عملیات موفقانه نیروهای هوا فضائی روسیه برضد گروه های تروریستی درسوریه، موقف پوتین وروسیه فدراتیف را به مثابه ابرقدرت دیپلوماتیک و نظامی در صحنه بین المللی برجسته ساخته به جهان یک قطبی وهژمونی اضلاع متحده امریکا خاتمه داد.
مجموعه اهدافی را که روسیه ازاین نبرد بدست آورد میتوان به هدف های عمدی (پلان شده) و هدف های غیرعمدی (فرا منتظره) تقسیم کرد.
اهداف عمدی :
- دفاع ازمنافع ملی روسیه باحفظ وتحکیم یگانه پایگاه بحری روسیه در ساحل مدیترانه درشهرتارتوس سوریه وایجاد پایگاه هوائی درشهرلتاکیه.
- امحای تروریزم دربستر تروریزم.
- افشای چهره تقلبی امریکا ومتحدین غربی ومنطقوی اش درجنگ باتروریزم.
- افشای امریکاومتحدین اش به مثابه حامیان تروریزم.
- صدمه به اعتبارجهانی امریکا ومتحدین اش.
- دفاع ازسوریه به مثابه یگانه متحد تاریخی روسیه درشرق میانه
- احیا واعاده پرستیژوحیثیت سیاسی روسیه در شرق میانه وجهان عرب ودرسراسرجهان.
- ایجاد شرایط جهت حضورنظامی دایمی درشرق میانه.
- ایجادنظم نوین جهانی مطابق به ارزشهای موسسه ی ملل متحد با تلاش روسیه، چین و متحدین شان.
اهداف غیرعمدی ایکه خود به خود واتوماتیک برآورده شدند عبارت اند از:
- برهم خوردن طرح امریکایی شرق میانه نوین.
- بی اعتبارشدن طرح نظم نوین جهانی جورج بوش پدر.*
- زباله شدن داکترین ولفووتز.**
- به زباله رفتن بساط شطرنج بازی بزرگ شرق میانه برژنسکی.
- وازهمه مهمتربربادی رویاء ها و خواب ناتمام طرح اسرائیل بزرگ که خاکهای فلسطین، اردن، لبنان ، بخشی از عراق ، سوریه وعربستان سعودی را درخود داشت.
این همه قصرسفید را به خاموشی فروبرده است. دیده شود که بعد ازاین شاک چه دسیسه وطرح شیطانی را ازآستین بیرون خواهند کشید.
باید خاطرنشان ساخت که نیروهای پسیکوپاد(یک نوع دیوانه) ومیگالومان( خود بزرگ بینی) که غرق رویا های خود بزرگ بینیی شان اند میدان را به آسانی رها کردنی نیستند.امید است عقل سلیم چیره شود ورنه بشریت در انتظار زمستان اتومی خواهد بود.
واکنون بطور مشخص سخنی چند درموضوع افغانستان:
چندی قبل وقوع حملات انتحاری در کابل و شیوع جنایات طالب و داعش در ولایت های فراه، نیمروز، هلمند و ننگرهار و تغافل دولت به مقابل آن رویداد ها مردم را واداشت تا به سرکهای شهر کابل برآیند و فریاد خود را به گوش جهانیان برسانند، تروریزم و بی تفاوتی دولت را تقبیح کنند. علاوه برآن سران تنظیم های جهادی جلسه ای در پروان داشتند. در این گردهمائی ها صداهای بسیج عمومی، سقوط دولت و دفاع مسلحانه خودی طنین انداز بود و مردم از دولت نا امید شده بودند.
من آن تظاهرات و گردهمائی ها را جنبش خود جوش مردمی خواندم و تشویق نمودم البته روی سخنم متوجه جوانان بود نه تائید و تشویق و ارج گذاری به نسل اول جهادگران.
طبعیست که جوانان در مبارزه شان برضد تروریزم وایجاد صلح درافغانستان استوار و سازش ناپذیراند آنها در این مبارزه چیزی ندارند که از دست بدهند بلکه اگر پیروز میشوند همه چیز را (صلح وآرامی، آزادی وسرفرازی وبازسازی) بدست میآورند برعکس نسل اول جهادی ها که امروز یک قشر سرمایه دار نوبه دوران رسیده را تشکیل داده اند و درطول مبارزات شان همیشه به خاطر مقام و جمعاوری پول های حرام معامله نموده وطن و پیروان شان را تباه کرده اند وبدین اساس آنها اکنون نیز خیلی ها اماده معامله و خیانت اند.
قبل از واقعه کندوز خطرداعش درافغانستان جهادیهای نسل اول را سخت پریشان ساخته بود و فکر میکردند که اگر داعش درافغانستان قدرت گیرد همه آنها را گردن خواهد زد ازاینرو جلسه پروان را دایر و در یک نمایش قدرت جهت ترساندن دولت و نیروهای اشغالگراز جوانان استفاده ابزاری نمودند ولی بعد از سقوط عمدی و صحنه سازی شده کندوز توسط دولت و تمدید حضور نظامی امریکا درافغانستان جهادگران نسل اول دوباره مورد تفقد غرب قرارگرفته از گزند داعش برکنار و تضمین شدند بناا در این روزها خاموش و طبق معمول عقب کاروبار شخصی خود اند.
