اشرف مخلوق شد با عقل خویش
آدمی ز اندیشه یابد اصل خویش
گر به پای دیگری افتد به راه
خود نباشد ، ره برد از خود جدا
می شود در بند و فرمان دیگر
هر چه اوبر وی دمد دارد اثر
خود نبیند راه معقول در جهان
غرقه میگردد در وهم و گمان
گر نبود اندیشه اش از آن او
از رهء تقلید دارد گفت و گو
نی خطا بیند نی راه صواب
ازحقیقت دور گردد درسراب
دین وایمان گربودی ازراه جهل
زهر تبعیض است، مبنای جدل
خود، به خود ظالم بودآن بیخبر
با فریب و مکر افتد در سقر
گر بودی اگاه زعقل و اختیار
کی به پای خود برفتی درشرار
گر ورا عقل وخرد همراه بودی
جنت و دوزخ همین دنیا بودی
راه عرفانش بود خلد برین
در جهالت است اسفل سافلین
ما ازآن گشتیم بری خواروزبون
چون بخود باورنداشتیم ازدرون