان جمع شده اند برای تعمیق نفاق و جلوګیری از ملت سازی به انجام هرګونه خیانت حاظر و اماده اند . در کندوز تا اخرین امکانات تلاش صورت ګرفت تا مسله جنګ را تا سطح یک مسله قومی تقلیل دهند بعنوان نمونه کوچک ولی انګیزنده اشرار طالبی با تسلط خود بر شهر کندوز بیرق ملی راپایان وبیرق خود رابلند نمود ٬ بستند و کشتند ٬ عکس احمد شاه مسعود و دیګر چهره های جمعیتی را پاره کردند ٬ با تسلط موقت اردو بر شهر کندوز اشرار تنظیمی بجای بیرق ملی بیرق جمیعت را بر افراشتند و عکس امان الله خان را پاره نمود و بجای آنکه جنګ مشترک خ .ود را با دشمن مشترک به پایان برساند به جنګ قومی دامن زدند . جنګ کندوز بما می آموزاند که دیګر به محور های قومی و زبانی از هر قماشی که باشد اعتماد نکنیم و به حیث بزرګترین و قسم خورده ترین دشمن پروسه ملت سازی از میان خود ترد کنیم . اګر در جستجوی ستون پنجمی هستیم اینک ادرس دیګرش محور های قومی و زبانی اند .
کندوز سوالات بزرګی را در برابر ما قرار داد از جمله چرا با عملیات پیشګیرانه مخالفت اعلام ناشده صورت ګرفت . رئیس اداره امنیت ګفت به تعداد هفتصد کوماندو روز ها در انتظار بیهوده صدور قومانده عملیات در میدان هوایی بسر بردند ٬ چه کسی و یا کدام نیرو بخاطر چه هدفی در عقب این تصمیم قرار داشت ؟
حرفهای مشابه را والی مخلوع کندوز آقای صافی به زبان آورد .اینک رئیس جمهور به پیروی از سنت کرزی و ابتکارات خودش کمسیون دو رهبره را برای بررسی اوضاع مامور ساخت . مرا به ترکیب کاری نیست زیرا از کوزه همان تراود که دروست اما آیا هیات حقیقت یاب به این مسایل توجه خواهد کرد . و یا بازهم مامورین پایان رتبه مجازات خواهند شد . آیا قضیه تسلیمی بدون مقاومت و فرار از ولسوالی امام صاحب و ولسوالی های دیګر شامل دایره بررسی خواهد شد .
آیا عملیات هوایی بر شفاخانه داکتران بدون سرحد جدی ګرفته خواهد شد ٬ آیا شاهدان دروغین که شهادت دادند در وقت عملیات طالبان از این شفاخانه به حیث سنګر استفاده میکردند مورد بازپرس قرار خواهند ګرفت .
عجبتر اینکه جان کمبیل معذرت خواست ٬ آقای اوباما معذرت خواست ولی شاهدان دروغین از شهاد ت خود تیر نمیشوند.ومحکم اند که فردای عملیات نیز بیرق طالبان بر فراز شفاخانه داکتران بدون سرحد در اهتزاز بود ولی هیچکس نمیګویند اګر طالبان در آنجا بودند پس اجساد شان از محوطه شفاخانه چه شدند ؟
حالا در افغانستان هرکس میداند که جنګ منظم جبهه یی که ظالبان اینک بار اول در کندوز ازین شیوه استفاده میکنند چه مصارف بزرګی مهمات را همراه دارد . هیات حقیقت یاب این مسله را مورد توجه قرار خواهد داد. این همه سلاح و مهمات از کجا میشوند ؟
«
غنیمتی» که طالبان از عقینشینی « تاکتیکی»نیروهای دولتی و سقوط و لسوالی ها بدست اورده اند هیچګاه نمیتواند جنګ جاری را تمویل نماید . چه کسی و یا چه نیرویی در عقب این جریان قرار دارد ؟
کندوز از پاکستان بسیار فاصله دارد پس باید دستهای دیګری این خلا را پر نموده باشند . حمایت تاجکستان غیر منطقی ترین امکانیست که میتوان مطرح ساخت لذا سه منبع دیګر باقی میماند مرمی فروشان قطعات اردوی افغانستان ٬ نظامیان خارجی مستقر در محل ٬ و سلاح ها و مهمات انبار شده جنګسالاران دوران جهاد .