در روشنی آنچه در بالا نگاشته شد میتوان گفت که وقایع سوریه ازبعضی جهات شباهتی با اوضاع افغانستان دارد وازهمه مهمترمبارزه روسیه ومتحدین اش برضد تروریزم درسوریه امید های نوی را درمورد طرد استعماروهژمونیزم وتروریزم واستقرارصلح دایمی دروطن ما بوجودآورده است. ( گفتم توسط دولت به خاطر آنکه : در آنزمانیکه کندوز هنوز در تصرف طالب بود غنی احمدزی مردم را اطمینان میداد که جای تشویش نیست وضع کندوزتحت مدیریت او قراردارد، گویا البته تکتیک بادارانش هم ایجاد هرج ومرج مدیریت شده میباشد.این موضوع خود به خود گواهی میدهد که غنی جزئی از حامیان تروریزم در افغانستان است که به دستور بادارانش جهت صدور تروریزم به آسیای میانه اشتراک مساعی دارد).
قابل درک است که تا قبل از اقدام نظامی روسیه در سوریه همه ما سراسیمه و درمانده بودیم و چاره موثرحل مشکل افغانستان را نداشتیم و فکر میکردیم که رهائی وطن از چنگال اشغال و تروریزم خیال است ومحال. اما مبارزه و تصمیم قاطع روسیه و متحدین اش به ضد داعش وعامیان او در سوریه ما را هم به آزادی افغانستان، شکست تروریزم و ایجاد صلح دایمی در وطن ما امیدوارتر ساخته است.
این درحالیست که بعضی از نویسنده های محترم ما در موضوع خوشبین نبوده تصور میکنند که با اقدام ضد تروریستی روسیه و متحدین اش در منطقه ما؛ بازهم مردم افغانستان قربانی یک جنگ نیابتی دیگر بین شرق وغرب میشود.
با تعجب که یکی ازاین قلم بدستان بخشی از تارنمای خود را به یک نشریه ی تابلوئید( شایعه نامه) تبدیل نموده با نشراخبار وعناوین سنسیشنال( هیجان انگیز) و ولگار( بازاری) و پخش اکاذیب آب به آسیاب اشغال و تروریزم می اندازد. در جایی از حمله تجاورکارانه روسیه به افغانستان خبر داده نسل های دوم و سوم مجاهدین تنظیمی را جهت مبارزه با تجاوز تخیلی روسیه متفق طالب و داعش قلمداد و تبلیغ مینماید.
لازم است یاد آوری گردد که روسیه از مداخله سالهای 1980 اتحادشوروی به افغانستان تجربه کافی بدست آورده وهیچگاهی بدون خواهش، استشاره واجازه دولت قانونی افغانستان حریم هوائی و سرحد زمینی افغانستان راعبور نکرده خود را در تلک افغانستان درگیر نمی سازد.
جلسه ی اخیر کشورهای مشترک المنافع نمایانگر آنست که روسیه با متحدین اش تصمیم قاطع دارند تا تروریزم را در سرحدات جمهوریت های آسیای میانه نابود کرده از نفوذ آنها بداخل جلوگیری نمایند. درآن زمان سترجنرال عبدالرشید دوستم معاون اول ریاست جمهوری افغانستان به نمایندگی از دولت افغانستان یک سلسله کمک های نظامی و تخنیکی روسیه و دیگر ممالک کامنولت را مطالبه نمود که با اظهارامادگی جوانب مقابل بدرقه گردید. ولی متاسفانه در نشرات و اکاذیب ناشر مجله تابلوئید بسیار طفلانه به آن صبغه شخصی داده شد که گویا سترجنرال دوستم از طرف خودش از روسیه طلب کمک نموده است. چنانکه به تازگی آقای اشرف غنی از مقام رئیس جمهور اعلام کرد که وی از روسیه کمک های تسلیحاتی خواسته است!
در مورد شکست تروریزم درافغانستان باید گفت که نسبت حضورغرب به مثابه حامی تروریزم درافغانستان، روسیه از احتیاط کار گرفته بدون هماهنگی متحدین اش یعنی جمهوریت های آسیای میانه، ایران، هند، و چین به کدام اقدامی مبادرت نخواهد کرد.
از توهم «جنگ نیابتی» تا حقیقت بحران سازی کنترول شده:
یک عده از تحلیلگران افغانستان به این نظراند که درافغانستان جنگ نیابتی در جریان است.
از آنجاییکه جنگ نیابتی به مبارزه ای گفته میشود که درآن جوانب متخاصم هرکدام حامی جداگانه داشته بیشتر به خاطرمنافع حامیان و تمویل کنندگان شان در جغرافیای معینی میرزمند. قسمیکه دیده میشود درافغانستان وضع طور دیگراست. دراینجا جناح های متخاصم حامیان و تمویلگران مشترک دارند. طوریکه داعش و طالب و گروه حقانی و گلبدین حکمت یار توسط آی اس آی پاکستان، عربستان سعودی، قطر، ترکیه وانگلیس و امریکا کمک و تمویل میشوند، در تجارت تریاک هم شریک اند وادعا دارند که به ضد امریکا و دولت دستنشانده اش میجنگند، درعین زمان همان «حکومت دستنشانده» نیز توسط نیروهای فوق پشتبانی و تمویل میگردد و تا حال در جنگی که پیش میبرد تعریف مشخصی از دوست و دشمن ندارد و چهارده سال را به نام مذاکرات صلح و بازی موش و پشک گذشتانده است.
