من معتقدم که مبدأ جنگ در افغانستان تنازعات قومی نه بوده بلکه وطن ما در تقاطع منافع قدرت های بزرگ قرار گرفته است. وطن ما در شرایط جنگ سرد وشرایط مابعد آن به تشنج، تروریسم و آدمکشی کشانده شد . ایدیولوژی باوری و قوم باوری و دین را وسیله ساختن ، انگیزه و بهانۀ شعله ورشدن جنگ و ویران سازی گردیده ومردم ما در هردو طرف بحیث چوب سوخت این آتش بکار گرفته شدند.
نتیجه و مصائب جنگ را همه با گوشت و پوست خود لمس کردیم ، میکنیم و هنوز نیز شاهد آنیم. درجریان این تنشها ، جنگ ، و ویران سازی وطن ،یگانه امکان نجات تاریخی مردم افغانستان و برون رفت ازمیدان بازی های بزرگ تحقق سیاست مصالحه ملی بود که به وسیله حزب وطن و دولت جمهوری افغانستان درتحت رهبری داهیانه شهید داکتر نجیب الله مطرح وپیش کشیده شد، شهید داکترنجیب الله با درک علمی اوضاع ملی و بین المللی و دلایل و عوامل جنگ با طرح و پیش کشیدن سیاست مصالحه ملی گفت این جنگ، جنگ ما افغانان نیست. اولین وظیفه و رسالت هر سیاست انساندوستانه و افغان دوستانه اینست که ما افغانان را از میدان این جنگ بیرون بکشیم . گرچه سیاست مصالحه از پشتیبانی قاطبه مردم و سازمان ملل بر خوردار گردید وعملآ دستاورد های خود را داشت ولی کشور های ذیدخل با درک این مسئله که با تحقق سیاست مصالحه ملی منافع استراتیژیک خود را درکشور ما از دست خواهند داد، دست به توطیه زدند و این سیاست توسط آنها به همکاری ستون پنجم ناکام ساخته شد. ولی اندیشۀ مصالحه ملی زنده ماند و حتی راه حل منازعات بین المللی قرار گرفت؛ مصالحۀ ملی در نیکاراگوا، در تاجکستان ، در افریقای جنوبی، و حتی در سیاست های بزرگ کشور های اروپایی موفقانه بکارگرفته شد؛ اندیشۀ مصالحۀ ملی به هر کجا رسید به جنگ ومخاصمت پایان داد و صلح را برای مردمان این کشور ها به بار آورد . در سال جاری 2015 جایزۀ نوبل برای صلح به شورای چهارنفری تونسی داده شد، زیرا آنها با طرح سیاست مصالحه ملی وحدت تونسی را از طریق پلورالیزم سیاسی مطرح نمودند واین طرح بمثابه یگانه راه حل ختم بغاوت و تشنج در تونس مورد قبول همگانی واقع گردید ؛ اما با دریغ ودرد که سیاسیون ما نتوانستند ازچار چوکات اندیشه های وارداتی که جنگ و حضور دیگران را تداوم بخشید پا برون بکشند؛ سیاسیون ما نتوانستند منافع ملی را بر انواع منافع ایدیولوژیکی، مذهبی، گروهی، فرکسیونی، قومی و زبانی ترجیح دهند، در نتیجهء اشتباهات تاریخی و ازدست دادن فرصت ها و چانس های تاریخی اینک بیست وسه سال دیگر کشتار مردم ما با انواع بهانه ها و جنگ وانتقام جویی تا عمق زندگی مردم ما کشانیده شده اند.
دشمنان مردم افغانستان از آسیب پذیری اتنیکی کشور ما سؤ استفاده نموده ، برای ادامه تشنج و رسیدن به اهداف شان، در میان اقوام افغانستان تنازعات قومی و زبانی را، براه انداختند. ایجاد تنظیم های جهادی با خصوصیات قومی و زبانی از همین شیوه های شعله ور ساختن جنگ ونفاق ملی بوده که طی سه دهه سبب خونریزی های فراوان مردم ما گردید. چنانچه جنگ وتجاوز وحشیانه بالای مردم افشار را که توسط این جهادی های آغشته بخون ملت انجام شد، تاریخ فراموش نمی کند و این فجایع تاریخی دست مداخله غرض آلود خارجی وعطش قدرت رهبران خون آشام تنظیم ها را به نمایش می گذارد.