تحرکات اخیر نیروهای جهادی نشان داد که در حساس ترین شرایط انها از دولت شروع به باجګیری نمودند و به شرط سهمی شایسته در قدرت که مفهوم آن روشن وواضیح است حمایت از دولت را اعلام داشتند و با نمایش امکانات سلاح ومهمات خویش نشان دادند که دی دی آرو دایاک و جمع آوری سلاح و مهمات از نیرو های غیر مسول دروغی تلخی بیش نبود . آیا هیات حقیقت یاب واضح خواهد ساخت ازین سه منبع کدام یک وظیفه تمویل و تجهیز طالبان را بعهده دارند ؟ و یا امکان دیګری هم است ؟
ایجاد شورا های جهادی و یا نسل دیګر مقاومت تلاش آشکار برای فشار بالای دولت و اثبات ناتوانی قوای مسلح کشور است که در پشت پرده حمایت از قوای مسلح اماده ګی برای ملوک الطوایفی و دور جدید تفنګسالاری ګرفته میشود . وضیعت کندوز نشان داد که خفاشان در کمین نشسته منتظر تاریکی اند ٬ انها حتی به حکومت که خود در آن حاکم اند فرصت تنفس نمیدهند
هیات حقیقت یاب جناب اشرف غنی نیز هیآت « ائیتلافی » است . تمام ملل ونحل نیروی حاکمه بشمول طالبان برای دفاع از یاران ماموری در ان ګماشته اند تنها به نماینده ګی از مردم کسی توظیف نشده است کندوز نشان داد که هنوز علامه تساوی بین منافع ائیتلاف حاکم و منافع ملی برداشته نشده و مردم فقط وسیله تبلیغاتی برای قدرت حاکمه است
ما راه حل این مشکل را در تشریک مساعی در ایجاد اداره سیاسی و انتخابات پارلمانی و شهر داریها میبینیم ٬ این امر تضمین ایجاد پایه های متوازن اجتماعی برای دولت منتخب را بوجود میآورد.
به نظر ما تقسیم متعادل قدرت و ازادی عمل برای ارګانهای مرکزی با ایجاد میکانیزم قانون محور و نیز تقسیم متعادل قدرت میان ادارات محلی و مرکزی نه تنها به تاسیس یک حاکمیت کارا می انجامد بلکه معقولترین باز دارنده تلاشهای مرکز ګریز و تاسیس واحد های ملوک الطوایفی نیز به حساب می آید . . 
منافع بیګانه بیش از هر چیز از حوادث کندوز بهره برداری نمود ٬ بعد از حوادث کندوز وضیعت شکننده حاکمیت در افغانستان بحث های جدی را در سنای امریکا برای ماندن در کشوردامن زد و ناتو نیز برای استقرار طولانی مدت خویش تدابیر می سنجد . همه این اقدامات در پشت چهره رووف حمایت از افغانستان پنهان ساخته میشود در حالیکه هیچ یک حاظر نیست تا قوای مسلح مخصوصآ قوای هوایی و توپچی افغانستان را تامین و تجهیز نمایند . این وضیعت نقش افغانستان را دربازی قدرت به وضاحت بیان میدارد ٬ ما باید شجاعت آنرا داشته باشیم تا اصل دوستی ستراتیژیک افغانستان را با ایالات متحده و ناتو تحت سوال ببریم٬ بګذار این سوال پاسخ خود را دریابد که افغانستان در « نقشه راه » تخته خیز است یا شریک ستراتیژیک ؟

عقاید نویسنــــدگـان لـــزوما نظــر هـــوډ نمی باشــد