این یک معماست که ظاهراً همه مقابل همه و مقابل خود میجنگند وهیچکدام علاقه و توان آنرا ندارد تا به یک جنگ نهایی و فیصله کننده دست بزند و به نتیجه ای برسند. ( تسلیمی عمدی و برنامه ریزی شده ی کندوز، واپس گرفتن تماشایی کندوز و ده ها مورد دیگر شاهد مدعای ماست). آیا اشخاص درگیردر این وقایع متضاد و متناقض همه دیوانه اند ؟
نخیر آنها همه میدانند که چه میکنند. این خواسته بادارشان است. غرب میخواهد برای سالیان دراز الی ختم منابع طبیعی و اقتصادی آسیای میانه درافغانستان باقی بماند. و میداند که صلح افغانستان به معنای ختم بهانه های حضور نظامی اش در افغانستان است بنااً او به طالب، داعش و مخصوصن به دولت دست نشانده خیلی ضرورت دارد و میخواهد مانند چهارده سال گذشته برای سالیان متمادی افغانستان را درهرج ومرج مدیریت شده نگاه دارد. این نیروهای دست اول شامل صحنه افغانستان همه چیز را در اختیار دارند لاتری شان برآمده است میتوانند هرچه که بخواهند بدست آرند. بازنده مردم افغانستان است که تباه شده است و بیشتر تباه میشود.
چه باید کرد؟
روشنی ای از شمال به نظر میرسد که مردم افغانستان باید آنرا ببینند و در موردش فکر کنند. دولت دستنشاند توان درک این روشنی را ندارد و حتی اجازه ندارد که با استفاده از آن راه نجات مردم را در پیش گیرد.
مردم نیروی مولده و قوت محرکه ی آزادی و صلح اند که باید به دور نخبه گان ملی، وطنخواه و مردم دوست خود جمع شوند. نه از راه خشونت بلکه توسط مظاهرات، اعتصابات و فلج مسالمت آمیز دستگاه دولتی قدرت را بدست گرفته دولت دست نشانده را مجبور به کنار رفتن و استعفاء نمایند.
آنگاه با فسخ قرارداد های استعماری استقلال افغانستان را اعاده و زمین و فضای افغانستان را از قیمومت نیروهای امریکائی و ناتو بدر نمایند. آنوقت است که دولت قانونی ومردمی افغانستان میتواند جهت محوی تروریزم، ایجاد صلح دایمی واعمار مجدد افغانستان از نیروهای ضد تروریزم جمهوریت های آسیای میانه، ایران، روسیه، چین و هند تقاضای کمک های همه جانبه نماید. به یقین کامل که دولت های مذکور داوطلبانه کمک خواهند کرد وافغانستان را درنابودی تروریزم و ایجاد صلح عادلانه و سازنده تنها نخواهند گذاشت.
در خاتمه میتوان پیشگوئی نمود که تحقق پلان و سناریوی بالا زمینه آنرا مساعد میسازد تا افغانستان به مثابه ی عضو مساوی الحقوق خانواده کشورهای آسیای میانه و منطقه ما موقف شایسته خود را احراز نماید . گرچه تحقق پلان فوق حفظ وانکشاف روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی افغانستان را با امریکا و همه ممالک غربی و حفظ همزیستی و دوستی با پاکستان و دیگر همسایگان را در نظر دارد ولی با آنهم ازاینکه دول متجاوز و اشغالگر میخواهند افغانستان را در حیطه تصرف خود داشته و آنرا به مثابه تخته خیز مداخلات شان به ممالک اطراف افغانستان استعمال نمایند با مقاومت شدید نیروهای استعماری و متحدین شان مواجه خواهد گردید.
اما در اوضاع نوین بین المللی امکان زیاد و زیاد شونده وجود دارد که دراثر مساعی، کمک و پافشاری ابرقدرت های منطقه و ایجاد کنفرانس ویژه در چوکات سازمان ملل متحد منافع همه جوانب در نظرگرفته شده افغانستان نجات یافته به حیث یک مملکت آزاد بیطرف و چهار راه تجارت بین المللی در منطقه عرض اندام نماید. عنصر مهم و کلیدی چنین روند نجات بخش همانا خردمندی مردم افغانستان و رهبران واقعی شان میباشد.
تبصره: قسمیکه تجربه های تاریخی و چهارده سال اخیر نشان میدهد با مقایسه به پاکستان امریکا هیچگاهی آماده نبود وآماده نخواهد بود تا به افغانستان کمک جدی، واقعی وهمه جانبه نظامی و عمرانی نماید؛ بناا مطالبات و انتظارات از آن بیهوده و ضیاع وقت است.
در تحلیلات و استنتاجات فوق از منابع ذیل استفاده شده است:
http://www.4thmedia.org/2015/10/russia-destroys-the-greater-israel-dream/
http://www.4thmedia.org/2015/10/putin-defeating-more-than-isis-in-syria/
http://sputniknews.com/columnists/20151022/1028936412/nato-pentagon-frustration.html
http://sputniknews.com/middleeast/20151021/1028864229/kissinger-us-russia-middle-east.html
http://sputniknews.com/middleeast/20151011/1028358964/russian-plan-to-defeat-isil.html
http://www.strategic-culture.org/news/2015/10/20/afghanistan-hot-issue-on-security-agenda.html
http://www.4thmedia.org/2015/10/the-fall-of-the-unipolar-power/l
........................................................................................................