متاسفانه عده معدود روشنفکران ما با وصف درک همه این مظالم هنوز هم به فاشیزم قومی پیوسته اند.
مسئله اساسی منازعات افغانستان مسایل قومی نیستند، مسایل قومی بخشی از مسایل همگانی ما هستند که در چارچوب سر خط های وظایف اساسی برای حل مسایل جنگ وصلح افغانستان ، هر کدام به سطح و در جای خود مطرح می شوند.
این گماشتگان قدرت های خارجی هستند که برای طمع جویی های خودشان و به اشاره اجانب، مقابله های قومی را به پیشروی صحنۀ حوادث افغانستان به نمایش گذاشته اند، و همسایگان ما، بخصوص ایران وپاکستان، این آتش را شعله ورتر می سازند.
و چند تا بگفتۀ معروف یگان روشنفکر مأب که نام قدرت قومی را برای پرده پوشی حرص بی نهایت شان به تنگه های سبز و سرخ بالای خود انداخته اند،اینان به یاد داشته باشند که بوی گند شان همه جا را پرکرده است. این گدایی گران جزخیانت ملی کار دیگری را ازپیش نمی برند وتاریخ دربارۀ آنان بدون دلسوزی قضاوت خواهد کرد.
زمان آن فرا رسیده است که ما روشنفکران افغانستان ، خود را تکان دهیم وبا فورمول ها و راه حل های بیگانه و غیر انطباقی با وضعیت کشور، که ما را از راه حل اساسی به بیراهه میکشاند خدا حافظی نماییم .
ازنظر من مهمترین حلقۀ مفهومی برای دست یابی به راه حل اساسی معضلات افغانستان آنست که ما از عادت کریه اتکا به بیگانه خود وکشور خود را رها سازیم ودر اتحاد و وحدت واقعی ملی در تحت یک چتر بزرگ سیاسی و در تجمع بدور یک نهضت مدنی کلان که در برگیرنده تمامی گروه ها ، احزاب وسازمان های سیاسی باشند ودر تعامل و روابط پایدار بربنیاد منافع دوامدار کشور خود متحد گردیده، عمل نماییم وبا انتخاب یک استراتیژی بزرگ ملی، برای تامین منافع ملی که در اصل تامین کننده انواع خواستها ، منافع و حقوق قومی، زبانی،مذهبی، گروهی و سیاسی می باشد مبارزه نماییم.
عمده ترین وظایف روشنفکری افغانی مبارزه برای ختم جنگ، و بر علیه نفاق و ویران سازی کشور و پافشاری برای رسیدن به دموکراسی واقعی است که براساس شهروندی ، و مخالفت با بنیاد گرایی و خشونت ، دفاع ازحقوق و آزادی های مدنی زنان، دفاع از حقوق اطفال، مبارزه با نظام مافیایی، مبارزه با تولید و قاچاق مواد مخدر، میباشد. این خواستها برای تمامی اقشار زحمتکش افغانستان به هر قوم وملیتی که تعلق داشته باشد مطرح واساسی هستند و تنها در وجود یک استراتیژی همگانی دولت ملی و در یک مشارکت سراسری نهضت مدنی، نیل به این اهداف ممکن وعملی میباشند. نه در چوکات های قومیگری !! روشنفکری افغانی باید به حل اساسی ترین وظایف وطنی دست یابند که با رسیدن به آنها سایر خواستها و آرزوهای هر هموطن ما بر آورده و عملی گردند.
شهامت روشنفکری افغان در آن خواهد بود که، گندم را اززمین خاره جمع کنند و درزمین لای و لوش شالی بکارند وبرنج درو کنند .