***
برای ارایه مفهوم بعضی از واژه ها و اصطلاحات درین نگارش، مقاله ی پیشینی ازین قلم را در زیر خدمت شما تقدیم میدارم:
پیروزی مقاومت جهانیان و شکست هژمونی ایالات متحده امریکا
درینجا می خوانید:
-نظم نوین جهانی یا ده نیو ورلد اوردر (NWO )
-نظم نوین جهانی ازدید تیوری توطیه
-نومحافظه کاران یا نیوکانسرواتیو ها
-دکترین ولفووتز
-پروژه قرن نوین امریکا - پروجکت "دِ نیو امریکن سنچری" (PNAC)
-عوامل ضعف وشکست امریکا
- پیامد ها
به تعقیب مقالات سیاسی گذشته والهام ازآن که منحیث فرزند وطن نباید آرام و بی تفاوت بنشینم و نظاره نمایم که نیروهای اهریمنی، استعماری و اشغالگرچطور وطنم را بلعیده، پروژه های تاراج منابع، برده ساختن مردم ومسخ تاریخ و فرهنگ ما را پیش میبرند؛ ازاینرو آنچه در توان دارم جهت اگاهی هموطنان تقدیم میدارم.
بعد از بربادی اتحاد شوروی توسط گرباچف وشرکا، میدان سیاست جهانی جهت یکه تازی امریکا به مثابه یگانه ابر قدرت نظامی – اقتصادی هموار گردید وجهان به حیاط خلوت امریکا تبدیل شد.
سقوط اتحاد شوروی زمینه لشکرکشی امریکا رابه اقصی نقاط جهان فراهم نمود که تجزیه یوگوسلاویا، اشغال وبربادی افغانستان، تباهی عراق، لیبیاوسوریه، جنگ اوکراین ویمن پیامد مستقیم آن است.
درچنین اوضاع، زمانیکه قوای عراقی به اشغال کویت پرداخت، جورج بوش پدرهمواره ازطرحی بنام "نظم نوین جهانی" سخن می گفت وچنین وانمود میکرد که وقتی مملکتی به تنهایی نتواند مشکل سیاسی – نظامی خود را حل کند ایتلافی ازممالک به حل آن مبادرت میورزد. ازاینرو او یکجا با متحدینش بالای عراق حمله نموده ( جنگ اول گلف) وبه اصطلاح نظم نوین جهانی را پیاده کرد که درحقیقت توطیه ای بود جهت تامین هژمونی ایالات متحده امریکا.
نظم نوین جهانی یا ده نیو ورلد اوردر (NWO )
کاربرد این اصطلاح در ساحه سیاست بین المللی در "انسایکلوپیدیا" وآثارمولفین ونویسندگان مختلف ازدیدگاه سیاسی «تیوری توطیه» تعریف وتوضیح شده است. ازنظر سیاسی بیشتردرآن مقطع های تاریخ بکاررفته است که تغییرات بزرگی درتوازن قوا وافکار سیاسی جهان به وقوع پیوسته است. بررغم داشتن تفاسیرمختلف این اصطلاح، بیشتربا پندار ایدیالوژیک حکومت جهانی توامیت دارد. به مفهوم آنکه تنها یک تلاش جمعی ومشترک میتواند پرابلم های جهانی راکه حل آن بالاتراز توان یک فرد ویک کشور است، کشف، درک وحل نماید.
ویرانی های جنگ عمومی اول باعث شد تا درغرب "توماس ودر و ولسون" بیست و هشتمین رئیس جمهورامریکا با استفاده از این اصطلاح پیشنهاد 14 فقره یی راجهت ایجاد لیگ یا اتحاد ملل ارایه نماید. بعد از جنگ عمومی دوم وناکامی اتحاد ملل درجلوگیری ازجنگ، این اصطلاح بازسرزبانها افتاد واساسی را جهت حل مسائل بین المللی ازطریق مذاکرات درایجاد موسسه ملل متحد امروزی تشکیل داد.
بعد از ختم جنگ سرد قسمیکه دربالا نیزبه آن اشاره شد این اصطلاح بیشتردربیانات جورج بوش پدر ومیخائیل گرباچوف تبارز یافت. گرچه گرباچف کدام کاری را پیش برده نتوانست اما طوریکه مشاهده نمودیم جورج بوش پدر با وجود ایده های بشردوستانه این مفکوره، ازآن به مثابه تکتیکی جهت تامین هژمونی امریکا استفاده نموده پایگاه های نظامی امریکا را درخلیج فارس مستقرساخت.
نظم نوین جهانی ازدید تیوری توطیه :
موضوع عمومی درعقب تیوری توطیه نظم نوین جهانی موجودیت یک طبقه سِری بسیار باقدرت نخبه گان وممتاز است که هدف نهایی شان کنترول جهان از طریق ازبین بردن همه دولت های مستقل وایجاد یک دولت جهانی خودکامه میباشد. طوریکه مشاهد نمودیم رویداد های تراژیک جهانی در بیست وپنج سال اخیروآنچه اکنون جریان دارد، صحت این تیوری را تائید منماید.
واینک چندنقل قول :
"داکترپال کریگ رابرتس" سابق وزیردارائی اداره ریگان درمقاله تحت عنوان "حمله به خودارادیت" می نویسد- " کسانیکه از نظم نوین جهانی پریشان اند میگویند که مبادا امریکا ذریعه یک نیروی توطیه گر خارجی کنترول شود درحالیکه امریکا خود نظم نوین جهانی است .این همه جهان یک قطبی امریکاست که چین و روسیه وایران از آن شکایت دارند.
واشینگتن نه به قوانین خود ونه به قوانین بین المللی وممالک آزاد جهان احترام دارد. آنچه در نظر است تلاش به هژمونی است که اورا نزدیک است دیکتاتور جهان سازد ".
"دکترماهاتیرمحمد" چهارمین صدراعظم مالیزی وبنیانگذار " بنیاد صلح جهانی پردانا " دریکی ازکنفرانس های بین المللی این بنیاد چنین گفت:" نظم نوین جهانی تهدید بزرگی به ممالک مستقل است.
جهانی سازی وتجارت بی سرحد جهت استقرار حکومت واحد جهانی بکار میرود.
تجارت آزاد باعث سلب استقلال ملت ها شده کمپنی ها میتوانند حکومت ها رامحاکمه کنند.
اوهمچنان گفت که حکومت واحد جهانی همه حکومت های دیگررا نقب زده برای پیشبرد مرام خود بیدرنگ به تجاوز واشغال شان میپردازد".
شخصیت اکادمیک ومولف مشهورکانادائی داکترمایکل چسودوفسکی بنیانگذارمرکزپژوهش درمورد جهانی سازی نیز درکنفرانس فوق الذکرهوشدار دادکه " به اصطلاح جنگ ضدتروریزم جبهه ایست جهت انتشارتفوق طلبی جهانی امریکا وایجاد نظم نوین جهانی ".
نومحافظه کاران یا نیوکانسرواتیو ها:
گروهی ازمتفکرین وشخصیتهای سیاسی امریکا اند که ازسالهای 1970 تا2000 میلادی دردوره حکومت های جمهوری خواه ومخصوصن درزمان جورج دبلیو بوش به اوج قدرت رسیده، ده تن از ایشان درحکومت اشتراک داشتند. نومحافظه کارانیکه دردوره ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش درحکومت شامل بودند اشخاص آتی اند:
الیوت ابرامس، ریچارد پرل، دیک چینی، دونالد کاگن، دونالد رمزفیلد ومعاونش پال ولفووتز، زلمی خلیل زاد، جان بلتن، پال بریمن وسکوترلیبی.
بدین ترتیب مشاهده مینمائیم که "خلیل زاد" از قماش این گروه آدم هاست که پروژه شان چه مصیبت ها را نصیب مردم افغانستان نمود واینها همه به شکل مستقیم وغیرمستقیم در جنایات جورج دبلیو بوش علیه بشریت ومردم افغانستان شریک میباشند.
به اساس نظریات وعملکرد های نو محافظه کاران ( مخصوصا دردوره ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش ) میتوان آنها را یک گروپ راست افراطی و نظامیگرا نامید که به بهانه تامین منافع ملی ایالات متحده امریکا وبسط وترویج دموکراسی! وتامین هژمونی امریکا به تبلیغ یکجانبه گرائی، استعمال قوای نظامی وحملات بازدارنده نظامی حتی استعمال سلاحهای تکتیکی اتومی وجلوگیری ازقد راست نمودن یک نیروی رقیب درساحه بین المللی میپردازند.
دراین خصوص توجه شما را به مقاله "داکتر پال کریگ رابرتس" تحت عنوان " با زوال اقتصاد خطرجنگ بیشتر میشود" جلب مینمایم که در آن از« دکترین ولفووتز» که یکی از نیوکانسرواتیو ها یا نومحافظه کاران است نقل قول مینماید:
دکترین ولفووتز:
پال رابرتس مینویسد که درسال 1992 "ولفوویتز" مطلبی را رقم زد که به دکترین ولفووتز شهرت دارد واساس سیاست خارجی امریکا را تشکیل میدهد.
"هدف نخستین ما جلوگیری ازظهور دوباره رقیب جدید درجغرافیای اتحادشوروی سابق و جا های دیگراست که عین تهدید اتحاد شوروی را متوجه ما سازد. این یک مسئله مهمی است که زیربنای ستراتیژی جدید دفاع منطقه وی ما را تشکیل میدهد وایجاب میکند که تلاش نمائیم تا ازتشکل یک نیروی خصمانه و تسلط آن برمنطقه ایکه با کنترول منابع آن منطقه بتواند به یک قدرت جهانی تبدیل شود جلوگیری نمائیم ".
به اساس نظرفوق؛ افغانستان نیزمیتوانست درصورت مساعدت اوضاع بااستفاده ازمنابع خود بیک قدرت منطقوی تبدیل وتهدیدی برضد منافع منطقوی امریکا ومتحدین اش تبدیل شود. این امررا میتوان یکی ازعللی شمرد که چرا شرق میانه وافغانستان آماج مداخله واشغال قرارگرفته است.
پروژه قرن نوین امریکا - پروجکت "ده نیو امریکن سنچری" (PNAC)
این پروژه در سال 1997 درواشینگتن توسط ولیام کرستل ورابرت کیگن که از جمله نو محافظه کاران اند تاسیس گردید. هدف از ایجاد آن تبلیغ، انکشاف وتثبیت رهبری جهانی امریکا ست. اعضای این گروه ادعا می کنند که رهبری جهانی امریکا هم به نفع امریکاست وهم به نفع جهان. نکات اصلی بیانیه "پروژه قرن نوین امریکا" که توسط نومحافظه کاران طرح، وبیست وپنج نفردرپای آن امضا نموده اند قرارآتی میباشد:
- " شکل دادن قرن نوینی که به منافع وپرنسیپ های امریکا مساعد وسازگار باشد ".
- "پیشبرد سیاست خارجی ایکه بصورت جسورانه وهدفمند پرنسیپ های امریکا را درخارج تشویق وترویج نماید ".
- "ازدیاد قابل ملاحظه بودیجه نظامی ".
- "مخالفت وستیزه جویی با رژیم های مخالف به منافع وارزشهای امریکا ".
- "قبول رول ممتازامریکا درحراست وتوسعه یک نظم بین المللی رفیق با مصئونیت، شگوفانی وپرینسیپ های ما ".
از آنجاییکه محک حقیقت عمل است، درعمل مشاهد نمودیم که درعقب جملات فوق چه اهداف شومی نهفته است. وقتی این آقایون به حکومت پیوستند برای نیل به آرزوهای فوق از تجزیه یوگوسلاوی تا بمباردمان وتخریب یمن، جهان را به آتش کشیدند ، دکترین ها وپروژه های شان برای رسیدن به آقایی جهان وساختن جهان تخیلی خود شان چه بلا های نبود که برسرمردمان نازل نکرد وامروز چه وحشتی نیست که ادامه ندارد!
بشریت ازجنایات فاشیزم تجربه تلخ دارد اما این آقایون – محصولات جامعه استثنائی امریکا که قرارگفته خود شان تاریخ برای شان وظیفه داده است تا آدم بکشند ودیموکراسی را بسط دهند با استفاده از ماسک دیموکراسی وحقوق بشر دست هتلررا ازپشت بستند وهنوزهم دست بردارنیستند.
پروژه های نظم نوین جهانی وقرن جدید امریکا ازجنگ اول خلیج فارس شروع وبا تجزیه یوگوسلاویا ، اشغال افغانستان، بربادی عراق، تباهی لیبیا ، جنگ سوریه واوکراین ویمن هنوزادامه دارد.
بعضی ازاهداف این پروژه ها از قبیل تامین امنیت اسرائیل، تغییر نقشه جغرافیائی شرق میانه، تعویض واز بین بردن حکومت ها ورهبران نا فرمان ونصب رهبران گوش به فرمان امریکا تا اندازه ای برآورده شد. ولی اکثرن مقاومت عمومی به ضد سلطه امریکا درممالک فوق الذکر پا برجاست. بناا امریکا با استفاده ازتاکتیک هرج ومرج قابل کنترول میخواهد بصورت دوامدار ملت های منطقه منجمله افغانستان را تحت فشار متداوم قرار دهد تا در درازمدت بتواند مقاومت شان را درهم کوفته مردم را از نظرروانی به پذیرش حاکمیت وسلطه امریکا آماده سازد.
از آن جاییکه امریکا برداشت هیچ نوع رقیب را ندارد وهمه را برای خود تهدید میداند تلاش میکند تا به اخلال رشد اقتصادی ونظامی روسیه ، چین، ایران، هندوستان واکثرممالک امریکای لاتین که علم بغاوت بلند کرده اند بپردازد. اما قسمیکه به مشاهده میرسد درسالهای اخیرتغییرات عمیق اقتصادی ونظامی درصحنه بین المللی به نفع رقبای امریکا رونما گردیده است و دیگرهیچ قدرتی توان آنرا ندارد تا این روند را به نفع خود توقف دهد .
یکه تازی امریکا وجنایات هولناکش علیه بشریت خاصتن ملل مسلمان جامعه بشری را تکان داد تا بیدارشوند ودر صدد رشداقتصادی وتقویه نیروهای مسلح خود باشند.
درطول مدتی که امریکا مصروف مداخله ولشکرکشی درشرق میانه وافغانستان وصدورانقلاب های رنگی! درممالک مختلف بود، کشورچین وسیعا درافریقا سرمایه گذاری نمود. قابل یادآوری میدانم که یعقوب زوما ریئس جمهورافریقای جنوبی درایام اقامتش درماسکوغرض اشتراک درمراسم بزرگداشت ازهفتادمین سالگرد پیروزی خلقهای اتحاد شوروی بر فاشیزم هتلری مصاحبه ای با دستکاه نشراتی آرتی (رشیا تودی) داشت .
یقوب زوما درآن مصاحبه ازکشورچین با قدردانی یاد آوری نموده گفت که: درسابق کمپنی های ممالک استعماری درصدد منافع خود وتاراج منابع ما بودند نه به فکر مردم ما ولی امروزانکشاف عمرانی وساختمان شاهراه ها در تاریخ افریقای جنوبی بیسابقه میباشد.
کشورچین درپهلوی سرمایه گذاری درممالک افریقایی به تعمیرمکاتب، شفاخانه ها، سرکها وپروژه های عام المنفعه میپردازد.
طوریکه دربالا اشاره شد دراین مدت روسیه نیز به انکشاف اقتصادی ونوسازی قوای مسلح خود پرداخت وتوان ایستادگی به مقابل امریکا را حاصل کرد. گرچه قبلن روسیه مانع اشغال عراق نشد. درمسئله لیبیا هردومملکت یعنی روسیه وچین فریب امریکا ومتحدین اش را خوردند شاید فکرنمیکردند که سیاست خارجی امریکا نه به اساس علم سیاست و نه با درنظرداشت قوانین بین المللی ومنشورملل متحد، بل به اساس "شبه علم" و بر مبنای دروغگویی، فریب وخدعه، تهدید وتوطیه ودسیسه ونفی قوانین بین المللی استواراست.
اما درمسئله سوریه با داشتن تجربه ازعملکرد سابقه غرب وعدم اعتماد به امریکا وهم به خاطرحفظ منافع شان درسوریه وایران، فیصله بمباردمان سوریه را ویتوکردند. اماغرب با متحدین منطقوی اش به دسایس وتقویه بیشتر تروریزم در سوریه پرداخته بلاخره اوباما تصمیم گرفت تا سوریه را بمبارد کند درچنین اوضاع روسیه مسئله تخریب سلاح کیمیاوی سوریه رابه غرب پیشنهاد کرده ازجنگ وسیع درشرق میانه، بمباردمان سوریه وسقوط حافظ الاسد جلوگیری نمود.
الحق روسیه این شطرنج سیاسی را خوب بازی کرد. بدین اساس میتوان گفت که سیاست نه دروغ وفریب بلکه علمیست که مشابه بیک بساط شطرنج بازی میشود وحریف میداند که بعد ازچند حرکت مات میگردد وچاره هم ندارد که ازآن جلوگیری نماید بناامجبورمیگردد تا تسلیم شود.
نمونه های موفقیت آمیزاین شطرنج دیپلوماتیک رانه تنها درحل مسئله سلاح کیمیاوی سوریه بلکه در پیوستن دوباره کریمیا به روسیه وانعطاف جان کری درمذاکرات 14 می درسوچی به وضاحت میتوان دید.
جان کری وزیر خارجه یا سکرتردولتی قصرسفید به پروشنکو رئیس جمهور اوکراین توصیه نمود تا ازجنگ وآدمکشی صرف نظرکند. اوفیصله های مذاکرات دوم منسک را تائید وقطع تعزیرات اقتصادی امریکا وغرب علیه روسیه را مربوط به تطبیق کامل فیصله های منسک دانست. این همه نمایانگر انعطاف در سیاست امریکا میباشد اما نمیتوان رد کرد که فردا چیزدیگری نگویند.
درسالهای اخیریک سلسله عوامل سوبژکتیف وابژکتیف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی ونظامی سبب شده است تا موقف امریکا به مثابه یگانه ابرقدرت جهانی ضعیف گردد. این عوامل وشرایط حکم میکند تا امریکا از یکه تازی، دیکته، نظامی گری، قانون شکنی، تجاوز، صدورتروریزم درصحنه بین المللی صرف نظر نموده به جهان چندقطبی بپیوندد وهمراه با جامعه جهانی در ایجاد صلح وترویج دیموکراسی مساعی نماید. اما گمان نمیرود که امپریالیزم برخلاف خصلت خود عمل نماید .بسیارممکن است تا بالاخره ازانتخاب نهائی خود استفاده کرده جنگ جهانی دیگری را براه اندازد.
عوامل ضعف وشکست امریکا را میتوان بطورآتی تثبیت کرد:
- نفرت وانزجارروزافزون عامه جهان ازایجاد، تمویل، تمرین و صدورتروریزم توسط امریکا.
- تجاوز واشغال کشورهای مستقل، قتل رهبران وکشتار وآواره ساختن صدهاهزارمردم بیگناه ممالک مذکوربه ذرایع مختلف.
- وضع تعزیرات اقتصادی که ولادمیر پوتین آنرا به " بومرانگ " تشبیه نموده است (بومرانگ سلاح بومی های استرالیاست که جهت شکارازآن استفاده میشود. یک نوع آن بعد از پرتاب واپس به طرف پرتاب کننده رجعت مینماید ). درنتیجه این تعزیرات روس ها خساره دیدند اما به کمپنی های امریکائی ومخصوصا اروپائی خسارات زیاد تری تحمیل شد.
تهدیدهای سیاسی ونظامی امریکا علیه دیگر ممالک مخصوصاا ایران، سوریه وروسیه وممالک امریکای لاتین.
- فاجعه اوکراین به مقصد ایجاد پایگاه های نظامی ناتو نزدیک سرحدات روسیه.
- فاجعه یمن.
- پشتبانی از اسرائیل.
وقایع فوق سخت به حیثیت واعتبار بین المللی امریکا صدمه زده موقف دروغین اورا به مثابه مجری دیموکراسی برملا ساخته است.
یک سلسله تدابیردیگرکه مبشرمقاومت به خاطر رهائی از دیکته امریکا توسط ممالک آزاد جهان درجریان است قرارآتی میباشد
- تشکیل سازمان همکاری شانگهای ( اس سی او )
یک سازمان سیاسی – اقتصادی واجتماعی است که درجون2001 م به ابتکار 6 عضواصلی اش چین ، روسیه، قزاقستان، قرغزستان، تاجکستان واوزبکستان در شانگهای تاسیس شد. افغانستان، ایران، هند، منگولیا وپاکستان ازجمله اعضای ناظر، بیله روس، ترکیه وسریلانکا شرکای دیالوگ وگفتگوی به شمار میروند.
- تشکیل سازمان پیمان امنیت دستجمعی( سی اس تی او )
یک پیمان نظامیست که جهت تقویه نیروی دفاعی جمهوریت های پیشین اتحاد شوروی وجلوگیری از نفوذ ناتودرمنطقه به ابتکار روسیه تاسیس شده است. ارمنستان، بیله روس، قرغزستان، قزاقستان، تاجکستان درآن عضویت دارند. این پیمان در 15 می 1992 م درتاشکند بناشده به پکت تاشکند هم شهرت دارد.
- تاسیس اتحاد اقتصادی یوروآسیا ( ای ای یو )
درسال 2014 تاسیس ودرجنوری 2015 م عملا شروع به کارنمود. فعلا روسیه، بیله روس وقزاقستان اعضای آن اند .درنظر است ارمنستان وقرغیزستان نیز به آن بپیوندد.
- تشکیل سازمان بریکس (برازیل، روسیه، هند ، چین و افریقای جنوبی) وتاسیس بانک انکشافی سازمان مذکورغرض فراهم نمودن شرایط سهل ترسرمایه گذاری در ایجاد وانکشاف زیرساخت های اقتصادی ممالک فقیر وروبه انکشاف. ایجاد سیستم جدید پولی که تجارت با اسعارداخلی وپول مشترک ممالک بریکس را درنظر دارد. اینهمه باعث طرد دالرامریکائی ازمعاملات اقتصادی ممالک مذکوروختم نفوذ نیواستعماری بانک جهانی وصندوق وجهی بین المللی ( آی. ام. اف .) شمرده میشود.
- تاسیس بانک سرمایه گذاری زیربنائی آسیا ( َای. آی. آی. بی. ) به ابتکار چین که حتی باوجود مخالفت امریکا متحدین اش بدان پیوستند.
- برگذاری شاندارهفتادمین سالگرد پیروزی برفاشیزم، نمایش قدرت نظامی وراکت های اس 400 که توان بم افگن های بلند پروازامریکا را به صفر تقرب میدهد.
- رژه عساکر ده کشوردوست وقرارگرفتن رئیس جمهورچین درکنارپوتین درمیدان سرخ نمایانگر همکاری نزدیک بین ممالک مذکور بوده ونشان میدهد که همه باهم اند.
- تشکل مثلث ستراتیژیک هند- چین وروسیه.
- اقدامات جهت احیای راه تجارتی ابریشم، تمدید قطارسریع السیر چین – پاریس، مفکوره انکشاف تجارت از ولادیوستوک تا لزبن.
به تاریخ 19می تازه انشاء این مقاله به پایان رسیده بود که مقاله "پپ اسکبار" نویسنده و ژورنالست نامداردستگاه نشراتی آسیا تایم تحت عنوان "چرا بالاخره ایالات متحده با روسیه سخن میزند " منتشره شبکه ای جهانی سپوتنک توجه ام را جلب نمود وازاینکه محتویات مقاله "پپ اسکبار" پیام این مقاله را تائید مینماید توجه خوانندگان محترم را به نقل قولی ازآن معطوف میدارم.
او مینویسد " من این امکان را بررسی نموده ام که تغییرجهت ستراتیژیک اداره اوباما ازتهدید بطرف مذاکره نمایانگرآنست که صاحبان واقعی کاینات بالاخره فهمیدند که نظم نوظهورونوین جهانی "ابریشم" به پیش جهیده آنها را عقب میگذارد ".
" ... وپنتاگون میداند که مسکو بیشتراز 10000 سلاح تکتیکی اتومی را انباشته است ودرصورت یک جنگ بین روسیه وناتو- رویای بسیاری ها ومنجمله نیوکانسرواتیو های ایالات متحده به خاک یکسان میشود. چه - این سلاحهای اتومی تکتیکی هریک ازمیدانهای هوائی تجارتی ونظامی ممالک ناتو را درظرف 20 دقیقه درهم میکوبد ودگرمیدان هوائی برای اجرای عملیات مشترک هوائی ناتو وجود نخواهد داشت ".
" وبعدا سیستم دفاع راکتی ( اس 500) وجود دارد که میتواند روسیه را ازحمله تلافی جویانه ای راکتهای اتومی پنتاگون – ناتو محافظه نماید. پنتاگون این را هم میداند که هیچ سلاح تهاجمی ایالات متحده به شمول ستیلد بامبرس ( یک نوع هوا پیمای تهاجمی وبمب افگن ) نمیتواند از شبکه معمائی اس 500 عبور نماید ".
نتیجه آنکه عوامل فوق الذکر نویدی است از ناکامی وشکست هژمونیزم امریکا و پروژه های نیواستعماری اش یعنی نظم نوین جهانی و پروژه قرن نوین امریکا که چون خواب وحشتناکی زندگی نیوکانسرواتیو ها (نومحافظه کاران) وامپریالیزم را تلخ وتاریک میسازد.
باید تذکرداد که دراین مقاله مقصد ازامریکا مردم آن نبوده بلکه قدرت حاکمه آن است.
بیست ویکم ماه می 2015 میلادی.
منابع :
.
1-
http://www.paulcraigroberts.org/2013/01/15/attack-on-sovereignty-paul-craig-roberts/
2-
http://www.historycommons.org/context.jsp?item=a060397pnacprinciples
3-
http://www.4thmedia.org/2015/05/yet-another-huge-diplomatic-victory-for-russia/
4-
http://rt.com/news/257353-zuma-africa-russia-china-brics /
5-
http://www.4thmedia.org/2015/05/war-threat-rises-as-economy-declines/
6-
http://www.4thmedia.org/2015/05/stalins-soviet-union-defeated-germany-we-should-not-forget/
7-
http://svpressa.ru/politic/article/121792/
8-
http://svpressa.ru/politic/article/121764/
8-
http://www.globalresearch.ca/a-new-world-order-a-threat-to-sovereign-states/5435810
9-
http://en.wikipedia.org/wiki/New_world_order_(politics)
10-
http://en.wikipedia.org/wiki/New_World_Order_(conspiracy_theory)
11-
12-
http://www.odkb.gov.ru/start/index_aengl.htm
13
http://www.globalresearch.ca/a-new-world-order-a-threat-to-sovereign-states/5435810
14
http://translate.google.ca/translate?hl=en&sl=zh-
15
http://sputniknews.com/columnists/20150519/1022322068.html